eitaa logo
شاعرانه
21.8هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
87 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
کوثری دیگر رسیده، با دو صد شور و شعف زین اب، جانان حیدر، همچو دری در صدف بانوی هفت آسمان، عشق حسین بن علی از وجودش شکر و تسلیم و رضا شد منجلی از مقامات بلند و عصمت اللهی او بردن نام قشنگش، با سلام و با وضو آسمان غرق تحیر از شکوه و عزتش مُلکیان غرق تماشا از جمال و شوکتش صاحب عقل و درایت، چون امیرالمومنین مانده از او جاودانه، خطبه‌هایی آتشین بانوی حجب و حیا، چون مادر والا مقام صاحب فضل و کرامت، آیت اللهی تمام ماه و خورشید و ستاره، خادمان مکتبش در جهان جاری است انوار وجود طیبش حافظ حجب و حیا و حافظ گنج ولا نام او تصویرساز ماجرای کربلا کربلا بود و دمادم عشق بود و امتحان ' ما رایت ‌... ' شد چراغ و مقتدای رهروان 📜 @sheraneh_eitaa
با دستِ بسته است ولی دست‌بسته نیست زینب سرش شكسته ولی سرشكسته نیست هرچند سر به‌ زیر... ولی سرفراز بود زینب قیام كرده چون از پا نشسته نیست زینب اسیر نیست، دو عالم اسیر اوست او را اسیر قافله خواندن خجسته نیست رنج سفر، خطر، غم بازار، چشم شوم داغ سه‌ ساله دیده ولی باز خسته نیست حتی اگر به صورت او سنگ می‌خورد او زینب است، معجرش از هم گسسته نیست 📜 @sheraneh_eitaa
شاهباز طمعم باز عندلیب شیدا شد یا که طوطی نطقم طوطی شکرخا شد رفرف خیالم رفت تا مقام او ادنی یا براق عقلم را جا بعرش اعلی شد مشتری شدم از جان مدح زهره روئیرا منشی عطارد را خامه عنبر آسا شد گوهری نمایان شد از خزانۀ غیبی وز کتاب لاریبی آیه ای هویدا شد از معانی بکرم زال چرخ شد واله حسن دختر فکرم باز در تجلی شد یکه تاز فکرت را باز شد دو ته زانو تا بمحدت بانو همچو چرخ پویا شد در حریم آن خاتون ره نیابد افلاطون اسم اعظم مکنون رسم آن مسمی شد اوست بانوی مطلق در حرمسرای حق بزم غیب را رونق آن جمال زیبا شد برج عصمت کبری دخت زهرۀ زهرا کو بغرۀ غراء مهر عالم آرا شد از فصاحت گفتار و ز ملاحت رفتار سرّ حیدر کرّار در وی آشکارا شد گلشن امامت را گلبن کرامت بود باغ استقامت را رشک شاخ طوبی شد طور علم ربانی طور حکم سبحانی با کمال انسانی در جمال حورا شد عقل بندۀ کویش، عشق زندۀ بویش وامق مه رویش صد هزار عذرا شد عرش فرش درگاهش پیش کرسی جاهش در پناه هرگاهش کل ما سوی الله شد آسمان زمین بوسش ماه شمع فانوسش پرده دار ناموسش ساره بود و حوا شد کعبه الامانی بود رکنها الیمانی بود مستجار جانی بود لیک اسیر اعدا شد شد بر اشتر عریان با دلی ز غم بریان مهد عصمتش گریان ز انقلاب دنیا شد حکم بر منایا داشت مرکز بلایا گشت قبله البرایا بود کعبه الرزایا شد در سرادق عصمت در حجاب عزت بود بی حجاب و بی خرگه کوه و دشت پیما شد شد عقیلۀ عالم رهسپار شام غم چشم چشمۀ زمزم خونفشان به بطحا شد یکه شاهد وحدت دخت خسرو اسلام شمع محفل جمعی بدتر از نصاریٰ شد آنکه آستانش بود رشک جنه المأوی همچو گنج شایانش در خرابه مأوی شد 📜 @sheraneh_eitaa
عشق بی نام و نشان می‌ماند اگر زینب نبود قدر آزادی نهان می‌ماند اگر زینب نبود عشق با او فارغ التحصیل دانشگاه شد صبر هم در امتحان می‌ماند اگر زینب نبود چهره‌ی نورانی اسلام و مذهب بی‌گمان در حصاری از گمان می‌ماند اگر زینب نبود در غم گل‌های پرپر، باغبان دشت خون قامتش همچون کمان می‌ماند اگر زینب نبود آتش بیداد وقتی بر گل و گلشن فتاد باغ گل بی باغبان می‌ماند اگر زینب نبود بار داغ یک گلستان لاله بر دوشش کشید بر زمین باری گران می‌ماند اگر زینب نبود کاروان دادخواه خون هفتاد و دو گل بی امیرِ کاروان می‌ماند اگر زینب نبود پاسداری کرد او از مکتب عدل و شرف دین حق کی در امان می‌ماند اگر زینب نبود! مژده‌ی فتح و ظفر با خود آورد اربعین این سفر بی ارمغان می‌ماند اگر زینب نبود کرد دل‌ها را هوایی در هوای کوی دوست کربلا کی جاودان می‌ماند اگر زینب نبود! ای «وفایی» مکتب اسلام مدیونش بُوَد دین حق بی ترجمان می‌ماند اگر زینب نبود 📜 @sheraneh_eitaa
هرچند پای خستۀ زینب توان نداشت هرچند بین قافله جانش امان نداشت بار امانتی که به منزل رسانده است چیزی کم از رسالت پیغمبران نداشت جز گیسوان غرق به خون روی نیزه‌ها در آتش بلا به سرش سایه‌بان نداشت آیا به جز حوالی گودال، ساربان، راهی برای رفتن این کاروان نداشت؟ یک شهر چشم خیره و... بگذار بگذریم شهری که از مروّت و غیرت نشان نداشت آری هزار داغ و مصیبت کشیده بود اما تنور و تشت طلا را گمان نداشت دیگر لب مقدس قرآن کربلا جایی برای طعنۀ آن خیزران نداشت! 📜 @sheraneh_eitaa
تو را بانوی آب و آینه گفتند، از این جاست که در آیینه ی چشمانتان خون خدا پیداست تو را زینب صدا کردند و گشتی زینت بابا عجب زینت شدی بانو در این دنیا و آن دنیا! تو در پروردگارت غرق و گلگون کرده‌ای دامن سرودی شعر فتح و خطبه‌ات رسواگر دشمن پرستارِ یتیمانِ شهیدانِ چو گل پرپر و امیدِ زنانِ بی‌پناهِ آل پیغمبر مگر در اوج غم‌ها از خدا بانو چه می‌خواهی؟ که در اوج مصیبت هم تو شفع و وتر می‌خوانی؟ مصائب را شکستی و ندیدی غیر زیبایی تو پرچمدار هر آزاده‌ای در اوج شیدایی 📜 @sheraneh_eitaa
تویی که قبلۀ جان خاک آستانۀ توست عفاف، پرده‌نشین حریم خانهٔ توست.. تویی عقیلهٔ عترت، تویی سلالهٔ نور که نقد عصمت حق گوهر خزانهٔ توست تو زینبی که خِرَد غرق لُجّهٔ حیرت ز قدر و منزلت روح بی‌کرانهٔ توست.. چنان ز منطق شیوا به خصم طعنه زدی که سرشکسته ز آزار تازیانهٔ توست یزید رفت و از او در جهان نماند اثر نه شام، بلکه به هر کشوری نشانهٔ توست تو آن خطابهٔ والا به نقل گفتی باز که داستان غم مادر یگانهٔ توست هنوز چشم سماواتیان به دامن طف به سوی نافله و گریهٔ شبانهٔ توست نه داستان تو تنها حدیث عاشوراست که از کران ازل تا ابد زمانهٔ توست پیام خون شهیدانِ عرصۀ تاریخ رسالتی‌ست که تا حشر زیبِ شانۀ توست.. 📜 @sheraneh_eitaa
ای کاش ببینیم همه ماه نهان را همراه طلوع تو شروع رمضان را با تلخی اشک غمت افطار نمودیم از مأذنه هر بار شنیدیم اذان را چندی‌ست که چشمان زمین بی تو ندیده‌ست از باد صبا آن نَفَس مُشک فشان را قلبی که ز خاک کف پاهای تو دور است صد سال نخواهیم برایش ضربان را هرگاه که با تو به مناجات نشستیم یک بار هم احساس نکردیم زمان را گیریم که از دیدن تو چشم بپوشیم آقای دل ما! چه کنیم این دلمان را؟ :: امسال رسیدیم که از سفره‌ی زینب بر دست گدایان بدهی لقمه‌ی نان را خون‌گریه‌ی روز و شبت از غصه‌ی زینب باعث شده در کام بگیریم زبان را برگرد که از کوفه نه، از کرب و بلا نه از شام بپرسی سبب قد کمان را 📜 @sheraneh_eitaa
آنکه با عشق حسینی گشته همدم زینب است آنکه بر سّر شهادت بوده مَحرم زینب است آنکه شور افکنده با شور حسینی بر جهان از ازل خو کرده با صد محنت و غم زینب است آنکه نامش زین اَب خوانده رسول کردگار چون نگویم من صفای اسم اعظم زینب است آنکه بر خوانَد حدیث «اُمّ ایمن» بر امام* من به جرأت گویم آن زن هم حسین هم زینب است آنکه کاخ ظلم و استبداد را با یک خطاب کَند و افکند از پی و بُن ریخت بر هم زینب است آنکه اندر مجلس گردنکشان قد کرد عَلم چون حسین بر دشمنان یکدم نشد خم زینب است با برادر درد دل می‌كرد اين سان تا سحر آنكه ريزد از فراقت اشك ماتم، زينب است وصف زینب را ز من مشنو بیا در کربلا خود بین چون حامی ناموس عالم زینب است ملجأ اهل حرم تا ظهر اگر عبّاس بود شب نگهبان در کنار نهر علقم زینب است پرچمت گر سرنگون شد من نگه می‌دارمش غم مخور بعد از تو پشتیبان پرچم زینب است «منزوي» هرگز مزن بیهوده لافِ عاشقی این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است *حدیث ام ایمن، روایتی است که «ام ایمن» از پیامبر(ص) نقل کرده که در آن وقایع شهادت امیرالمؤمنین(ع) و امام حسین(ع) بیان شده است. 📜 @sheraneh_eitaa
زینب بساط کاخ ستم را به هم زده زینب به روی قله عصمت علم زده مثل حسین فاطمه محبوب قلب هاست زینب درون سینه ما هم حرم زده زینب نگو بگو همه ی هیبت علی کفار را به خطبه چو تیغ دودم زده زینب به ناز شصت خودش در اسارتش با دست بسته از ولی الله دم زده ای بزدلان شام که خرما می آورید زینب به لوح عالمه مهرکرم زده با یک اشاره کاخ ستم رابه باد داد او بر رقیه ناله برّنده یاد داد گرچه گه ورود به شهر ازدحام بود او چادرش به لطف خدا بادوام بود چشمان کور شهرحرامی ندیدکه صدها یزید در بر زینب غلام بود اصلاً یزید پست تر از این کلامهاست از بسکه دخت فاطمه والا مقام بود بعد ازحسین سیف خدا بود،دست او تیغش کلام گشته و در بین کام بود وقتی شروع کرد یزید ازغم آب شد کار یزید و اهل و عیالش تمام بود بی خود که نیست دختر زهرای اطهر است بی خود که نیست زینب کبرای حیدر است او درد و داغ نیمه شب تار راکشید بر روی شانه اش همه بار راکشید اوگرچه ظاهراً به اسیری شام رفت اما هماره جور علمدار را کشید هرشب برای دخت علی سخت می گذشت هرشب زپای دخترکی خار را کشید سنگین ترین غمی که دراین چند روزه دید درد اسیری سربازار را کشید هم کاروان به زانوی او تکیه کرده بود هم روی دوش خود تن بیمار را کشید زینب اگرنبود حسینی بجانبود اوگرنبود مجلس روضه به پانبود 📜 @sheraneh_eitaa
با وجود شمرهای بد دهان در شهر شام شام من شد تهمت و زخم زبان در شهر شام آنچه با من کرد حرف ناسزا سیلی نکرد زیر بار غصه قدم شد کمان در شهر شام تا بیندازد سرت را از نوک نیزه مدام یک نفر با سنگ می کرد امتحان در شهر شام گیسوان دخترت همرنگ دندانت شده دختر آواره ات شد نصف جان در شهر شام اینکه می لرزم به خود از ضعف هست از ترس نیست آخرش پیدا نشد یک لقمه نان در شهر شام حرف مرهم را نزن کار از مداوایم گذشت بسکه خو کردم به درد استخوان در شهر شام سایه ی خیمه نصیب شمر و خولی شد ولی آه ناموس خدا بی خانمان در شهر شام رفتی و دیگر ندیدی گردش ایام را یک نفر مثل شبث شد ساربان در شهر شام از تو چه پنهان شبیه ریگ صحرا ریخته مطرب و رقاصه و آوازه خوان در شهر شام کاش می مُردم ورودی همین شام خراب کاش می مُردم نمی رفتم ولی بزم شراب 📜 @sheraneh_eitaa
پس از یک چلّه‌ مردن، جسمِ بی‌جانش به جان برگشت مزارِ خویش را از دور دید، از آن جهان برگشت پس از یک چلّه دردِ -همسفر با ساربان بودن- به سوی کاروان‌سالارِ عالَم، کاروان برگشت زنی روی مزارِ مقتلِ مکشوفه‌ دَم می‌داد به خاکِ استنادِ روضه‌خوانان، روضه‌خوان برگشت زمین با گریه دور مقتلِ خورشید می‌گردید صدای روضه‌ی روزِ دهم آمد، زمان برگشت زمان برگشت همراهِ طواف کُندی خنجر همان ساعت که روی خاک، جسمِ آسمان برگشت زمان برگشت اما غرق خونِ پاکِ ثارالله چنان تیری که بعد از بوسه‌ای سوی کمان برگشت جوان‌تر بود، وقتی ذبحِ اعظم را منا بردند زنی از نسل ابراهیم، پیر از امتحان برگشت عَلم برداشت زینب یا تبر برداشت ابراهیم که از بت‌خانه‌ها با کِسوَت پیغمبران برگشت تمام کاتبان از کشتن اسلام می‌گفتند ولی با دختر حیدر ورق‌ها ناگهان برگشت 📜 @sheraneh_eitaa