eitaa logo
اشعار ناب آئینے
22.1هزار دنبال‌کننده
632 عکس
14 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini قسمت شده تا که قدم در جاده بردارم تسبیح و مهر تربت و سجاده بردارم قرآن تلاوت میکنم با این لب تشنه تا رزق هایی که شده آماده بردارم در بین سجده حاجتم را عرضه خواهم کرد تا بوسه از پای یک آقا زاده بردارم ساقی ام از فضل خدا امشب ابالفضل است مستانه اینجا آمدم تا باده بردارم تا ریزه خوار سفرهء آن مهجبین باشم باید دخیل مادرش ام البنین باشم محتاج، سائل، پادشاه اینجا یکی شد باز بیت علی و عالم بالا یکی شد باز گفتم یکی حیدر، صد وسی وسه تا عباس دیدم صد وسی و سه تا معنا یکی شد باز چه مجلسی دارند دور بازوی این طفل اشک علی، ام البنین، زهرا یکی شد باز قبل حسن، امشب حسین او را بغل کرده یعنی میان این سه تا، سقا یکی شد باز درچشم او ظرفیت دریاشدن پیداست توحید او در انتخاب پنج تن پیداست خود را رساندم میکده دیدم کمی دیر است اصلاً مهار این جنون ها کار زنجیر است گفتم صدای گریه می آید صدایی گفت که یا عباد الصالحون این بانگ تکبیر است نان حلال مرتضی تاثیرش اینجا بود شیر علی در دامن قنداقه هم شیر است در گاهواره چشم می چرخاند از حالا این چشم های حیدری دنبال شمشیر است این کودکی که پای کار روز پیکار است ذخر الحسینِ روز عاشورا، علمدار است در چهره خود نوری از انوار رب دارد این ماه، لطف دائمش را هم به شب دارد پشت سرش حرفی بغیر خیر و خوبی نیست از بسکه لیلای بنی هاشم ادب دارد زینب سر سجاده هر شب شد دعاگویش چون یاحسین و یاحسن بر روی لب دارد از چاه و نخلستان بپرسی کار می کرده عباس هم از نخل ها سهم رطب دارد هرچه گدا پشت در او مشکلش شد حل رزق مرا اصلاً خودش داده همان اول رد کرده ام در عرش اعلا پیچ و خم ها را دیدم میان آسمان ها پاقدم ها را عباس تا روز قیامت کاشف الکرب است دستش سپردند از ازل پایان غم ها را فوراً سبک تر می شود بار گناهانم وقتی به شانه می کشم بار علم ها را چوب گناه خویش را خوردیم و محرومیم باب الحوائج باز کن امشب حرم ها را یا دائم الفضلی که دست جود تو باز است کنج قفس ماندیم، دیگر وقت پرواز است حرف حرم شد، باز شد پای حرامی ها شد خیمهء آل عبا جای حرامی ها چه خوب شد در علقمه افتاده بودی که نشنیدی آنجا ناسزاهای حرامی ها معجر کشیدند و سپس خلخال را بردند دعوای غارت بود، دعوای حرامی ها موی رقیه در میان شعله ها می سوخت در ازدحام بی محابای حرامی ها حالا حرم داریم و اشکی محترم داریم این ها که داریم از دو تا دست قلم داریم 🔸شاعر: ================================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini . تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد توحید در نهایتِ خود آشکار شد با روی کار آمدن رویت،آفتاب؛ از کار سَروَری جهان برکنار شد اینگونه صبح سوم شعبان به خاطرت هر سال از طلوع خودش شرمسار شد یعنی که با طلوع تو پنجاه و هفت سال خورشید در غروب خودش خانه دار شد با علت سپید و سیاهی چشم تو پلکت دلیل گردش لیل و نهار شد درمجلسی که گیسوی تو درس میدهد بوی بهار موی تو شرح بِحار شد نام حسین پهن شد و بین سین آن جبریل شد زمینی و فُطرس شکار شد ترویج گشت در شب میلادت این مَثَل گاهی گلی بهانه ی فصل بهار شد گفتم «حسین» پس همه‌ی قُم قُمار شد گفتم «حسین» مِی وسط خُم خُمار شد با یا غفور و یا احد و یا صمد نشد با «یاحسین» نَفْس ولیکن مهار شد «وحشی بافقی» اگر «اهلی» شد از تو شد «انسانی» فخیم غمش «سازگار» شد هم یا حسین بوی «گلاب وگل» آفرید هم یا حسین ریشه ی «نخل» چهار شد مجبور بودم از تو بگویم در این غزل این جبر درنهایتِ امر،اختیار شد دستی که سجده تکیه برآن کرد پیش تو درکربلا ز خاک درآمد مِنار شد نگذاشت هیچگاه عبا روی دوش خویش هرکس به روضه ی علی اکبر دچار شد 🔸شاعر: ================================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini ای عشق آمدی و تسلای ما شدی روح و روان و راحت جان های ما شدی پایان ترسِ روزِ مبادای ما شدی از عرش نور آمدی آقای ما شدی حبل المتین اهل ولایت، خوش آمدی سر سلسله، به خط شفاعت خوش آمدی قلب بهشت با تو تپیدن گرفته است فطرس دوباره بال پریدن گرفته است جبریل وحی نوبت دیدن گرفته است در شهر، شور عشق وزیدن گرفته است از روشنای نام تو جنت سراج داشت دنیا فقط به چون تو کسی احتیاج داشت تازه شده هوای بهشت و ترنّمش افتاده است آتش دوزخ تلاطمش زیباست روی صورت زهرا تبسمش حالا کسا شناخته خورشید پنجمش بر طاق عرش نام تو در اهتزاز شد پرونده ی شفاعت از این لحظه باز شد شب بودم و به مهر تو اکنون سپیده ام حالا که آمدی قدمت روی دیده ام حُسن حسین بوده هر آنچه شنیده ام عمری فقط به سمت حرم پر کشیده ام پروانه ایم و حضرت خورشید آمده است جان دوباره ای به مأذن امید آمده است عاشق تر است آنکه به تو مبتلا تر است چشمش به هر چه غیر تو بی اعتنا تر است هر کفتری به گنبد تو باوفا تر است در آسمان کرببلایت رها تر است جنت زمینی است به پاسِ ضریح تو من زنده می شوم به تماسِ ضریح تو ای تربتت شراب ترین باده از ازل کار دلم به دست تو افتاده از ازل حتی خدا به نور تو دل داده از ازل ما بوده ایم کرببلا زاده از ازل دردی دوا نکرده کسی غیر تو ز ما ما را دوباره پر بده در راه کربلا بگذر ز کوچه های دلم جان من فدات تا گل دهد کویر تنم زیر ردِّ پات اردیبهشت می وزد از پشت پلک هات با من چه کرده ای تو به دوری ز کربلات این لطف توست مثل منی از تو دم زده این شعر را نگاه تو بی شک رقم زده چشمم ز هر کسی به ضریحت دخیل تر نام تو هست از همه عالم جمیل تر باران بزن به آتش نفسم، خلیل تر دلتنگ کربلام، ز اشکم دلیل تر؟ خوشبخت آنکه پلک دلش خیس روضه هاست چشمان او تجسم تندیس روضه هاست نشنیده است جز تو کسی التماس ما وقف تو بوده است تمام حواس ما از تو جدا شدن شده تنها هراس ما بوی حسین می دهد عطر لباس ما نوکر شدم که رو نزنم من به هر کسی غیر از تو من نگفته ام ارباب بر کسی گهواره ات که منبر پیدای روضه شد... لب های تشنه ات که الفبای روضه شد... میلاد تو تولد زیبای روضه شد چشمان خیس فاطمه امضای روضه شد ای دانه دانه اشک غمت بی بدل ترین حی علی العزای تو خیرالعمل ترین ای که ذبیح کرببلایی حسین جان جسمِ مُرَمَّلٌ البِدمایی حسین جان زخمی سنگ و چوب و عصایی حسین جان زیبای سر جدا ز قفایی حسین جان ای کشته ی فتاده به هامون عزیز دل ای صید دست و پا زده در خون عزیز دل 🔸شاعر: ================================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
لبریز فلک شد از تَبــارک آوازِ طَرب دهد چکــاوک آمد پســـری ابوالعجائب از خانه ی مالکُ الْمَمالَـک حرف دل نوکرحسین است اربـاب تولـــدت مبــــارک 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini قصیده‌ی ولادت حضرت ابالفضل (ع) نوشته ام به مقامش دلاور و دلبر که بارور بشود نطق من از این باور منِ کویر چه گویم که مدح حضرت آب مقدس است چنان آیه‌ آیه‌ی کوثر به واژه واژه‌ی هر بیت میخورم سوگند شروع منقبت اوست انتهای هنر چنان به مدحت نامش قلم به وجد آمد که مست واژه‌ و احساس می‌شود دفتر علی چه گفت به ام البنین؟ که می‌روید به دشت دامن گلدار تو چهار پسر چه کهکشان قشنگی‌ شود به خانه‌ی نور سه تا ستاره‌ی پر نور در کنار قمر رسید قصه به آنجا که بعد چندین سال خدا به نخل ولایت دوباره داده ثمر زبان علم نجوم از قیاس در مانده‌ست گرفت حضرت خورشید، ماه را در بر بغل گرفت کسی را که برق چشمانش شد از خزانه‌ی الماس عرش زیباتر گرفت لحظه‌ای آیینه را مقابل خود صدف چگونه گرفته‌ست در بغل گوهر بنازمش که فقط طرح سیب لبخندش به کام عاطفه آورد طعم قند و شکر چه خنده ها که به روی پدر کند عباس چه بوسه ها که به بازوی او زند حیدر علی خودش که یدالله بود و عباسش به روی دست خداوند بوده انگشتر روا بود که ملائک به محضرش آیند چنانکه حضرت جبریل نزد پیغمبر که جبرئیل سراسیمه با وضو آمد و ریخت در پر قنداقه‌ی شریفش پر می‌آورند که خوشبو کنند جان‌ها را ملائک از ختن عرش یک جهان عنبر زمان بارش نقل و بلور و نور رسید که اوست از همه‌ی آسمانیان انور به صورت ملکوتش که کاشف الکرب است برادرانه همیشه حسین کرده نظر همیشه نزد برادر چنان ادب می‌کرد چنانکه که محضر مولای ما بُود قنبر همان که کوه ادب بوده است سر تا پا همان که کوه حیا بوده است پا تا سر همان که با نگهش کیمیاگری بلد است اگر ز روی محبت کند به خاک نظر کسی که گرد و غبار عبا و نعلینش گران تر است برای جهان ز قیمت زر فقط نبود اباالفضل صاحب شمشیر که بود حضرت علامه صاحب منبر به نور رحمت او ارمنی مسلمان است به دین معجزه اش نیست یک نفر کافر چنان کریم که لایمکن الفرار از مهر چنان رحیم که باران شود به هر آذر دلم خوش است که در کشتی نجات حسین به روز حشر اباالفضل می‌شود لنگر بنازم آن خم ابروش را که در صفین چگونه لرزه برانداخت بر تن اشتر قیام کرد و قیامت شده‌ست بسم الله که تیغ تیغ پسر بود و حکم حکم پدر چنان علی که چنان درب قلعه را انداخت نمانده است به دیوار قلعه هیچ اثر علی عذاب برای یهود آورده‌ست! خدا به جنگ یهود آمده‌ست یا که بشر؟ صدای اشهد ان لااله الا الله بلند می‌شود از سوی مردم خیبر پدر هرآنچه که باشد پسر همانگونه ست همیشه ارث پدرها رسد به دست پسر چنان حسن که جمل را ز فتنه خوابانید چنان حسین که در کربلا کند محشر رسید قصه به آنجا که در دل تاریخ امامزاده شود بر امام ها یاور چه لقمه‌های حرامی که چشم و گوش همه زمان خطبه‌ی ارباب کور بوده و کر دوباره قصه به آیات انشقاق رسید نشست تیر قضا بین چشم‌های قدر بعید نیست که زهرا به علقمه برسد همان که از نفس افتاد در حوالی در بعید نیست که او را صدا زند پسرم بعید نیست که او را صدا زند مادر نوشته‌اند سرش رفته بود و قولش نه گواه اوست لب تشنه‌ی علی اصغر بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد بلند مرتبه ماهی در آن سوی دیگر بگو که شمر چه کرده؟ چرا نفس تنگ است؟ نشسته بود بر آن سرزمین پهناور قسم به‌ صفحه‌ی سرخ تمام مقتل ها قسم به حرمت عباس و غیرت اکبر حسین سر دهد اما به فاطمه سوگند نمی‌رود ز سر دختران او معجر صدا زند رحم الله عمی العباس که بود کوه وفادار لحظه های خطر به صفحه صفحه‌ی تاریخ نام او پیداست از اولین نفس واژه ها الی آخر هزار سال گذشت و دخیل می‌بندند به سفره های اباالفضل مردم مضطر برای از نفس افتاده ها تنفس اوست به هر کویر ترک خورده اوست آب آور چه گویمش که کُمیتم همیشه می‌لنگد که اوست حضرت آب و ز قطره ام کمتر قسم به کاسه‌ی آبی که دست مادرهاست که نام اوست موثرتر از دعای سفر همیشه زندگی‌ام از امید لبریز است و پر شده‌ست جهانم ز عشق سرتاسر چرا که در سفر عشق بُعد منزل نیست رسیده ام به حریمش چنان نسیم سحر دلم به کرببلا رفت و برنخواهد گشت نوشته ام به مقامش دلاور و دلبر 🔸شاعر: ================================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini در کام جهان عشق خوشایند حسین است آنکس که دل از سینه ی ما کند حسین است گفتیم که کوتاهترین راه به الله ذرات جهان زمزمه کردند حسین است آنکس که به خاک وگل ما روح دوانید با گوشه نگاهی و به لبخند حسین است در مذهب ما جز قسم راست نباشد معصوم ترین آیه ی سوگند حسین است چون دانه ی تسبیح جداییم و کسی که مارا به خدایش زده پیوند حسین است عباس و علی اکبر و سجاد و عقیله این دایره، مجموعه ای از چند حسین است در باغچه ها شاخه ی خشکیده زیاد است در باغ خدا سرو تنومند حسین است ما با احدی غیر خودش کار نداریم چون خاصترین لطف خداوند حسین است 🔸شاعر: ================================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini غیر از تو را زبان من املا نمی کند جزگفتن از تو را قلم انشا نمی کند شاعر تو را نوشته و حاشا نمی کند جز در سرودن از تو زبان وا نمی کند جز نام دلربای تو بر لب نمی رود هر کس نگفته از تو حسینی نمی شود آدم ابوالبشر شده اما حسین نیست از او خلیل سر شده اما حسین نیست موسی پیامبر شده اما حسین نیست عیسی به عرش بر شده اما حسین نیست در جان محمد است که با او برابر است آری حسین بوده که جان پیمبر است گیرم پیمبر است که فرقی نمی کنند همتای حیدر است که فرقی نمی کنند زهرای اطهر است که فرقی نمی کنند مثل برادر است که فرقی نمی کنند فرقی نمی کنند و مرا شور در سر است آخر حسین فاطمه یک چیز دیگر است بین حسین و شیعه صمیمیت است و بس همراهی حسین به سنخیت است و بس شیعه به یک مرام و به یک نیت است و بس اسلام بی حسین مسیحیت است و بس اسلام ما که ثبت شده با شهادتین کامل نمی شود مگر از ذکر یا حسین در دین ما خدا یکی و مصطفی یکی است احمد یکی است پس به یقین مرتضی یکی است حیدر یکی و حضرت خیرالنسا یکی است زهرا یکی است پس حسن مجتبی یکی است این جمع بی حسین که معنا نمی گرفت یعنی اگر نبود کسا پا نمی گرفت غیر از خدا نبود و حسین آفریده شد ارض و سما نبود و حسین آفریده شد جز کربلا نبود و حسین آفریده شد قالو بلی نبود و حسین آفریده شد قالو بلای ما به الست از حسین بود اصلا هرآنچه بوده و هست از حسین بود بی اشک ، خاکِ خلقتمان گِل نمی شود تنها مجسمه است دل و دل نمی شود دل بی حسین این همه قابل نمی شود انسان بی حسین که کامل نمی شود غیر از حسین را به دل خویش حک نکن ما از اضافه ی گل اوییم ، شک نکن تاریکم و حسین چراغ هدایت است وقتی حسین هست به کشتی چه حاجت است درس من از حسین همین یک عبارت است عزت برای شیعه ی او در شهادت است ما شیعه ایم و پای ستم را شکسته ایم در سایه ی سیوف خذینی نشسته ایم ای معنی نهفته ی در هل اتی حسین ان الذین آمنوی سوره ها حسین تنها خدا برای تو شد خونبها حسین ماییم و حسرت حرم کربلا حسین از ما بگیر این همه درد فراق را اما نگیر از دل ما اشتیاق را 🔸شاعر: ================================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini در وقت شادی ، لحظهٔ غم گریه کردم با تو به شعبان و محرم گریه کردم توکشتهٔ اشکی و من هم مردهٔ اشک عمری بگریم برغمت ، کم گریه کردم دستِ مرا این اشک ها بی شک گرفته آدم شدم با آه و با دم گریه کردم در چشمهایم بادهٔ چل ساله دارم مردم اگر دیدند مستم! گریه کردم ابرم که بارانم به هر جایی نبارد شادم فقط در زیر پرچم گریه کردم وقتی شنیدم حرمله خندید بر تو با واژه شرمندگی هم گریه کردم 🔸شاعر: ================================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini خدا بخشیده بر رویت جهانی از لطافت را هنرمندانه طرحی نو زده، این قد و قامت را الا بالا بلندِ سر به زیرِ محضر خورشید که کامل کرده چشمانت، نشانی نجابت را تو آن ماهی، که یک ایل عاشقانه خیره ات می شد به رخسارت خدا گویا، تراشیده ملاحت را کدامین واژه ات را شرح باید داد ای ساقی ولایت یا اصالت یا شجاعت یا شرافت را؟ دعای خسته گان قوم را، آمین بگو ای مرد که با نامت عجین کردند نام استجابت را به قلب تشنه ام ساقی، به غیر از تو که می بخشد چنان باران، به جای جرعه، دریای کرامت را؟ کنار نام تو آیینه بگذارند شاعر ها به جای آنکه بنویسند اوصاف شهامت را قیامت محشری خواهد شد از حظِ حضورت، پس به عشق دیدنت من عاشقم، صبح قیامت را چنان شد پیشکش پای برادر دستهای تو که اخلاصش عوض کرده ست تعریف سخاوت را کنار علقمه، سقا ترین تشنه، حسینت خواند از آن خون گریه های زخم چشمانت، خجالت را علم افتاد و دست خیمه از دستت جدا افتاد و زینب دید از آن لحظه به چشمانش اسارت را 🔸شاعر: ================================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini بی شک نفوذِ عشقِ تو هر دَم نبوده است آن دم به غیرِ غصه و ماتم نبوده است گفتند راه عشقِ تو همواره پُر غم است اما حکایتِ غمِ تو، غم نبوده است زینب درست گفت که در کربلای تو جز بهترین مناظرِ عالم نبوده است اصلا وجودِ عشق تو ایجادِ شادی است غم بوده هر زمان که مُحَرم نبوده است بر روی زخم های همه مرهمی و آه بر روی زخم های تو مرهم نبوده است تو ، مادرت عصاره ای از ذاتِ کبریاست حتی شبیهِ فاطمه، مریم ، نبوده است ای تکیه گاه عالمِ هستی تکیه ای مانندِ تکیه گاهِ تو محکم نبوده است خرج و مخارجِ همه عالم به دستِ توست لطف و عنایتت به جهان کم نبوده است آن آدمی که از تو شنید و تو را نخواست از نسلِ پاکِ حضرتِ آدم نبوده است وصفِ مقام و منزلتت کار من که هیچ کار شهیدِ راهِ شما هم نبوده است 🔸شاعر: ================================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini نه اينكه سر بزند ماهتاب از دستش على ست سرزده يك آفتاب از دستش براى ثبت نگين عقيق عباسى على ست ساخته امشب ركاب از دستش على ست ساخته با چهارچوب حيدريش براى عكس ابالفضل،قاب از دستش سوال بوسه به صورت به سر به لب رفته گرفته است وليكن جواب از دستش كسی كه ساقى مستان گرفته در بغلش عجيب نيست بريزد شراب از دستش براى ساغر و ساقى شدن همين كافيست؛ كه حيدر آمده نوشيده آب از دستش چه غنچه ايست به دست على كه گل نشده به كوچه آمده بوى گلاب از دستش كمند صيد ز زلفش بهار از ابرويش شروع زخم ز پلكش،شكار از ابرويش به جاى كُشتن فی الفور ميكُشد كم كم اگر چه ميرود اين انتظار از ابرويش اگرچه ابروى زيباى او كشيده است ولى؛ كشيده است خودش نيز كار از ابرويش خدا به خير كند كار آن كسى را كه شده ست يك تنه زخمى دوبار از ابرويش فرات سر برود،پا برهنه در برود اگر كه در برود اختيار از ابرويش به جنگ، معنی لايُمكن الفِرار اين است؛ نكرده هيچ دليرى فرار از ابرويش نشسته است دو زانو و درس ميگيرد در اوج معركه ها ذوالفقار از ابرويش شروع می شود اين شعر كم كم از چشمش كسى كه نيست دو ابروى او كم از چشمش كسى كه در وسط پلک گل به وقت سحر گرفته الگوى تهذيب،شبنم از چشمش به جنگ اوست كه دشمن دوبار می ترسد هم از دليرى ابروى او هم از چشمش گذاشت بر بدن رود زخم از دستش گذاشت بر جگر آب مرهم از چشمش سپيدتر شده شعبان به خاطر رويش سياه تر شده ماه محرم از چشمش چكيده گريه ى كاتب به صفحه هرجا كه؛ نوشته مقتل ابن مقرم از چشمش 🔸شاعر: ================================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini . اگر در خاک آذربایجان جانان اباالفضل است دلیل جان به اسم شهر زنجان جان ابالفضل است ستون خیمه‌ی کرب و بلا در باد و در طوفان نمی‌افتد یقین تا تکیه‌گاه آن اباالفضل است اذا الشمس است چشمانش، لبش در اصل والصبح است مراد از سوره تکویر در قرآن اباالفضل است نماز و روزه و اسلام خیلی‌هاست یعنی که؛ امام کربلا بالقُوه در ایران اباالفضل است رسیده چارم شعبان پس از ارباب در واقع نخستین منتظر بر نیمهُ شعبان اباالفضل است بگو روز برادر روز میلاد همامش را اباالفضلی در این عالم برادرجان اباالفضل است اگر طوفان یاتار یاتماز حسینین پرچمی گفتی بگو بعدش که پرچمدار این سامان اباالفضل است برای آن کسی که جان خود را می‌دهد با عشق نگو عباس، وقتی بهترین عنوان اباالفضل است برای مادر پیرم به وقت روضه‌خوانی ها بالام جان شد علی اکبر، سَنَه قربان اباالفضل است دلیل نم نم باران علی‌اصغر اگر باشد یقین دارم دلیل شدت باران اباالفضل است 🔸شاعر: ================================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini