#بحرطویل
بخشی از بحر طویل روز عاشورا
👇👇👇
اگر پیرو میثاق خداوند نمیبود به یک حمله آن حجت دادار نمیماند به جا یک تن از آن لشکر خونخوار به تسلیم خدا ماند ز پیکار که آن قوم ستمکار به او حمله نمودند به شمشیر شرر بار، یکی زد به جبین سنگ و یکی بر جگرش نیزه یکی بر دهنش تیر و یکی فرق ورا کرد جدا از دم شمشیر، فلک آتش توفنده شد و سخت برافروخت، ملک بال و پرش سوخت، قدر ریخت به سر خاک و گریبان قضا چون جگر خواجه لولاک شد از پنجه غم چاک و رسولان همه فریاد کشیدند و به تن جامه دریدند و به دندان جگر از خشم گزیدند ندا از طرف خالق دادار شنیدند که ای عالم ایجاد همه هست خدا نقش زمین شد، سر پیغمبر و زهرا و علی باد سلامت که شد از عرصه زین نقش زمین شمس امامت به خدا وجه خدا در یم خون کرد اقامت همه صحراست پر از گرگ و زنند از همه سو بر بدنش جنگ یکی نیزه فرو کرده به قلب و دگری دامن خود کرده پر از سنگ سنان رفته فرو در گلو و راه نفس بسته بر او تنگ الا خیل ملایک نگذارید که زهرا برود جانب گودال و ببیند که حسینش زده چون بسمل بیبال پر و بال به پرواز درآمده ز لبهای به خون شسته خود روح دعا را.
هوا تیره و تار است، زمین قله نار است، فلک صاعقهبار است و شده چشمه خورشید پر از دود و در آن وادی خون گم شده یک مرکب بیصاحب و فریاد زند زینب و بالای بلندی نگهش جانب میدان و در آن سور و در آن حال به تعجیل رود شمر ستمگر سوی گودال زده دامن خود بر کمر و در کف او خنجر و رودرروی او بر سر و بر سینهزنان فاطمه اطهر و جبریل امین و حسن و حیدر کرار، بیایید و بسوزید و بنالید و ببینید که با چکمه زند شمر ستمگر ز ره کینه بر آن سینه که انداخته گل از اثر بوسه پیغمبر اسلام، الا خیل ملک فوج رسل خویش به مقتل برسانید، که خنجر ز کف شمر ستمگر بستانید خدایا چه شده دمبهدم از جانب گودال رسد ناله «ای وای حسین وای حسینا» به خدا خون زده فواره از آن حنجر صدپاره و قاتل به سر دست گرفتهست سری را که شبیه است به پیغمبر و خونش چکد از حنجر رویش به روی مادر و چشمش به سوی خواهر گردیده عیان واقعه محشر و دیدند سر نیزه همه شمس ضحی را.
✍حاج غلامرضا سازگار
ألسَّلامُ عَلَیکَ یٰا سَیِّدُالسّاجِدین
#میلاد امام سجاد (علیه السلام)
#بحرطویل
#نقددارد
شبی وقت عبادات
به سجّادهٔ طاعات
نشستم به مناجات
میان همه آیات و روایات
وَ در موج خروشانِ عنایات
دری باز شد از روی زمین تا به سماوات
و به گوش دلم از بینِ عبارات
نفیر نفس هاتفی آورد
کلامی ز اشارات
خروش کلماتی پر از اعجاز
که هم منطق و هم فلسفه
ماتند ز ألفاظ
در آن لحظۀ پرواز
سروشی شده آغاز
و گشودند سرِ راز
نفیر سخن از
نقطهٔ پرگار فلک بود
که از مرز عبودیّت و شک بود
ز فخر بشر و جِنّ و مَلَک بود
ز میراث رسول مدنی
جلوهٔ اللّٰهُ مَعَک بود
که از بطن عروس عجم فاطمه
بر سفرهٔ ایثار نمک بود
از آن نغمه که با باد
در این عالم ایجاد
خدا را زده فریاد
و با هر دل آزاد
بخواند فقط از رمز مناجات و دعا
حضرت سجّاد
چه سجّاد،
که سجّادهٔ او صحنهٔ میقات
دلش روح عبادات،
طنین نَفَسش، نَفْس مناجات
...👈
زبان گر بگشاید
کلماتش همه حکمت
همه انوار هدایت، همه آیات ولایت
بلد و فاتحه و قارعه و فاتح و کوثر
فلق و فُصِّلَت و واقعه و قدر و قیامت
که قیامت کند از شرح بلاغت
به خدا خطبه اش انگار
بود شعشعهٔ تیغ شرربار
و چون بدر و اُحد، ولولهٔ حیدر کرّار
نهیبی زده در مجلس کفّار
به آن مردم گمراه
که: لٰاحَولَ وَلٰا قُوَّةَ إلّا بِرُبوبیَّتِ أللّٰه
أنابنُ کَرَماللّٰه، أنابنُ حَرَماللّٰه
أنابنُ عَلیِ عٰالیِ أعلیٰ
منم مکّه و بَطحٰا و
منم مَسجِدُالاقصیٰ
نفیر نفسِ طاهرِ طاها
که منم حیدر اعلیٰ و جگرگوشهٔ زهرا
منم پور حسین بن علی قبلهٔ دلها
بخدا ماهیت سعیِ صفایم
که همان حِجر و مقامم
و همان زمزمم و مشعرم و
رکن و منایم
بخدا سنگ صبور دل زینب
و سفیر سفر کرببلایم
✍️مجتبی تاجیک «ساده»
❌نقد:این قسمت:«مناجات ابوحمزه و خمس عشر او بزند طعنه به آیات» (در جای نقطه چین ، حذف شد)