هرصبح ز روی تو همخانهی خورشیدم
هشام ز اشک خود همسایهی پروینم
#فروغی_بسطامی #شعر
|صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃
📜 @sheraneh_eitaa
🌺🌺🌺🌺
دحوُ الارض است همان روزِ عزیزی که خدا
قدرتش را ز کرم باز نشان داده به ما
این زمینی که همان بسترِ آرامشِ ماست
در چنین روز خدا کرده ز دریاش جدا
اولین نقطه که در نزد خدا گشته برون
کعبه بوده است همان خانه ی پر جود و سخا
در چنین روز خدا جرم و خطا بخشد و بس
چون خطاب آمده هر دم که تو ای دوست بیا
شبِ این روزِ گــرامی نکند خواب روی
زانکه از عالمِ بالا رسد همواره عطا
شبِ میلادِ دو پیغمبرِ صاحب نفس است
شبِ میلاد خلیل است و یکی روحِ خدا
در چنین روز چو یارانِ خدا روزه بگیر
تا نگیری ز جنان فاصله در وقتِ جزا
در چنین روز تو غسلی کن و غفلت ننما
تا بگردی همه دم پاک و مبرا زِ گناه
دحوالارض است نمازش تو بخوان همچو علی
بعدِ حمدش تو بخوان سوره ی والشمس و ضحا
باشد از جمله ی آدابِ در این روز...حرم
پس به قربانِ هر آنکس که رود نزدِ رضا
هدف این است که با یادِ خدا زنده شویم
ای (بداغی) نشوی غافل از این ذکر و دعا
#سیروس_بداغی #شعر #دحوالارض
📜 @sheraneh_eitaa
عمري ألف رسالة حُب لم تُكتَب لِعينيك
عمرم هزار نامه ی عاشقانه ست ، نانوشته برای چشمانت..!
#غادة_السمان #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
نگاهي عارفانه داشت آن مَرد
شكوهي جاودانه داشت آن مَرد
اگر عكس رُخش در ديده پيداست
درون قلب، خانه داشت آن مَرد
#سیدهاشم_وفایی #شعر #امام_خمینی
📜 @sheraneh_eitaa
🔖 انتظار
❇️ از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم
❇️ داد و بیداد که در محفل ما، رندی نیست
که برش شکوه برم، داد ز بیداد کشم
❇️ شادیم داد، غمم داد و جفا داد و وفا
با صفا منت آن را که به من داد کشم
❇️ عاشقم، عاشق روی تو، نه چیز دگری
بار هجران و وصالت به دل شاد کشم
❇️ در غمت ای گل وحشی من، ای خسرو من
جور مجنون ببرم، تیشه فرهاد کشم
❇️ مُردم از زندگی بیتو که با من هستی
طرفه سریست که باید بر استاد کشم
❇️ سالها میگذرد، حادثهها میآید
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم
⬅️ دیوان اشعار امام خمینی (ره)، صفحه ۱۵۵
(امام خمینی (ره) این غزل را در سال ۱۳۶۷ و چند ماه قبل از وفاتشان سرودهاند.)
🏷 #امام_خمینی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
ما صیدِ حریمِ حرمِ کعبه ی قُدسیم
ما راهبر بادیه ی عالم جانیم
ما بلبل خوش نغمه ی باغ ملکوتیم
ما سرو خرامنده ی بُستان روانیم
فَرّاش عبادتکده ی راهب دِیریم
سقّای سر کویِ خراباتِ مُغانیم
گه ره به مُقیمان سماوات نماییم
گاه از سرِ مستی رهِ کاشانه ندانیم
از نام چه پرسید که بی نام و نشانیم
وز کام چه گویید که بی کام و زبانیم
هر شخص که دانید که اوییم؛ نه اوییم
هر چیز که گویید که آنیم؛ نه آنیم
آن مرغ که بر کنگره عرش نشیند
ماییم که طاووسِ گلستانِ جِنانیم
هر چند که تاجِ سرِ سلطانِ سپهریم
خاک کف نعلین گدایان جهانیم
داود صفت، کوه به صد نغمه بنالد
هرگه که زبورِ غمِ سودایِ تو خوانیم
خواجو چو کند شرحِ غمِ عشقِ تو املا
از چشم گهربار قلم خون بچکانیم
#خواجوی_کرمانی #شعر #دحوالارض
📜 @sheraneh_eitaa
محمدرضا عبدالملکیان از شاعران معاصر ایرانی است که در سال 1331 خورشیدی در نهاوند دیده به جهان گشود. او از شاعران نوگو و نوجوی عصر انقلاب و حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی محسوب میشود. در ابتدا به قالب چهارپارههای پیوسته روی آورد. اما بیشتر اشعارش در قالب نو نیمایی و سپید سروده شدهاست. اغلب شعرهای وی رنگ و بوی عاشقانه با درونمایه اجتماعی دارد که با لحنی ساده و خوشآهنگ به دور از ابهام بیان شدهاند.
عبدالملکیان، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در نهاوند ادامه داد و پس از ادامه تحصیل در رشته کشاورزی، با اخذ درجه کارشناسی « مهندسی کشاورزی » در سال ۱۳۵۷ در مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران به کار مشغول و در سال ۱۳۶۳ به وزارت کشاورزی منتقل شد. او تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی ارشد در رشته مدیریت ادامه داد و در حال حاضر به عنوان مدیرکل دفتر آموزشهای رسمی و حرف کشاورزی مشغول کار است. عبدالملکیان کار شعر را از دورة دبیرستان آغاز کرد و در سال ۱۳۵۴ نخستین مجموعه شعرش را منتشر کرد. او طی بیش از ۳۰ سال فعالیت شعری علاوه بر چاپ و انتشار چندین عنوان مجموعه شعر، عهدهدار مسئولیتهای گوناگون فرهنگی و ادبی نیز بودهاست و از جمله در حال حاضر مدیر عامل دفتر شعر جوان، عضو هیئت مدیره انجمن شاعران ایران و عضو شورای عالی خانه هنرمندان است. وی پدر گروس عبدالملکیان، شاعر جوان ایرانی است
#معرفی_شاعر #محمدرضا_عبدالملکیان
📜 @sheraneh_eitaa
دلى داشتم شانه بر شانه رفت
دريغا كه خورشيد اين خانه رفت
دريغا از آن شور شيرين دريغ
ازاينجا ازاين داغ سنگين دريغ
ازاينجا كه غم روى غم ميرود
واندوه دريا به هم ميرود
ازاينجا كه كوه است و پژواك غم
وجنگل كه سر برده در لاكِ غم
ازاينجا كه از سينه خون ميرود
وماتم ستون در ستون ميرود
ازاينجا كه قامت دوتا كرده ام
خبر را لباس عزا كرده ام
خبر فرصت تيغ باسينه بود
خبر پتك سنگين در آيينه بود
خبر آمد و هر چه بر پاشكست
خبر آمد و پشت دريا شكست
خبر تيشه بر ريشه ى جان گرفت
خبر از دلم بود و باران گرفت
خبر آمدو چشم اين خانه رفت
دلى داشتم شانه بر شانه رفت
دلم رفت و شيون تماشايى است
وديگر غم اينجا غم اينجايى است
غم و غربت و من به هم آمدند
شب و شهر و شيون به هم آمدند
در اين شهر و شيون كسى گم شده ست
ودرسينه ى من كسى گم شده ست
دريغا ستونهاى اين سينه سوخت
ويك شهر در سوگ آيينه سوخت
#شعر #محمدرضا_عبدالملکیان #رحلت_امام_خمینی
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعر خوانی آقای خزاعی " در مورد امام خمینی (ره)
📜 @sheraneh_eitaa
با دوکِ خویش، پیرزنی گفت وقتِ کار
کاوخ! ز پنبه ریشتنم موی شد سفید
از بس که بر تو خَم شدم و چشم دوختم
کم نور گشت دیدهام و قامتم خمید
اَبر آمد و گرفت سر کُلبهٔ مرا
بر من گریست زار که فصل شَتا رسید
جز من که دستم از همه چیز جهان تهیست
هر کس که بود، برگ زمستان خود خرید
بی زر، کسی بکس ندهد هیزم و زغال
این آرزوست گر نگری، آن یکی امید
بر بست هر پرنده درِ آشیان خویش
بگریخت هر خزنده و در گوشهای خزید
نور از کجا به روزنِ بیچارگان فتد
چون گشت آفتابِ جهانتاب ناپدید
از رنجِ پاره دوختن و زحمتِ رفو
خونابهٔ دلم ز سر انگشتها چکید
یک جای وصله در همهٔ جامهام نماند
زین روی وصله کردم، از آن رو ز هم درید
دیروز خواستم چو به سوزن کنم نخی
لرزید بند دستم و چشمم دگر ندید
من بس گرسنه خفتم و شبها مَشام من
بوی طعام خانهٔ همسایگان شنید
ز اندوه دیر گشتن اندود بام خویش
هر گه که اَبر دیدم و باران، دلم طپید
پرویزنست سقفِ من، از بس شکستگی
در برف و گِل چگونه تواند کس آرمید
هنگامِ صبح در عوض پرده، عنکبوت
بر بام و سقف ریختهام تارها تنید
در باغِ دهر بهر تماشای غنچهای
بر پای من بهر قدمی خارها خَلید
سیلابهای حادثه بسیار دیدهام
سیل سرشک زان سبب از دیدهام دوید
دولت چه شد که چهره ز درماندگان بتافت
اقبال از چه راه ز بیچارگان رمید
پروین، توانگران غمِ مسکین نمیخورند
بیهودهاش مکوب که سرد است این حَدید
#پروین_اعتصامی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
باد می آید و از قافیه ها می گذرد
از غزل های من زخم نما می گذرد
باد یک آه بلند است که گاهی دم عصر
نرم می آید و از بغض خدا می گذرد
بوی آویشن کوهیست که می آید یا...
باد از خرمن موهای رها می گذرد؟
زنده رودیست پریشان وسط پیچ و خمش
شب جدا می گذرد... شعر جدا می گذرد
چند قرن است که یلدای من کهنه چنار
به غزلخوانی چشمان شما می گذرد
باد می آید و «رخساره برافروخته است»
شاید «از کوچه معشوقه ی ما می گذرد»
#حامد_عسکری #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
🥀🥀🥀🥀
تا که فریاد رهایی، از دل و جان شد بلند
نغمه سرخ وطن، از نای تهران شد بلند
حکم داد آزادگان را یک نفر از جنس نور
چون صنوبر در چمن، سر از گریبان شد بلند
رودهای مختلف از شهرها برخاستند
پیش سد زورگو دریای ایران شد بلند
تا نماند پشت پرده، زخمه ی بیدادها
ناگهان گلبانگ خورشید جماران شد بلند
نیمه خرداد بود و یا علی گفتیم ما
پیش کوه خار و خس،امواج توفان شد بلند
بارور شد نیمه خرداد، سرو انقلاب
شاخه ها از هر طرف با مُشت هامان شد بلند
از ورامین تا کفن پوشان خروشان آمدند
دسته دسته لاله از سطح خیابان شد بلند
نیمه خرداد عاشورای دیگر شد به پا
روی نیزه باز سرهای شهیدان شد بلند
تا به رگبار گلوله پاسخ محکم دهد
سینه هر عاشقی در قلب میدان شد بلند
باغبان ما اگر چه ناگهان دربند شد
عطر روح اللهی اش از هر گلستان شد بلند
نیمه خرداد آری با خمینی زنده است
نغمه آزادگی از نای ایران شد بلند
#سید_محمدحسین_ابوترابی #قیام_پانزده_خرداد #شعر
📜 @sheraneh_eitaa