eitaa logo
شاعرانه
27.5هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
755 ویدیو
75 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
صبح       یعنی            صدای تو                    در جانم بپیچد... | صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
صدای پای سپیده،به گوش می آید یقین کنید شب غم دگر نمی پاید قسم به خون شهیدان که صبح نزدیک است همیشه فتح وظفر،بعد نصر می آید اذاجا ٕ نصر الله والفتح... 📜 @sheraneh_eitaa
درد ما را در جهان درمان مبادا بی‌شمامرگ بادا بی‌شما و جان مبادا بی‌شما سینه‌های عاشقان جز از شما روشن مباد گلبن جان‌های ما خندان مبادا بی‌شما بشنو از ایمان که می‌گوید به آواز بلند با دو زلف کافرت کایمان مبادا بی‌شما عقل سلطان نهان و آسمان چون چتر او تاج و تخت و چتر این سلطان مبادا بی‌شما عشق را دیدم میان عاشقان ساقی شده جان ما را دیدنِ ایشان مبادا بی‌شما جان‌های مرده را ای چون دم عیسی شما ملک مصر و یوسف کنعان مبادا بی‌شما چون به نقدِ عشقِ شمس‌الدینِ تبریزی خوشم رخ چو زر کردم بگفتم کان مبادا بی‌شما ۸مهر، روز بزرگداشت مولوی 📜 @sheraneh_eitaa
شهادت رسم مردان خداست نصرالله دوباره دستی از پیکر جداست نصرالله خبرها می‌رسد هر لحظه از لبنان میدانی ز داغت یک جهان ماتم سراست نصرالله به خونخواهی تو اسلام بر خیزد همان خونی که در رگهاست نصرالله تمام عمر جنگیدی تو با ابلیس تو رفتی این جهان تنهاست نصرالله بگو تا ساحران سحری بیاندازند عصای حضرت موسی به دست ماست نصرالله زمان انتقام از قوم اسرائیل نزدیک است قرار ما به زودی مسجد الاقصی ست نصرالله تمام شعرهایم رنگ و بوی غزه می گیرد غزل اوج دل افروزی شاعرهاست نصرالله بخواب آرام بعد از این همه طوفان پناهت در دو عالم حضرت زهراست نصر الله 📜 @sheraneh_eitaa
پیروز ترین حزب جهان حزب الله تا هست جهان ، هست حسن نصرالله ما را ز شهادتش نترسان ای خصم لا حول ولا قوه الا بالله عمری است پر از لجاجت و تردیدید نابودی و انزوای خود را دیدید دریوزگی از همین ترور ها پیداست از هیبت لشکر خدا ترسیدید هر چند که یورش شما جانکاه است مارا غم و درد و غصه ها و آه است قدس و تل آویو و باقه را می گیریم سونامی انتقام ما در راه است آینده ی لبنان و فلسطین با ماست پیروزی این نبرد سنگین با ماست ما پیرو مکتب خمینی هستیم نابودی صهیونیسم چرکین با ماست 📜 @sheraneh_eitaa
خاک اسرائیل آرامش نمی بیند به خود با "مهاجر" یا که با"سجّیل" یا "مرصادها" آب در دلها تکان هرگز نخواهد خورد،چون تا خدا با ماست هر دم می رسد امدادها 📜 @sheraneh_eitaa
خواجه حافظ فرماید: «اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را بخال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را» در جواب او: زتبریز ارگلیمی نازک آری در برم یارا بنقش آده اش بخشم سمرقند و بخارا را چو شستی رخت در سعدی وکفشت نیست در پاتنگ غنیمت دان نسیم آباد و گلگشت مصلا را من از آن نقش ابریشم که چنگی داشت دانستم که از سر خلعت تشریف بیرون آورد ما را میارا رخت والا از غداد مشک ولاوسمه بآب ورنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را زسر بقچه الباس اهل بخل کمتر پرس که کس نگشود و نگشاید بحکمت آن معما را فغان کاین موزه بر جسته و نوروزی چته چنان بردند صبر از دل که ترکان رخت یغما را سخن گوقاری از لولوی گوی پیش و از وحبر که برنظم تو افشاند فلک عقد ثریا را 📜 @sheraneh_eitaa
یادبود مجازی سید حسن نصرالله 👇👇👇 🔗 https://fatehe-online.ir/7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میلاد حبیبی ۲۸ شهریور ۱۳۷۳ در اصفهان متولد شد. او از کودکی به شعر و ادبیات علاقه‌مند بود و اولین سروده‌هایش به همان دوران باز می‌گردد. وی فارغ‌التحصیل رشتۀ حسابداری در مقطع کارشناسی است. حبیبی علاوه بر شعر کلاسیک در عرصه ترانه و نوحه نیز فعالیت دارد. از موفقیت‌های او برگزیده شدن در کنگره‌های ملی شعر است 📜 @sheraneh_eitaa
به دست شعله‌های شمع دادم دامن خود را مگر ثابت کنم پروانه‌مسلک بودن خود را اگر تقدیر، تن دادن به فرمان زلیخا بود همان بهتر که دست گرگ می‌دیدم تن خود را تو را ای عشق از بین هوس‌ها یافتم آخر شبیه آنکه در انبار کاهی سوزن خود را اگر این‌بار رو در رو شدم در آینه با خود به آهی محو خواهم کرد تنها دشمن خود را بگو با آسمان بغض‌دار پیرهن از ابر برای گریه کردن پاره کن پیراهن خود را به امّیدی که شاید بگذری از کوچه‌ام یک‌شب به در آویختم فانوس هر شب روشن خود را 📜 @sheraneh_eitaa
زمانه هوادار گرگ است تو شیری و داغت سترگ است بزرگی! بزرگی! بزرگی! بزرگی و سوگت بزرگ است. 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی میلاد حبیبی در دیدار شعرا با رهبری 📜 @sheraneh_eitaa
ای مجاهد بال بگشا نوبت پرواز شد می روی با رفتنت غم نامه ی ما باز شد ای نفس های تو امید بهاری تازه تر فصل پاییز است و گل ریزان ما آغاز شد 📜 @sheraneh_eitaa
ای نخل رشید، پر ثمر خواهی شد ای مرد شهید، خوش‌سفر خواهی شد آیات خدا مرگ ندارد هرگز ای سورهٔ نصر، زنده‌تر خواهی شد 📜 @sheraneh_eitaa
ای بصفا انجمن آرای حسن حسن ز رویت بتماشای حسن جعد سمن سای تو آشوب زای لعل گوهر زای تو یاقوت سای آهوی صیاد تو رضوان شکار سایه بالای تو طوبی نگار طاق دو ابروی تو محراب ناز عجز بمحراب وی اندر نماز طاعتیاتند دو ابروی تو سجده کنان در حرم روی تو چون صفت آن لب خندان کنم داغ طبر زد نمک افشان کنم بر شکن سنبل عنبر اسیر نسبت جعد تو فشاند عبیر چون بحریم چمن یاسمن برشکنی سنبل تر بر سمن از هوس سلسله عنبرین نور شود سایه شکن بر جبین حسن ترا اهل عمل فتنه زای دشمنی آرای و عداوت گزای غمزه روان سوز دل مستمند عشوه بی ماتم او نخلبند بسکه بهر گوشه چشم سیاه غمزه نشانی بکمین نگاه ابرویت از ناز کمان کرده زه هر سر موئی و دو عالم گره چشم تو بیمار تر از عبهر است بسکه برو غمزه هجوم آور است شاهد حسن تو تغافل پسند حجله ناز تو بغایت بلند سوی تو صد نوبت اگر بنگرم نیم نگاهست چو جمع آورم ای دلت آسوده غمخوارگی خارمنه در ره نطارگی از چمنی کزویت این رنگ و بوست اصل بهار چمنت فرع اوست رنگی از آن با گل رعنای تست بوی از آن یاسمن آرای تست این چمن لاله که پرورده عاریت از باغ کسی کرده لاله مپوشان که ز باغ تو نیست وین چمن از بهر فراغ تو نیست گر نبود عشق هوا گیر حسن کو هنر عشق و چه تأثیر حسن سنگدلی مایه دل سردیست غنچه غم را سبب زردیست دل مشکن عهد و وفا تازه کن می مکش اندیشه ز خمیازه کن حسن تو مغرور بآواره چند ناز تو بیگانه ز اندازه چند برگی و رعنائی باغ از خطاست باغ چنان برگ چنین کی رواست رنگ جوانی زچمن شسته گیر سنبل شبگون سمن شسته گیر آه که این نامه بغایت رسید فصل بهاران بنهایت رسید باد خزان میل وزیدن کند آب سمن میل چکیدن کند آب لب لاله بچیند نسیم در حرم غنچه بمیرد شمیم برگ و برحسن بیغما رود روح شهیدان بتماشا رود حسن برافشانده متاع از کساد گوهر دل غوطه زنان در مراد بی ادبی از می امید مست وز ثمر لطف تو کوتاه دست طره گشا بانگ زنان کی صنم وی گهر حسن بدرج عدم آینه بستان و نگاهی بکن یاد جوانی کن و آهی بکن باغ ترا کو اثر از آب و رنگ شهد ترا کو بنوازش درنگ جلوه گری های لب بام کو نیم نگاهی بصد ابرام کو حرفی و آرایش صد ناز کو نازی و تعمیر صد اعجاز کو ریزد از اینگونه سخنهای تلخ غره شرم و ادب آرد بسلخ این ثمر کجروشیهای تست ورنه کرا طاقت ایذای تست نغمه بلبل چمن آرای باغ گل به تبسم طلبد صوت زاغ بلبل دستان زن باغت منم زیب ده سینه بداغت منم نغمه گشای چمنت صوت زاغ عطسه زن بوی گلت هر دماغ جلوه گه سبزه بخس داده منصب طوبی بمگس داده حسن در آغوش هوس تابکی غیرت سیمرغ و مگس تابکی گو چمنت صوت کلاغی بدار باغ تو گو نغمه زاغی بدار در چمن روضه خسی گو مباش چند نمک بر جگر بیخراش صد مگس شیفته انگبین رم کند از جنبش یک آستین آتش اگر شعله فروزد هزار جوشش پروانه بود برقرار مقصد پروانه هستی گداز در قدم شمع بود سوز و ساز شعله بوی در زدن از خامیست زانکه مرادش همه ناکامیست ور مگس آمد بر شمع از کمین مست ز مومش طمع انگبین در عرق الماس گذارم بقند لیک بود شربت من نوشخند این نفس بسته بناموس عهد زهر نمائیست فروشنده شهد وای که بس بیهده رنجیده وین نفس تلخ پسندیده تلخ دم من بمذاقت بسنج گر نکنی آشتی از خود مرنج تلخ سخن شو که دعا می کنیم جنگ ترا صلح فدا می کنیم حیف که هر خون که بود در دلم چون حرم خاک شود منزلم لاله که رنگ ورق از خون دهد از جگرم چیند و بیرون دهد زین سخنان ننگ غرض دور دار بی ادبیهاست تو معذور دار عرفی از این زمزه ات ننگ باد عود مجازت عدم آهنگ باد صورت آئینه پرستی که چه بوی میت نازده مستی که چه وای اگر چهره بود در نقاب باز دهد آینه این رنگ و آب هر چه در این دایره صورت پذیر هر که در این مرحله آرام گیر دل به کسی ده که به خود قائمست جلوه معشوقی او دائمست 📜 @sheraneh_eitaa
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق وقتی آغاز می‌شود که نور مانندِ مرده‌یی نقاب‌دار بر تنهایی ناگزیر می‌تابد. زیرا عشق به ساده‌گی چنین است: شکلی از آغاز که پشتِ پایان‌ها سرسختانه پنهان شده است. 📜 @sheraneh_eitaa
من كه هرشب با خيالت گرمِ صحبت مى شوم هر كجا هستى بخواب آرامِ جانم شب بخير شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
صبح تودل انگیزترین صبحِ جهانست هر کس به تو دل داد به یکباره جوانست دیدی که شدم عاشق و مجنون و خرابت چیزی که عیانست چه حاجت به بیانست | صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
چون لاله در بهار بر می گردی گل کرده و بیشمار برمی گردی همراه عماد و حاج قاسم روزی در دولت سبز یار بر می گردی 📜 @sheraneh_eitaa
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
هستم از لعل تو در آتش و آب مردم و سوختم مرا دریاب از جلال و جمال و زلف و رخت میکند در دلم خطاب خطاب از دل و آب دیده در عشقت میخورم روز و شب شراب و کباب آه کز نفس قیس و طاعت جان چند باشیم در خطا و ثواب همه زنار کافری بستند از دو زلف تو شیخ و طفل و شباب ز آتشت سوختیم با دم سرد تا مرا سوختی ز آب و تراب تو محیطی و هر چه موجودند غرقه در موج بحر بی پایاب خاک در کاه تست هر دو جهان ان هذا اقل ما فی الباب ما به نسبت صفات فعل توئیم خویشتن گفته فلا انساب هم بچشم تو دیده ام روشن شدت ذات تو است بر توحجاب هست کوهی چو قشر و عشقت لب عین یکدیگرند قشر و لباب 📜 @sheraneh_eitaa
دل فارغ ز درد عشق دل نیست تن بی درد دل جز آب و گل نیست ز عالم رویت آور در غم عشق که باشد عالمی خوش عالم عشق غم عشق از دل کس کم مبادا دلی بی عشق در عالم مبادا فلک سرگشته از سودای عشق است جهان پر فتنه از غوغای عشق است اسیر عشق شو کازاد باشی غمش بر سینه نه تا شاد باشی می عشقت دهد گرمی و مستی دگر افسردگی و خود پرستی ز یاد عشق ، عاشق تازگی یافت ز ذکر او بلند آوازگی یافت اگر مجنون نه می زین جام خوردی که او را در دو عالم نام بردی هزاران عاقل و فرزانه رفتند ولی از عاشقی بیگانه رفتند نه نامی ماند زیشان نی نشانی نه در دست زمانه داستانی بسا مرغان خوش پیکر که هستند که خلق از ذکر ایشان لب ببستند چو اهل دل ز عشق افسانه گویند حدیث بلبل و پروانه گویند به گیتی گرچه صد کار آزمایی همین عشقت دهد از خود رهایی متاب از عشق رو گر خود مجازیست که آن بهر حقیقی کارسازیست به لوح اول «الفبا » تا نخوانی ز قرآن درس خواندن کی توانی شنیدم شد مریدی پیش پیری که باشد در سلوکش دستگیری بگفت ار پا نشد در عشقت از جای برو عاشق شو آنگه پیش ما آی که بی جام می صورت کشیدن نیاری جرعه معنی چشیدن ولی باید که در صورت نمانی وز این پل زود خود را بگذرانی چو خواهی رخت در منزل نهادن نباید بر سر پل ایستادن بحمدالله که تا بودم درین دیر به راه عاشقی بودم سبک سیر چو دایه مشک من بی نافه دیده به تیغ عاشقی نافم بریده چو مادر بر لبم پستان نهاده ست ز خونخواری عشقم شیر داده ست اگرچه موی من اکنون چو شیر است هنوز آن ذوق شیرم در ضمیر است به پیری و جوانی نیست چون عشق دمد بر من دمادم این فسون عشق که جامی چون شدی در عاشقی پیر سبکروحی کن و در عاشقی میر بنه در عشقبازی داستانی که باشد از تو در عالم نشانی بکش نقشی ز کلک نکته زایت که چون از جا روی ماند به جایت چو از عشق این صدا آمد به گوشم به استقبال بیرون رفت هوشم به جان گشتم گرو فرمانبری را نهادم رسم نو سحرآوری را بر آنم گر خدا توفیق بخشد که نخلم میوه تحقیق بخشد کنم از سوز عشق آن نکته رانی که سوزد عقل رخت نکته دانی درین فیروزه گنبد افکنم دود کنم چشم کواکب گریه آلود سخن را پایه بر جایی رسانم که بنوازد به احسنت آسمانم 📜 @sheraneh_eitaa
برای مظلومیت مردم فلسطین، لبنان،یمن بنی ادم اعضای یک دیگرند که در افرینش ز یک گوهرند ولی حال نسلی پر از بغض و کین و نسلی غریبانه، غم پرورند به زیر همه حمله ها... درد ها... به نام وطن، عشق را میخرند. به دل درد دارند، این مردها به لب خنده،و نام او میبرند بیا مهربان، رفته صبرو قرار ببین، کودکان در پی مادرند ببین، مادران در پی سایه ای که از حمله ها جان سالم برند چو عضوی به درد اورد روزگار جهان را سکوتی! چنین!غصه دار؟ خودت غیرتی ده، خودت همتی دگر عضو ها را ... نمانده قرار تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند ادمی. 📜 @sheraneh_eitaa
چشم گلدسته ی شهر از غمتان می گرید رفتی و ماذنه هم جای اذان می گرید با تو و خنده ی سرخ تو بهاری می شد سیب لبنان که در آغوش خزان می گرید پدر امت مظلوم،ابو هادی جان چشم بیروت تو با پیر و جوان می گرید آه از رجعت سرخ تو به جوش آمده است این همه خون که میان شریان می گرید با پر و بال شهادت به کجا رفتی که آسمان از غم تو مویه کنان می گرید انفجار از تو گذشت و وسط رقص جنون تن صد پاره ی تو با هیجان می گرید آیه ی"نصرُ من الله"شده ورد لبش کودک غزه اگر در خفقان می گرید 📜 @sheraneh_eitaa
سعید تاج‌محمدی سال ۱۳۷۰ در کاشمر از توابع خراسان رضوی متولد شد. این کارشناس علوم تربیتی مدت‌ها به‌عنوان معلم و کارشناس فرهنگی به فعالیت پرداخته است و هم‌اکنون سمت مدیریت آموزش و پرورش کاشمر را بر عهده دارد. تاج‌محمدی در حوزۀ‌ شعر و نویسندگی نیز به‌صورت تخصصی فعالیت می‌کند. مجموعه شعر «دقایق» دربردارنده اشعار وی می‌باشد. 📜 @sheraneh_eitaa