پروانه امشب پر نزن اندر حریم یار من
ترسم صدای شه پرت از خواب بیدارش کند
شبتون در پناه حق
#فائز_دشتستانی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
خورشٻد منی ...
طلوع ڪن حضرٺ عݜق
مشتاق درخشیدن زیباے ٺـــوام...
|صبحتون بخیر و پر برکت🌸🍃
📜 @sheraneh_eitaa
افگار توام تاب و توانی بفرست
بیمار غمم قوت جانی بفرست
از نامه خشکی بتو راضیست طبیب
گر نیست گلی برگ خزانی بفرست
#طبیب_اصفهانی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
ای همایون پی و فرخ رخ و فرخنده لقا!
ای خطت چون ظلمات و دهنت آب بقا!
سرو اگر دم زند از راست قدی پیش قدت
چون قدت را نگرد می شود از شرم دو تا
این نه خود رای صواب است خطاییست بزرگ
که دهم نسبت زلفین تو با مشک خطا
ترک چشمت به کفش خنجر مژگان از چیست
با من بی سر و پا بر سر جنگ است چرا؟
به دعا خواسته ام تا که مرا یار شوی
از پی وصل تو تجدید کنم باز دعا
نه مرا طاقت این تا که ببوسم دهنت
نه تو را عادت آن تا که کنی بوسه عطا
دوستی کردن «ترکی» به تو کاری عجب است
حاصلی نیست در این کار بجز رنج و عنا
#ترکی_شیرازی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
در پشت پرده نقش خودم را فروختم
در نقش شمع رفتم و بر صحنه سوختم
بیگانه با تو مشتریِ صبح میکده
من کیستم برهنهتر از سنگ یخ زده
من کیستم مگر که به من اعتنا کنی
یا کیستی مگر تو که کار خدا کنی
گفتم به صخرهی سر این مست میخوری
آنقدر میروی که به بنبست میخوری
طوفان به پا نکن پسر نوح مال تو
سنگ سیاه قلوه کنِ کوه مال تو
زنگولهی برنجی خمّار مال من
ته ماندهی طبلهی عطّار مال من
رویای کندن پرِ پرواز مال تو
تنها مداد مردم شیراز مال تو
خشت شکستهی لب این بام مال من
بد خوانده و نخواندهی خیّام مال من
تصنیف پر درآمد و آواز مال تو
لای هزار بقچه پسانداز مال تو
چیزی که واقعیت رویاست مال من
این نخنما که غصهی فرداست مال من
زهر کشندهای که به پیمانه ریخته
تلخابهای که از رگ بیگانه ریخته
مهمان این خرابه اگر مردم تو بود
آدم هراس کوچه و سردرگم تو بود
با یک نگاه از همه چیزم خبر گرفت
در حد یک اشاره مرا در نظر گرفت
راکد نماند و چشم مرا تیرهتر نخواست
دیوانه را به دلبر خود خیرهتر نخواست
از شرم گونهی تو چه سیبی رسیدهتر
از پردهی حیای تو بالا کشیدهتر
کوچکتر از لب تو ندارم که تر کنی
تا بگذرم ولی بگذارم هدر کنی
#امیر_حسین_هدایتی #شعر
@ashareamirhosienhedayati
📜 @sheraneh_eitaa
در دهر بزرگ یادگاری
کردم ز برای خویش بنیاد
بنیاد بنای پایداری
بییاری دست من شد ایجاد
#ملک_الشعرای_بهار #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
khaghani.gif
حجم:
4.5K
افضلالدّین بدیل بن علی خاقانی شروانی متخلّص به خاقانی (۵۲۰ قمری در شروان - ۵۹۵ قمری در تبریز -بر اساس این پژوهش دربارهٔ سالمرگ خاقانی تاریخ وفات وی ۵۸۱ هجری قمری است-) از جملهٔ بزرگترین قصیدهسرایان تاریخ شعر و ادب فارسی بهشمار میآید. از القاب مهم وی حسان العجم میباشد. آرامگاه او در شهر تبریز است. خاقانی از سخنگویان قویطبع و بلندفکر و یکی از استادان بزرگ زبان پارسی و در درجهٔ اول از قصیدهسرایان عصر خویش است. توانایی او در استخدام معانی و ابتکار مضامین در هر قصیدهٔ او پدیدار است.
#معرفی_شاعر #خاقانی
📜 @sheraneh_eitaa
در جهان هیچ سینه بیغم نیست
غمگساری ز کیمیا کم نیست
خستگیهای سینه را نونو
خاک پر کن که جای مرهم نیست
دم سرد از دهان بر آه جگر
بازگردان که یار همدم نیست
هیچ یک خوشهٔ وفا امروز
در همه کشتزار آدم نیست
کشتهای نیاز خشک بماند
کابرهای امید را نم نیست
به نواله هزار محرم هست
به گه ناله نیم محرم نیست
گر بنالی به دوستی گوید
هان خدا عافیت دهد، غم نیست
دانی آسوده کیست در عالم؟
آنکه مقبول اهل عالم نیست
هست سالی دو روز شادی خلق
چون نکو بنگری همان هم نیست
زانکه یک عید نیست در علام
که در او صد هزار ماتم نیست
خیز خاقانیا ز خوان جهان
که جهان میزبان خرم نیست
#شعر #خاقانی #غزل
📜 @sheraneh_eitaa
5.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | این شعرخوانی فوق العاده را یکبار که ببینی دوباره و سه باره برمیگردی و نگاهش میکنی
🔷 این نماهنگ که خوانده میشود ، چیزی که برداشت از آن است اینکه شعرش ، خواننده اش، مکانش ، حضارش و آقایمان همه سر تا سر غرق در نور هستند.
◇ یک جایی دلها بدجوری آتش میگیرید که شاعر میگويد: "ای صبا دست سلیمانی" و حضرت آقا با بغض می گوید: "چه شد؟"
🔻 بعد حضرت آقا بغضش را کنترل میکند و به جمعیت نگاه می اندازد و شاعر در ادامه دوباره غوغا میکند:
●ای ستون خیمهای که گفته او...
📜 @sheraneh_eitaa
بکوش و دانشی آموز و پرتوی افکن
که فرصتی که ترا دادهاند، بی بدل است
#پروین_اعتصامی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بیوفا حالا که من افتادهام از پا چرا
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا
نازنینا ما به ناز تو جوانی دادهایم
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا
وه که با این عمرهای کوته بیاعتبار
این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا
شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خوابآلود من لالا چرا
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند
در شگفتم من نمیپاشد ز هم دنیا چرا
در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا
شهریارا بیحبیب خود نمیکردی سفر
این سفر راه قیامت میروی تنها چرا
#شعر #غزل #شهریار
📜 @sheraneh_eitaa
گاهی بیا "کنار غزلهای من بخواب"
همچون گلیرهاشده در برکهروی آب
ای ماه روشنای شب بی قراریام
از لابهلای شعر غمانگیز من بتاب
گاهیمرا ببوس پر از زخم کاریام
تا التیام بوسه بکاهد از التهاب
میخواهم از حکایت نایم شکایتی
بنویسم از ملالِ خزانهای بیحساب
یک شب بیا به روی غزلهای منبخند
حتی اگر به دیدهی اِغماز و از عتاب
بسروز وشب بهیاد توعمرمگذشت و رفت
هرگز نشد نصیب جوانی مرا به خواب
دیگر بیا غزال غزلهای سرکشم
با من بمان، همیشه، نه نوبت به آسیاب
آری بمان که بی تو به شعرم قلم شکست
غیر از قلم، دلم، تن و جانم از اضطراب
#محمدحسین_نظری #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa