eitaa logo
شعر و سبک؛امیر عباسی
5.9هزار دنبال‌کننده
287 عکس
123 ویدیو
11 فایل
🔹 تمامی شعر های این کانال توسط حاج امیر عباسی سروده و بارگذاری میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
مدح و مرثیه حضرت ابوالفضل علیه السلام چشمم به اشک طالب دیدار کربلاست از غم ، جوارحم همه بیمار کربلاست گر دوست قابلش بشمارد ز مرحمت دیده تراب مقدم زوّار کربلاست با این همه گناه به معراج می روم فیض عروج،لحظه دیدارِ کربلاست عالم تمام حامی اویند تا ابد هر کس که از وجود،طرفدار کربلاست از خون شاه عشق شد اسلام سرافراز افلاک جمله در عجب از کار کربلاست قلب شکسته ام شده محزون ز داغ طف تا روز رستخیز عزادار کربلاست سرمایه ی بهشت بُوَد در صف جزا آن دل که مست و واله و غمخوار کربلاست خون خدای عزّ و جل ، شاه دین حسین خورشید آسمان پر انوار کربلاست لیکن در آسمان فروزان ماریه یک ماه باشد ، آن هم علمدار کربلاست نور دو چشم ام البنین است و مرتضی صاحب لوا و میر و سپهدار کربلاست هم هست او امید دل حضرت رباب هم دلخوشی دختر سالار کربلاست عباس از شرافت و از قدر و منزلت بعد از حسین شَهگُلِ گلزار کربلاست یوسف کجا و طلعت نجل علی که او یوسف فروش،بر سرِ بازار کربلاست دار بلا و رأسِ علمدار، نی عجب منصور وار ،میثم تمار کربلاست بهر حسین آنکه بود ثانیِ علی او مالک و اباذر و عمار کربلاست هیهات،او نه‌ مالک و عمّار،کز شرف بعد از حسین،حیدر کرار کربلاست جانانه داده جان به دفاع از امام خویش او پهلوان عرصه ی ایثار کربلاست او با نگاه جان بستاند ز کوفیان عباس شیر عرصه ی پیکار کربلاست آن چشم را که از نگه حیدری خود صیّاد بهرِ جمله ی اغیار کربلاست در راه عشقِ یار به تیر بلا سپرد عباس جزو اشرف انصار کربلاست آثار شرم از رخ سقای تشنه لب پیدا ز سرخ رویی رخسار کربلاست او غیرت خدا بود و بین خاک و خون غمگین ز حال عترت و اطهار کربلاست 🔴 این شعر در سال ۸۵ سروده شده @sherosabk
تصویر دستنوشته ی شعر بالا 👇
سرود ولادت آقا علی اکبر علیه السلام بهار من بهار من تویی عزیز لیلا نگار من تویی عزیز لیلا قرار من عزیز لیلا دار و ندار منی باغ و بهار منی تاب و قرار منی دل بسته ام به تار مویت ای ثانی پیغمبر ای یادگار حیدر مولا علی اکبر منم منم گدای کویت علی اکبر داداده ی روی توأم ای گل لیلا... علی علی علی علی شده ترانه من تویی نگار جاودانه من به عاشقی شدی بهانه من به لیلا نور عینی اُمید عالمینی علی بن الحسین فدای رخسار نکویت فدای عزّت تو صفا و همّت تو عشق و محبّت تو دل بسته ام به تار مویت علی اکبر داداده ی روی توأم ای گل لیلا... 🔴 این سرود در حدود سال ۸۳ سروده شده توجه : بعضی از عبارات بند اول سرود متعلق به یکی دیگر از شاعران گرانقدر است که بنده ایشان را نمیشناسم و امیدوارم هر جا که هستند در پناه قرآن و اهل بیت باشند،ان شاءالله @sherosabk
نوحه حضرت ابوالفضل علیه السلام ای ذکر تو نورِ هر دل یا سیّدی ابوفاضل اَلا تو کعبه دلها الا تو قبله حاجات به آستانه رحمت تویی تو روح مناجات تویی تو ساقی جامِ ولایِ عشق حسینی به دوش خود تو کشیدی لِوای عشق حسینی نام زیبایت حلّ هر مشکل یا سیّدی یا ابوفاضل ای ذکر تو نورِ هر دل یا سیّدی ابوفاضل اَلا که مهر تو باشد سرشت اهل ولایت حریم عشق تو باشد بهشت اهل ولایت سُرود مدح تو هر دَم بُوَد ترانه قلبم زیارت حرمِ تو شده بهانه قلبم هجر تو ما را گردیده کامل یا سیّدی یا ابوفاضل ای ذکر تو نورِ هر دل یا سیّدی ابوفاضل بیا بیا گل زهرا ببین ز عشق تو مستم هدف به تیر بلا شد دو چشم و سینه و دستم به راهِ بندگیِ تو همیشه بوده و هستم خراب باده عشقت ز صبح روزِ أَلَستَم یوسف زهرا سیّد و مولا ای دردانه اهل کسا ای ذکر تو نورِ هر دل یا سیّدی ابوفاضل 🔴 این نوحه در سال ۸۵ سروده شده @sherosabk
"مرثیه حضرت ابوالفضل علیه السلام زبان حال کودکان اباعبدالله کنار علقمه بابا چه دیدی عمود خیمه را از چه کشیدی به وقت رفتنت چون سرو بودی چرا هنگام برگشتن خمیدی مگر ما بی عمو گشتیم ، کینطور امیدت گشته یکسر نا امیدی تو گویا از درخت آرزویت فراق و رنج و درد و آه چیدی کنار علقمه گویا به ناله صدای مادر خود شنیدی چو رفتی تو به بالین عمویم خودم دانم که در آنجا چه دیدی فقط خون بود و تیغ و تیر و نیزه کنار پیکرش وقتی رسیدی کنار علقمه گویا ز مویت سیاهی شد مبدّل بر سپیدی کنار علقمه رفتی ولیکن تو جز معشوق را آنجا ندیدی علمدار خودت دادی و جایش رضای ذات اقدس را خریدی چرا اینگونه تو در اِنکساری مگر از زنده ماندن دل بریدی ز هجر ساقی بی دست ، بابا تو جام بی کسی را سر کشیدی گل ام البنین جان داد و زان پس تو طعم تلخ غربت را چشیدی مگو ساقی به خاک و خون فتاده بده بر مادر اصغر نویدی 🔴 این شعر در سال ۸۵ سروده شده @sherosabk
تصویر دستنوشته ی شعر بالا 👇
مصائب حضرت زینب کبری سلام الله علیها من کیم ام زین ابم،دخت علی شیر خدا مظهر عفت و آزادگی و صبر و رضا من کیم تربیت آموخته مکتب عشق فرد ممتاز به درس شرف و دین و ولا من کیم آینه طلعت رب ازلی هست اوصاف خداوند ز من جلوه نما من کیم راضیه و مرضیه و ممتحنه ثانی فاطمه آن عالمه و خیر النسا من کیم عصمت و ناموس خدای منان خاک کویم بود از رتبه فراتر ز سما شده از برکت آبای من از لطف قبول توبه و مغفرت آدم و کُفو‌َش حوا روز محشر به همه خلق دوعالم باشد گردش چشم عزیز دل من چاره گشا من کیم خواهر فرمانده ارکان وجود خواهر آنکه بود وجه خدا، خون خدا من کیم خواهر آنکه بود از عهد الست سید و سرور ابرار و جمیع شهدا آنکه پیغام قیامش به دو عالم این بود اهل عالم بخدا هست فنا رمز بقا آنکه در مدرسه سرخ شهادت داده درس جانبازی و ایثار به خیل صُلَحا من کیم خواهر آن کس که ز عزت رد کرد بین گودالِ بلا بهر مدد زعفر ها من کیم خواهر آن کس که به میخانه ی عشق مست گردیده بُد از باده ی خون رنگ بقا من کیم کاخ جفا را ز شرف ویرانگر لرزه افکنده ام الحق به تن اهل جفا با بیان علوی خطبه ی عزت خواندم کوفه و شام شد از خطبه ی من کرب وبلا صفحه ۱
گرچه من یک زنم اما ز شجاعت ز وقار داده ام درس رشادت به تمام دنیا اصل گفتار من این است بدانید که هست همه جا کرب وبلا و همه روز عاشورا خصم هر چند به ظاهر شده پیروز ولی ما همه چیره به خصمیم بدانند اعدا امر معروف بود فلسفه ی این نهضت که به پا کرده گل فاطمه در کرب وبلا من هم از امر خدا در گذر از کوفه و شام می کنم پایه ی این واقعه را پا برجا در بیان غمم این بس که به راه خوش عشق شده ام همسفر قاتل شاه شهدا غصه ام هجر نگار است به پای نیزه با‌ نگاهی شوم از قلب حزین عقده گشا هر زمان گشت هلالم به روی نیزه عیان خوانده ام شعر بلا با خودم اینگونه نوا یارب این لاله ی پرپر پسر فاطمه است که سرش گشته به نی در بر من جلوه نما گرچه کوهی ز مصائب به نبردم آمد قامت طاقت و صبرم نشد از درد، دوتا دلبرم نیزه نشین و منِ محزونه به اشک بنمایم به تراب غم جانان مأوا یاد عباس و علی اکبر و عون و جعفر قامت عمر مزیّن شده با رخت عزا چون ملائک هم دم مرثیه ی غم خوانم یاد عبدلّه و قاسم نوه های زهرا می نمائیم ز اندوه به همراه رباب مجلس خاطره و روضه اصغر بر پا بین این قافله هرچند خودم خون جگرم شده ام سنگ صبوری به تمام زنها شده با این همه طاقت بخدا قاتل من ناله غربت طفلی که بگوید بابا گرچه طفل است ولی پیر ره عشق بود اوسه ساله است، ولی هست شبیه زهرا لیک او گاه از این قافله جامی ماند با فغان خوانَدَم از درد، که ای عمه بیا کودکی گویدم ای عمه چه شد بابایم به خدا نیست مرا طاقت این رنج و بلا یک طرف از غم شش ماهه زند ناله رباب یک طرف یاد علی ناله زن امّ لیلا ای خدا من به چه شیوه بدهم تسکین بر دل این قافله ی خونجگرِ صاحب عزا جسم صدچاک گلم مانده به خاک و من هم از وظیفه شدم عازم به سوی شام بلا یاد آن روز که در عرصه ی سرخ مقتل گشت از ناله ی من محشر کبری برپا ناگهان بانگ برآمد زِ گلوی گلگون خواهرم من پسرحیدرم، این سوی بیا یاد آن روز که میخواند به صوتی محزون مادرم گریه کنان زمزمه ی وا ولدا یاد آن روز که آتش به درِ خیمه رسید یاد کردم زِ در و ناله زدم یازهرا صفحه ۲ 🔴 این شعر در سال ۸۴ سروده شده @sherosabk