eitaa logo
شاعرانه
21.8هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
87 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
مرحوم احمد عزیزی (زادهٔ ۴ دی ۱۳۳۷ – درگذشتهٔ ۱۶ اسفند ۱۳۹۵) شاعر معاصر کُرد اهل ایران و ارائه‌دهندهٔ سبک جدیدی از مثنوی بود که در زمینهٔ شعر آیینی و انقلاب با درونمایه‌ای عرفانی فعال بود. وی بر اثر بروز یک بیماری، ۹ سال پایان عمرش را با سطح هشیاری پایین به سر برد. احمد عزیزی در ۴ دی ماه ۱۳۳۷ در سرپل ذهاب استان کرمانشاه در خانواده‌ای کُرد به دنیا آمد. وی قبل از رفتن به دبستان، خواندن و نوشتن را بدون داشتن معلم و تنها از روی کنجکاوی و دقت به نوشته‌های روی تابلوها و اسامی خیابان‌ها و… فراگرفت. وی قبل از پیروزی انقلاب به‌دعوت شمس آل احمد به تهران رفت و دیداری نیز با مرتضی مطهری داشت. وی با آغاز جنگ به‌همراه خانواده به تهران نقل مکان کرد و برای مدتی ساکن شهرستان نور در مازندران شد، سپس در تهران اقامت گزید و به همکاری با روزنامه جمهوری اسلامی پرداخت. وی سرودن شعر را از سال‌های جوانی با مجلۀ جوانان آغاز کرد. وی از پانزدهم اسفندماه ۱۳۸۶ به علت کاهش سطح هوشیاری ناشی از تشنج، بیماری قلبی و کلیوی در بخش آی‌سی‌یو بیمارستان بستری بود. با تأکید رهبر جمهوری اسلامی ایران پس از دیدار با وی، مسئولان بر آن شدند که وی را جهت درمان به خارج از کشور اعزام کنند. 📜 @sheraneh_eitaa
4.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شاه ابوالفضل من، مطلع انوار من زاده ام البنین، حیدر کرار من جان تو شاه جهان، رحم نما چون شهان بر دل مجروح من، بر تن بیمار من دود دلم را ببین، دامن گلها گرفت بین چه فغان می کند مرغ گرفتار من تشنه برون شد ز شط، وز دل دریا چو بط چون دل طفلان شدست، دیده خونبار من مست نباشم ز می، جان من و جان وی سوز دل زینب است آتش رخسار من فخر کنم بر فلک، ناز کنم بر ملک ماه بنی هاشم است، دلبر و دلدار من کاش در آید به ناز، زین چمن دلنواز شاخه شمشاد من، سرو کماندار من ماه منیرم کجاست، شاه دلیرم کجاست خیمه صبرم بسوخت، شعله افکار من احمد عاشق بگوی، مدح اباالفضل شاه کز اثر طبع توست، رونق بازار من عازم کرب وبلاست، بهر تو عباس شاه طبع شکر ریز من، کلک شکر بار من 📜 @sheraneh_eitaa
4.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صبح بوی گل می‌آمیزد به کوه آبشار رنگ می‌ریزد ز کوه شب گل مهتاب را می‌آورند خوشه‌های خواب را می‌آورند مادر خورشید شب، پا می‌شود پشه‌بند صبح وا می‌شود روی کوه کاج‌ها در نور ماه شب چه زیبا برف می‌بارد به راه روز روح جاده هم پر تب است دانه‌های برف در سقف شب است صبح اینجا چشم شب وا می‌شود کرت‌های روز پیدا می‌شود روی نهر کرت‌های بامداد بیل‌ها آواز می‌خوانند شاد عصر، باغ سایه بی خورشید بود آنقدر گنجشک روی بید بود صبح، از بس ساقه‌های تر رسید دست گلدان‌ها به نیلوفر رسید چون عروسی نقره پوش از روز رود ماه می‌آید ز دوش شب فرود آن سوی شب روستای خرمی‌ست سرزمین بادهای موسمی‌ست آه! این برف سپید شادی است این شبان گله آزادی است 📜 @sheraneh_eitaa