#شعرانتظار
#غزل
یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبۀ احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده حالت بِهْ شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائماً یکسان نباشد حال دوران غم مخور
ای دل اَر سیل فنا بنیاد هستی بَر کَند
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
حال ما در فُرقَت جانان و اِبرام رقیب
جمله میداند خدای حال گردان، غم مخور
حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار
تا بُود وِردت دعا و درس قرآن غم مخور
(حافظ)
کانال شعر، سبک و نکات مداحی
https://eitaa.com/sher_sabk_maddahi