با یارم اگر نیست ره دیداری
آرید ببالین منش یک باری
تا گر من خسته دل نبینم رویش
او خسته خویش را ببیند باری
#شعر #عمعق_بخاری
📜 @sheraneh_eitaa
اگرچه عشق سر تا سر زیانست
همه رنج تن و درد روانست
دو شادی هست او را در دو هنگام
یکی شادی گه نامهست و پیغام
دگر شادی دم دیدار دلبر
دو شادی بسته با تیمار بیمر
نباشد همچو عاشق هیچ رنجور
به خاصه کز بر جانان بود دور
نشسته روز و شب چون دیدبانان
به راه نامه و پیغام جانان
سمنبر ویس بی دل بود چونین
نشسته روز و شب بر راه آذین
چو کشت تشنه بر اومید باران
و یا بیمار بر اومید درمان
چو آذین را بدید از دور تازان
چو باغ از باد نیسان گشت نازان
چنان خرم شد از دیدار آذین
که گفتی یافت ملک مصر یا چین
یکایک یاد کرد آذین که چون دید
نهیب عشق رامین را فزون دید
بگفت آن غم که او را از هوا بود
بر آن گفتار او نامه گوا بود
همان کرد ای عجب ویس سمنبوی
که رامین کرده بُد با نامهٔ اوی
چو زو بستد هزاران بوسه دادش
گهی بر چشم و گه بر دل نهادش
به شیرین بوسگانش کرد شیرین
به مشکین زلفکانش کرد مشکین
پس آنگه نامه را بگشاد و برخواند
تو گفتی کو ز شادی جان برافشاند
دو روز آن نامه را از دست ننهاد
گهی خواند و گهی بوسه همی داد
همی تا دررسید از راه رامین
ندیم و غمگسارش بود آذین
پس آنگه روی مه پیکر بیارست
سر مشکین گُلِه بر گل بپیراست
نهاد از زر و گوهر تاج بر سر
چو خورشیدی از مه دارد افسر
خز و دیبای گوناگون بپوشید
فروغ مهر بر گردون بپوشید
رخش گفتی نگار اندر نگارست
تنش گفتی بهار اندر بهارست
دو زلفش مایهٔ صد شهر عطار
لبانش داروی صد شهر بیمار
به روی آشوب دلهای جوانان
به زلف آسیب جان مهربانان
به سرین برشکسته زلف پُر چین
شکستهستند گویی زنگ بر چین
نگاری بود کرده سخت زیبا
ز مشک و شکر و گلبرگ و دیبا
بهشتی بود گلبوی و وشیرنگ
ز کام و راحت و گشّی و فرهنگ
دو زلف از بوی و خم چون عنبر و جیم
دهانی همچو تنگ شکر و میم
شکفته بر کنار جیم نسرین
نهفته در میان میم پروین
چنین ماهی اسیر مهر گشته
تن سیمینش زرین چهر گشته
نگاری بود گفتی نغز و دلکش
نهاده دست مهر او را بر آتش
شتابش را تب اندر دل فتاده
نشاطش را خر اندر گل فتاده
رسیده کارد هجران به ستخوانش
فتاده لشکر غم بر روانش
به بام گوشک موبد بر، بمانده
به هر راهی یکی دیده نشانده
به سان دانه بر تابه بی آرام
بمانده چشم بر راه دلارام
شب آمد ماهتاب او نیامد
به شب آرام و خواب او نیامد
تو گفتی بستر دیباش هموار
به زیرش همچو گلبن بود پرخار
سحرگه ساعتی جانش برآسود
دلش بیهوش گشت و چشم بغنود
بجست از خواب همچون دیو زد مرد
یکی آه از دل نادان برآورد
گرفتش دایه و گفتش چه بودت
ستنبه دیو بد خو چه نمودت
سمنبر ویس لرزان گشت چون بید
چو در آب روان در، عکس خورشید
به دایه گفت هرگز مهر دیدی
چو مهر من به گیتی یا شنیدی
ندیدهستم شبی هرگز چو امشب
که آمد جان من صد باره بر لب
تو گویی زیر من منسوج بستر
به مار و کژدم آگندهست یکسر
مرا بخت دژم چون شب سیاهست
شب بخت مرا رامین چو ماهست
سیاهی از شبم آنگه زداید
که ماه بخت من چهره نماید
کنون در خواب دیدم ماه رویش
جهان پر مشک و عنبر کرده مویش
چنان دیدم که دست من گرفتی
بدان یاقوت قند آلود گفتی
به خواب اندر به پرسش آمدهستم
که از بد خواه تو ترسان شدهستم
به بیداری نیایم زانکه دشمن
نگه دارد ترا همواره از من
ترا از من نگه دارند محکم
روان را چون نگه دارند از هم
مرا بنمای رویت تا ببینم
که من از داغ روی تو چنینم
مترس اکنون و تنگ اندر برم گیر
که بس خوش باشد اندر هم مِیْ و شیر
برم از زلفکانت عنبرین کن
لبم از بوسگانت شکرین کن
به سنگین دل وفا و مهر من جوی
به نوشین لب نوازشهای من گوی
مکن تندی که از تو باشد آهو
بهست از روی نیکو خوی نیکو
من اندر خواب روی دوست دیدم
سخنهای چنین از وی شنیدم
چرا بی صبر و بی چاره نباشم
چرا همواره غمخواره نباشم
مرا تا بخت از آن مه دور دارد
بدین غم هر کسی معذور دارد
#شعر #فخرالدین_اسعد_گرگانی
📜 @sheraneh_eitaa
ما در غم خویش غمگسار خویشیم
محنت زدگان روزگار خویشیم
سرگشته و شوریده کار خویشیم
صیاد نه ایم و هم شکار خویشیم
#شعر #عسجدی
📜 @sheraneh_eitaa
دلی دیرم چو مو دیوانه و دنگ
زده آیینهٔ هر نام بر سنگ
به مو واجند که بینام و ننگی
هر آن یارش تویی، چه نام و چه ننگ
#شعر #باباطاهر
📜 @sheraneh_eitaa
ابوالنصر سام میرزا صفوی (تولد ۹۲۳ قمری در مراغه، وفات ۹۷۵ قمری در قلعهٔ قهقهه در نزدیکی مشگینشهر) از فرزندان شاه اسماعیل یکم صفوی است که اهل هنر بوده و کتاب تذکرهٔ سامی یا تحفهٔ سامی را به سال ۹۵۷ قمری نوشته است. در زمینهٔ خوشنویسی هم از او آثار قابل توجهی باقی است.
سام میرزا به تحریک اطرافیانش یک بار به سرپیچی از برادرش پرداخت، ولی بعداً پشیمان شد و از شاه تهماسب یکم درخواست بخشش کرد. شاه تهماسب، سام میرزا را بخشید و او را از خراسان به قزوین آورد و نزد خود برد و مدت ۱۲ سال او را ملازم خود قرار داد.
در سال ۹۵۶ قمری سام میرزا از برادرش شاه تهماسب درخواست کرد که به او اجازه دهد که در محلی ساکن شود و به عبادت بپردازد. شاه تهماسب هم، تولیت آرامگاه شیخ صفیالدین اردبیلی و فرمانداری اردبیل را به او داد. در این مدت که سام میرزا در اردبیل به سر میبرد، محضر او محل رفتوآمد دانشمندان و فاضلان و شاعران و هنرمندان بود.
در سال ۹۶۹ قمری سام میرزا از شاه تهماسب خواست که او را به خراسان بفرستد؛ شاه نیز موافقت کرد، اما بعد به تحریک مغرضان پشیمان شد و سام میرزا را با دو پسر خردسالش که ده ساله و دوازده ساله بودند به قلعهٔ قهقهه که در آنجا اسماعیل میرزا و دو پسر القاسب میرزا محبوس بودند فرستاد. چون شاهزادهها در قلعه با یکدیگر ملاقات نمیکردند سام میرزا قصیدهای برای اسماعیل میرزا فرستاد که مضمون آن این بود که چون نوبت سلطنت به تو رسد میخواهم گوشهای جهت من تعیین نمایی که در آنجا باشم و رعایت من به واجبی نمایی. نگهبان قلعه تمامی کاغذهای اسماعیل میرزا را برداشته و نزد شاه تهماسب فرستاد و شاه تهماسب بعد از خواندن آن قصیده در ماه جمادیالثانی ۹۷۵ قمری دستور داد سام میرزا و پسرانش را پس از شش سال حبس به همراه پسران القاسب میرزا به قتل برسانند.
#سام_میرزا_صفوی #معرفی_شاعر
📜 @sheraneh_eitaa
🔻دبیرخانه ادبیات دینی کودک و نوجوان برگزار میکند:
🔹 نشست ادبی کودک و نوجوان سلام
دورهمی پدیدآورندگان ادبیات کودک و نوجوان
🟣 شعرخوانی، قصهخوانی، نقد کتاب
🗓سهشنبه، ۲۰ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۳۰
🏢قم، خیابان شهدا (صفائیه)، نبش کوچه ۱۷، ساختمان معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه، طبقه اول، اتاق ۲۰۳
🔸 برای اطلاع از نشستهای آینده دبیرخانه ادبیات دینی کودک و نوجوان سلام، کانال اشراق نیوز را دنبال کنید.
💡#اشراق_نیوز | اطلاعرسانی اخبار و رویدادهای فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی:
🆔 @eshragh_news
هدایت شده از عرفانهای نوظهور
📚دوره آموزش مقدماتی نقد عرفانهای کاذب
👨🏫 مدرسین: اعضای گروه علمی نقد عرفانهای کاذب معاونت تبلیغ حوزه علمیه قم
🌟 مزایا:
💠به صورت مجازی.
💠یادگیری مسائل مهم و اساسی و کاربردی.
💠اعطای گواهی پایان دوره.
💠عضویت در گروه تبلیغ تخصصی نقد معنویتهای نوظهور حوزه علمیه قم
💠 شرکت در دوره تکمیلی و تخصصی
💠استفاده از فعالین دوره در تدریس دوره های دیگر
💠استفاده از فعالین دوره در طرح های پژوهشی
⏰ کلاس ها آفلاین برگزار می شود، گروه مجازی پرسش و پاسخ برای ثبت نامی ها تشکیل و همچنین مشاوره توسط اساتید ارایه خواهد شد.
🔶 سر فصل های دوره:
1️⃣مقدمات:
1. ضرورت موضوع: آمار، ابعاد، نمایی از آسیب ها و ...
2. تاریخچه پیدایش و گسترش معنویت های نوظهور
3. مروری بر سنخ شناسی معنویت های نوظهور
2️⃣ آشنایی اجمالی با معنویت های نوظهور فعال در ایران:
1. معنویت های نوظهور شرقی: یوگا، ذن، اوشو، سای بابا، انرژی درمانی، فنگ شویی و ...
2. معنویت های نوظهور غربی: تفکر نوین، کوئلیو، اکنکار، سرخپوستی، و ...
3. معنویت های بومی: عرفان حلقه، رام الله، ابرآگاهی، معنویت روشنفکری (سروش، ملکیان)، علی یعقوبی و ...
3️⃣ شبهه معنویت های نوپدید غربی (رایج در ایران)
4️⃣ شیوه مواجهه عملی: آشنایی اجمالی با الگوی مواجهه با معنویت های نوظهور
💵 هزینه دوره مقدماتی:100هزار تومان
لازم به ذکر است که مبلغ دوره 500 هزارتومان بوده است که شرایطی مهیا کردیم تا افراد با ۸۰٪ تخفیف ثبت نام کنند.
🔹برای ثبت نام عضو کانال عرفانهای نوظهور شوید
https://eitaa.com/erfanhay_nozohor
اگر گویم نهال قامتت دلجوست میرنجی
و گر گویم سر زلف تو عنبر بوست میرنجی
شکایت چون کنم از جور چشم فتنه انگیزت
که گر گویم تو را بالای چشم ابروست میرنجی
#سام_میرزا_صفوی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
9.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | شعرخوانی زیبای مهدی رسولی و یاد کردن از شهدا در روضهی حضرت زهرا سلام الله علیها در محضر رهبر انقلاب
📜 @sheraneh_eitaa
از بودنی ای دوست چه داری تیمار
وز فکرت بیهوده دل و جان افکار
خرم بزی و جهان به شادی گذران
تدبیر نه با تو کردهاند اول کار
#شعر #خیام
📜 @sheraneh_eitaa
ای صنم در دلبری هم دست و هم دستان تراست
بر دل و جان پادشاهی هم دل و هم جان تراست
هم حیات از لب نمودن هم شفا از رخ چو حور
با دم عیسی و دست موسی عمران تراست
در سر زلف نشان از ظلمت اهریمنست
بر دو رخ از نور یزدان حجت و برهان تراست
ای چراغ دل نمیدانی که اندر وصل و هجر
دوزخ بی مالک و فردوس بی رضوان تراست
در میان اهل دین و اهل کفر این شور چیست
گر مسلم بر دو رخ هم کفر و هم ایمان تراست
از جمال و از بهایت خیره گردد سرو و مه
سرو بستانی تو داری ماه بی کیوان تراست
آنچه بتگر کرد و جادو دید جانا باطل است
در دو مرجان و دو نرگس کار این و آن تراست
گر من از حواری جنت یاد نارم شایدم
کانچه حورالعین جنت داشت صد چندان تراست
از همه خوبان عالم گوی بردی شاد باش
داوری حاجت نیاید ای صنم فرمان تراست
در همه جایی سنایی چاکر و مولای تست
گر برانی ور بخوانی ای صنم فرمان تراست
این چنین صیدی که در دام تو آمد کس ندید
گوی گردون بس که اکنون نوبت میدان تراست
#شعر #سنایی
📜 @sheraneh_eitaa
الهی تا بتو آشنا شدم از خلق جدا شدم و در هر جهان شیدا شدم نهان بودم و پیدا شدم
#شعر #خواجه_عبدالله_انصاری
📜 @sheraneh_eitaa