eitaa logo
🌿شعر نوشت
66 دنبال‌کننده
55 عکس
10 ویدیو
0 فایل
┈••✾•ا بِسـْـمِ اَللـهِ الرَحْمـٰنِ الرَحِیـْمِ ا•✾••┈ به‌وصف‌روی‌تو‌جامی‌ز‌بس‌که‌شعرنوشت﴾🌸--- ---🌸﴿چکـد گـلاب گـر اوراق او بیفشـارم 💠شعر ‌نوشت 🖋از دل نوشت؛ 🖌از عقل عاشق 💠در خدمتم؛ ┈••✾• @a_sher_newesht •✾••┈
مشاهده در ایتا
دانلود
آسمان می خواند امشب قدسیان دف می زنند حوریان کِل می کشند و خاکیان کف می زنند ماه در اوج برکه دیدنی تر می شود قدر زهرا با علی فهمیدنی تر می شود مانده احمد تا کدامین وجه رب را بنگرد روی حیدر را ببیند یا به زهرا بنگرد گفت احمد: این زره خرج جهاز دختر است خوب می دانست حیدر بی زره هم حیدر است تا در میخانه امشب روح را پر می دهیم دل به چشم کوثر و دستان حیدر می دهیم ┈••✾•@sher_newesht•✾••┈
┈••✾• السلام عليك يا باقر العلوم •✾••┈  ⭕️شهادت امام باقر علیه السلام تسلیت باد بين نماز ، وقت دعا گريه مي كني با هر بهانه در همه جا گريه مي كني در التهاب آهِ خودت آب مي شوي مي سوزي و بدون صدا گريه مي كني هر چند زهر قلب تو را پاره پاره كرد اما به ياد كرب و بلا گريه مي كني اصلاً خود تو كرب و بلاي مجسّمي وقتي براي خون خدا گريه مي كني آب خوش از گلوي تو پايين نمي رود با ناله هاي وا عطشا گريه مي كني با ياد روزهاي اسارت چه مي كشي ؟ هر شب بدون چون و چرا گريه مي كني با ياد زلفِ خوني سرهای ني سوار هر صبح با نسيم صبا گريه مي كني هم پاي نيزه ها همه جا گريه كرده اي هم با تمام مرثيه ها گريه مي كني ديگر بس است « چشم ترت درد مي كند ! »   از بس كه غرق اشك عزا گريه مي كني ┈••✾•@sher_newesht•✾••┈
چو عید و چون عرفه عارفان این عرفات به هر که قدر تو دانست می‌دهند برات هلال وار ز راه دراز می‌آیند برای کارگزاری ز قاضی الحاجات به مفلسان که ز بازارشان نصیبی نیست ز مخزن زر سلطان همی‌کشند زکات پی گشادن درهای بسته می‌آیند گرفته زیر بغل‌ها کلیدهای نجات به دست هر جان زنبیل زفت می‌آید شنیده بانگ تعالو لتأخذوا الصدقات بیا بیا گذری کن ببین زکات ملک به طور موسی عمران و غلغل میقات دریده پهلوی همیان از آن زر بسیار دریده قوصره‌هاشان ز بار قند و نبات ز خرمن دو جهان مور خود چه تاند برد خمش کن و بنشین دور و می‌شنو صلوات ┈••✾•@sher_newesht•✾••┈
🤲 •✾••┈ علی جان ! بی پرده گوشه‌ای بدنم را به خون بکش کم‌کم مرا به شعله عشقی فزون بکش تیغی به رویم از غم بی‌چند و چون بکش بنشین و دفعتاً جگرم را برون بکش چون ذوالفقار خویش مرقصان شکار را ┈••✾•@sher_newesht•✾••┈
عید قربان آمد ای جان جهان قربان تو را جلوه‌ای کن تا شود جانها فدای جان تو را من شوم قربان تو را تا زنده مانم جاودان زنده ماند جاودان آنکو شود قربان تو را ┈••✾•@sher_newesht•✾••┈
چنان عیدِ غدیــرش دلربا افتاد در عالم که یک هفته جلوتر می‌روم از خود به قربانش ┈••✾•@sher_newesht•✾••┈
با یای نام خویش بیا صیدمان نما عمریست انتظار ز قلّاب میکشم از شوق "مَن یَمُت یَرَنی" ، اختیار وار حنجر به روی خنجر قصّاب میکشم ┈••✾•@sher_newesht•✾••┈
از شأن علی، فقط خدا آگاه است از دامن او دستِ خرد کوتاه است گفتیم علی بن ابی‌طالب کیست؟ گفتند محمد بن عبدالله است! ┈••✾•@sher_newesht•✾••┈
تداعی میکند ابروی او نازک خیالی را منظّم می کند گیسوی او آشفته حالی را تجلی کرد و از یک جلوه اش عالم پدید آمد خدا از روی و مویش ساخت ایام و لیالی را نجف رفته چه داند حال ما دور از نجف ها را چه داند اهل دریا ، حس و حال خشکسالی را؟! مسیری نیست غیر از اشک تا دریای لطف او به گریه جلب میسازد گدا لطف موالی را به جمع عاشقان عیب است چشم خُشک را بردن کسی در بزم هرگز برندارد جام خالی را خجالت از عبادت بیشتر مقبول می افتد به جای فعل از ما میخرد این انفعالی را به روی فرش صحنش تا نشستم خوب فهمیدم سلیمان نیز از صحن علی بردست قالی را اگر‌ ساقی تو باشی ، جان فدای جام میسازم که در جنت نخواهم یافت حتی این زلالی را علی و عالی و اعلی ، علی و عالی و اعلی که معنا میدهد غیر از تو این اوصاف عالی را؟! برای گفتن از وصفت زبان شاعران لال است تقبل کن ز لطف از ما  همین اشعار لالی را ؛ اثر استاد روح الامین ┈••✾•@sher_newesht•✾••┈
اولِ ابتدایِ آغاز است درِ جنت برای او باز است در مسیرش ملک به پرواز است همه ی کارهاش اعجاز است وقت پیکار شیر میدان است او که همبازی یتیمان است نقطه ی تحت باء بسم الله شرف لا اله الا الله آسمان پیش قامتش کوتاه در خیبر برای او پر کاه دشمن از پیش و پس اگر دارد ذوالفقار علی دو سر دارد دست و بازوی او نمک دارد به همه نیت کمک دارد عشق ما ریشه در فدک دارد به ولایت هر آنکه شک دارد برود کعبه را طواف کند و نگاهی بر آن شکاف کند هر زمان فاطمه کنار علی ست هر کجا هست ، بخت یار علی ست ملک الموت ، ذوالفقار علی ست جبر حتی در اختیار علی ست آن همه اختیار داشت ولی بر سر نفس ، پا گذاشت علی گفت ” یا فاتح ” و قرار گرفت نفس خود را در اختیار گرفت بعد در دست ، ذوالفقار گرفت جان کفار را دو بار گرفت بار اول به چشم و ابرویش بار دوم به تیغ و بازویش ما همه قنبریم و غم بَر اوست هم دلاور هم اینکه دلبر اوست خصلت جمله انبیا در اوست اوست از اول و در آخر اوست پیش پاهاش کوه خم شده است هر که با اوست محترم شده است در کمیاب اگر که در صدف است در نایاب ، ریگی از نجف است جلوی خانه اش همیشه صف است شاهراه بهشت ، این طرف است هر که دور ضریح مولا گشت بی هراس از پل صراط گذشت سعدی و مولوی و بیدل را حافظ و عنصری و دعبل را صایب و انوری و مقبل را همه ی شاعران قابل را خوانده ام ، نزد او کم آوردند هر قدَر بیت محکم آوردند گوش خلق از علی علی پر شد سنگ راهش یکی یکی دُر شد راه رفت و خدا تصوّر شد با علی راه ما میان بر شد تا که پا روی عدل نگذاریم به ولای علی نظر داریم به خدا عالم یگانه علی ست حاکم شهر و مرد خانه علی ست برترین خلقت زمانه علی ست عدل الله را نشانه علی ست جورج جرداق وصف او کرده سند از اهل سنت آورده عشق را در غدیر یافته ایم و علی را وزیر یافته ایم سندی بی نظیر یافته ایم بین دست امیر یافته ایم آنچه داریم از علی ازلی ست گل ما خاک زیر پای علی ست با تمامی سربه زیری ها سربلندیم ما غدیری ها ختم گردد به خیر ، پیری ها دست ما را اگر بگیری ، ها هیچ سرداری از علی سر نیست دست بالای دست حیدر نیست راه شیری غبار راه علی ست ریگ های نجف سپاه علی ست به خدا که خدا گواه علی ست شب به شب کوفه در پناه علی ست کوفه دل را شکست یا سر را ؟! هیچ یک را ! نماز حیدر را ┈••✾•@sher_newesht•✾••┈
برای خاتم پیغمبران جز او نگینی نیست شهادت می‌دهم جز او امیرالمؤمنینی نیست ┈••✾•@sher_newesht•✾••┈
دست‌هایت را که در دستش گرفت آرام شد تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد دست‌هایت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت: مؤمنین! یک لحظه اینجا یک تبسم کرد و گفت: خوب می‌دانید در دستانم اینک دست کیست؟ نام او عشق است، آری می‌شناسیدش: علی‌ست من اگر بر جنگجویان عرب غالب شدم با مددهای علی بن ابی‌طالب شدم در حُنین و خیبر و بدر و اُحُد گفتم: علی تا مبارز خواست «عمرو عبدود» گفتم: علی در حرا گفتم: علی؛ شب با خدا گفتم: علی تا پیام آمد بخوان «یا مصطفی»! گفتم: علی... مستجار کعبه را دیدم، اگر مُحرِم شدم با «یدُ الله» آمدم تا «فوقِ اَیدیهِم» شدم تا که ساقی اوست سرمست‌اند «اصحابُ الیمین» وجه باقی اوست، «اِنّی لا اُحبُّ الآفِلین» دست او در دست من، یا دست من در دست اوست؟ ساقی پیغمبران شد یا دل من مست اوست؟ بعد از این سنگ محک،‌ دیگر ترازوی علی‌ست ریسمان رستگاری، تار گیسوی علی‌ست من نبی‌اَم در کنارم یک «نبأ» دارم «عظیم» طالبان «اِهدنا»! این هم «صراط المستقیم» چهره‌اش تفسیر «نور» و شانه‌هایش «مُحکمات» خلوتش «والطور» و شور مرکبش «والعادیات» هر خط قرآنِ من، توصیفی از سیمای اوست هرکه من مولای اویم، این علی مولای اوست ┈••✾•@sher_newesht•✾••┈