هدایت شده از شعرکده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب زیارتی امام حسین علیه السلام
@sher_kade
من از نگاهِ حسودان شهر میترسم
بنا نبود که موی تو تا کمَر برسد..!
#مهدی_خداپرست
@sher_kade
#شیهد_مقاومت
#شهید_سیدحسن_نصرالله
گیرم که بشکنید از این سرو شاخهای
مردی که پای دین ندهد سر که مرد نیست
#سیدمجید_نبوی_نامقی
شهادتت مبارک مرد خدا😔😢
@sher_kade
اين واژهها چقدر به دردم نمى خورند
در وصفِ چشمهاىِ تو بايد سكوت كرد
#سید_تقی_سیدی
@sher_kade
چقدر دلهره داری...چقدر لرزانی
از آمدن به تنِ من مگر پشیمانی؟
به من بچسب و بگو هر نفس دچار منی
بگو... مگر رگ خوابِ مرا نمیدانی؟
گران نماندهام امشب که دستِ تو برسم
که نوبتِ تو رسیده است و وقت ارزانی
تلاقیِ تن ما یک حماسهی محض است
دهانِ آینه باز از شکوه عریانی
چقدر وحشی و خوب و شکنجهگر شدهای
و کاش در تو بمانم همیشه زندانی
به انتهای نفس گیر خود بیا برسیم
که جای حُسن ختام است بیت پایانی...
#نازنین_زالی
@sher_kade
روزی به دامن تو رسیدهست دست من
اعجاز دست های مرا دست کم مگیر
#سیدتقی_سیدی
@sher_kade
نرو! بمان، که من از انتظار میترسم
من از جدایی و بُغض و فرار میترسم
نگو که این همه دل کندن اضطراری بود
من از مُواجهه با اضطرار میترسم
مرا میانِ دلِ گوشه گیرِ خود جا کن
من از حواشی و گوشه کنار میترسم
بمان که بی تو من حتی از آسمان، از گل
از این ترنمِ فصل بهار میترسم
تصورت کنم اینجا؟ میان این خانه؟
نه! من از این تصورِ بی اعتبار میترسم
من از شنیدنِ صوتِ "خدا به همراهت"
من از شنیدنِ سوتِ قطار میترسم
نماز وحشتِ این عاشقانه را خواندم
من از نبودِ تو... با افتخار میترسم...
#سید_مهدی_موسوی
@sher_kade
درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت
در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت
سجاده گشودم که بخوانم غزلم را
سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت
در بین غزل نام تو را داد زدم ، داد
آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت
بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت
این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت !؟
من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم
من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت
با شانه شبی راهی زلفت شدم اما ...
من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت
در محفل شعر آمدم و رفتم و ... گفتند
ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت !؟
می خواست بکوشد به فراموشی ات این شعر
سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت!!!
#محمد_سلمانی
@sher_kade
نسیمی شاخههایم را شکست و با خودم خواندم:
« بهار با تو بودنها چه شد؟ پاییز دلتنگی است »
#سجاد_سامانی
@sher_kade
#امام_عسکری_ولادت
#امام_عسکری_مدح
اى فروغ مهر تو در كارِ ذرّه پرورى
می كنى با گوشه ی چشمى ز عالم دلبرى
آفتاب حسن تو خورشيد را شرمنده كرد
روى ماهت كرد بر كون و مكان جلوه گرى
اى نگاه روشن تو معنى عين اليقين
می نشينم پيش تو بر سفره حق باورى
خون زهرا و على جارىست در رگهاى تو
جلوه خير كثيرى از تبار كوثرى
تيغ ابرويت به هم ريزد سپاه فتنه را
هيبت تو امتداد ذوالفقار حيدرى
مكتب و مشى و مرامت زنده كرد اسلام را
در تو می ديدند مردم شيوه ی پيغمبرى
سينه ات گنجينه ی اسرار اسم اعظم است
سرّ الله - ى تو نور الله از پا تا سرى
در شعاع نور تو هفت آسمان گم میشود
كهكشان ها گشته بر ماه جمالت مشترى
ماسوى الله خلق شد تنها به يمن اهل بيت
گردش چرخ فلك هرگز نباشد سرسرى
اشك می ريزد به عشق تو ز چشم آسمان
تا زمين گردد به پايت غرق در بار آورى
سامره از لطف تو دارد هزاران خاطره
عشق مديون تو باشد اى امام عسگرى
آبرومندى كه در درگاه لطف گردگار
دست دل ها را بگيرى روز سخت داورى
دست من دامان تو چشم من و احسان تو
مهر تو باشد به من برتر ز مهر مادرى
اف بر اين دنيا كه قدر عشق را نشناختند
قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهرى
#کمیل_کاشانی
@sher_kade
✨
تو رفتهای و مانده دراین خانه سیاهی
برگرد که سختاست چنین چشمبهراهی
هر روز در آیینه به تکرار شکستم
از خود خبری دِه به من و آینه گاهی
سرتاسرِ این خانه پُر از بالوپرِ توست
برگرد به آغوشِ من ای کفترِ چاهی
یادت به دل و جان و تنم ریشه دوانده
تو جوهری و خاطرِ من کاغذِ کاهی
آشفتهام از قحطیِ بارانِ نگاهت
آشفتهتر از مزرعهی رو به تباهی
با عکسِ تو آرام گرفته دلِ تَنگم
تُنگ از سرِ اجبار شده چارهی ماهی
دلگیرتر از پنجرهها چشمبهراهم
لعنت به خیابان و شبِ نامتناهی...
#الهه_سلطانی
@sher_kade