eitaa logo
شاعرانه
27.2هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
768 ویدیو
78 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
تیتر خبرها می شود هر بار تکرار... گل ها دمیده یک به یک در زیر آوار در داغ نصرالله صفی الدین و سنوار رازیست این خونها کند یک دسته بیدار 📜 @sheraneh_eitaa
سیده مرضیه یثربی سال ۱۳۶۶ در قم متولد شد. وی دارای مدرک کارشناسی‌ارشد فلسفۀ تعلیم و تربیت است و علاوه بر شعر، در این حوزه نیز به صورت تخصصی فعالیت می‌کند. کتاب «نوراندیشی» تنها اثر او است. 📜 @sheraneh_eitaa
ما منتظران همیشه مشغول دعا هستیم شبانه‌روز در ذکر و ثنا بی آن‌که به سویت قدمی برداریم یک عمر صدا زدیم: آقا تو بیا! 📜 @sheraneh_eitaa
اسطوره ی سرزمین سینین ،سنوار تو سوره ی زیتونی و والتین ،سنوار از خون تو صد حماسه خواهد رویید در دفتر فردای فلسطین ،سنوار 📜 @sheraneh_eitaa
موعود خدا، مرد خطر می‌خواهد آری سفر عشق، جگر می‌خواهد ای جامعۀ میلیونی عصر ظهور! او سیصد و سیزده نفر می‌خواهد! 📜 @sheraneh_eitaa
یغما درپیشانی نامرئی زمان، درعبور ثانیه های ناگوار درستون‌های نیمه برافراشته ی نور درخاکستر بجا مانده از میدان خون در بیزاری تلخ درخاطر اندوهبار درمرگ مرگ درچادرهای امن ولی سوخته همه را روزی به باد خواهیم داد همه را درذهن خواهیم فشرد در روح وجان خسته ی مردم جهان در انزوای درون فراتر از لحن یک خواهش دراوج تشنگی فصل بارش اگر چه در چشم زمان: کشتار! حادثه ای ساده است. گریستن! اسطوره تلخ این زمان است. اما به دفاع برخیز با ریگ های داغ جالیز که شب شوم ظلم را نهایتی است ومصراع هر شعر روایتی است از گیسوان سوخته در آتش و وجدانهای گرفتار در کدورت آینه وداغ زخم خورده ی پیچان تاک رانشان می‌دهد. وگرگهای تشنه خون را به سنگلاخ خزان می‌دهد کودک شهید فلسطینی! خون تو در رگهای جهان فریادآزادی را صدا می‌زند تمام سیاهی روزنامه های جهان آزادی را صدا می‌زند دنیا! بیا سرریز کن بیا پر باز کن کنار پنجره ی آینده همانجا که طاق نصرت آرزوها بر گنبد مسجدالاقصی به اهتزاز در می آید شبهای بی نعره ی صهیون راسنگین میکند وصبح بی چاره ی صهیون را ننگین میکند طلیعه ی قدس می‌درخشد صدایی زیبا طنین 📜 @sheraneh_eitaa
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ امشب اندوه تو بیش از همه شب شد یارم وای از این حالِ پریشان که من امشب دارم ... شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح و غزل و نم نم باران و من و نغمه‌ی پاییز اینها همگے شور تمناے وصال‌اند ، ڪجایی؟ |صبحتون بخیر و به شادی🌿🌸 📜 @sheraneh_eitaa
داریم دلی صاف‌تر از سینه ی صبح در پاکی و روشنی چو آیینه ی صبح پیکار حسود با من امروزی نیست خفاش بود دشمن دیرینه ی صبح 📜 @sheraneh_eitaa
یاد موسیقی و خیال و کتاب هرچه بردی به جانم افتاده باز بغضی که در گلویم بود بی جهت بر زبانم افتاده آه صبحست و قهوه ات اینجا نیمه کاره دوباره پیداشد انعکاس صدای آمدنت در کف استکانم افتاده هوس برد و باخت های قدیم جنگ هایی که اتفاقی بود تیر هرخنده ای که جاماند و… درد در استخوانم افتاده ایستگاه قطار خالی شد، رفتنت سوت میکشد اینجا انتظاری که شکل مردن بود در سر جامه دانم افتاده زندگی یک بهار کافی بود، با عبورت خدا مردد شد گفتم این باد، باد پاییزست سوز در ارغوانم افتاده خاک شاید شبیه تر باشد به من و جای پای معدومت خنده هایت ولی ستاره شده در دل کهکشانم افتاده گرچه این داستان تکراری رفته از قرن ها، ولی مانده نان داغی که درهزاره ی پیش بی هوا از دهانم افتاده... 📜 @sheraneh_eitaa
گفتم که به پایان رسد این درد و عنا دستی بزند به شادمانی دل ما دل گفت کدام صبر ما را و چه کام ور غم سختست شادکامی ز کجا 📜 @sheraneh_eitaa
ای گل به شکر آنکه در این بوستان گلی خوش دار خاطری ز خزان دیده بلبلی فردا که رهزنان دی از راه میرسند نه بلبلی به جای گذارند و نه گلی دیشب در انتظار تو جانم به لب رسید امشب بیا که نیست به فردا تقبلی گلچین گشوده دست تطاول خدای را ای گل بهر نسیم نشاید تمایلی خورشید و مه دو کفّهٔ شاهینِ عبرتند بنگر که نیست طبع فلک را تعادلی گردون ز جمع ما همه تفریق می کند با این حساب باز نماند تفاضلی عمر منت مجال تغافل نمی دهد مشنو که هست شرط محبت تغافلی ای باغبان که سوختی از قهرم آشیان روزی ببینمت که نه سروی نه سنبلی حالی خوش است کام حریفان به دور جام گر دور روزگار نیابد تحولی تا ساز در کفِ تو و سوزی به دل مراست دستی به هم خوش است و در آفاق غلغلی یارب که دور دُردکشان بر دوام باد چندان که هست دور فلک را تسلسلی گر دوستان به علم و هنر تکیه کرده اند ما را هنر نداده خدا جز توکلی عاشق به کار خویش تعلل چرا کند گردون به کار فتنه ندارد تعللی شکرانه تفضل حسنت خدای را با شهریار عاشق شیدا تفضلی 📜 @sheraneh_eitaa
🔰 هفتاد و ششمین محفل هفتگی شعر حوزه 《مشارق》 💠 به همت اداره هنرهای ادبی معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی 🎙همراه با شعرخوانی شاعران طلبه و نقد بررسی اشعار 🔴 با حضور: استاد سید محمدجواد شرافت 🔹زمان: دوشنبه، 7 آبان ماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۷ 🔸مکان: قم، خیابان شهدا(صفاییه)، نبش کوچه ۱۷، معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی، سینما اشراق. 💡 | اطلاع‌رسانی اخبار و رویدادهای فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی: 🆔 @eshragh_news
آقای علیرضا سنچولی متخلص و مشهور به” عادل سیستانی ”در دوم مرداد ماه سال هزار و سیصد و پنجاه و دو در شهرستان زابل متولد شدند. وی معلم ، شاعر و نویسنده و دارای فوق لیسانس علوم قرآن و حدیث هستند و چهار کتاب تا الان به چاپ رسانده اند. وی در کنگره های ادبی کشور از جمله جرگه عشاق تهران ، شبهای شعر سیستان ، پیامبر مهربانی زاهدان ، خورشید آفرینش قم و …شرکت کرده و حضور داشته اند. واز افتخارات ایشان میتوان به برگزیده کنگره ی شعر ولایت زاهدان، مقام برتر شعر دانش آموزان کشور سال 1370، شعر خوانی در کشورهای عربستان ، عراق، سوریه و لبنان اشاره کرد. ایشان رییس انجمن ادبی ” عادل سیستانی ” شهرستان زابل و دبیر کل انجمن های ادبی استان سیستان و بلوچستان هستند. 📜 @sheraneh_eitaa
چه بگویم که تو خود گویایی نقش خوشرنگ همه دلهایی همگی از تو فقط می گویند تو عزیزی، گل بی همتایی سالها می گذرد اما باز زینت سفره ی عاشورایی وای بر آنکه نمی داند تو میوه ی قلب و دل زهرایی در حدیث آمده بسیار که تو کشتی ی ناجی ی هر دریایی تو چراغ شب ظلمانی ی ما تو انیس دل هر تنهایی تو حسینی که خدا می داند متعلق به همان بالایی من اسیر غم و حرمان توام تو سرافراز ترین آقایی 📜 @sheraneh_eitaa
اندرز برگ‌ریزان باور برگهای فتاده این که رها کردن همه از عشق است و چنین عشقی همه از ایمان و چنین ایمانی همه از نجابت و چنین نجابتی همه اهورایی و باور دارم من این برگها را. 📜 @sheraneh_eitaa
تا کی همه روزه، قیل و قالی بکنیم مطرب بنواز تا که حالی بکنیم کاین چرخ که صد هزار ابهام در اوست فرصت ندهد که تا سؤالی بکنیم 📜 @sheraneh_eitaa
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
آغوش تو چقدر می آید به قامتم در آن به قدر پیرهن خویش راحتم می‌پوشمت که سخت برازنده‌ی منی امشب به شب‌نشینی خورشید دعوتم خوشوقتی صدای تو از دیدن من است من هم از آشنایی‌تان با سعادتم با خود تو را به اوج، به معراج می‌برم امشب اگر به خاک بریزد خجالتم بازار شام کن شب مان را به موی خود بگذار دیدنی بشود با تو خلوتم بر شانه‌ام گذار سرانگشت برف را کوهم ولی تمام شده استقامتم… من سیرتم همان که تو می خواستی شده لب تر کنی عوض شود این بار صورتم! جنگیدم و به گنج تو فرمانروا شدم این است از تمامی دنیا غنیمتم با من بمان که نوبت پیروزی من است چیزی نمانده است به پایان فرصتم… 📜 @sheraneh_eitaa
خیالَت داند و چشمِ مَن و غَم که هر شَب در چه کارم با دلِ خویش... شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از قاصدک
💠جشنواره پاییزی شیکترین ملزومات حجاب😍 🧕محجبه ایُ کانال حجاب درسانُ نداری؟ اینجا خیلیا ساعتها برا خرید عبا و چادر تو صفن!😳 🇮🇷منم قبلا کلی پولِ ملزومات میدادم ولی از وقتی اینجام با کمترین هزینه استایلمُ کامل میکنم ب جرعت در تولید بی رقیبن👇😎 https://eitaa.com/joinchat/223346877C929d3d2345 📣 فقط بجُنب از جنسای جدید جانمونی مفته مفت بدووو💯🥳☝️ 🛍فروش حضوری 🛵و باضمانت تعویض
هر پگاهم آفتابش در نگاه گرم توست، تا تو باشی گرمی خورشید میخواهم چکار؟ | صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
صبح‌، سوار بر قطار ستارگان سحرگاهی از راه رسید، تو نیامدی! گنجشک های منتظر دور خانه ی من نشستند و به هر سایه به خود لرزیدند، تو نیامدی! شعر از دلم به دهانم از لب هایم به دلم پر کشید، تو نیامدی! 📜 @sheraneh_eitaa
یکی اگر که زدی صهیون پلید بدان قسم به روح شهیدان هزار خواهی خورد به دست قدرت رزمندگان ما سیلی به حول و قوه حق بی شمار خواهی خورد رسیده نوبت نابودی تو نکبت دهر جهان برای تو شد شام تار خواهی خورد قسم به ماشه و انگشت یاوران علی حقیقت است نباشد شعار خواهی خورد نخواب و در دل پستوی خود هراسان باش سگ کثیف وَ خونخوار هار خواهی خورد.‌.‌... 📜 @sheraneh_eitaa
سلام سلام یه سوال میشه منم به عنوان شاعر معرفی کنید یا فقط کسایی که شناخته شدن رو معرفی میکنید منم از 10 سالگی شعر میگم، یه کتاب شعرم چاپ کردم ... ✍️سلام اشعارتان را ارسال کنید در صورت مناسب بودن منتشر می کنیم. ضمنا عضو کانال کتابخوانی شوید و کتابتان را هم به صورت پی دی اف ارسال کنید تا پس از برررسی در کانال بارگذاری شود.کانال کتابخوانی👇👇👇👇 https://eitaa.com/Ketab_Et
بر تو این خوردن و این رفتن و این خفتن و خاست نیک بنگر که، که افگند، وز این کار چه خواست گر به ناکام تو بود این همه تقدیر، چرا به همه عمر چنین خواب و خورت کام و هواست؟ چون شدی فتنهٔ ناخواستهٔ خویش؟ بگوی، راست می‌گوی، که هشیار نگوید جز راست ور تو خود کردی تقدیر چنین بر تن خویش صانع خویش توی پس خود و، این قول خطاست راست آن است که این بند خدای است تو را اندر این خانه و، این خانه تو را جای چراست به چرا فتنه شدن کار ستور است، تو را این همه مهر بر این جای چَرا، چون و چراست؟ گرچه اندوه تو و بیم تو از کاستن است، ای فزوده ز چرا، چاره نیابی تو ز کاست زیر گردنده فلک چون طلبی خیره بقا؟ که به نزد حکما، گشتن از آیات فناست گشتن حال تو و گشتن چرخ و شب و روز بر درستی، که جهان جای بقا نیست گواست منزل توست جهان ای سفری جان عزیز سفرت سوی سرائی است که آن جای بقاست مخور انده چو از این جای همی برگذری گرچه ویران بود این منزل، دینت به نواست پست منشین که تو را روزی از این قافله‌گاه، گرچه دیر است، همان آخر بر باید خاست توشه از طاعت یزدانت همی باید کرد که در این صعب سفر طاعت او توشهٔ ماست نیکی الفنج و ز پرهیز و خرد پوش سلاح که بر این راه یکی منکر و صعب اژدرهاست بهترین راه گزین کن که دو ره پیش تو است یک رهت سوی نعیم است و دگر سوی بلاست از پس آنکه رسول آمده با وعد و وعید چند گوئی که بد و نیک به تقدیر و قضاست؟ گنه و کاهلی خود به قضا بر چه نهی؟ که چنین گفتن بی‌معنی کار سفهاست گر خداوند قضا کرد گنه بر سر تو پس گناه تو به قول تو خداوندِ تُراست بد کنش زی تو خدای است بدین مذهب زشت گرچه می‌ گفت نیاری، کت ازین بیمِ قفاست اعتقاد تو چنین است، ولیکن به زبان گوئی او حاکم عدل است و حکیم الحکماست با خداوند زبانت به خلاف دل توست با خداوند جهان نیز تو را روی و ریاست به میان قدر و جبر رود اهل خرد، راه دانا به میانهٔ دو ره خوف و رجاست به میان قدر و جبر ره راست بجوی که سوی اهل خرد جبر و قدر درد و عناست راست آن است رهِ دین که پسندِ خرد است که خرد اهل زمین را ز خداوند عطاست عدل بنیاد جهان است، بیندیش که عدل جز به حکم خرد از جور به حکم که جداست خرد است آنکه چو مردم سپس او برود گر گهر روید در زیر پیش خاک سزاست خرد آن است که مردم ز بها و شرفش از خداوند جهان اهل خطاب است و ثناست خرد از هر خللی پشت و ز هر غم فرج است خرد از بیم، امان است و ز هر درد شفاست خرد اندر ره دنیا سره یار است و سلاح خرد اندر ره دین نیک دلیل است و عصاست بی خرد گرچه رها باشد در بند بود با خرد گرچه بود بسته چنان دان که رهاست ای خردمند نگه کن به ره چشم خرد تا ببینی که بر این امت نادان چه وباست اینت گوید «همه افعال خداوند کند کار بنده همه خاموشی و تسلیم و رضاست » وانت گوید «همه نیکی ز خدای است ولیک بدی ای امّت بدبخت همه کار شماست» وانگه این هر دو مقرند که روزی است بزرگ هیچ شک نیست که آن روز مکافات و جزاست چو مرا کار نباشد نبُوَم اهل جزا اندر این قول خرد را بنگر راه کجاست چون بود عدل بر آنک او نکند جرم، عذاب؟ زی من این هیچ روا نیست اگر زی تو رواست حاکم روز قضای تو شده مست سدوم! نه حکیم است که سازندهٔ گردنده سماست؟ اندر این راه خرد را به سزا نیست گذر بر ره و رسم خرد رو، که ره او پیداست مر خداوند جهان را بشناس و بگزار شکر او را که تو را این دو به از ملک سباست حکمت آموز و، کم آزار و، نکو گو و بدانک روز حشر این همه را قیمت و بازار و بهاست مردم آن است که دین است و هنر جامهٔ او نه یکی بی هنر و فضل که دیباش قباست جهد کن تا به سخن مردم گردی و، بدان که به جز مرد سخن خلق همه خار و گیاست همچنان چون تن ما زنده به آب است و هوا سخن خوب، دل مردم را آب و هواست سخن خوب ز حجت شنو ار والائی که سخن‌هاش سوی مردم والا، والاست گر سخنهای کسائی شده پیرند و ضعیف سخن حجت با قوت و تازه و برناست 📜 @sheraneh_eitaa
میزند دم ز کربلا سنوار؛ سوی میدان رزم می آید میرسد باز موسم مقتل؛ شمر دوران به رقص می آید جان زخمی و تکه ای هم چوب؛ در میان خرابه ها تنهاست جرات یک مصاف، با او نیست؛ یک یل از ایل کربلا آنجاست چوب موسی شکافت نیلی را؛ غرق، فرعون به اذن زهرا شد تکه چوب شکسته سنوار؛ در عمل هم تراز موسی شد 📜 @sheraneh_eitaa
رضا رفیع در 6 مرداد سال 1349 در تربت حیدریه به دنیا آمده است. تا مقطع دبیرستان را در شهرستان تربت حیدریه تحصیل می‌کند و پس از قبولی در دانشگاه تهران به پایتخت می‌رود. تا مقطع فوق لیسانس ادامه تحصیل می‌دهد. در حال حاضر نیز ساکن تهران است. نام رضا رفیع با طنز گره خورده است و غالبا او را به عنوان شاعر و نویسنده‌ی طنزپرداز و برگزارکننده‌ی شب‌شعرهای شکرخند و مجری برنامه‌های طنز در صدا و سیما می‌شناسند. وی مجموعه شعرهای طنز خود را جمع‌آوری کرده و قصد دارد آن‌ها را در 2 جلد به چاپ برساند. یکی از مجموعه‌‌شعرهای آقای رضا رفیع به گفته‌ی خودشان حال و هوای غزل دارد و رفت‌وآمدی است میان شعر جدی و شعر طنز که با عنوان «طنز و تغزل» منتشر خواهد شد. مجموعه‌ی دوم که فعلا نامی برایش انتخاب نشده طنزهایی که اصطلاحاً سیاسی، شفاف و رو است و به مخاطبان بزرگسال ارائه می‌شود. این 2 مجموعه دربرگیرنده‌ی بیش از یکصد شعر است. رضا رفیع درباره‌ی خود می‌نویسد: من مثل هر آدم بزرگ دیگری (در اندازه‌های مثلاً ایکسلارج!) در خانواده‌ای اهل هنر و فرهنگ و آموزش و پرورش بچه، پا به هستی (بدون حاجیونسش البته!) گذاشتم. در کجا؟… تهران؟… نخیر؛ ما اهل این سوسول‌بازی‌ها نیستیم! در ناف تربت حیدریه، در جنوب خراسان بزرگ و بزرگوار، در همسایگی باغملی معروف شهر که سابقاً قبرستان بوده و از این حیث تاثیر فوق‌العاده‌ای در تغییر آب و هوای آدم و باز شدن روحیه‌ی او دارد! متاسفانه از همان دوران کودکی آثار مخملک طنز مخملی در وجود ذیجود من هویدا شد. تا اینکه هویدا اعدام شد و من پا به مدرسه گذاشتم. از همان زمان در خود احساس کردم که از یک بار خاصی در زمینه‌ی نوشتن و سرودن برخوردارم. فلذا از همان دوران بارداری، به نوشتن و سرودن افتادم و کم‌کم همزمان با قبول شدن در دانشگاه، از تربت به غربت پرتاپ شدم و برای دومین بار دچار هبوط شدم. در تهران بزرگ دودآلود و شلوغ که سگ هم صاحبش را گم می‌کند!… در حال حاضر هم در کار نوشتن طنز هستم و همکاری با مطبوعات و رادیو تلویزیون. در اطلاعات هفتگی صفحه‌ی طنز و در روزنامه‌ی جام جم ستون روزانه‌ی طنز دارم با عنوان «خنده جام». هنوز هم ازدواج نکردم چون وقت کم می‌آورم و هرجا که می‌روم به قصد خواستگاری، چون ترافیک تهران افتضاح است. 📜 @sheraneh_eitaa
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه ببخشید من بعضی از شعرایی رو که میذارین چون خوشم میاد علاقه دارم و اینا توی یه دفتری یادداشت میکنم بعد میخواستم بپرسم اشکالی نداره که؟ راضی هستین؟ ✍️سلام استفاده غیر تجاری از مطالب کانال مجاز است.برای تعجیل در فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و شادی روح شهدا صلوات 📜 @sheraneh_eitaa