#شعر_و_کودکی من فهمیده م که بوس جای دردو خوب می کنه دختر/ 5 ساله @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی مامان اینو برام دو خیار کن! (به معنی قاچ کردن خیار از وسط) نگار سادات /سه سال و چهار ماهه @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی مامان: عشق چیه علیرضا؟ -این که همیشه پیش تو باشم علیرضا/٧ساله @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی به وقت سینه زنی: - مامان بگم گیافه شون شبیه چیه؟ : منظورت کیه؟ - حضرت فاطمه دیگه؛ شبیه لبخند ه. به نظر من شبیه لبخند ه. دختر/ شش سال و پنج ماهگی @elaykalmasir @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی یک پاک کن قرمز خواب های ما رو پاک کرد چه اتفاق بدی! کاش یک پاکن آبی داشتیم... امیرعلی اسلامی/ ۴سالگی. تهران @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی فرشته ها می چرخند می پرند پا می کوبند چون همسایه (طبقه پایین) ندارند که اذیت بشه... امیرعلی اسلامی/ ۴ سالگی @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی مردا، تاریکی ان؛ خانوما، روشنی منظورم اون طوری نیستا، یه منظور دیگه ریحانه/ شش سال و پنج ماهگی @elaykalmasir @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی کلمه و ترکیب های تازه: دلم داره می کوبه توی استخونم: قلبم تند می زنه فاطمه: 5 ساله توپ_تیز :سوزن نگهدارنده روسری مروارید، 1.5 ساله @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی مامان وقتی باهات حرف می زنم محبتم بهت سفت می شه غلامرضا/ 5 ساله @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی یه دختر بود من اول لبخند زدم بعد اونم لبخند زد بعد با هم دوست شدیم فاطمه/ 5 ساله @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی درِ سیاه در یک بوم نقاشی زنده می دهد صبح بیدار شد در یک بوم سیاه رنگ سپید در سیاه دنیا پلک می زند دنیا خمیازه می کشد فاطمه طوبایی/ ۴ ساله @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی خدا سخن می گفت فرشته ها دستمال انسان را می شستند فاطمه طوبایی/ ۴ ساله @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی کلمه ها و ترکیب های تازه آی داره؟ : درد داره؟ حیدر/ دو سال و چهار ماه @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی کلمه هاو ترکیب های تازه: فیلم سَرکَند: فیلمی که بسیار خشن و وحشناکه... حیدر فیض اخلاقی 4 سال و دو ماهه از قم @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی امروز سه‌شنبه است. امروز باران می‌بارد و به شیشهٔ اتاقم می‌خورد و تَقّی صدا می‌دهد. من در اتاقم درحالِ مشق‌نوشتن هستم. من دلم می‌خواهد که بروم توی حیاط و زیر باران قدم بزنم یا بدوبدو کنم یا این‌که بازی بکنم. اما مادرم می‌گوید هوا الآن بسیار سرد است و سرما می‌خوری. من پنجرهٔ اتاقم را باز می‌کنم و در حالی‌ که مشق می‌نویسم، قطره‌های آب روی دفترم می‌چکد. ناگهان پروانه‌ای که بالش آبی است، لب پنجره می‌نشیند. من به او سلام می‌کنم و او هم کنار دفترم می‌نشیند و نامه‌ای به من می‌دهد. به من می‌گوید: «سلام. این نامه از طرف باران است و دلش می‌خواهد که تو حتماً آن را بخوانی.» تا می‌خواهم سؤالی از او بپرسم، پروانه می‌رود. من سریع نامه را می‌خوانم. باران نوشته است: «پس تو کجایی؟ چرا مثل دفعه‌های قبل که می‌آمدم، توی حیاط نیستی؟ آخر من هر روز بارانی تو را توی حیاط ملاقات می‌کردم.» زود می‌روم لب پنجره و داد می‌زنم: «سلام باران. من وقتی که درسم تمام شد به تو سری می‌زنم.» فاطمه حکاکان، چهارم دبستان @sherokoodaki

بابا: محمدحسن یه کم به فکت استراحت بده من: نمی‌تونم، آخه دهنم خوشحاله! بابا: چرا؟ من: چون می‌خواد دوران کودکی‌شو به یاد بیاره 😉

#شعر_و_کودکی من و بابام قبلا که بزرگ بودیم نون خشکی بودیم، خیلی قوی بودیم، با هم چیزای سنگینو بلند میکردیم. حیدر، 4 سال و دو ماهه @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی دروغ، حرف زشت، فحش و کار بد و .. همه اینا از محصولات شیطانه حیدر، 4 سال و دو ماهه @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی خدا بادو میفرسته، خدا خیلی بزرگه، من تالاحا(تاحالا) خدای به این بزرگی ندیدم. حیدر، 4 سال و دو ماهه @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی کلمه ها و ترکیب های تازه: مدرسه ببعی ها: طویله فاطمه . ۵ ساله بشکوب: فعل امر، این چیز را با گوشت کوب بکوب غلامرضا. ۵ ساله @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی پستونکم داره کم کم تلخ میشه (هنگام خوردن لیمو شیرین) نگار سادات سه سال و نیمه @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی ما دیگه دوستی مون سفت شده هیچ جوری از هم جدا نمی شه دختر/ 5 ساله @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی #کلمه_ها_و_ترکیب_های_تازه یا ذوالجناح و الاکرام: یا ذالجلال و الاکرام الفاطمة مع الصلوات: الفاتحة مع الصلوات غلامرضا/ 4 سالگی @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی ایشالله مریض بشم بعد دکتر بگه بابات برات خوبه دختر/ 5 ساله @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی -مامان اینجای دلم یه توپ کوچیک زرد هست که درد میکنه! -رنگش رو از کجا فهمیدی؟ -معلومه دیگه...حسش میکنم سید حسین/ 5 ساله @sherokoodaki