eitaa logo
شاعرانه
26.9هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
784 ویدیو
79 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
به روشنایی افکار نغز، پی نبرد: قلم که راه نپیمود، جز به تاریکی درین خیال ز دست خیال باریکم: به صورت قلم افتاده‌ام ز باریکی 📜 @sheraneh_eitaa
منی که غرق گناهم، شکسته بال و پرم چگونه نام بلند تو را به لب ببرم؟! اگر که دوست نداری "خدا خدای" مرا اجازه هست صدایت کنم به چشم ترم؟! خودم نیامده ام نیمه شب به درگاهت تو خواستی که بیافتد به این حرم گذرم بیا مرا جلوی دیگران خراب مکن بگیر دست مرا که به سنگ خورده سرم مرا ببخش و دوباره بگیر در آغوش قسم به حرمت خون مدافعان حرم بنا نبود فقط خوب ها حرم بروند شبی بیا و مرا هم به کربلا ببرم تمام هستی من هست مادر و پدرم فدای حضرت ارباب مادر و پدرم اگر حسین نشد عاقبت کفن بشود چگونه نوکرم و بهر خود کفن بخرم؟! هنوز نیمه ی شب های جمعه می آید نوای مادر او: تشنه ذبح شد پسرم 📜 @sheraneh_eitaa
سرتیپ‌، شدم ذلیل در جنگ پشه بیمارم و زار و مانده در چنگ پشه از زحمت روز گشته‌ام قد مگس وز خستگی شب شده‌ام رنگ پشه 📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از حاج ابوذر بیوکافی
14.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🍃 رجزخوانی حضرت زینب (س) در شام؛ به خدا سوگند یاد ما محو شدنی نیست 🔉 | فَواللهِ لا تَمْحُو ذِکرَنا 🎙 با نوای مشاهده و دریافت با کیفیت‌های مختلف 🎵 فایل صوتی قطعه 🖌 متن شعر 📆 سه‌شنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ 🕌 آستان مقدس حضرت فاطمه اُخریٰ (س) 🏴 هیأت ثاراللّٰه (ع) رشت ✨ 🇮🇷 کانال‌رسمی‌حاج‌ابوذربیوکافی ▫️ AbozarBiukafi_ir
شب غم روز من و ماه محن سال منست روزگاریست که از دست تو این حال منست بسکه دلتنگ از این زندگی تلخ شدم مردن اکنون به خدا غایت آمال منست دوست با هر که شدم دشمن جانم گردید چکنم اینهمه از شومی اقبال منست در میان همه مرغان چمن فصل بهار آنکه بشکسته شد از سنگ ستم، بال منست به گناهی که چو خورشید گرفتم پیشی چشم هر اختر سوزنده به دنبال منست فرخی چون تو و من کس به سخندانی نیست شعر شیرین ز تو و ملک سخن مال منست شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
‍ صُبح ِ دیگر شُد و تو‌ نُقطه‌ی‌ امید ِ مَنی بهترین‌ مَنظره دَر زاویه‌ی دید ِ مَنی |صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
اکنون که ز پیریم به عینک سر و کار است پیوسته دو چشمم به تماشای تو چار است در دیدهٔ عالی نظران چرخ و کواکب دودی است که آمیخته با مشت شرار است در راه تو آنرا که به دریا دل خود داد هر موج درین بحر پر آشوب کنار است دارند همه ذکر تو در پردهٔ خاصی گر نالهٔ قمری است و گر صوت هزار است هر نالهٔ جانسوز که از نای برآید سرگرم سراسر روی کوچهٔ یار است در دیدهٔ بالغ نظران پرتو خورشید بر خاک ره افتادهٔ آن شاهسوار است گه ذاکر تسبیح و گهی قائل تهلیل تا صبح ز سیاره فلک سبحه شمار است چون غنچهٔ گل مرغ چمن را زهوایت در بیضه دلش خون شده و سینه فگار است خوناب جگر در قدح قدرشناسان بسیار به از افشردهٔ آب انار است آنکس که در آغوش خیال تو غنوده است فارغ دلش از آرزوی بوس و کنار است از ضعف چنانم که به صد حیله درآید در دیدهٔ مردم تنم از بس که نزار است چون در نظر خلق درآییم که از ضعف پیوسته به پیراهن ما جسم چو تار است هر کس دلش از مهر حقیقت شده روشن چون صبح بری صفحه اش از نقش و نگار است سرپنجهٔ فیضش نگشاید گره کس مشغول به تن پروری آن کو چو چنار است آنکس که بپوشد نظر از عیب خلائق بر آینه داند چقدر حق غبار است بی بار بود سرو و قد یار چو کلکم سروی است که تا نقش پی او همه بار است از یاد وطن در سفر آنکس که نیاسود باشد چو نگین خانه نشین گرچه سوار است دل را گزد از بس سخن تلخ حسودان گویا دهن اهل حسد ثقبهٔ مار است در سینهٔ این مرده دلان مهر رخ دوست شمعی است فروزنده ولی شمع مزار است آنرا که خرد بسته لب از هرزه درائی مانند حبابش خمشی گشته حصار است پیمانهٔ دلها تهی از خون جگر نیست همکاسه شدن لازمهٔ قرب و جوار است هر چند ضعیف اند ز یاران طلب امداد کآوازهٔ ساز این همه از پهولی تار است بر خویش چه نازد صدف از پهلوی گوهر کز زحمت در یوزه کفش آبله دار است دارم سه غزل هدیهٔ یاران سخن سنج کز هر یک از آن خامه من سحر نگار است 📜 @sheraneh_eitaa
بی وفایی پیش چشم این اهالی خوب نیست التماست می کنم، این بی خیالی خوب نیست خنده های رفتنت در کوچه ها ویران گرند گریه های ماندنم در این حوالی خوب نیست مادرم می گفت: شاید یک غروبی آمدی انتظار سرنوشت احتمالی خوب نیست بی تو مشغول تمام خاطرات رفته ام ای تمام هستی ام ! خوداشتغالی خوب نیست کوزه ای هستم که با درد ترک خو کرده ام جا به جایی های این ظرف سفالی خوب نیست چون رمیدن های آهو نازهایت جالب است دشتِ چشمم را نکن حالی به حالی خوب نیست بعد از این حالِ من و این کوچه و این باغِ گل از نبودت مثل این گل های قالی خوب نیست 📜 @sheraneh_eitaa
📢 فراخوان بزرگ مسابقه شعر و داستان: "جهان منجی می‌خواهد" 🌟 بخش‌ها: 💠شعر 💠داستان کوتاه 🎯 مخاطبین آثار: خردسال، کودک، نوجوان ⏳ مهلت ارسال: تا ۲۰ دی ۱۴۰۳ 🎁 جوایز: بیش از ۹۰ میلیون تومان کارت هدیه تا ۳ میلیون تومان حمایت ویژه از برگزیدگان دعوت به همکاری در نشریات و مکتوبات دفتر تبلیغات اسلامی 📩 جزئیات بیشتر و ارسال آثار: monji.eshragh.ir/adabi ✨ منتظر شما هستیم! 💡 | اطلاع‌رسانی اخبار و رویدادهای فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی: 🆔 @eshragh_news
شاعرانه
📢 فراخوان بزرگ مسابقه شعر و داستان: "جهان منجی می‌خواهد" 🌟 بخش‌ها: 💠شعر 💠داستان کوتاه 🎯 مخاطبین آث
سلام وقت بخیر.میشه راجع به مسابقه ی شعرتوضیح بدین ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ ✍سلام توضیحات که داده شده ولی کلا ارتباطی به ما نداره عضو کانال خودشون بشید و از ادمینش بپرسید
یابن طاها، یابن یاسین، گلعذار فاطمه پر شده دنیای ما از ظلم و جور و واهمه پرده بردار و بیا از غیبت طولانیت ای فدای قلب خون و دیده‌ی بارانیت تا به کی آیات تعجیل تو را خوانیم ما؟ سهم دلها دوری و رنج و غم و خون گریه‌ها روضه‌ی کوچه دلت را پاره پاره کرده است یاد غمهای کبوترها هماره کرده است بالهای عشق از مکر عدوات خرد شد باد سرد روزگاران بعد از آن تند شد اشکهای تو گواه غربتی بی‌انتهاست دوری دردآور تو، زین تب پر ماجراست اینهمه پیچیدگی دنیا به چشمش دیده است رنجها چون پیچکی بر جان او پیچیده است روح آزادی و تقوی، کم شده یابن الحسن اعتقاد مردم ما، کم شده یابن الحسن شعله‌های نور وصلت قوت ایمان ماست عشق دیدار شما، مرهم به زخم جان ماست جمعه‌ای دیگر رسیده چشم بر راه توایم چشم بر راه قدوم حضرت ماه توایم 📜 @sheraneh_eitaa
ای داد که دیده هایشان کم سو شد انگار جهان ندیده زیر و رو شد در مبحث سوریه سخن می گویم هشیار که غفلت اسد الگو شد ما اهل مرام و مردی و ایمان ایم تکلیف به وقت خویش را می دانیم در جای خودش سکوت و خشمیم ولی در لحظه به اذن ،شرزه ی میدانیم ما بیرق عقل و عشق در کف داریم مفتاح در دمشق در کف داریم فرمان ولی اگر که روزی برسد صد لشگر شرزه شیر در صف داریم. 📜 @sheraneh_eitaa
khiali.gif
7K
احمد بن موسی خیالی معروف به خیالی بخاری از شاعران قرن نهم است که در ماوراءالنهر می‌زیسته است. خیالی بخاری از معاصران و شاگردان خواجه عصمت بخاری است. او در عهد الغ‌بیک می‌زیست و در حدود سال ۸۵۰ بدرود حیات گفت. شیخ بهایی غزل او به مطلع «ای تیر غمت را دل عشاق نشانه ...» را تخمیس کرده که بسیار معروف است. 📜 @sheraneh_eitaa
آنها که بی تو در دل و جان سقیم ماست از درد خود بپرس که یار قدیم ماست باغ بهشت بی سر کویت جهنم است دیدار حور بی تو عذاب الیم ماست گردن ز تیغ حکم تو پیچیدمی ولی ترک رضای دوست خطای عظیم ماست گفتم یکی ز حلقه به گوشان تُست دُر خندان شد و نمود که آری یتیم ماست قانع شدن به سرو خیالی ز قامتش کج‌بینیِ طبیعتِ نامستقیم ماست 📜 @sheraneh_eitaa
ای یاد تو مرهم دل ریش افتاده ای از چه رو به تشویش چون قول ببندگیت دادم پیمان شکنی نباشدم کیش هر لحظه ارادتم فزون است هر دم اخلاص بیش از پیش جان در قدمت نثار سازم آشفته مدار خاطر خویش آزرده مشو ز وعده دیر از طول مفارقت میندیش لذت ندهد وصال بی هجر گل با خار است و نوش با نیش در قهر هزار لطف مخفی است گر عاشق صادقی میندیش یا رب بدوشنبه باز بینم سلطان اندر فضای درویش ای «بدر» دمی ادب نگهدار در پیش ادیب دم مزن بیش 📜 @sheraneh_eitaa
عاشق صادق ای جوان، بند هوس نمی‌شود طایر قدس آشیان، صید مگس نمی‌شود چند اسیر این و آن؟ دل به یکی ده ای جوان! چون همه کس در این جهان بهر تو کس نمی‌شود داشت کسی که عاطفت، نیست انیس بدصفت گوهر بحر معرفت، همسر خس نمی‌شود طی طریق رهروان، نیست به ناله و فغان رهبر اهل کاروان، بانگ جرس نمی‌شود پیرو نفس اگر شوی، خصم تو می‌شود قوی دزد، رفیق معنوی بهر عسس نمی‌شود بوالهوسی و بوالهوس، هست چو طایر و قفس خواهی اگر زنی نفس، کنج قفس نمی‌شود عقل ضعیف و ناتوان، نیست چو عشق کاردان نه خر لنگ را که آن همچو فَرَس نمی‌شود چون من (صابر) ای صنم، با تو کسی که زد قدم کیست که همچو صبحدم، تازه‌نفس نمی‌شود 📜 @sheraneh_eitaa
بی حاصلست بی تو همه کشت و کارها شیرین شود به میمنتت شوره زارها گل می دهند با تو تمامی خارها از لوح دل شوند زدوده غبارها من را غبار هم به حسابم بیاوری حاشا هوس کنم بروم جای دیگری من که برای دیدن تو در تلاطمم در بین عاشقان تو یک ذره ام گمم غم می‌چکد بدون تو از هر تبسمم! عمری ست که فراری از حرف مردمم در سیر انتظار تو طعنه شنیده ام آقا بیا که از همه جز تو بریده ام زحمت شده برای تو سر تا به پای من کردم گناه و توبه تو کردی بجای من از معصیت، به تو، نرسیده صدای من اما سپرده دست تو من را خدای من شرمنده ام برایت اگر دردسر شدم ماندم به روی دست تو کلا ضرر شدم کاری نکرده ام شده ام ادعا فقط از من خطا رسیده و از تو عطا فقط دلبسته ام به تو به همین روضه ها فقط من را حواله ام بده به کربلا فقط دور از حسین زندگی ام می‌شود تباه دلتنگ کربلایم و گریان قتله گاه آن قتله گاه که پرِ نیزه شکسته بود ارباب ما گرسنه و بی حال و خسته بود شمری که روی سینه ی آقا نشسته بود دست عقیله را چقَدَر سخت بسته بود با ضربه ای جدا شد از ارباب خواهرش فضه بیا دوباره زمین خورد مادرش 📜 @sheraneh_eitaa
اندیشه کنم هر شب و گویم: یا رب هجرانش چنین است، وصالش چون است؟ شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
هر صبح، با طلوع تو بیدار می شوم رمز طلسم بسته ی چشمان من، تویی |صبحتون بخیر و شادی🌸🌿 📜 @sheraneh_eitaa
طالع به صبحدم شود، ار با تو آفتاب پنهان کند ز شرم تو، رخساره در سحاب مه را، ز خجلت تو بود، روی در محاق وز شرم، آفتاب به رخ افکند نقاب خورشید منکسف شود و ماه منخسف بی نقص عارض تو درآید چو از حجاب ساقی خراب کن تو خراباتیان ز می کاباد از تو باد جهان گر شود خراب ویران شدست کشور ایران ز عمر و زید زیرا که عمر بد متعدی و کج حساب تا صلح کل به مرکز عالم شود علم خلق از جدال و جنگ به خوفند و اضطراب تا پرچم عدالت حق سایه نفکند خلقند پر، زبیم و جهانی پر انقلاب ای صلح صبح صادقی از غیب کن طلوع تا خاک را، ز خون نشود کف دگر خضاب آرد هجوم لشگر غم گر، به ملک دل حصنی به گرد خویش بکش از، خم شراب گل گشت دشت گشت ز خون همچو لاله زار بلبل شده است کرکس و صلصل شده غراب ای مدعی فریب و فسونت رسد ز دور از دور آب صاف نماید بلی سراب رو، رو از آنکه «حاجب » درویش نیستی کی پشه ضعیف بپرد شود عقاب 📜 @sheraneh_eitaa
بلبلی شیفته میگفت به گل که جمال تو چراغ چمن است گفت، امروز که زیبا و خوشم رخ من شاهد هر انجمن است چونکه فردا شد و پژمرده شدم کیست آنکس که هواخواه من است بتن، این پیرهن دلکش من چو گه شام بیائی، کفن است حرف امروز چه گوئی، فرداست که تو را بر گل دیگر وطن است همه جا بوی خوش و روی نکوست همه جا سرو و گل و یاسمن است عشق آنست که در دل گنجد سخن است آنکه همی بر دهن است بهر معشوقه بمیرد عاشق کار باید، سخن است این، سخن است میشناسیم حقیقت ز مجاز چون تو، بسیار درین نارون است 📜 @sheraneh_eitaa
نسیم عشق ز کوی هوس نمی‌آید چرا که بوی گل از خار و خس نمی‌آید ز نارسایی فریاد آتشین فریاد که سوخت سینه و فریادرس نمی‌آید به رهگذار طلب آبروی خویش مریز که همچو اشک روان باز پس نمی‌آید ز آشنایی مردم رمیده ایم رهی که بوی مردمی از هیچ کس نمی‌آید 📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از قاصدک
اگه بچه ی زیر ۱۱ ساله دارید و نمیدونین باهاش چی بازی کنید، و چطوری سرگرمش کنید، حتما عضو این کانال بشین. 🎈 بزرگترین کانال ایده های بازی و کاردستی در ایتا با بیش از ۱۰۱ هزار عضو😍 🦋 انواع بازی و سرگرمی خلاق 🦋 کاردستی های جذاب و نقاشی 🦋 شعر و قصه 🦋 کاربرگ هوش و خلاقیت و کلی ایده ی جذاب برای سرگرم کردن بچه ها + ایده های کاردستی و نقاشی 🍉 اینجاست🥰👇 http://eitaa.com/joinchat/993853440C44cdd49eab لطفا جهت عضویت، بعد از ورود به کانال روی گزینه پیوستن بزنید.👆 ❌کپی بنر حرام ❌
ای بار خدای پاک دانای قدیر دارم به تو حاجتی به فضیلت بپذیر آن را که به لطف خویش عزت دادی تا زنده بود به خواریش باز مگیر 📜 @sheraneh_eitaa
hoseyn.gif
7.3K
حسین بن حسن خوارزمی از عارفان، نویسندگان و شاعران سده‌های هشتم و نهم هجری است. وی اصالتاً از ماوراءالنهر بوده و به دلیل اقامت طولانی در خوارزم به خوارزمی شهرت یافت. وی از شاگردان ابوالوفا خوارزمی معروف به پیرفرشته بود و به راهنمایی او با مثنوی مولوی آشنا شد و به معانی آن پی برد. بدین واسطه در اطراف و اکناف پرآوازه شد. در حوادث زندگانی خوارزمی آورده‌اند که در زمان شاهرخ میرزا بعضی از فقهای حنفیه به سبب بیتی از اشعارش وی را تکفیر کردند و او را به هرات خواندند. وی توانست اعتراض مدعیان را پاسخ دهد و از آن بلیه رهایی یابد اما ازبکان او را رها نکردند تا سرانجام در سال ۸۴۰ هجری قمری در خوارزم وی را به زخم تیغ از پای درآوردند. از آنجا که تخلص حسین خوارزمی در اشعارش «حسین» بوده است اشعار وی به اشتباه به نام دیوان حسین بن منصور حلاج منتشر و معروف شده است. حال آن که حلاج دیوان شعر فارسی ندارد و اساساً پیش از یا همزمان با آغاز عصر ادبیات نوین فارسی بعد از اسلام می‌زیسته است. ضمناً مفاد اشعار حسین خوارزمی و زبان آنها تناسبی با دورهٔ زندگی حلاج ندارد. 📜 @sheraneh_eitaa
هر که شد بنده عشق تو ز خلق آزاد است جانم آن لحظه که غمگین تو باشد شاد است الم و درد تو سرمایه روح و راحت ستم عشق تو پیرایه عدل و داد است عشق تو شاه سراپرده ملک ازل است کانچه فرمود بجان کیش و بجان منقاد است ز آتش عشق بسوز ای دل و خاک ره شو زانکه جز شیوه عشق آنچه شنیدی باد است عمر باقی طلب از عشق که این چند نفس که بر آنست حیات همه بی بنیاد است قدر خود را بشناس ای دل و ارزان مفروش که وجودت شرف کارگه ایجاد است خسروان خاک رهش تاج سر خود سازند هر که شیرین مرا شیفته چون فرهاد است رسم جانبازی عشاق بیاموز حسین که در این شیوه ترا حسن رخش استاد است 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی طنز امیرحسین مدرس با همکاری آقای حافظ 📜 @sheraneh_eitaa
ای پسر لحظه ای تو گوش بده گوش بر قصّه دو موش بده که یکی پیر بود و عاقل بود دگری بچه بود و جاهل بود هر دو در کنجِ سقف یک خانه داشتند از برای خود لانه گربهٔی هم در آن حوالی بود کز دغل پر ، ز صدق خالی بود چشم گربه به چشم موش افتاد به فریبش زبان چرب گشاد گفت ای موش جان چه زیبایی تو چرا پیش من نمی آیی هرچه خواهد دلِ تو ، من دارم پیش من آ که پیش تو آرم پیر موش این شنید و از سر پند گفت با موش بچه کای فرزند نروی ، گربه گول می زندت دور شو ورنه پوست می کندت بچه موش سفیه بی مشعر این سخن را نکرد از او باور گفت مَنعم ز گربه از پی چیست او مرا دوست است ، دشمن نیست گربه هم از قبیله موش است مثلِ ما صاحب دُم و گوش است تو ببین چشم او چه مقبول است چه صدا نازک است و معقول است باز آن پیر موش کار آگاه گفت با موش بچه گمراه به تو می گویم ای پسر در رو ! حرفِ این کهنه گرگ را مشنو گفت موشک که هیچ نگریزم از چنین دوست من نپرهیزم گربه زین گفتگو چو گل بشکفت بار دیگر ز مکر و حیله بگفت من رفیق توام مترس بیا ترس بیهوده از رفیق چرا! پیر موش از زبان آن فرتوت ماند مات و معطل و مبهوت گفت وه ! این چقدر طنّاز است چه زبان باز و حیله پرداز است بچه موشِ سفیهِ بی ادراک گفت من می روم ندارم باک بانگ زد پیر موش کای کودن این قدر حرف های مفت مزن! تو که باشی و گربه کیست ، الاغ! رفتن و مردنت یکی است الاغ ! گربه با موش آشنا نشود گرگ با بره هم چَرا نشود پر دغل گربه به فن استاد باز آهسته لب به نطق گشاد گفت این حرف ها تو گوش مکن گوش بر حرف پیر موش مکن پیرها غالبا خِرف باشند از ره راست منحرف باشند نُقل و بادام دارم و گردو من به تو می دهم تو بده به او بچه حرف نشنوِ ساده به قبول دروغ آماده سخن کذب گربه صدق انگاشت رفت و فورا بنای ناله گذاشت که به دادم رسید مُردم من بی جهت گول گربه خوردم من دُمم از بیخ کند و دستم خورد شکمم پاره کرد و گوشم بُرد پنجه اش رفت تا جگر گاهم من چنین دوست را نمی خواهم پیر موشش جواب داد برو ! بعد از این پند پیر را بشنو هرکه حرف بزرگتر نشنید آن ببیند که بچّه موش بدید 📜 @sheraneh_eitaa
ای بلند آوازه بانو سیده ام البنین زد ادب پیش تو زانو سیده ام البنین من صدایت کردم و دیدم تماما بازگشت آب های رفته از جو ، سیده ام البنین دید یک آن گشته از این رو به آن رو عالمش هر کسی که بر تو زد رو سیده ام البنین مادرم قربان تو ای بهترین نامادری فاطمه بهرت دعاگو سیده ام البنین تا خدا باشد خدا ، شکر خدا ما را فقط گریه بر تو هست دارو سیده ام البنین دست پخت سفره های ساده ات هستند این شیر زن های علی گو سیده ام البنین هر که در عالم ابالفضلی است باید که شود ذکر صبح شنبه ی او سیده ام البنین بعد زینب بین این عالم که شد خرج حسین مثل تو با کل نیرو سیده ام البنین فاطمه هستی و مثل فاطمه با گریه ات ظالمان را بردی از رو سیده ام البنین گرچه هستی فاطمه اما نگشتی شکر حق نیمه جان از درد پهلو سیده ام البنین آه از آن ساعت که بین علقمه شد غرق خون فرق سر تا فرق ابرو سیده ام البنین وا بُنَی وا بنیَ ...ناله می زد جای تو مادری بشکسته پهلو سیده ام البنین بعد عباست خبر داری چه ها کردند با فاطمه ها در هیاهو سیده ام البنین بشکند دستی که بر دست رقیه جان نشاند ریسمان جای النگو سیده ام البنین 📜 @sheraneh_eitaa