eitaa logo
شعر و سبک؛امیر عباسی
5.9هزار دنبال‌کننده
292 عکس
124 ویدیو
11 فایل
🔹 تمامی شعر های این کانال توسط حاج امیر عباسی سروده و بارگذاری میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
تصویر دستنوشته ی شعر بالا 👇
مرثیه اربعین ای زمین و آسمان ماتم سرایت یا حسین دیده بگشا آمده مهمان برایت یا حسین از نوای جانگداز اهل بیت تو شده مجلس روضه به پا در نینوایت یا حسین در کنار قتلگه با قامت خم گشته اش می زند زینب به سوز دل صدایت یا حسین کِی عزیز فاطمه مهمان برایت آمده کن پذیرایی زِ یارِ آشنایت یا حسین قاریِ قرآنِ زینب تو خودت دیدی به نِی بس ستم ها دیدم از خَصمِ دَغایت یا حسین هر چه باشد ای حسین جان من گلی زهرایی ام تازیانه خورده ام بهر ولایت یا حسین گرچه از ضعف بدن بنشسته آورم به جا در نماز نافله کردم دعایت یا حسین یک طرف رأس تو بر نِی یک طرف سنگ جفا ای فدای غربت بی انتهایت یا حسین از کُدامین مَنزِلَت گویم ز مَقتل یا تنور یا زِ نیزه یا که از طشت طلایت یا حسین عَفو کن من را که جا مانده به ویران گنج تو ای که باشد بخشش تو بی نهایت یا حسین دخترت جان داد تا در قلب طاغوت زمان بر سر قبرش بر افرازد لِوایَت یا حسین همدمِ من بود ، آهِ نجمه و اشکِ رُباب داغ ها دیدم چه سان گویم برایت یا حسین این چِهِل منزل چه ها دیدم أَخا از من مپرس می کند موی سپید من روایت یا حسین 🔴 این شعر در سال ۸۸ سروده شده @sherosabk
تصویر دستنوشته ی شعر بالا 👇
شرح شهادت حجاج بن مسروق مؤذن امام که بعدازشهادت انیس بن معقل بوده است کربلا یکسر شراب ناب بود وقت،وقتِ مستی اصحاب بود چون انیس از رسم مردی و وفا جان سپرد اندر رَهِ خون خدا نوبت پیکار با قوم پلید بر یکی دلداده ی دیگر رسید تا جهان گیرد پیام عشق را یک مؤذّن بود امام عشق را غرق دلبر روح و جان و جسم او بود حجّاج بن مسروق اسم او بعد رخصت از شه دین بی درنگ آن مؤذّن رفت بر میدان جنگ آن میان خیلی از نامرد مرد کرد با آن خیل نامردان نبرد بعد قدری جنگ باقوم دَغا آن فنا في الطّلعتِ الشّمسِ الهُدیٰ زخمی و خونین و یکسر سوز و آه بازگشت و این چنین گفتا به شاه کِی شَها امروز اندازم نظر بر جمال حیدر و خَیرُالبشر گفت شه خوش باش کز امر قضا من هم آیم ازپی ات ای با وفا بار دیگر رفت حجاج دلیر سوی آن روباه فطرت ها چو شیر همچنان جنگید با قوم پلید تاکه دوران فراقش سر رسید گرچه چیره بر گروه پست شد لیک از جام شهادت مست شد 🔴 این شعر در سال ۸۳ سروده شده @sherosabk
تصویر دستنوشته ی شعر بالا 👇
مرثیه ی خروج از شام و زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سوز و نوا می روم از شام بلا می روم به کرببلا می روم از شام بلا می روم در این مصائبی که دیدیم بر ما عجب زاری نمودید خوش میهمانداری نمودید ای شامیان بی مروّت ما می رویم با اشک و ناله جان شما جان سه ساله در میان شهرتان دردانه جامانده در شرار بی کسی پروانه جامانده این مصیبت بر که گویم که در این غربت گوهر ما گوشه ی ویرانه جامانده آن دختر ماتم دیده آن کودک غم کشیده حرف و سخنش چنین بود با رأسِ زِ تن بریده بابا کجا بودی ببینی یاس سپیدت را تو نیلی از ضربه های سخت سیلی بابا کجا بودی ببینی یاست شده از کینه پرپر خیلی شدم شبیه مادر این چهل منزل چها دیدم منِ مضطر یک شبی جا مانده ام از آل پیغمبر نیمه شب زجر لعین من را چو پیدا کرد زد مرا بابا ، چه گویم بر تو ای دلبر 🔴 اشعار این زمزمه در حدود سال ۸۷ سروده شده @sherosabk
شرح شهادت هفهاف بن مهند بصری از اصحاب سیدالشهدا علیه السلام شير مردی رفته از دل تاب او نام هَفْهاف و مُهَنَّدْ بابِ او فارغ از رِجْس و ریا و ننگ بود اهل بصره بود و مرد جنگ بود بود آن آزاد مردِ بی قرین جزوِ یاران امیر المؤمنین در صف صفّین با میرِ اُحُد بود پرچمدار بر قومِ اَزُدْ بعدِ مولا بود با درد و مِحَن یاور دوّم ولیّ حق ، حسن بعد از آن ، با عشقِ شاه عالمین بِن مهنّد شد زِ اصحاب حسین سال شصت و یک در آن دوران ظلم وَندَران گرداب و آن طوفان ظلم از قضا اِبنِ مهند بی نشان داشت در بصره سکونت ، آن زمان جونکه بشنید آن شه ایزد سیاق از مدینه آمده سوی عِراق شد زِ بصره خارج آن یار ولا لیک چون شد واردِ کرببلا بود عصر روز عاشورای عشق پر شراره آتش سودای عشق آن زمان دیگر عُیون،تر گشته بود دخت زهرا بی برادر گشته بود جسم پاک سبط ختم المرسلین بی کفن افتاده بُد روی زمین گشت وارد بر سپاه ابن سعد شد خروشان ، آن دلاور مثل رعد گفت با آن خصم شاه عالمین ای عمر بر گو به من ، اَینَ الحُسین آمدم من تا که غمخواری کنم شهریار عشق را یاری کنم گفت هَفهافا به تأخیر آمدی شهریارت کشته شد دیر آمدی چیره بر مولای انس وجان شدیم عاقبت پیروز این میدان شدیم چونکه هفهاف آن مُحبّ شاه دین دید اوضاع را دگرگون، اینچنین حیدرانه تیغ در دستش گرفت همّت از آن قلب سرمستش گرفت پس رجز خواند و به لشکر حمله کرد همچو شیری گشت مشغول نبرد در نبردی سخت آن نیکو روان کُشت بسیار از گروه کوفیان زادۀ سعد دغا فریاد زد بر سرِ آن کور دلها داد زد او که از رویش ولایت منجلی است در دلش حبّ حسین بن علی است عاشقِ مجنون ، نداند ضابطه ترس با شیعه ندارد رابطه او گرفته از خدا عزّ و شکوه تک به تک با او نجنگید ای گروه لشکر پیروز در صحرای طف حمله ور بر او شوید از هر طرف پانزده تن دور او گرد آمدند ابتدا پِیْ شد از آن بَصْری، سمند بعد از آن از ظلم قوم أشقیا تیغ ها با پیکرش شد آشنا عاقبت او شد به راه حق، شهید بر وصال شاه مظلومان رسید آری آری این بُوَد رسم وفا رسمِ خوش عهدیِ مردان خدا کربلا باشد مکان بندگی می دَمَنْد این جا روان بندگی همره و جامانده اینجا باهَمَنْدْ دلبر و دلداده اینجا باهمند در صف حشر و گَهِ میزانِ حق گاه امر خالقِ صبح و شفق دل ز غیر دوست بگسستن خوش است در حضور دوست بنشستن خوش است 🔴 این شعر در سال ۸۵ سروده شده @sherosabk
تصاویر دستنوشته های شعر بالا 👇