eitaa logo
جویبار عشق
556 دنبال‌کننده
461 عکس
77 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
21.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️ وقتی تو را برتر از آدم آفریدند یعنی فراتر از دو عالم آفریدند نامت که آمد روی لب‌های موذن بر گونه‌های صبح، شبنم آفریدند انگشتر خلقت نگینی چون تو می‌خواست نام تو را در قلب خاتم آفریدند وقتی تو را دردانه‌ی عرش خداوند وقتی دلت را کاشف‌الهم آفریدند حبل المتینی، سِرّ اسما خدایی نام تو را از اسم اعظم آفریدند آن روز اسماعیل، حتما «یا علی» گفت آن روز... آن روزی که زمزم آفریدند کعبه ترک دارد هنوز از اشتیاقت دیوار آن را گر چه محکم آفریدند دنباله‌ی ذکرت صراط‌المستقیم است راه تو را راه مسلم آفریدند وصفت نمی‌گنجد میان بیت‌هایم واژه برای وصف تو کم آفریدند @sheroadab139
▫️ مثل نوری که گذر می‌کند از پنجره‌ها می‌شوم محو تماشای تو از منظره‌ها به دعاهای سپیدار  لب چشمه قسم به صدای عطش‌آلود شب زنجره‌ها، قدر یک لحظه دلم تاب ندارد بی‌تو دوره‌گردی شده‌ام همسفر شب‌پره‌ها نیستی، در دل مهتابی و آرامم باز سور و ساتی‌ست به پا بین غم و دلهره‌ها می‌دوم سمت هیاهوی نجیب گل سرخ می‌چکد بغض من از خستگی حنجره‌ها یاد چشم تو مرا زنده نگه داشته‌است کهنه کی می‌شود آن ناب‌ترین خاطره‌ها بر لب طاقچه‌ها جای تو گل کاشته‌ام‌ کاش می‌شد که بیایی به لب پنجره‌ها @sheroadab139
▫️ هر روز موهای سپیدش بیشتر می شد با چین پیشانی پدر هی پیرتر می‌شد دریاچه‌ای پشت نگاهش داشت؛ با هر غم چشمان بی‌سویش پر از در و گهر می‌شد وقتی پُر از قد قامتش می‌شد دهان صبح از اشک چشمش گونه ی سجاده‌تر می‌شد هر روز وقتی با صدای ساعت خورشید خوابش بهم می‌خورد و گوشش باخبر می شد می‌دیدم او را بر سر سجاده باران بود باشوق گل می داد و با دل همسفر می‌شد در خواب گوشم با دعایش عاشقی می کرد از شوق او جانم سراپا بال و پر می شد با او نه تنها خانه می شد یک بهشت امن عمر غم و اندوه و درد و غصه سر می شد قد کمانش جلوه ای رنگین کمانی داشت هر جا بلایی سخت می آمد سپر می شد مانند شمعی سوخت بی‌منت به پای ما ای کاش رسم زندگی جور دگر می شد @sheroadab139
▫️ من که می‌دانم دلت خوش روزگارت عالی است درکنار من ولی جایت همیشه خالی است بعد  تو  با درد این غصه نمی آیم کنار زندگی بی‌تو  برایم قصه ای  پوشالی است تا که بودی زندگی  رنگین کمان  عشق بود طرح بی‌روحش کنون مانند نقش قالی است در شبم عطر تنت دیگر نمی پیچد دریغ عطر شب‌بوها گواه حال این بد حالی است ماه هم امشب در آمد بی فروغِ بی فروغ هر طرف رو میکنم پروینِ بداقبالی است آنچه آرامم کند در این سیاهی‌ها ی شب یاد تو با خاطرات سبز دشت شالی است جای تو گلدانی از جنس نجابت کاشتم حیف درگلخانه ام،گلدان شوقت خالی است @sheroadab139
هدایت شده از شهد شعر
مگر قرار نبوده، قرار من باشی؟ که تک ستاره ی شب‌های تار من باشی که حرف تلخ جدایی نیاوری به زبان که سایه‌ام بشوی و کنار من باشی مگر قرار نبوده به غیر، دل ندهی در این حیات پر از درد، یار من باشی چه می‌شود که بتابی و ماه من بشوی تمام روز و شبت در مدار من باشی به تار موی تو دل را گره زدم، اما نشد بمانی و دار و ندار من باشی دلم شده‌ست شبیه کلاف سردرگم خودت بگو چه کنم تا دچار من باشی؟ نبود در سر من جز هوای دیدن تو چه می‌شود که تو هم بی‌قرار من باشی؟ هزار پنجره در مقدم تو کاشته‌ام خدا کند که بیایی بهار من باشی
▫️ تو از آسیه و حوّا و مریم سرتری زینب که داری بر همه عالم‌ مقامِ سروری زینب برایت آتش غمهای بی پایان گلستان بود که در موج بلا و خون ، خلیل دیگری زینب عجب صبری عجب شوری چه ایمانی چه ایثاری تویی زینب ترین زهرا ، تو زهرا کوثری زینب زبانِ خطبه هایت مثل شمشیرِ علی برّان میانِ کفر و دین کردی به خوبی داوری زینب به زیرِ گام هایت شام را ویرانه خواهی کرد رسالت دارِ عاشوراییِ پیغمبری زینب شجاعت می زند زانو، زبانِ خطبه هایت را نشان دادی قیامت را ، شُکوهِ محشری زینب شکسته خطبه هایت قامتِ لات و هُبل ها را بلاغت در بیان داری ، شبیهِ حیدری زینب دلت خون بود اما غیرِ زیبایی نمی دیدی در آن ساعت که می دیدی سرِ بی پیکری زینب در اوج بی پناهی ها پناه کاروان بودی میانِ کاروانی که خودت بی یاوری زینب برادر را روی نیزه ..‌. چگونه تاب آوردی ؟ چگونه تاب آوردی تویی که خواهری زینب اگر امِّ ابیها فاطمه بوده است پس بی شک برای شاهِ دین هم خواهری هم‌ مادری زینب @sheroadab139
هدایت شده از شهد شعر
303.5K
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که؛ "پدر" تنها قهرمان بود! عشــق، تنـــها در "آغوش مادر" خلاصه میشد! بالاترین نــقطه ى زمین، "شــانه های پـدر" بــود! تنــها "دردم"، زانو های زخمـی ام بودند! تنـها چیزی که "میشکست"، اسباب بـازیهایم بـود! ومعنای "خداحافـظ"، تا فردا بود!!!
در سایه سار سرو تو دارم سعادتی سرمایه ی شفاعت صبح قیامتی شان نزول قدری و با تو مقدر است از سوی حق اگر شده بر ما عنایتی انسیه ای که عرش خدا زیر پای توست حوریه ای که گوهر عرش کرامتی ریحانه ی رسولی و نامیده ات بتول دریایی از نجابت و در اجابتی سرمست عطر تو شد ه باغ محمدی گل با گلاب ناب تو دارد قرابتی بوی بهشت می وزد آنجا که ذکر توست حتی بهشت دارد از عطرت حلاوتی چون کوه استواری و چون قله سرفراز زینب گرفته از تو چه درس صلابتی همچون خلیل در دل آتش قدم زدی اما نکردی. از تب شعله شکایتی تا که علی زمین نخورد ، خورده ای زمین حامی حیدری و خودت بی حمایتی @sheroadab139
من شمع بودم تو مرا کشتی تاریک کردی آشیانم را پروانه ات بودم نفهمیدی آتش زدی روح جهانم را ازخاطرت بردی مرا افسوس برگونه هایم زخم پاشیدی غم داشتم در دل نگفتم هیچ تو دردهایم را نفهمیدی همچون نسیم سرد پاییزی باغ دلم را سخت سوزاندی مثل شبِ یلدای طولانی پیوسته در جان ودلم ماندی مثل شقایق خون دل خوردم شاید بمانی بی وفا با من رفتی نپرسیدی از احوالم تو بیوفایی کرده ای یا من؟ بدجور دلتنگم برای تو نامهربان از من بدی دیدی؟ هر جا که هستی شادمان باشی من عاشقت بودم نفهمیدی @sheroadab139
حسین کریمی با صدای بانوی کاشانی - Instrumental {} .mp3
6.33M
چشمه نوش دلِ افسرده ام شد گرم از گرمای آغوشت ببین ای نازنین مستم هنوز از بادهٔ دوشت! اگر چه تلخ کامی دیده ام از مردمِ دنیا ولی شیرین شد آخر کامِ من از چشمهٔ نوشت! بیا دستم بگیر و مهربانی کن که یک عمر است منم آواره چون زلفِ سیاهِ خانه بر دوشت! دلِ آشفته حالِ من قراری تازه می گیرد اگر بگذاریَم سر را گذارم بر سرِ دوشت! به هرجا می روی می آیم و می میرم از عشقت منِ دیوانه دل هستم غلامِ حلقه در گوشت! نمی دانم چه ای، زیبای طنازم که یک عمری غزلها می سُرایم باز در وصفِ بر و دوشت چه سحرآمیز و جان بخش است آن چشمانِ سرمستت چه افسونهای شیرینی است در لبهای خاموشت! تو را می بینم و گم می کنم خود را نمی دانم کجا باید ببوسم لعلِ لبها یا بنا گوشت؟ فراموشت نخواهم کرد ای زیبای پر مهرم مبادا شاعرِ«غمگین» شود یک دم فراموشت! @sheroadab139