هدایت شده از 📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
👈مخصوص اول و آخر مجلس
ای خُرّم از فروغ رُخَت لاله زار عمر
بازآ که ریخت بی گل رویت بهار عمر
از دیده گر سرشک چو باران چکد رواست
کاندر غمت چو برق بِشُد روزگار عُمر
این یک دو دم که مهلت دیدار ممکن است
دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر
دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد
بیچاره دل که هیچ ندید از گذار عمر
در هر طرف ز خیل حوادث کمینگهی است
زان رو عنان گسسته دواند سوار عمر
حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان
این نقش مانَدَ از قلمت یادگار عمر
✍حافظ
هدایت شده از 📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
👈مخصوص اول و آخر مجلس
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
روز و شب خوابم نمیآید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
رشتۀ صبرم به مقراض غمت ببریده شد
همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع
گر کُمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو
کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع
در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست
این دل زارُ نزار اشک بارانم چو شمع
در شب هجران مرا پروانۀ وصلی فرست
ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع
بی جمالِ عالم آرای تو روزم چون شب است
با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع
کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت
تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع
همچو صبحم یک نفس باقیاست با دیدار تو
چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع
سرفرازم کن شبی از وصل خود ای نازنین
تا منوّر گردد از دیدارت ایوانم چو شمع
آتش مهر تو را حافظ عجب در سر گرفت
آتش دل کی به آب دیده بنشانم چو شمع
✍حافظ
هدایت شده از 📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
👈مخصوص اول و آخر مجلس
زبان خامه ندارد سر بیان فراق
وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق
دریغ، مدت عمرم که بر امید وصال
به سر رسید و نیامد به سر زمان فراق
سری که بر سر گردون به فخر میسودم
به راستان که نهادم برآستان فراق
چگونه باز کنم بال در هوای وصال
که ریخت مرغ دلم پر در آشیان فراق
کنون چه چاره که در بحر غم به گردابی
فتاد زورق صبرم ز بادبان فراق
بسی نماند که کشتیِ عمر، غرقه شود
ز موج شوق تو در بحر بیکران فراق
اگر به دست من افتد فراق را بکُشم
که روز هجر سیه باد و خان و مان فراق
رفیق خِیل خیالیم و همنشین شکیب
قرین آتش هجران و هم قران فراق
چگونه دعوی وصلت کنم به جان که شده است
تنم وکیل قضا و دلم ضمان فراق
ز سوز شوق، دلم شد کباب، دور از یار
مدام خونِ جگر میخورم ز خوان فراق
فلک چو دید سرم را اسیر چنبر عشق
ببست گردن صبرم به ریسمان فراق
به پای شوق گر این ره به سر شدی حافظ!
به دست هجر ندادی کسی عنان فراق
✍حافظ
هدایت شده از 📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
👈مخصوص اول و آخر مجلس
ای قصۀ بهشت ز کویت حکایتی
شرح جمال حور ز رویت روایتی
انفاس عیسی از لب لعلت لطیفهای
آب خضِر ز نوش لبانت کنایتی
هر پاره از دل من و از غُصه قِصهای
هر سطری از خصال تو از رحمت آیتی
در آرزوی خاکِ در یار سوختیم
یاد آور ای صبا که نکردی حمایتی
ای دل به هرزه دانش و عمرت به باد رفت
صد مایه داشتی و نکردی کفایتی
بوی دل کباب من آفاق را گرفت
این آتش درون بکند هم سرایتی
در آتش ار خیال رُخش دست میدهد
ساقی بیا که نیست ز دوزخ شکایتی
دانی مراد حافظ از این درد و غُصّه چیست
از تو کرشمهای و ز خسرو عنایتی
✍حافظ
هدایت شده از 📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
⚫️زمزمۀ امام زمانی محرم⚫️
اگر چه رو سیاه کلّ عالمینم
گریه کنِ مجالس جدّت حسینم
دارم به یاد کربلا تو روضه ها
ناله به همراه بکاء تو روضه ها
سیاهی لشگرم آقا تو روضه ها
بیا با سوز نینوا گریه کنیم
به یاد دشت کربلا گریه کنیم
برا حسین ِ سر جدا گریه کنیم
یابن الحسن...
آقا شنیدم جدّت و لب تشنه کشتن
تو قتلگاه با ضرب تیغ و دشنه کشتن
ای لالۀ پرپر حسین یا ثارالله
ای کشتۀ بی سر حسین یا ثار الله
نورِ دلِ مادر حسین یا ثار الله
تا به اَبَد ذکر لبی یا ثار الله
دار و ندار زینبی یا ثارالله
ای زینت دوش نبی یا ثار الله
آقام حسین آقام حسین آقام حسین۳
#امام_زمان_عج
#شعر_و__سبک_مداحی
#آموزش_مداحی
#مرثیه
#شعر_مداحی
#زمزمه_های_امام_زمانی_محرم
هدایت شده از 📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
🕳مرثیه ی شب اول محرم🖤
*دستورات امام رضا (سلام الله علیه) به ریّان بن شبیب برای رسیدن به عالی ترین درجات*
🔻... يَا اِبْنَ شَبِيبٍ إِنَّ اَلْمُحَرَّمَ هُوَ اَلشَّهْرُ اَلَّذِي كَانَ أَهْلُ اَلْجَاهِلِيَّةِ يُحَرِّمُونَ فِيهِ اَلظُّلْمَ وَ اَلْقِتَالَ لِحُرْمَتِهِ فَمَا عَرَفَتْ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ حُرْمَةَ شَهْرِهَا وَ لاَ حُرْمَةَ نَبِيِّهَا لَقَدْ قَتَلُوا فِي هَذَا اَلشَّهْرِ ذُرِّيَّتَهُ وَ سَبَوْا نِسَاءَهُ وَ اِنْتَهَبُوا ثَقَلَهُ فَلاَ غَفَرَ اَللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ أَبَداً يَا اِبْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ اَلْكَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ رَجُلاً مَا لَهُمْ فِي اَلْأَرْضِ شَبِيهُونَ وَ لَقَدْ بَكَتِ اَلسَّمَاوَاتُ اَلسَّبْعُ وَ اَلْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ وَ لَقَدْ نَزَلَ إِلَى اَلْأَرْضِ مِنَ اَلْمَلاَئِكَةِ أَرْبَعَةُ آلاَفٍ لِنَصْرِهِ فَلَمْ يُؤْذَنْ لَهُمْ فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ إِلَى أَنْ يَقُومَ اَلْقَائِمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَيَكُونُونَ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ شِعَارُهُمْ يَا لَثَارَاتِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَا اِبْنَ شَبِيبٍ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ جَدِّيَ اَلْحُسَيْنُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ أَمْطَرَتِ اَلسَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَرَ يَا اِبْنَ شَبِيبٍ إِنْ بَكَيْتَ عَلَى اَلْحُسَيْنِ حَتَّى تَصِيرَ دُمُوعُكَ عَلَى خَدَّيْكَ غَفَرَ اَللَّهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً قَلِيلاً كَانَ أَوْ كَثِيراً يَا اِبْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَلْقَى اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لاَ ذَنْبَ عَلَيْكَ فَزُرِ اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَا اِبْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَسْكُنَ اَلْغُرَفَ اَلْمَبْنِيَّةَ فِي اَلْجَنَّةِ مَعَ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَالْعَنْ قَتَلَةَ اَلْحُسَيْنِ يَا اِبْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ يَكُونَ لَكَ مِنَ اَلثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اُسْتُشْهِدَ مَعَ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقُلْ مَتَى ذَكَرْتَهُ يٰا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً يَا اِبْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ مَعَنَا فِي اَلدَّرَجَاتِ اَلْعُلَى مِنَ اَلْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ اِفْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَيْكَ بِوَلاَيَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلاً أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ.
...اى پسر شبيب! همانا محرم ماهى است كه اهل جاهليت در آن ظلم و كشتار را حرام مىدانستند. لكن اين امت حرمت آن را نشناخت و حرمت پيامبرش را نگاه نداشت و در اين ماه ذريۀ پيامبرش را كشتند و زنانش را اسير و اموالش را غارت كردند. خداوند هرگز ايشان را نيامرزد.
اى پسر شبيب! اگر اهل گريستن هستى، بر حسين بن على بن ابى طالب سلام الله علیهما گريه كن، همانا او ذبح شد، چون قوچى كه او را بكشند و همراه او هيجده نفر از مردانى كشته شدند كه در زمين شبيه نداشتند و همانا آسمانهاى هفتگانه و زمينها براى قتل او گريستند. همانا چهار هزار فرشته براى يارى او آمدند، پس به ايشان اذن نداد و ايشان همواره نزد قبر او محزون و خاكآلود هستند تا هنگامى كه قائم سلام الله علیه قيام فرمايد و از انصار او باشند و شعار ايشان يا لثارات الحسين است.
اى پسر شبيب! همانا پدرم از پدرش از جدش روايت فرمود كه هنگامى كه جدم حسين سلام الله علیه كشته شد، آسمان خون باريد و خاك سرخ.
اى پسر شبيب! اگر بر حسين گريستى تا جايى كه اشك بر گونهات روان شد، خداوند همۀ گناهان تو را می آمرزد، كوچك و بزرگ، و كم و زياد.
اى پسر شبيب! اگر خوشحال مىشوى كه خدا را ملاقات كنى در حالىكه گناهى بر گردن تو نباشد، حسين سلام الله علیه را زيارت كن.
اى پسر شبيب! اگر خوشحال مىشوى كه در خانه بهشتى با پيامبر همنشين گردى، قاتلين حسين را لعنت كن.
اى پسر شبيب! اگر خشنود مىشوى كه ثواب شهداى همراه حسين سلام الله علیه را داشته باشى، هرگاه ياد او كردى بگو:
”يٰا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً
اى كاش با شما بودم،پس فوز فراوان مىبردم“
اى پسر شبيب! اگر بودن با ما در درجات بالاى بهشت تو را خوشحال مىكند، از حزن ما محزون باش و از خوشى ما خوشحال و بر تو باد ولايت ما، همانا اگر مردى سنگى را دوست داشته باشد، خدا او را در روز قيامت با آن سنگ محشور مىسازد.
______________
📚کتاب عيون أخبار الرضا عليه السلام، تألیف شیخ صدوق ج ۱، ص ۲۹۹
#شعر_و_سبک_مداحی
#آموزش_مداحی
#مرثیه_های_شب_اول_محرم
عرض ارادت
تمام عشق و ایمانم حسین است
همه روح و همه جانم حسین است
خدا داند به هر بزم محبت
فروغ شمع سوزانم حسین است
ندارد تیرگی هرگز دل من
که هر شب ماه تابانم حسین است
ندارم جز وجود او طبیبی
فقط دارو و درمانم حسین است
به دریا گوهر تابان هستی
به صحرا دُرّ غلتانم حسین است
رهایی بخشِ دل از هر چه اندوه
میان موج و توفانم حسین است
به روی خاک درگاهش نوشتم
من آن عبدم که سلطانم حسین است
به قبرم چون که بگذارند یاران
طلوعِ صبح رخشانم حسین است
به دشت بی کسی های دو عالم
نه تنها سر که سامانم حسین است
تمام حاصل عمرم همین بود
مرا جان است و جانانم حسین است
پریشانی ندارم جز غم او
غم قلب پریشانم حسین است
بریزم اشک چون «یاسر» که دانم
زلال چشم گریانم حسین است
**
✍محمود تاری «یاسر»
سرم خاک کف پای حسین است
دلم مجنون صحرای حسین است
بُوَد پرونده ام چون برگ گل پاک
در این پرونده امضای حسین است
بهشت ارزانی خوبان عالم
بهشت من تماشای حسین است
به وقت مرگ چشمم را نبندید
که چشم من به سیمای حسین است
تمام هستیام باشد دل من
که لبریز از تولاّی حسین است
در این عالم تمنّایی ندارم
تمنّایم تمنّای حسین است
چراغ از بهر قبر من نیارید
چراغم روی زیبای حسین است
خوش آن صورت که در فردای محشر
بر آن نقش کف پای حسین است
از آن با گریه دائم خو گرفتم
که اشکَم دُرّ دریای حسین است
دلی جای خدا باشد که آن دل
پر از نور تجلاّی حسین است
نترسانیدم از روز قیامت
قیامت قدّ و بالای حسین است
✍️حاج غلامرضاسازگار
باسلام فراوان و آرزوی قبولی عزاداری ها
👈دوستان اطلاع داشته باشند که هر شب هیأت داریم و شما می توانید به همراه خانواده شرکت فرمایید و ما را هم به فیض برسانید، لطفا در ایتا پیام دهید تا آدرس دقیق و نشان نما ارسال شود.
منتظرتان هستیم.
عشقت غبار از دل غمبار می کِشد
عکس تو را به آینۀ تار می کشد
ناله اگر بلند شود از سَرِ جگر
حتماً طبیب را سویِ بیمار می کشد
با جذبه می کِشی و به یک غمزه می کُشی
زلفت فقط مرا به سرِ دار می کشد
از معجزاتِ هاشمیِ یوسفِ من است
هر روز مشتری سر بازار می کشد
پلکِ خمار چشم ترت را به هم مزن
کی دور حوض میکده دیوار می کشد؟!
کشتی شکست خوردۀ طوفان کربلا
بعد از هزار سال عجب بار می کشد!!!
خوشبخت آن کسی ست که از دست هایِ خویش
تنها برای سینه زدن کار می کشد
بویِ گناه از همۀ شهر می رود
وقتی حسین پردۀ ستار می کشد
دارد برای زائر کرب و بلا شدن
کار من و تو باز به اصرار می کشد
✍️نگارنده
با حذف یک بیت به دلیل کاستی ِ وزن
منبع:سایت حوزه