eitaa logo
شاعرانه
21.7هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
87 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
شاعرانه
سعید بیابانکی در چهارم مهر ۱۳۴۷خورشیدی در خمینی‌شهر اصفهان دیده به جهان گشود. خاندان پدری وی در اصل از اهالی خور و بیابانک هستند. نکته جالب توجه در خصوص این شاعر موفق این است که یغمای جندقی شاعر سده ۱۳ و همچنین حبیب یغمایی شاعر و پژوهشگر معاصر به گونه‌ای به وی متصل می‌شوند. سعید بیابانکی درباره‌ کودکی و نیاکان خود گفته است: «نیاکان ما ساکن منطقه بیابانک، با مرکزیت خور بودند که از کویر مصر به شهر سده در اصفهان کوچ کردند و من در این شهر متولد شدم. از سویی، اجداد ما به یغمای جندقی، شاعر قرن سیزدهم می‌رسند. شهر سده علی‌رغم مساحت کم و جمعیت اندک، عده زیادی شاعر خوب دارد از جمله ۲ شاعر در ادبیات کلاسیک به نام‌های سروش اصفهانی که شاعر دوره قاجار بوده است و میرزا نعیم که کمی بعد از سروش اصفهانی می‌زیسته و بهاریه‌ای معروف به نام هفت میوه دارد» قالب اشعار بیابانکی به سبک فارسی کلاسیک است و همچنین شعرهای طنز بسیاری در میان آثار خود دارد. این شاعر موفق معاصر در قالب‌های متفاوت اشعار بسیاری دارد از جمله سنتی، سپید، غزل و چارپاره اما در میان آن‌ها چارپاره‌های او شهرت بسیاری دارد. وی در چارپاره‌های خود به مفاهیمی چون عشق، مذهب، مسائل اجتماعی و تاریخی و همچنین زندگی شهدا و احیای فرهنگ‌ها پرداخته است. سید علی موسوی گرمارودی در مورد چارپاره‌های او چنین گفته که «چارپاره‌های سعید بیابانکی از چارپاره‌های شاعران دهه چهل و پنجاه بهتر است»زندگینامه شهدا از دیگر موضوعاتی است که بیابانکی به آن پرداخته است، این شاعر نامدار به خاطر سرودن اشعار زیبا و روان خود موفق به دریافت جوایز بسیاری شده و حتی برگزیده سومین جشواره شعر فجر شده است. 📜 @sheraneh_eitaa
هنر من سرودن نظم است به همین علت است بی‌نظمم برخلاف جماعت شعرا من نه اهل بساط نه بزمم مخلص شاعران شیرازم چاکر عالمان خوارزمم مثل ران گراز ده ساله اندکی غیرقابل هضمم پشت جبهه به یاری کلمات تا بخواهند بنده می‌رزمم به علاوه کتاب هم دارم بنده یک شاعر اولوالعزمم 📜 @sheraneh_eitaa
🍁 تا داشته‌ام فقط تو را داشته‌ام با نام تو قد و قامت افراشته‌ام بوی صلوات می‌دهد دستانم از بس که گل محمدی کاشته‌ام 📜 @sheraneh_eitaa
ای آنکه دوست دارمت؛ اما ندارمت بر سینه می فشارمت؛ اما ندارمت ای آسمان من که سراسر ستاره ای تا صبح می شمارمت؛ اما ندارمت در عالم خیال خودم چون چراغ اشک بر دیده می گذارمت؛ اما ندارمت می خواهم ای درخت بهشتی، درخت جان در باغ دل بکارمت؛ اما ندارمت می خواهم ای شکوفه ترین مثل چتر گل بر سر نگاه دارمت؛ اما ندارمت 📜 @sheraneh_eitaa
تو چراغِ آفتابی، گل آفتابگردان نکند به ما نتابی، گل آفتابگردان! گلِ آفتابِ ما را لب کوه ،سر بریدند نکند هنوز خوابی، گل آفتابگردان !؟ 📜 @sheraneh_eitaa
به نام عشق که زیباترین سر آغاز است هنوز شیشه ی عطر غزل، درش باز است جهان تمام شد و ماهپاره های زمین هنوز هم که هنوز است کارشان، ناز است هزار پند به گوشم پدر فشرد و نگفت که عشق حادثه ای خانمان بر انداز است پدر نگفت چه رازی است این که تنها عشق کلید این دلِ ناکوکِ ناخوش آواز است به بام شاه و گدا مثل ابر می بارد چقدر عشق شریف است و دست و دل باز است بگو هر آنچه دلت خواست را به حضرت عشق چرا که سنگ صبور است و مَحرم راز است ولی بدان که شکار عقاب خواهد شد کبوتری که زیادی بلند پرواز است 📜 @sheraneh_eitaa
گفتی که «از آن باشد» گفتم که «از این باشد» یک نکته ی بی معنی گفتیم و همین باشد هرگز ندهندش زن در کوچه و در برزن مانند رضازاده هر کس که وزین باشد در کار گلاب و گل گفتند که «حُکمت چیست؟» گفتم که «همین خوب است، بگذار همین باشد» پیراهن ما را هم، از پشت کسی جر داد من فکر کنم کارِ شیطان لعین باشد خلقی شده گمراهت وقتی که به همراهت یک روز شهین باشد، یک روز مهین باشد پایت به زمین باشد دستت به هوا باشد دستت به هوا باشد پایت به زمین باشد هر جنس که در بازار دیدی و پسندیدی یا ساخت ایران است یا ساخت چین باشد یک روز جناح چپ یک عمر جناح راست همواره در این کشور اوضاع چنین باشد هر کس که در این کشور آشوب کند، جایش یا گوشه ی کهریزک یا کنج اوین باشد بر عکس شما، حافظ! من معتقدم در کل هی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد 📜 @sheraneh_eitaa
افتاده در این راه، سپرهای زیادی یعنی ره عشق است و خطرهای زیادی بیهوده به پرواز میندیش کبوتر! بیرون قفس ریخته پرهای زیادی این کوه که هر گوشه آن پارۀ لعلی‌ست خورده‌ست بدان خون جگرهای زیادی درد است که پرپر شده باشند در این باغ بر شانۀ تو شانه‌به‌سرهای زیادی از یک سفر دور و دراز آمده انگار این قاصدک آورده خبرهای زیادی راهی است پر از شور، که می‌بینم از این دور نی‌های فراوانی و سرهای زیادی هم دربه‌دری دارد و هم خانه‌خرابی عشق است و مزینّ به هنرهای زیادی بیچاره دل من که در این برزخ تردید خورده‌ست به اما و اگرهای زیادی جز عشق بگو کیست که افروخته باشند در آتش او خیمه و درهای زیادی 📜 @sheraneh_eitaa
مگر چه ریخته ای در پیاله ی هوشم که عقل و دین شده چون قصه ها فراموشم تو از مساحت پیراهنم بزرگ تری ببین نیامده سر رفته ای از آغوشم چه ریختی سر شب در چراغ الکلی ام که نیمه روشنم از دور و نیمه خاموشم همین خوش است همین حال خواب و بیداری همین بس است که نوشیده ام ... نمی نوشم خدا کند نپرد مستی ام چو شیشه می معاشران بفشارید پنبه در گوشم شبیه بار امانت که بار سنگینی است سر تو بار گرانی است مانده بر دوشم ... 📜 @sheraneh_eitaa
نشسته‌ام به رواقی به گوشۀ حرمش رها رهای رها زیر آبشار غمش یقین به چشمۀ تسنیم دوست متصل است که نور می‌چکد از روزن سپیده دمش چه سال‌ها که هم‌آوای نوبتی‌خوانان رسیده است به گوشم طنین زیر و بمش به کاظمین و به مشهد سلام و عرض ادب به حس و حال غریبانۀ شبیه همش دم مسیح خراسان به لطف حق گرم است برایتان چه بگویم ز لطف دم به دمش چو پا گذاشت به ایران هزار چشمه شکفت هزار جان گرامی فدای هر قدمش هوای روضۀ رضوان اگر به سر داری بیا به سمت خراسان و روضۀ ارمش به پادشاه و گدا و به عارف و عامی خبر دهید که عام است سفره کرمش گره گشوده ز کارم به طرفةالعینی به نام پاک جوادش چو داده‌ام قسمش... هر آنچه داده به من لطف بی‌کران بوده‌ست که راضی‌ام به زیادش که قانعم به کمش شهید عشق شد و آرمید کنج بهشت هر آن که رقص‌کنان رفت زیر تیغ غمش چه افتخاری از این افتخار بالاتر که شاعرش شده‌ام زیر سایۀ علمش چه می‌شود که شبی نامۀ سیاه مرا بگیرد و بنوازد به گوشۀ قلمش سپاه منتقمانش همیشه بیدارند یکی خبر برساند به اولیای دمش نمی‌کَنیم دل از این حرم، از این درگاه قسم به مادر بی بارگاه و بی حرمش... 📜 @sheraneh_eitaa
نشسته‌ام به رواقی به گوشۀ حرمش رها رهای رها زیر آبشار غمش یقین به چشمۀ تسنیم دوست متصل است که نور می‌چکد از روزن سپیده دمش چه سال‌ها که هم‌آوای نوبتی‌خوانان رسیده است به گوشم طنین زیر و بمش به کاظمین و به مشهد سلام و عرض ادب به حس و حال غریبانۀ شبیه همش دم مسیح خراسان به لطف حق گرم است برایتان چه بگویم ز لطف دم به دمش چو پا گذاشت به ایران هزار چشمه شکفت هزار جان گرامی فدای هر قدمش هوای روضۀ رضوان اگر به سر داری بیا به سمت خراسان و روضۀ ارمش به پادشاه و گدا و به عارف و عامی خبر دهید که عام است سفره کرمش گره گشوده ز کارم به طرفةالعینی به نام پاک جوادش چو داده‌ام قسمش... هر آنچه داده به من لطف بی‌کران بوده‌ست که راضی‌ام به زیادش که قانعم به کمش شهید عشق شد و آرمید کنج بهشت هر آن که رقص‌کنان رفت زیر تیغ غمش چه افتخاری از این افتخار بالاتر که شاعرش شده‌ام زیر سایۀ علمش چه می‌شود که شبی نامۀ سیاه مرا بگیرد و بنوازد به گوشۀ قلمش سپاه منتقمانش همیشه بیدارند یکی خبر برساند به اولیای دمش نمی‌کَنیم دل از این حرم، از این درگاه قسم به مادر بی بارگاه و بی حرمش... 📜 @sheraneh_eitaa