eitaa logo
شاعرانه
27.5هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
755 ویدیو
75 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
توانِ گفتن آن راز جاودانی نیست! تصوری هم از آن باغ ارغوانی نیست! پُر از هراس و امیدم، که هیچ حادثه ای شبیه آمدن عشق ناگهانی نیست ز دست عشق به جز خیر بر نمی آید وگرنه پاسخ دشنام، مهربانی نیست! درخت ها به من آموختند: فاصله ای میان عشق زمینی و آسمانی نیست به روی آینه ی پُر غبار من بنویس: بدون عشق جهان جای زندگانی نیست 📜 @sheraneh_eitaa
با خصمِ مَنَت ، همیشه دمسازی‌هاست با ما سخنت ز روی طنازی‌هاست بر عِز خود و ذلت من بیش مناز کاندر پس پردهٔ فلک بازی‌هاست 📜 @sheraneh_eitaa
کاش ما آن دو پرستو بودیم که همه عمر سفر می کردیم از بهاری به بهار دیگر... 📜 @sheraneh_eitaa
جواد محمدزمانی سال ۱۳۵۶ در تهران به دنیا آمد. وی پس از اخذ دیپلم برای تحصیل در علوم دینی به قم مهاجرت کرد. محمدزمانی سرایش را از دوازده سالگی آغاز کرد. در تهران به کلاس‌های حوزۀ هنری می‌رفت و از محضر استاد براتی‌پور کسب فیض می‌کرد و در قم نیز با انجمن‌های ادبی ارتباط دارد. از سوابق او می‌توان به دبیری علمی کنگره‌های ملی صائب تبریزی، عمان سامانی و وحدت اسلامی اشاره کرد. وی ریاست نخستین هیئت‌مدیرۀ انجمن شعر طلاب کشور را برعهده داشته و با مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار مقام معظم رهبری و رادیو معارف همکاری کرده است. او اکنون مشغول به تحصیل در سطوح عالی حوزه و دارای مدرک کارشناسی‌ارشد رشتۀ ادیان است. از وی مجموعه شعری با عنوان «دلواپسی‌های اویس» منتشر شده است. 📜 @sheraneh_eitaa
گشوده باغِ تاریخ از گلِ عبرت، بسی دفتر که هر برگ از تبِ خجلت، رُخی دارد چو شبنم، تر اگرچه ماجرای قدس اسفناک است و دردآور نمی‌ماند به دست دشمنان این خاک پهناور از آنِ مردم خود می‌شود، این طُرفه بوم و بَر فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر چقدر این سرزمین زیباست با نام فلسطینش و قدسش، اَلخلیلش، بیت لَحمش، دِیر یاسینش و داوود و سلیمان و مسیح و دین و آیینش و معراج نبی اکرم از اوراقِ زرینش نباید ساکنش باشد، مگر قوم خدامحور فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر و قُدس این قبلۀ اول، «منا»، «مشعر» به یاد اوست و در ماه مبارک، جمعۀ آخر به یاد اوست «علی» آن شیرمردِ عرصۀ «خیبر» به یاد اوست و در شب‌های قدر، آن‌قدر پیغمبر، به یاد اوست که اینجا سرزمین اُمّتش بوده‌ست سرتاسر فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر هلا شمر است اسرائیل در این برهۀ حساس بیا ای دوست، شمر روزگار خویش را بشناس کم از ابن زیادند این مگر جمع خدانشناس امان نامه‌ست عقد صلحشان! واغیرتا عباس نشد از صلح اسرائیل و اعراب این فرا گستر فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر نه خیری کنفرانس صلح‌ها دارد، نه تأییدش نه جز بیراهه آنچه نقشۀ راه است تمهیدش نه «شرم الشیخ» شرم آور، نه صلح «کَمپ دِیویدش» چه بیچاره‌ست آن‌کس که به این‌ها بوده امیدش نمی‌داند که باید پس گرفت از خصم خیره‌سر فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر به جرأت، قتل‌عام کودکان، آیین موسی نیست ستم کردن به هر پیر و جوان، آیین موسی نیست زنان، مردان، چنین بی‌خانمان، آیین موسی نیست جنایت در جنایت بی‌امان، آیین موسی نیست چه باشد پاسخ ما در پی این ظلم شرم‌آور؟ فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر اگر با خنجر، این سنگی که در دست است، همسنگ است اگر هفتادسال این مرز و بوم، آماج صد جنگ است اگر خاک فلسطینم، شقایق فام و خون رنگ است اگر «فتحی شقاقی» جلوۀ ایثار و فرهنگ است همه سرچشمه دارد از طلوع سرخ این باور: فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر چنان شمع‌اند این مردم برای سوختن، آری همه هموار کرده رنج دنیا را به تن، آری همه آواره ده‌ها سال در دشت و دمن، آری نمی‌خواهند جز خاک وطن، خاک وطن، آری وطن روزی شود، از روز اول نیز خرم‌تر فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر نه اسرائیل در میدان به فتح تازه، نائل شد نه شهرک‌سازی‌اش منجر به حل این مسائل شد فقط دیوار شد دور خودش، دیوار حائل شد بگو فردا که اسرائیل زائد بود، زائل شد و روی نقشه‌‌ها باشد فلسطین نام این کشور فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر فلسطین زنده شد امروز و پولادین شده گامش به گردان‌های «اَلقدسش»، به موشک‌های «قَسّامش» به شور «انتفاضه» با شعور و عزم و اقدامش به شوقِ نوجوان «غزه» در هنگام اعزامش به این اندیشۀ پویا که جاری ماند تا محشر فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر خمینی گفت: اکنون قدس در دستِ شیاطین است هلا اسلامِ ما را پارۀ تن، این فلسطین است کنون قدس شریف، آزادی‌اش با جانِ شیرین است سلیمانی -شهید قدس- بر این عهدِ دیرین است که باید قدس را آزاد کرد از دست این کافَر فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر بگو حتمی‌ست پیروزی برای ما، مسلّم هم بگو با محتشم شد شورشی در خلق عالم، هم که می‌آید ز قدس آوای پرشور محرم، هم نوشته روی سنگ قبرِ «تهرانی مقدم»، هم کسی که آرزویش مرگ اسرائیل بود، آخر فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر بنایِ «قبة الصخره» کنار «مسجد الاقصی»ست بساطِ «جاء نصرالله و الفتح» خدا اینجاست که «سُبحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِه» آیتی گویاست فلسطین هم به پیروزیش نزدیک است، این پیداست جهان یک روز حتی می‌شود، این جمله را از بر فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر به فطرت، یار هر مظلوم، یار هر مسلمانیم همه یارِ «حماس» و یارِ «حزب‌الله» لبنانیم اگر عالم شود دشمن، به عهد خویش می‌مانیم نماز جمعه را یک روز ما در «قدس» می‌خوانیم محقق می‌شود آخر به حق این گفتۀ رهبر فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | آن را که دل به جیفه‌ی دنیا نمیدهد باید گرفت از نوک پا تا به سر طلا.. شعرخوانی خانم زهرا فرقانی 📜 @sheraneh_eitaa
🔰 توزیع آب آشامیدنی به ساکنان نوار غزه 🗓 سه‌شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۳ (۲۲ رمضان) 📌 جنوب غزه ✅ شماره کارت جهت کمک:
5041721113532122
🔸بنیاد خیریه جامعه‌ایمانی‌مشعر (برای کپی روی شماره کارت ضربه بزنید) ⚠️ به جز برنامه "آپ" که برای حساب‌های حقوقی محدودیت در تعداد واریزهای روزانه دارد، از هر برنامه دیگر بانکی و... واریز کنید مشکلی نخواهید داشت. 💠 احرار | هیأت و جهانی‌اندیشی@ahrar1542
هر کجا هستم باشم آسمان مال من است پنجره ، فکر، هوا، عشق، زمین، مال من است! چه اهمیت دارد گاه اگر می رویند، قارچ های غربت... 📜 @sheraneh_eitaa
ای برده قرار و صبر و تاب از دل ریش لرزان به سرِ موی تو دلهای پریش دادی سر زلفین مسلسل بر باد صد خون خطا فکندی از گردن خویش   📜 @sheraneh_eitaa
تا بر قرار حُسنی دل بی‌قرار باشد تا روی تو نبینم جان سوگوار باشد تا پیش تو نمیرد جانم نگیرد آرام تا بوی تو نیابد دل بی‌قرار باشد جانا، ز عشق رویت جانم رسید بر لب تا کی ز آرزویت بیچاره زار باشد؟ آن را مخواه بی‌دل کو بی‌تو جان نخواهد آن را مدار دشمن کت دوستدار باشد درمان اگر نداری، باری به درد یاد آر کز دوست هرچه آید آن یادگار باشد با درد خوش توان بود عمری به بوی درمان با غم بسر توان برد گر غمگسار باشد خواهی بساز کارم، خواهی بسوز جانم با کار پادشاهان ما را چه کار باشد؟ از انتظار وصلت آمد به جان عراقی تا کی غریب و خسته در انتظار باشد؟ 📜 @sheraneh_eitaa
با رشته ی زلف توام امشب سر راز است افـسوس که شب کوته و این رشته دراز است شبتون در پناه حق🌙 📜 @sheraneh_eitaa
از تنگ غروب آمده تا صبح نشسته‌ست شوق تو در آغوشم و درد تو به جانم |صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
در بین دلبران ز همه باحیاتری در گلشن صفا ز همه باصفاتری آهنگ عشق می رسد ازهرطرف به گوش اما تو ای نگار دلم خوش صداتری درکوی آشنای پر از شور و شوق عشق از هر چه آشناست خوشا آشناتری هرکس وفا کند چه خوش آید مرا ولی از هر کسی عزیز دلم با وفا تری درپیچ و تاب گلشن آزاد عاشقی ازجمع مرغ عشق به سویم رها تری درخواب خوش بخواب کنون (دلنشین) من درخواب هم خوشا زهمه خوش نواتری 📜 @sheraneh_eitaa
پرسید کسی منزل آن مهر گسل گفتم که: دل منست او را منزل گفتا که: دلت کجاست؟ گفتم: بر او پرسید که: او کجاست؟ گفتم: در دل 📜 @sheraneh_eitaa
روزهای دوشنبه مخصوصاً می‌تپد قلب ما برای حسن کلّ ایّامِ هفته ، مهمانیم بر سرِ سفره‌ی عطای حسن 📜 @sheraneh_eitaa
چقدر چون همگان، مثل دیگران باشم به جای عشق، به دنبال آب و نان باشم اگر پرنده مرا آفریده اند چرا قفس بسازم و در بند آشیان باشم اگرچه ریشه در این دشت بسته ام، باید به جای خاک گرفتار آسمان باشم من از نزاع دلم با خودم خبر دارم چگونه با دو ستم پیشه مهربان باشم نه او به خاطر من می تواند این باشد نه من به خاطر او می توانم آن باشم 📜 @sheraneh_eitaa
محمدسعید میرزایی ۲۴ آذر ۱۳۵۵ در کرمانشاه دیده به جهان گشود. او از دهۀ ۷۰ فعالیت ادبی خود را آغاز کرد و با تحصیل در رشته زبان و ادبیات فارسی موفق به اخذ مدرک دکترای این رشته شد. میرزایی را می‌توان از تأثیرگذاران غزل معاصر دانست که فضای تازه‌ای را به شعر معاصر وارد کرده است. او ترانه نیز می‌نویسد و با خوانندگان ملی همکاری دارد. وی سرو بلورین سه دوره جشنوارۀ بین‌المللی شعر فجر را کسب کرده و کنگره‌های متعددی را داوری کرده است. در میان آثار او می‌توان از «عهد عقیق»، «قصاید رضوی»، «الواح صلح» و «فرجام» نام برد. 📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از اشعار دلسوخته
وصیت.mp3
7.92M
وصیت من اینه... لحظه ی جون دادنم همه بگید یا حسین همه بگید ای خدا حساب این بنده رو فقط بزار با حسین لحظه ی مرگم حتما به رسم عهد و وفا سَرم رو برگردونید سوی کرب و بلا دستمو بر سینه بگذارید از ادب همه بگویید سلام حسین شَهِ تشنه لب حسین حسین یا حسین... حسین حسین یا حسین... وقت کفن پوشی اَم نوحه سرایی کنید یاد عزای حسین کنار تابوت من بپا کنید روضه یِ گریه ی برای حسین گریه کنید و به اَشک حسابی پاکم کنید به احترام حسین حلال و خاکم کنید لحد رو بگذارید به ذکر مولا حسین زیر خاکم کنید همه بگید یا حسین حسین حسین یا حسین... حسین حسین یا حسین... در شب اول قبرم آن دو ملک می بویند سینه ی این نوکر را به یک دگر می گویند حسین این جا بوده قبل از آمدن ما... این دل عاشق دارد عاشق روی حسین بوی گُل می دهد گرفته بوی حسین وقت گرفتاری... می گویم هر نفس... عزیز زهرا بیا... حسین به دادم برس... حسین به دادم برس... حسین به دادم برس... (دلسوخته) @Sher_Mazhabi
کجاست جای تو در جملۀ زمان که هنوز... که پیش از این؟ که هم‌اکنون؟ که بعد از آن؟ که هنوز؟ و با چه قید بگویم که دوستت دارم؟ که تا ابد؟ که همیشه؟ که جاودان؟ که هنوز.. چقدر دلخورم از این جهانِ بی موعود؛ از این زمین که پیاپی... و آسمان که هنوز... جهان سه نقطۀ پوچی‌ست، خالی از نامت؛ پر از «همیشه همین طور» از «همان که هنوز» همه پناه گرفتند در پسِ «هرگز» و پشت «هیچ» نشستند از این گمان که «هنوز» ولی تو «حتماً»ی و اتفاق می‌افتی! ولی تو «باید»ی ای حسّ ناگهان که هنوز- در آستان جهان ایستاده چون خورشید؛ همان که می‌دهد از ابرها نشان که هنوز شکسته ساعت و تقویم، پاره پاره شده به جستجوی کسی، آن سوی زمان، که هنوز 📜 @sheraneh_eitaa