eitaa logo
شاعرانه
26.4هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
810 ویدیو
80 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن شریک روزهای سخت و شب‌‏های خطر بودن به هم می‌‏ریزی آداب قدیم بی‏‌قراری را شروع عاشقی کردن، کمی بی‌‏تاب‏‌تر بودن بزرگت می‏‌کند قلبی که سمت عشق چرخاندی کنار آفتابی زنده باید شعله‌‏ور بودن اگر از کوچه‏‌ها زخم زبان می‌‏خورد پیغمبر زنانه، خط به خط آموختی رسم سپر بودن وزیدی در بیابان‏‌های داغ فقر و تنهایی و تا منزل به منزل از محمد باخبر بودن نشان دادی به دنیا زن برای مرد خود این است: کنار یک نفر ماندن، برای یک نفر بودن به شمشیر علی می‌‏نازد و سرمایه‌‏ات، احمد به کوهی تکیه دادن، زیر سقفی پرثمر بودن نفیسه! آب و جارو کن، صدای پای خوشبختی‌ست بس است آهی نشسته روی لب، چشمی به در بودن خدا پل می‏‌زند با یک سلام از آسمان تا تو چه چیزی بهتر از این که دمی زیر نظر بودن بیا چشم و چراغ خانۀ پیغمبر ما باش بیا لبخند شو بر اخم‌‏های خون‏‌جگر بودن خدا دست تو را با دست پیغمبر عجین کرده نوشته در خط پیشانی تو: بال و پر بودن تو پشت عشق را خالی نکردی، حق تو این است کنار شانۀ مردی خدایی همسفر بودن 📜 @sheraneh_eitaa
8.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | شعرخوانی اقای صابر خراسانی به مناسبت سالروز ازدواج پیامبر مهربانی و حضرت خدیجه 📜 @sheraneh_eitaa
ليذهَب كلٌّ منّا في طَريقه أنا نحْوك، وأنْت نحْوي هر کدام از ما راه خود را در پیش گیرد، من به سمت تو، و تو به سمت من. 📜 @sheraneh_eitaa
کار دنیا بی‌حساب است، آزمودم بارها دسترنج کار ما شد قسمت بیکارها ! ما دل خود را بر این دریای طوفانی زدیم بهره‌ی ساحل نشینان از گهر شد بارها پیش دریادل ، غمی از سیلی امواج نیست اهل حق را نیست چون منصور بیم از دارها دولت دنیا ندارد پیش دانا اعتبار چون بوَد اقبال دنیا از پی ادبارها آفتابم، کی روم چون سایه دنبال کسی؟ گل نخواهم تا نیابم منتی از خارها بر مقامی چون رسد کوته نظر از بیخودی‌ست محو نقش خویش در آیینه ی پندارها اوج گیرد گردباد اما ز بی مقداری اَست کی فزون بالانشینی می‌کند مقدارها؟ طعنه‌ی اغیار را هرگز نمی‌گیرم به هیچ سخت بر آزاده می‌باشد جفای یارها سایه‌ی خود را ندید آن کس که شد صاحب مقام گر چه بود افتاده همچون سایه‌ی دیوارها عالمی را روشنی می‌داد همچون آفتاب بود اگر کفتارها را جلوه‌ی کردارها جاه و منصب را ز چشم افکند و شد آسوده دل منت ایزد را که (قدسی) ، رَست از مردارها 📜 @sheraneh_eitaa
حکایتی، قولی، غزلی - فصل ۳.mp3
11.16M
🎙| گشت‌وگذاری در متون کهن نظم و نثر فارسی قسمت ۳ 📜 @sheraneh_eitaa
چو از شوق تو یک شب خواب در چشمم نمی آید اجازت ده که : شبها گرد کویت پاسبان باشم شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
‍ هم چراغِ شبِ تاریک وسیاهم تو شدی هم که خورشیدِ سحرخیزِ پگاهم تو شدی تا شد آغاز میانِ من و تو، قصهٔ عشـق من شدم برکهٔ بی طاقت و ماهم تو شدی | صبحتون پر نشاط 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
از آن چو شمع سحر ، در زوال خویشتنم که هم وبال کسان ، هم وبال خویشتنم ز دست غیر چه جای شکایت است مرا که همچو سایه ی خود پایمال خویشتنم ز سال و ماه عزیزان خبر چه می پرسی مرا که بی خبر از ماه و سال خویشتنم چنان گداخت خیالم که غیر اشکی چند نماند فرق دگر با خیال خویشتنم ، بدین فسردگی آغوش گرم گل چه کنم برون مباد سر از زیر بال خویشتنم ، کمال نقص من این بس که همچو آتش تیز همیشه در پی نقص کمال خویشتنم ، امیر ، سوختم از بهر دیگران و نسوخت چو شمع سوخته جان دل به جان خویشتنم 📜 @sheraneh_eitaa
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
گر کسی در عشق آهی می‌کند تا نپنداری گناهی می‌کند بیدلی گر می‌کند جایی نظر صنع یزدان را نگاهی می‌کند با دم صاحبدلان خواری مکن کان نفس کار سپاهی می‌کند آنکه سنگی می‌نهد در راه ما از برای خویش چاهی می‌کند گر بنالد خسته‌ای معذور دار زحمتی دارد، که آهی می‌کند عشق را آن کو سپه سازد به عقل دفع کوهی را به کاهی می‌کند گر کند رندی نظر بازی، رواست محتسب هم گاه‌گاهی می‌کند یک دم از خاطر فراموشم نشد آنکه یادم هر به ماهی می‌کند چند نالیدم و آن بت خود نگفت: کین تضرع دادخواهی می‌کند اوحدی را گر چه از غم بیمهاست هم به امیدش پناهی می‌کند اشتر حاجی نمی‌داند که چیست؟ بار بر پشتست و راهی می‌کند 📜 @sheraneh_eitaa
اگر دوران دهد بر بادم ای دوست وگر هجران کَنَد بنیادم ای دوست مکن باور که فایز چشم و زلفش رود از خاطر و از یادم ای دوست 📜 @sheraneh_eitaa
چند پیش تو ، به قدر از همه کمتر باشم؟ از تو چند ای بت بدکیش مکدر باشم؟ می‌روم تا به سجود بت دیگر باشم باز اگر سجده کنم پیش تو کافر باشم خود بگو کز تو کشم ناز و تغافل تا کی؟ طاقتم نیست از این بیش تحمل تا کی؟ سبزهٔ دامن نسرین ترا بنده شوم ابتدای خط مشکین ترا بنده شوم چین بر ابرو زدن و کین ترا بنده شوم گره ابروی پرچین ترا بنده شوم حرف ناگفتن و تمکین ترا بنده شوم طرز محجوبی و آیین ترا بنده شوم الله ، الله ، ز که این قاعده اندوخته‌ای؟ کیست استاد تو اینها ز که آموخته‌ای؟ اینهمه جور که من از پی هم می‌بینم زود خود را به سر کوی عدم می‌بینم دیگران راحت و من اینهمه غم می‌بینم همه کس خرم و من درد و الم می‌بینم لطف بسیار طمع دارم و کم می‌بینم هستم آزرده و بسیار ستم می‌بینم خرده بر حرف درشت من آزرده مگیر حرف آزرده درشتانه بُوَد ، خرده مگیر آنچنان باش که من از تو شکایت نکنم از تو قطع طمع لطف و عنایت نکنم پیش مردم ز جفای تو حکایت نکنم همه جا قصهٔ درد تو روایت نکنم دیگر این قصهٔ بی‌حد و نهایت نکنم خویش را شهرهٔ هر شهر و ولایت نکنم خوش کنی خاطر وحشی به نگاهی سهل است سوی من گوشهٔ چشمی ز تو گاهی سهل است 📜 @sheraneh_eitaa
آقای محمدجواد قیاسی متولد آبان 1374 در خانواده ای مذهبی در شهرستان نورآباد دلفان (استان لرستان) دیده به جهان گشود. وی از دوران کودکی شیفته آواها و نواهای قرآنی بود و اولین بار در سن 9 سالگی قرآن خواند و به استعداد خود در زمینه تلاوت قرآن پی برد. پس از فعالیت جدی در این زمینه موفق به کسب عناوین مختلف قرآنی در سطح کشور شد به گونه ای که صدای او به دفعات از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد. محمدجواد قیاسی علاوه بر اینکه قاری ممتاز قرآن است با موسیقی نیز آشنایی دارد. بارها مورد دعوت گروه های موسیقی مختلف برای خوانندگی قرار گرفته اما دعوت هیچ یک را نپذیرفته و مایل است تارهای صوتی حنجره اش تنها نوای قرآن را بنوازند. وی پس از گذراندن سالهای نوجوانی کاملا اتفاقی به استعداد شعری خود نیز پی برد و سپس وارد دنیای شعر شد تا از زیبایی های این دنیای پر رمز و راز بی نصیب نماند. پس از مهاجرت خانوادگی به شهر مقدس قم، محمدجواد در جلسات شعر شاعران نام آشنای قمی حضور پیدا کرد و از محضر شاعرانی همچون محمدعلی مجاهدی، محمدجواد شرافت، حمیدرضا برقعی و… کسب فیض کرد. وی هم اکنون عضو دوره ششم آفتابگردانها (شعر جوان کشور) است و علاوه بر فعالیت های قرآنی و موسیقیایی و شعری، در رشته مهندسی پرتو پزشکی نیز مشغول به تحصیل است. 📜 @sheraneh_eitaa