حضرت عباس علیه السلام
ای امید طفلان یا ابوفاضل
ساقی عطشان یا ابوفاضل
«آه و واویلا صد آه و واویلا
غرق خون گشته پیکر سقا »
داغ تو برده از اهل خیمه تاب
تشنه برگشتی از میان آب
تا فلک رفته شرار آه تو
علقمه گشته قتلگاه تو
در حرم زینب گردیده دلخسته
تیر کین چشم مستِ تو بسته
بهر دیدارت با ناله و آوا
آمد از جنت حضرت زهرا
حضرت ام البنین سلام الله علیها
آسمان ماه سرخ عاشورا
مادر عباس یاور مولا
« آه و واویلا صد آه و واویلا
رفته از دنیا مادر سقا »
ای ادب از تو گرفته رنگ و بو
همره زینب بوده ایی بانو
گفته ای که من کنیز زهرایم
خادمه اینجا همچو اَسمایم
گفتی عباسم، فدای ثارالله
در غمش هردم می کشم من آه
کي جدا کرده دست تو از پیکر
گو که بُبریده از تن تو سر
مناجات و حدیث نفس در چهل سالگی
عمرم به چهل رسید و شیدا نشدم
اهل وَرَع و خلوص و تقویٰ نشدم
سرگرم به دنیای دَني بوده ام و
آماده ی قبر و روز عُقبیٰ نشدم
هر چند که او بود خدای خوبی
من بنده ی خوب حق تعالیٰ نشدم
یک عمر گنه کردم و از رحمت یار
یک لحظه به پیش خلق رسوا نشدم
گردید چهل سال ز عمرم سپری
من از چه شبیهِ حججی ها نشدم؟
ای وای که من هنوز مثل شهدا
قربانیِ صدّیقه ی کبریٰ نشدم
رفتم شب جمعه کربلا امّا حیف
یارِ پسرِ حضرت زهرا نشدم
شرمندگیِ قیامتم این باشد
من شیعه ی راستین مولا نشدم
🔴 سروده شده در آذر ۱۳۹۹
#دلنوشته
#مناجات #حدیث_نفس
@sherosabk
در و دیوار
گر چه آل پیغمبر بود
بهر نبی عزادار
آتش فتنه شعله ور
شده از در و دیوار
خیر النسا،شد جان فدا
واغربتا واغربتا...
چون دشمنان حمله ور بر
بیت پیغمبر شدند
غنچه و گل در پشت در
هر دو تا پرپر شدند
دخت طاها،شد جان فدا
واغربتا واغربتا...
کوچه
برای حفظ مکتب و
اسلام و قرآن و دین
عصمت خدا میانِ
کوچه شد نقش زمین
گشته غوغا،درکوچه ها
واغربتا واغربتا...
او که نور رُخسارش چون
مِهرِ افلاکی بُوَد
بر روی خاک افتاده و
چادرش خاکی بُوَد
وای از جفا،در کوچه ها
واغربتا واغربتا...
بستر
مادر زینب فتاده
در بین بستر غم
در راه دین و ولایت
قامت او شده خَم
بین بستر،یارحیدر
واغربتا واغربتا...
پشت اَبر غربت باشد
خورشید چشمانِ او
فتاده از ضعفِ بدن
لرزه بر دستانِ او
زار و مُضطَر،یار حیدر
واغربتا واغربتا...