eitaa logo
شعر ناب عاشقانه و عارفانه و اشعار آئینی
294 دنبال‌کننده
154 عکس
40 ویدیو
0 فایل
گلچین اشعار عاشقانه و اشعار عارفانه 🌸 ارتباط با ما و انتقادات و پیشنهادات: @RuholahQ روح‌الله قادری
مشاهده در ایتا
دانلود
منزلگه یار است دل، ماوای دلدارست دل از غیر بیزارست دل، کی جای اغیار است دل؟ جمعیت خاطر مده از دست بهر کار تن در بارگاه قدس جان، پیوسته در کار است دل گر در ره دلدار نیست، بر اهل دل عار است جان از مهر جانان گر تهیست، بر دوش جان بار است دل از پرتو رخسار او جان مجمع انوار شد از عکس خال و خط او پیوسته گلزار است دل تا روی او را دیده‌ام محراب جان ابروی اوست تا چشم او را دیده‌ام پیوسته بیمار است دل گیسوش تا آشفته شد دود از سر من میرود تا شد پریشان زلف او مشتاق زنّار است دل طرز خرام قامتش یاد از قیامت می‌دهد جان واله از بالای او، بیخود ز رفتار است دل بر دور شمع روی او پروانهٔ دل بی‌شمار در تار زلفش مو بمو، گم گشته بسیار است دل از روی او در آتشم از موی او در دود و آه از خوی او جان در بلا، در عشق او زار است دل تا در دل من جا گرفت، عشقش به دل ماوا گرفت کار جنون بالا گرفت، از عقل بیزار است دل گاهی ز وصلش سرخوشم گاهی بهجران مبتلا گه سود دارد گه زیان، در عشق ما زار است دل دل را به بند ای فیض در، از جسم و بگشا سوی جان زان رهگذر راحت رسان، زین ره در آزار است دل 🌸 @shernab
📌شعری از داماد مرحوم صدرالمتألهین مرحوم فیض کاشانی، درباره برتری عرفان و علم‌عاشقی، بر تمام علوم رسمی: علم رسمی از کجا، عرفان کجا دانش فکری کجا، وجدان کجا عشق را با عقل نسبت کی توان شاه فرمان ده کجا، دربان کجا دوست را داد او نشان، دید این عیان کو نشان و دیدن جانان کجا کی به‌جانان میرسد بی عشق، جان جان بی عشق از کجا، جانان کجا کی دلی بی‌عشق بیند روی دوست قطرهٔ خون از کجا عمّان کجا جان و دل هم عشق باشد در بدن زاهدان را دل کجا یا جان کجا دردها را عشق درمان میکند درد را بی عاشقی، درمان کجا عشق، خان و مان هر بی خان و مان فیض را بی عشق، خان و مان کجا 📒دیوان علامه غزل۵ @shernab
ای خوش آنروزی که ما جان در ره جانان کنیم ترک یک جان کرده خود را منبع صد جان کنیم اختیار خود به پیش اختیار او نهیم هرچه او می‌خواهد از ما از دل و جان آن کنیم @shernab
بهشت عدن خواهی عاشقی کن فَاِنّ العشق جنّات الخلودی عهود عشق را مگذار ای فیض نه حق فرمود اوفوا بالعقودی؟ @shernab
ألا یا أیّها المَهدی مُدامَ الوَصل ناوِلها که در دوران هجرانت بسی افتاد مشکل‌ها صبا از نکهت کویت نسیمی سوی ما آورد زسوز شعله شوقت چه تاب افتاد در دل‌ها چو نور مهر تو تابید بر دل‌‏های مشتاقان زخود آهنگ حق کردند و بربستند محمل‌ها دل بی‌‏بهره از مهرت حقیقت را کجا یابد حق از آیینه رویت تجلی کرد بر دل‌ها به حق سجّاده تزیین کن مهل محراب و منبر را که دیوان فلک صورت از آن سازند محفل‌ها شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل ز غرقاب فراق خود رهی بنما به ساحل‌ها اگر دانستمی کویت به سر می‏‌آمدم سویت خوشا گر بودمی آگه ز راه و رسم منزل‌ها چو بینی حجت حق را به پایش جان‏‌فشان ای فیض «مَتی ما تَلقِ مَن تَهوی، دَعِ الدُّنیا وَ أهمِلها @shernab
منزلگه یار است دل، ماوای دلدارست دل از غیر بیزارست دل، کی جای اغیار است دل؟ جمعیت خاطر مده از دست بهر کار تن در بارگاه قدس جان، پیوسته در کار است دل گر در ره دلدار نیست، بر اهل دل عار است جان از مهر جانان گر تهیست، بر دوش جان بار است دل از پرتو رخسار او جان مجمع انوار شد از عکس خال و خط او پیوسته گلزار است دل تا روی او را دیده‌ام محراب جان ابروی اوست تا چشم او را دیده‌ام پیوسته بیمار است دل گیسوش تا آشفته شد دود از سر من میرود تا شد پریشان زلف او مشتاق زنّار است دل طرز خرام قامتش یاد از قیامت می‌دهد جان واله از بالای او، بیخود ز رفتار است دل بر دور شمع روی او پروانهٔ دل بی‌شمار در تار زلفش مو بمو، گم گشته بسیار است دل از روی او در آتشم از موی او در دود و آه از خوی او جان در بلا، در عشق او زار است دل تا در دل من جا گرفت، عشقش به دل ماوا گرفت کار جنون بالا گرفت، از عقل بیزار است دل گاهی ز وصلش سرخوشم گاهی بهجران مبتلا گه سود دارد گه زیان، در عشق ما زار است دل دل را به بند ای فیض در، از جسم و بگشا سوی جان زان رهگذر راحت رسان، زین ره در آزار است دل 🌸 @shernab