چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
چه بغضها که گلوی تو را فشرد ولی
صدای گریۀ تو لحظهای شنیده نشد
دلی نبود که همرزم تیغها نشود
گلی نماند که با دست زخم چیده نشد...
به استواری لحن تو در حماسه قسم!
به قامتت که دمی زیر غم خمیده نشد،
قسم به صبر! به داغی که تازه است هنوز
دلی صبورتر از زینب آفریده نشد
#مهدیه_اکبری #وفات_حضرت_زینب #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
ابراهیم قبله آرباطان ؛ متولد 20 آذرماه سال 1357 در روستای آرباطان، از روستاهای شهرستان هریس آذربایجان شرقی هست.
اولین جرقه های شعری او در دوران راهنمایی خورده است؛ او فعالیت شعری به صورت فنی را از سال 1378، زمانی که عازم شهر مقدس قم برای تحصیل در رشته الهیات و فلسفه اسلامی در دانشگاه دولتی قم بود، آغاز کرد؛ سال هایی مملو از انرژی های مثبت و خوبان روزگار؛ اساتیدی همچون استاد مجاهدی( پدر شعر آیینی کشور) و حسین هدایتی زفرقندی( یکی از برترین های شعر ایران و مسئول انجمن شعر استان قم) و ده ها شاعر دیگر قرار گرفت و قدم به قدم چراغ راه او شدند. .سال 1384 بود که دوباره به زادگاه خود برگشته و در آذربایجان زندگی میکند.
#معرفی_شاعر #ابراهیم_قبله_آرباطان
📜 @sheraneh_eitaa
اللی دورت ایل غم غم اوستن گلدی عُلیا زینبه
غم دئمه، معشوق ادیردور عشقی انشاء زینبه
بذل اِدیبدور، شأنِ لایَحصی، خدای لامکان
صبرِ کبری، فهمِ والا، نطقِ غَرّا زینبه
فی المثل، کرب و بلاده عرشیان قالموشدولار
عالم لاهوتیده، غرق تماشا زینبه
دوزدی ظاهرده سینیخمیشدور، یورولموشدور خانیم
هی ووروردی طعنه اوستن طعنه، اعدا زینبه...
هی باسیردی باغرینا، سوسو وران اولدوزلاری
جان وئریردی خسته جانلار چولده؛ گویا زینبه
حقّی وار، ام المصائب آدلانا زهرا قیزی
حقی وار احسن دییه معناده زهرا زینبه
کیمدی زینب؛ فارغ التحصیل دانشگاه عشق
مدرکین شاه نجف ایلوبدی امضاء زینبه
ولوله سالدی تمام شهره دخت بوتراب
اونداکی اِتدی مدد؛ اول نطق گویا زینیه
سس دوشوبدی شامده دینجلدی غملر خسته سی
اتمدی بیر گون وفا بو دارِ دنیا زینبه
گون قاباغینده قالیب غمنن آغاردی زلفولر
پیک حتمیِ اجل وئردی تسلا زینبه
نه سرین سو ایچدی، نه دینجلدی راحت سایه ده
آغلادی احوالینه معناده بابا زینبه
هارداسان قارداش دئدی گل گوزلریم باغلا حسین
باشیمی آل دیزلرین ئوسته بیر آز آغلا حسین
من سنین عشقینده چون چولدن چوله توشدوم حسین
عالمه قارداش باجی عشقین بیلیندیردیم حسین
اکبره باخدیم؛پوزولموش حالیوه یاندیم حسین
خیردا قیزلار خیمه ده یاندی، من اودلاندیم حسین
وای ربانین حالینه،وای اصغره، وای زینبه
قتلگاه ایچره توشن بیر پیکره، وای زینبه
#ابراهیم_قبله_آرباطان #شعر #وفات_حضرت_زینب
📜 @sheraneh_eitaa
4.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | شعرخوانی آقای ابراهیم قبله آرباطان درمورد حضرت زینب در محضر رهبر انقلاب
📜 @sheraneh_eitaa
تکیده قامتش و تکیه بر عصا نزدهست
همان که غیر خدا را دمی صدا نزدهست
شهید داغ حسین است و ما در این فکریم
که سر به چوبۀ محمل زدهست یا نزدهست
هنوز بر سر تل، دست روی سر دارد
هنوز پای غمش ایستاده، جا نزدهست
هنوز چشم به راه است ماه برگردد
و قرنهاست کسی سر به خیمهها نزدهست
خوشا به شاعر اگر آتشی به دل دارد
بدا بر آن قلمی که دم از شما نزدهست
به پایبوسی صیدی که بین گودال است
کسی شبیه تو اینگونه دست و پا نزدهست...
#فائزه_زرافشان #وفات_حضرت_زینب #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
چو عمر رفته تو کس را به هیچ کار نیایی
چو عمر نامده هم اعتماد را به نشایی
عزیز بودی چون عمر و همچو عمر برفتی
چو عمر رفته ز دستم نداند آنکه کی آیی
مرا چو عمر جوانی فریب دادی رفتی
تو همچو عمر جوانی، برو نه اهل وفایی
دلم تو را و جهان را وداع کرد به عمری
که او به ترک سزا بود و تو به هجر سزایی
چو عمر نفسپرستان که بر محال گذشت آن
برفتی از سر غفلت نپرسمت که کجایی
تو را به سلسلهٔ صبر خواستم که ببندم
ولی تو شیفته چون عمر بیش بند نپایی
ز دست عمر سبک پای سرگران به تو نالم
که عمر من ز تو آموخت این گریخته پایی
تو همچو روزی بسیار نارسیده بهی ز آن
که عمر کاهی اگرچه نشاط دل بفزایی
مرا ز تو همه عمر است ماتم همه روزه
که همچو عید به سالی دوبار روی نمایی
چو عمر رفته به محنت که غم فزاید یادش
به یاد نارمت ایرا که یادگار بلایی
چو روز فرقت یاران که نشمرند ز عمرش
ز عمر نشمرم آن ساعتی که پیش من آیی
ز خوان وصل تو کردم خلال و دست بشستم
به آب دیده ز عشقت که زهر عمر گزایی
مرا به سال مزن طعنه گر کهن شده سروم
که تو به تازگی عمر همچو گل به نوایی
تویی که نقب زنی در سرای عمر و به آخر
نه نقد وقت بری کیسهٔ حیات ربایی
چنان که از دیت خون بود حیات دوباره
دوباره عمر شمارم که یابم از تو جدایی
من از غم تو و از عمر سیر گشتم ازیرا
چو غم نتیجهٔ عمری چو عمر دام بلایی
به عمرم از تو چه اندوختم جزین زر چهره
به زر مرا چه فریبی که کیمیای جفایی
برو که تشنهٔ دیرینهای به خون من آری
نپرسم از تو که چون عمر زود سیر چرایی
تنم ببندی و کارم به عمرها نگشایی
که کم عیاری اگرچه چو عمر بیش بهایی
#خاقانی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
ای صبر ، از آن نگار بیداد پرست
بر وی همه بیداد جهان یکسره هست
نزدیک آمد کزین بلا بتوان رست
ای صبر وفادار ، هنوز این یک دست
#ارزقی_هروی #شعر #رباعی
📜 @sheraneh_eitaa
پروانه امشب پر نزن اندر حریم یار من
ترسم صدای شه پرت از خواب بیدارش کند
شبتون در پناه حق
#فائز_دشتستانی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
خورشٻد منی ...
طلوع ڪن حضرٺ عݜق
مشتاق درخشیدن زیباے ٺـــوام...
|صبحتون بخیر و پر برکت🌸🍃
📜 @sheraneh_eitaa
افگار توام تاب و توانی بفرست
بیمار غمم قوت جانی بفرست
از نامه خشکی بتو راضیست طبیب
گر نیست گلی برگ خزانی بفرست
#طبیب_اصفهانی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
ای همایون پی و فرخ رخ و فرخنده لقا!
ای خطت چون ظلمات و دهنت آب بقا!
سرو اگر دم زند از راست قدی پیش قدت
چون قدت را نگرد می شود از شرم دو تا
این نه خود رای صواب است خطاییست بزرگ
که دهم نسبت زلفین تو با مشک خطا
ترک چشمت به کفش خنجر مژگان از چیست
با من بی سر و پا بر سر جنگ است چرا؟
به دعا خواسته ام تا که مرا یار شوی
از پی وصل تو تجدید کنم باز دعا
نه مرا طاقت این تا که ببوسم دهنت
نه تو را عادت آن تا که کنی بوسه عطا
دوستی کردن «ترکی» به تو کاری عجب است
حاصلی نیست در این کار بجز رنج و عنا
#ترکی_شیرازی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
در پشت پرده نقش خودم را فروختم
در نقش شمع رفتم و بر صحنه سوختم
بیگانه با تو مشتریِ صبح میکده
من کیستم برهنهتر از سنگ یخ زده
من کیستم مگر که به من اعتنا کنی
یا کیستی مگر تو که کار خدا کنی
گفتم به صخرهی سر این مست میخوری
آنقدر میروی که به بنبست میخوری
طوفان به پا نکن پسر نوح مال تو
سنگ سیاه قلوه کنِ کوه مال تو
زنگولهی برنجی خمّار مال من
ته ماندهی طبلهی عطّار مال من
رویای کندن پرِ پرواز مال تو
تنها مداد مردم شیراز مال تو
خشت شکستهی لب این بام مال من
بد خوانده و نخواندهی خیّام مال من
تصنیف پر درآمد و آواز مال تو
لای هزار بقچه پسانداز مال تو
چیزی که واقعیت رویاست مال من
این نخنما که غصهی فرداست مال من
زهر کشندهای که به پیمانه ریخته
تلخابهای که از رگ بیگانه ریخته
مهمان این خرابه اگر مردم تو بود
آدم هراس کوچه و سردرگم تو بود
با یک نگاه از همه چیزم خبر گرفت
در حد یک اشاره مرا در نظر گرفت
راکد نماند و چشم مرا تیرهتر نخواست
دیوانه را به دلبر خود خیرهتر نخواست
از شرم گونهی تو چه سیبی رسیدهتر
از پردهی حیای تو بالا کشیدهتر
کوچکتر از لب تو ندارم که تر کنی
تا بگذرم ولی بگذارم هدر کنی
#امیر_حسین_هدایتی #شعر
@ashareamirhosienhedayati
📜 @sheraneh_eitaa