#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
@shere_aeini
سلمان! تو نیستی و ابوذر نمانده است
عمار نیست، مالک اشتر نمانده است
قرآن به نیزه میرود اینجا هزار بار
جز خطبۀ دریغ به منبر نمانده است...
در کوچههای هاشمی آتش هنوز هست
باور مکن که حادثه دیگر نمانده است
دشمن خیال کرد کتاب غدیر سوخت
دشمن خیال کرد که کوثر نمانده است...
تکفیر میکنند پیاپی امام را
ایمانشان به مصحف و دفتر نمانده است
شمشیرهای یکسره کوفیست در نیام
راهی ورای گریۀ پرپر نمانده است
دیگر کجای شب تهی از ابنملجم است؟
در کوفه جز سیاهی خنجر نمانده است
فردا تمام جامهدراناند پشت در
فردا ولی چه فایده حیدر نمانده است!
🔸شاعر:
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
@shere_aeini
دلی برای سپردن به آن دیار نداشت
برای لحظۀ رفتن دلش قرار نداشت
امیر هیچ بهجز زخم بیشمار نخورد
امیر هیچ بهجز درد بیشمار نداشت
شبانههای علی مثل روز روشن بود
اگر که پنجرهها پردۀ غبار نداشت
نه در خیال خلافت که پیش چشمش این
به قدر وصلۀ یک کفش اعتبار نداشت
و کینهها همه یک تیغ شد فرود آمد
که چیز دیگری از کوفه انتظار نداشت
🔸شاعر:
#محمد_حسین_ملکیان
________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
@shere_aeini
چه در هیبت، چه در غیرت، چه در عشق، اولین هستی
که بر انگشتر فضل و شرف همچون نگین هستی
جهان عمریست درماندهست در تردید و شک، اما
تو خود عینالیقین، روحالیقین، حقالیقین هستی
من از فتحِ درِ خیبر به دستان تو فهمیدم
که تو دست توانمند خدا در آستین هستی
سرِ در چاه را باور کنم یا ذوالفقارت را؟
که گاهی آنچنان هستی و گاهی اینچنین هستی
بگو از استخوان در گلو، از خار در چشمت
که پر از خطبههای ناتمام آتشین هستی
بگو چشم نبی روشن، بگو چشم حسودان کور؛
برای فاطمه تنها تو در عالم قرین هستی...
از آن روزی که چشمم باز شد، در گوش من خواندند:
«که تو تا لحظۀ آخر، امیرالمؤمنین هستی»
🔸شاعر:
#سعید_تاج_محمدی
________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
@shere_aeini
باید شب قَدرَت مرا آدم بسازد
حُر و زهیر و عابس و اَسلم بسازد
باید مفاتیح الجنانِ "شیخ عباس"
دل را که شد ویرانه دست کم بسازد
یارب به من اشکی بده سازنده باشد
اشکی بده از بندهات میثم بسازد
چشمی بده تا خوب را بشناسم از بد
تنها نگاهم را بدوزم سمت گنبد
دستی بده دست از تهیدستان بگیرم
دستی بده تا راه بر شیطان بگیرم
پایی بده جز در ره مولا نکوبم
پا جای پایی چون "ابوموسی" نکوبم
دل میکند وابسته از دنیا به سختی
دنیا بِده اما نه دیگر تاج و تختی
میلی بده از جام همدردی بنوشم
در سیل ماتم نذر هم نوعم بکوشم
عزمی بده آمادهی ایثار باشم
وقت ضرورت راهی پیکار باشم
نسلی بده عشق شهادت در دل آن
نسلی بده "فهمیده" باشد حاصل آن
جانی بده سرشار از نور ولایت
لب تر کند مهدی کنم تقدیم حضرت
هر کس به نوعی میکند نجوا شبانه
من هم بخوانم از شهادت عاشقانه
زیباترین نثر مناجاتم جهاد است
امروزه وقتی صحبت از "جنگ اراده "ست
جزءِ مجاهدهای در راه خدایم
سجادهام حکم کفن دارد برایم
بر نفس سرکش راه طغیان را ببندم
با معنویت در دو عالم سربلندم
بیش از چهل سال گذشته پای کاریم
وقتی که خرمشهرها در پیش داریم
رمز بقا قطعاً به دست مردم ماست
این اولین تحلیل گام دوم ماست
ما را سفارش میکند آقا به تقوا
لِلظّالِمِ خَصْما وَ لِلْمَظْلومِ عَوْنا
**
درس دبستان امیرالمؤمنین است
گوشم به فرمان امیرالمؤمنین است
نص اشداء علی الکفار یعنی
منشور قرآن امیرالمؤمنین است
حکم پدر دارد برای خاک یعنی
ایران هم ایران امیرالمؤمنین است
هرکس به هر جایی رسید از دار دنیا
مدیون احسان امیرالمؤمنین است
عمری محدث بودن و از غیب گفتن
این کار سلمان امیرالمؤمنین است
در کعبه مولایم علی آمد به دنیا
پس صاحب خانه امیرالمؤمنین است
ساعات خوب زندگی ما همیشه
در زیر ایوان امیرالمؤمنین است
حبل المتینم هست و فردای قیامت
دستم به دامان امیرالمؤمنین است
با دست او حق سفرهاش را پهن کرده
هر بنده مهمان امیرالمؤمنین است
زهرای مرضیه همیشه دوست دارد
چشمی که گریان امیرالمؤمنین است
شخص پیمبر بانی بزم عزایش
چشمان زهرا نیز میبارد برایش
مرغ دلم پر میزند بر بام کوفه
حلوای ختم مرتضی در کام کوفه
می ریزد از غمهای خود در جان دختر
وقتی که بابا میشود مهمان دختر
از غصه دیوارِ دلِ دختر ترک خورد
وقتی که بابایش فقط نان و نمک خورد
آماده دارد میشود بر قتل حیدر
قومی که هر شب میوه از باغ فدک خورد
سی سال پیش، از پا در آمد مرد خیبر
وقتی میان کوچه ناموسش کتک خورد
دلواپس فردای بابا اُم کلثوم
باید بخواند روضهها را اُم کلثوم
از خانه که بابای از گل بهترم رفت
گفتم که دیگر سایهی روی سرم رفت
دیدم به چشمم گوییا تا مسجد شهر
پشت سر بابا دوباره مادرم رفت
دیدم از این کوچه شروع کربلا را
هجده سر بر روی نیزه از حرم رفت
زیر سر سیلیِ سنگینِ سنان بود
از بعد غارت سوی چشم خواهرم رفت
چشم علی مرتضی را دور دیدند
در راه اگر دستی به سمت معجرم رفت
🔸شاعر:
#علیرضا_خاکساری
________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
@shere_aeini
زبانحال حضرت ام البنین در غم مولا
بعد تو با غمت ای حضرت مولا چه کنم
با دل غم زدهء عترت طاها چه کنم
پسرانم به فدایِ پسرانِ زهرا
با غم بی کسیِ زینب کبری چه کنم
خانه بی روی تو غمخانهء من شد ، اما
با ردِ خونِ سرت کنج مصلّا چه کنم
بی تو درمانده ترین مادر تاریخ منم
بی تو در سیل بلا یک زن تنها چه کنم
سیر کی میشود این قوم به یک ضربت تیغ
جگر پارهء در طشت حسن را چه کنم
یادگاری دو کفن مانده ز زهرای بتول
با حسینت که شود کشته به صحرا چه کنم
گر سرت گشت دو تا بر سر تن باقی بود
با سرِ همسفرِ نیزهء اعدا چه کنم
🔸شاعر:
#داریوش_جعفری
________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
@shere_aeini
رها از رنج هجران و غم دنیا شدم زهرا
سرم بشکست و غرق خون ز سر تا پا شدم زهرا
میان سجده ام وا شد گره از کار و بارِ من
نبودی تا ببینی از فراغت ، تا شدم زهرا
اگر چه بوده ام روزی یگانه فاتح خیبر
پر از آه و غم و نجوای یا زهرا شدم زهرا
یتیمان را شریک غصه و سختی منم ، حالا
دلیل گریه های عترت طاها شدم زهرا
حسین و مجتبی را یک طرف همناله ام اما
ز یکسو همنوا با دختری تنها شدم زهرا
حسینت را به طفل ارشد ام البنین دادم
منم ساقی و مداح لب سقا شدم زهرا
پر از دلشوره در این کوفه و این کوفیانم لیک
به حال احتضار از فکر عاشورا شدم زهرا
در اینجا خیمه ای دارم کنارم باغی از گلها
ولی گریان سیلی بر رخ گلها شدم زهرا
دمی شادم که میبینم رخ دردانه دلدارم
دمی هم غصه دارِ زینب کبرا شدم زهرا
🔸شاعر:
#داریوش_جعفری
________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
@shere_aeini
فرقش شکافت رُکنِ زمین و زمان شکست
یک ضربه زد ولی کمر آسمان شکست
نالید فاطمه که نزن نانجیب زد
از فرق تا به اَبروی او ناگهان شکست
راحت علی به خاک نمیخورد ، میخ در...
شمشیر شد که باز زد و استخوان شکست
تا خورد بر زمین دلِ زهرا دو نیم شد
قلب حسین قلب حسن توامان شکست
فریادِ جبرئیل که پیچید ، دخترش
بی اختیار در وسط آستان شکست
خون پاک میکند زِ روی خویش مرتضی
زینب دمِ در است ولی بی گمان شکست
اینبار روضه خواند علی پیشِ دخترش
از تشنهای که داغِ لبانش جهان شکست
از تشنهای که داغِ جوان داغِ طفل دید
در حلقههای هلهلهی این و آن شکست
از تشنهای که در وسط جمع گیر کرد
با سنگِ بی مروتِ این کوفیان شکست
وقتی رسید نیزهی خود را دوباره زد
وقتی که رفت نیزهی خود را سنان شکست
انگشت مانده بود و عقیقی... از آن بدن
انگشت مانده بود ولی ساربان شکست
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
@shere_aeini
این بار هم خون ریخت ، اما پشت در نه
آسیب را پس یک نفر زد ، چل نفر نه
آن بی هوا ضربه ، هوای کوچه را داشت
هنگامِ ضربه داد مولا را خبر نه
یک تیغ داد اندازهٔ یک کربلا زخم
خونِ دلی نقش زمین شد خونِ سر نه
تا خانه هر دفعه زمین می خورد می گفت
من را نبیند دخترم با چشم تر نه
در کربلا اما سکینه دید زلفی
در پنجه ای می رفت و گفت آه ای پدر...نه
موئی که زهرا شانه کرد آنجا به هم ریخت
از دست شمر افتاد تن بر خاک ، سر نه
زد بیشتر زد بیشتر زد بیشتر شمر
می گفت در گودال زینب هر قدر نه
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
@shere_aeini
کتاب خلق را فردا روایت می کند حیدر
جماعت ایستاده ند و امامت می کند حیدر
حساب دشمن حیدر که روز حشر معلوم است
میان دوستدارانش قضاوت می کند حیدر
علی عمّار می خواهد علی تمّار می خواهد
جز این باشد ، ز دست ما شکایت می کند حیدر
تو بینا باش و ردّ پای حیدر را بجو در شهر
که با هر کور نابینا ، محبّت می کند حیدر
*
شهیدا ! فتنه در خون تو تن شُست و نمی داند
به حکم مَن یَمُت ... با تو رفاقت می کند حیدر
شهیدا ! ای چراغ پیش رو ! امروز فهمیدم
که با خون تو خلقی را هدایت می کند حیدر
کماکان مرتضی فُزتُ و ربّ الکعبه می خواند
کماکان بین خون دارد عبادت می کند حیدر
عجب محراب خونینی ! دعایم کن که می دانم
قنوت شیعه را در خون اجابت می کند حیدر
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
@shere_aeini
ظاهراً از ریا ابا دارم
باطناً ادعا …. ادا … دارم
کُفرِ من هست حُبِ دیده شدن
شرم از روی انزوا دارم
های و هوی مرا نگاه نکن
پولِ خُردم سر و صدا دارم
این نداری تمام دارایی ست
راضی ام من که فقر را دارم
هر چه دارد کریم ، مال گداست
هرچه دارم من از شما دارم
پیش مردم مرا خراب مکن
به همه گفته ام تو را دارم
هر سحر با ” علی علی جانم “
سر سجاده ” ربنا ” دارم
در شب تار ماه من علی است
غم ندارم که رهنما دارم
لنگِ محشر نمی شوم چون که
از طریق ؛ آبله به پا دارم
حضرت عشق ، سوره ی توحید
با ولای شما خدا دارم
چند وقتی ست ای امیر نجف
حسرت و آهِ کربلا دارم
برسد پای من به کرب و بلا
با حسینِ تو حرف ها دارم
روضه ام روزه های این ماه است
تشنه که می شوم بکا دارم
پسرت منع شد از آب و غذا
چقَدَر گریه ی قضا دارم
🔸شاعر:
#گروه_یا_مظلوم
____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
@shere_aeini
رنگین کمان خاطر من تا خدا شکست
دل در پناه ِخاطر ِدرد آشنا شکست
یک جا تمام شهر پر از اضطراب شد
وقتی صدای ِدستِ خدا در دعا شکست
با خنجری که فرق علی را نشانه رفت
بنگر دوباره دست بشر تا کجا شکست
دیگر به سمت خانه ی خورشید رو نکرد
ماه رخش شکافته شد ،قلب ما شکست
فریاد از حماقت و رسوایی و خطا
فریاد از این ندامتِ بی انتها شکست
با این غمی که در نفس کبریا نشست
باور کنید عرش خدا بیصدا شکست
🔸شاعر:
#صفیه_قومنجانی
________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
@shere_aeini
جادهی وصل علی و فاطمه هموار بود
لحظهی پرواز روح حیدر کرّار بود
رنگ خون شد دستمال زرد بر پیشانیاش
یعنی این که جوشش زخم سرش بسیار بود
گوشهی خانه به سر قرآن گرفته زینبش
بر لبش امّن یجیب و ذکر استغفار بود
چند باری از سر شب تا سحر از حال رفت
گوییا آمادهی رفتن به سوی یار بود
بعد زهرا روز خوش هرگز ندیده مرتضی
در گلویش استخوان و بین چشمش خار بود!
یک نگاهش بر حسین و زینب و عبّاس بود
یک نگاه دیگرش هم بر در و دیوار بود
غصّهی خانهنشینی و غم سی سالهاش
پیش چشمش میگذشت و غرق این افکار بود
ماجرای کوچه و روی کبود فاطمه
مثل یک دیوار خانه بر سرش آوار بود
آن چه که شیر خدا را بر زمین انداخته
ضربهی تیغ عدو نه... تیزی مسمار بود
... آمد استقبال او با شاخهی گل، همسرش
روی دستش غنچهی شش ماههی خونبار بود
🔸شاعر:
#محمد_فردوسی
____________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini