eitaa logo
شعر و سبک؛امیر عباسی
6.2هزار دنبال‌کننده
304 عکس
131 ویدیو
11 فایل
🔹 تمامی شعر های این کانال توسط حاج امیر عباسی سروده و بارگذاری میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
مثنوی شهادت قیس بن‌مسهّر زاده ی شیر خدا شاه شهید چونکه بر منزلگهِ حاجز رسید تا که اوضاع بهرِ او گردد عیان کرد فردی را سوی کوفه روان پُر زِ صهبای ولایت جامِ او بود قِیسِ ابن مُسَهَّر نام او از برای کوفیانِ بَد نهاد نامه ای را شاهِ دین بر قِیس داد کِی گروه میزبان بی عدید نامه ی مسلم به دست من رسید طبق آن نامه شما آزاده اید از برای یاری ام آماده اید تا نباشد مشکلی در کارها می فرستم پیش تر من قِیس را تا که کارِ کوفه بر سامان رسد دوره ی اندوهتان پایان رسد بی درنگ آمد ولیکن آن سفیر در دیارِ قادسیّه شد اسیر در کَفِ اِبنِ نُمَیر و لشکرش لشکر بی دین و پست و کافرش شد اسیر آن راد مردِ حق نهاد پس بیامد در برِ ابن زیاد او که بودی همچو گُل در بینِ خَس تا نگردد مطّلع زان نامه کس در دهانش برد ناگه نامه را خورد آن را آن سفیرِ با وفا آری آری در دفاع از اصلِ دین در حضورِ ظالمان و مفسدین خوردنِ ناخوردنی دشوار نیست هیچ نقص و ننگ و عیب و عار نیست نعره زد ابن زیادش،کیستی؟ مسلمی؟ یا که مسلمان نیستی؟ گفت من در مکتبِ پیغمبرم شیعه ای از شیعیانِ حیدرم بازگفت،از چه جویدی نامه را؟ گفت تا آن را نبینی ای دَغا چون عبیدالله،آن فردِ پلید در عمل ایثار را از قیص دید گفت رو بر منبر ای مغضوبِ ما لعن کن بر زاده ی خیرالنسا تا که شاید ما کنیم ای بی خبر بین سبب از جرمِ تو صرفِ نظر بر دفاع از دین و فرزند بتول قِیس در ظاهر،نمود آن را قبول پس قدم بر منبرِ مسجد نهاد وان ولایت پیشه ی نیکو نهاد ابتدا حمدِ خداوندی نمود زان سپس گفتا بر آن قومِ عنود ایهاالناس،ای عبادِ محترم من سفیر زاده ی پیغمبرم آمده میر و امامِ انس و جان با همه اهل و عیالش سویتان من به حاجز هین شدم از او جدا تا پیام آرم از او نزد شما ای محبین امام عالمین خود شما دعوت نمودید از حسین حال آن ارض و سما را حکمران گشته عازم سویتان ای کوفیان جمله برخیزید غمخواری کنید بر عزیز فاطمه یاری کنید زانپسش لعنی عیان،آن راد مرد بر یزید و بر عبیدالله کرد پس بشد آن ظالمِ دل آتشین از تجلیّ ولایت خشمگین گفت جلّادان هم آوایی کنید همچو مسلم زو پذیرایی کنید چون عیان شد پرتویِ خورشید نصر قِیس را بردند روی بامِ قصر ناگهان از ظلمِ آن قومِ لعین پیکرش از بام آمد بر زمین چون فتادی بر زمین آن با وفا شد سرش با تیغ کین از تن جدا با ولا و عشق و شور منجلی شد فداییّ حسین ابن علی در رهِ دلدار جان دادن خوش است در حریم یار جان دادن خوش است ای خوش آنکه مست و بی تابش شود بی سر و سامان اربابش شود ای خوش آنکه هستی اش قربان اوست بگذرد از جانِ شیرین بهر دوست ای خوش آنکه فانیِ حق می شود فانیِ آن نورِ مطلق می شود ای خوش آنکه در رهِ احیای دین اوفتد از بام جسمش بر زمین 🔴 این شعر در سال ۸۳ سروده شده @sherosabk