مثنوی روایت اعجاز شق القمر پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله
ابن عباس این روایت گفته است
کو ز اعجاز نبوت گفته است
جمع گشتند عده ای از مشرکین
نزد احمد ختم کل مرسلین
کِی محمد ای فروغت بی افول
گر تو از سوی خدا هستی رسول
گر چه نطفت جانفزا و دلرباست
آنچه می گویی اگر که هست راست
پس به اعجاز ای به مُلکِ کُن مقیم
ماه را امشب نما بر ما دو نیم
گفت احمد گر نمایم این چنین
آورید ایمان به من،ای مشرکین؟
جملگی گفتند آری ای رسول
ای وجودت وحی را بیتُ النّزول
پس رسول از لطف ربّ انس و جان
داد اعجازی بر آن مردم نشان
کرد او با یک اشاره از نظر
پیش چشم مشرکین،شقّ القمر
از عطای قادر حیّ کریم
گشت ماه چارده،ناگه دو نیم
———————————-
یا محمد ای تو منجی بشر
ای که کردی با نظر شق القمر
ای که بودی مونس رنج و بلا
جات خالی بود دشت کربلا
که حسینت دید با سوز جگر
گشت فرق اکبرش،شق القمر
مایه ی اندوه بابا گشته بود
جسم پاکش ارباً ارباً گشته بود
قدسیان بر گرد او صف می زدند
کوفیان با هلهله کف می زدند
#شق_القمر
#شعر_حضرت_محمد
#دلنوشته #حضرت_علی_اکبر
🔴 این مثنوی در حدود سال ۸۳ سروده شده
@sherosabk
سرود ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
دلبرِ دلبرِ کُلِّ عالمین اومده به دنیا
روشنی چشمِ لیلا و حسین اومده به دنیا
شده قبله ی اُمیّد همه
خونه ی حسین بن فاطمه
اومده شِبهِ پیمبر
اومده علی اکبر
سیدی یا علی اکبر...
شده قنداقه این زیبا پسر کعبه ی فرشته
روی بال هر فرشته دست حق یا علی نوشته
شده از شور و شوق منجلی
ذکر هر فرشته علی علی
اومده لیلیِ لیلا
اومده یوسف زهرا
سیدی یا علی اکبر...
میره از گهواره ی او به سما نور ولایت
میشه سرزمین کُفر از قَدَمَش طور ولایت
اومده محبوبِ عالمین
بُرده دل با خنده از حسین
اومده کوکب و مهتاب
اوّلین علیِّ ارباب
سیدی یا علی اکبر...
حق به نورِ چشم زهرای بتول یک هدیه داده
حضرت فاطمه در باغ جنان خوشحال و شاده
درد و غم امشب نهفته شد
غنچه ی زهرا شکفته شد
همه ی عالم و امشب
مژده گونی میده زینب
سیدی یا علی اکبر...
راه سختی رو دارم به من بده،زاد و توشه رو
تا که بوسه بزنم با جون و دل قبر شش گوشه رو
ببینم صحن و سرای تو
بشینم پایینِ پایِ تو
من گدایِ بی نوایَم
عاشقِ کرببلایم
سیدی یا علی اکبر...
🔴 این سرود در سال ۸۵ سروده شده
#اعیاد_شعبانیه
#حضرت_علی_اکبر
#ولادت_حضرت__علی_اکبر
@sherosabk
تعریف خاطره ای برای حضرت ابوالفضل العَبّاس از زبان زُهیر بن قین
در حریم رحمت جانانِ عشق
روز عاشورا در آن میدان عشق
قبل از آنی که کند تا عرش سِیر
پیش عبّاسِ علی آمد زُهیر
عرض کرد ای زاده امّ البنین
وِی زِ سر تا پا امیرالمؤمنین
قصد دارم ای گل خوش رنگ و بو
بر تو بنمایَم حدیثی بازگو
گفت عبّاسش به قلبی پر زِ درد
این روایت بازگو ای راد مرد
گفت ای عبّاس چون بابت علی
آن شکوه لایزال و منجلی
خواست با زوجی به حُکمِ داوری
خوانَد عَقدِ إِزدواج و همسری
آن سراسر جلوه ربّ جلیل
گفت تا آید به نزد او عقیل
چون عقیل آگاه از أنساب بود
در قبایل عالِمُ الأَحساب بود
گفت مولا با کلامی بَس جمیل
خواستگاری کن برایم یا عقیل
بانویی حَسب و نَسَب دار و دلیر
تا کزو آید مرا یک همچو شیر
یک پسر کز لُطف اللهُ الصَّمَد
در نَبَرد از او گریزد صد اَسَد
یک پسر عاری زِ رِجس و عار و ننگ
کو بُوَد شیرافکنِ میدان جنگ
یک پسر،یکسَر وفا،یکسَر شرف
تا حسینم را کند یاری به طَف
پس عقیل ابن ابیطالب به او
گفت بعد از چند روزی جستجو
یا علی آن زن که برتر از همه است
از کِلاویَه است و نامش فاطمه است
آری ای عَبّاس ای یار ولی
اینچنین شُد مادرت کُفوِ علی
پس تو ای عبّاس،ای نور دو عین
در ره یاریِ مولایت حسین
تا به جان بر کوش و کوتاهی مکن
باده غم نوش و کوتاهی مکن
که علیفرمود غمخواری کنی
این سِپَه را تو علمداری کنی
چون شنید عبّاس،آن فارِغ زِ غِیر
این روایت را در آندم از زُهیر
لرزه بر اندام زیبایش فِتاد
پای زد اندر رکاب آن پاکزاد
سوی میدان رفت آن میر دلیر
هیبتَش در دیده دُشمن چو شیر
زیر لب می گفت زاد مرتضی
مَرحَبا ای زاده قین ، مَرحَبا
دَر صف هیجا تو ای آزاد مرد
خوش مرا تشویق کردی بر نبرد
حال ای بهر شهادت بی قرار
آنچنان رزمی کنم در کارزار
کینچنین جنگ و چنین بر خَصم ، خَشم
تو ندیدی تا کنون هرگز به چَشم
🔴 این مثنوی در سال ۸۶ سروده شده
#دلنوشته
#حضرت_عباس
#شعر_حضرت_عباس
#مثنوی #زهیر_بن_قبن
@sherosabk
شفاعت حضرت زهرا با دو دست حضرت ابوالفضل العبّاس
روز محشر روز پاداش و جزا
حضرت ختمی رُسُل ، خیرُالوَریٰ
گوید این طُرفه سخن را با علی
که بیاوَر دخترم را یا علی
تا که محشر را پر از رحمت کند
تا شفاعت از همه اُمّت کند
پس علی آن را إِجابت می کند
أَمرِ اَحمَد را إِطاعت می کند
در میان اضطراب و واهمه
چونکه آید دخت احمد فاطمه
گویَدَش میر و امام عالمین
کِی تمام هستی ام ، اُمُّ الحُسین
ای جمالت ماه تابان علی
وِی رُخَت شمع شبستان علی
ای کلیدِ سِرِّ خلقت نزد تو
چیست اسباب شفاعت نزد تو؟
فاطمه گوید بر آن والامقام
کِی پسر عمّ نبیِّ ذوالکرام
هَست آن أَسباب،ای نور مبین
دست های زاده امّ البنین
آن دو دستی که فتاد از ظُلم و کین
بر روی خاک از یسار و از یمین
گویم این را با نوا و زمزمه
کِی نبی را پاره تن ، فاطمه
عُمر ما گردیده از عصیان تباه
کوله بار ما بُوَد پُر از گناه
در قیامت ، وقت میزان و جزا
هست کوتَه از دو عالَم دستِ ما
حق آن ساقی که خود سر مست بود
در کنار علقمه بی دست بود
ای عطایت در دو عالَم بی نظیر
روز محشر دست ما را هم بگیر
🔴 این مثنوی در سال ۸۶ سروده شده
#دلنوشته
#حضرت_عباس
#شعر_حضرت_عباس
#شفاعت #حضرت_زهرا
@sherosabk
توسل به ساحت مقدس آقا اباعبدالله علیه السلام
من از تاریکی قبرم هراسانم حسین جانم
چه می آید سرم آخر نمیدانم حسین جانم
بدم،اهل گناهم،روسیاهم،لیک در دنیا
همیشه یاد غمهای تو گریانم حسین جانم
به یاد محشر و میزان و یاد برزخ و دوزخ
همیشه زار و نالان و پریشانم حسین جانم
خجل هستم ز تو از بس که بر من لطف ها کردی
ولی من همچنان سرگرم عصیانم حسین جانم
مرا تنبیه کن آقا ولی نه با غم هجران
که با دوری زِ تو زنده نمی مانم حسین جانم
تو بر این نوکرِ عاصی عطا کردی و من امّا
نمک نشناسم و دربند شیطانم حسین جانم
تو روی نیزه قرآن خواندی و من غافلم از آن
غریبه با دعا و ذکر و قرآنم حسین جانم
بگیر آقا تو یک بارِ دگر دست گدایت را
به راه بندگیِ دوست حیرانم حسین جانم
اگر لطفت نبود آقا همیشه دستگیر من
عجب بد بود حالم خوب میدانم حسین جانم
الهی عاقبت در عرصه ی پیکار با دشمن
چنان عابس فدای تو شود جانم حسین جانم
به یاد جسم نیزه خورده ات در گوشه ی گودال
به سوز دل هماره مرثیه خوانم حسین جانم
صدا زد مادرت زهرا،بمیرم،تشنه جان دادی
ذبیحِ سر جدا،نور دو چشمانم حسین جانم
تو را با سنگ و شمشیر و عصا زد لشکر کوفه
به یاد غربت تو سخت نالانم حسین جانم
عزیزم گرگ های بی حیا صد پاره ات کردند
چه گویم از غمت ای ماه کنعانم حسین جانم
نگردد نور چشمم! نور تو خاموش تا محشر
بتاب ای غرق خون مهر فروزانم حسین جانم
🔴 مصراع اول این ابیات روز اربعین،در جوار ضریح مقدس آقا امام حسین علیه السلام و ادامه ی آن در تاریخ ۲۷ مهر ۱۳۹۹ سروده شده
#دلنوشته
#شعر_امام_حسین
@sherosabk
سرود ولادت آقا قمر بنی هاشم علیه السلام
بر علی و بر فاطمه نورعين
استاد دانشگاه عشق حسین
گردیده گلباران بیت خیرالناس
آمده به دنیا عباس
جشن گل یاس بادا مبارک
میلاد عباس بادا مبارک...
نازم رخساره ی قرص قمر را
بابا زده بوسه دست پسر را
از فخر و عزّت اميرالمؤمنين
مي بالد بر زاده ام البنين
جشن گل یاس بادا مبارک
میلاد عباس بادا مبارک...
در طلعتش دارد از حق نشانه
زینب زند بر گیسوی او شانه
آورده با قدومش نور و رحمت
از اول او خورده شیر ولایت
جشن گل یاس بادا مبارک
میلاد عباس بادا مبارک...
گهواره اش کعبه ی عشق عالم
دلداده ی رویش عیسی بن مریم
در چشمانش وفا شد نمایان
دستانش مشکل گشای دو جهان
جشن گل یاس بادا مبارک
میلاد عباس بادا مبارک...
گرمی بازار عشق علقمه
پشت و پناه حسین فاطمه
پرچم دار لشکر خدا آمد
ساقی مَهرویِ کربلا آمد
جشن گل یاس بادا مبارک
میلاد عباس بادا مبارک...
از وادی ظلمت هستی تو خارج
نور وفایی یا باب الحوائج
می نمایم بینوایی را احساس
دست من و دامان تو یاعباس
جشن گل یاس بادا مبارک
میلاد عباس بادا مبارک...
ای که ساقی دشت کربلایی
من آمده ام اینجا بهر گدایی
ای جمالت خورشید اهل ولا
خواهم از تو تذکره ی کربلا
جشن گل یاس بادا مبارک
میلاد عباس بادا مبارک...
🔴 این سرود در سال ۸۴ سروده شده
#اعیاد_شعبانیه
#سرداران_کربلا
#ولادت_حضرت_عباس
@sherosabk
مدح و مرثیه حضرت ابوالفضل علیه السلام
چشمم به اشک طالب دیدار کربلاست
از غم ، جوارحم همه بیمار کربلاست
گر دوست قابلش بشمارد ز مرحمت
دیده تراب مقدم زوّار کربلاست
با این همه گناه به معراج می روم
فیض عروج،لحظه دیدارِ کربلاست
عالم تمام حامی اویند تا ابد
هر کس که از وجود،طرفدار کربلاست
از خون شاه عشق شد اسلام سرافراز
افلاک جمله در عجب از کار کربلاست
قلب شکسته ام شده محزون ز داغ طف
تا روز رستخیز عزادار کربلاست
سرمایه ی بهشت بُوَد در صف جزا
آن دل که مست و واله و غمخوار کربلاست
خون خدای عزّ و جل ، شاه دین حسین
خورشید آسمان پر انوار کربلاست
لیکن در آسمان فروزان ماریه
یک ماه باشد ، آن هم علمدار کربلاست
نور دو چشم ام البنین است و مرتضی
صاحب لوا و میر و سپهدار کربلاست
هم هست او امید دل حضرت رباب
هم دلخوشی دختر سالار کربلاست
عباس از شرافت و از قدر و منزلت
بعد از حسین شَهگُلِ گلزار کربلاست
یوسف کجا و طلعت نجل علی که او
یوسف فروش،بر سرِ بازار کربلاست
دار بلا و رأسِ علمدار، نی عجب
منصور وار ،میثم تمار کربلاست
بهر حسین آنکه بود ثانیِ علی
او مالک و اباذر و عمار کربلاست
هیهات،او نه مالک و عمّار،کز شرف
بعد از حسین،حیدر کرار کربلاست
جانانه داده جان به دفاع از امام خویش
او پهلوان عرصه ی ایثار کربلاست
او با نگاه جان بستاند ز کوفیان
عباس شیر عرصه ی پیکار کربلاست
آن چشم را که از نگه حیدری خود
صیّاد بهرِ جمله ی اغیار کربلاست
در راه عشقِ یار به تیر بلا سپرد
عباس جزو اشرف انصار کربلاست
آثار شرم از رخ سقای تشنه لب
پیدا ز سرخ رویی رخسار کربلاست
او غیرت خدا بود و بین خاک و خون
غمگین ز حال عترت و اطهار کربلاست
🔴 این شعر در سال ۸۵ سروده شده
#دلنوشته
#شعر_حضرت_عباس
@sherosabk
سرود ولادت آقا علی اکبر علیه السلام
بهار من بهار من تویی عزیز لیلا
نگار من تویی عزیز لیلا
قرار من عزیز لیلا
دار و ندار منی
باغ و بهار منی
تاب و قرار منی
دل بسته ام به تار مویت
ای ثانی پیغمبر
ای یادگار حیدر
مولا علی اکبر
منم منم گدای کویت
علی اکبر
داداده ی روی توأم ای گل لیلا...
علی علی علی علی شده ترانه من
تویی نگار جاودانه من
به عاشقی شدی بهانه من
به لیلا نور عینی
اُمید عالمینی
علی بن الحسین
فدای رخسار نکویت
فدای عزّت تو
صفا و همّت تو
عشق و محبّت تو
دل بسته ام به تار مویت
علی اکبر
داداده ی روی توأم ای گل لیلا...
🔴 این سرود در حدود سال ۸۳ سروده شده
توجه : بعضی از عبارات بند اول سرود متعلق به یکی دیگر از شاعران گرانقدر است که بنده ایشان را نمیشناسم و امیدوارم هر جا که هستند در پناه قرآن و اهل بیت باشند،ان شاءالله
#اعیاد_شعبانیه
#حضرت_علی_اکبر
#ولادت_حضرت__علی_اکبر
@sherosabk
نوحه حضرت ابوالفضل علیه السلام
ای ذکر تو
نورِ هر دل
یا سیّدی
ابوفاضل
اَلا تو کعبه دلها
الا تو قبله حاجات
به آستانه رحمت
تویی تو روح مناجات
تویی تو ساقی جامِ
ولایِ عشق حسینی
به دوش خود تو کشیدی
لِوای عشق حسینی
نام زیبایت حلّ هر مشکل
یا سیّدی یا ابوفاضل
ای ذکر تو
نورِ هر دل
یا سیّدی
ابوفاضل
اَلا که مهر تو باشد
سرشت اهل ولایت
حریم عشق تو باشد
بهشت اهل ولایت
سُرود مدح تو هر دَم
بُوَد ترانه قلبم
زیارت حرمِ تو
شده بهانه قلبم
هجر تو ما را گردیده کامل
یا سیّدی یا ابوفاضل
ای ذکر تو
نورِ هر دل
یا سیّدی
ابوفاضل
بیا بیا گل زهرا
ببین ز عشق تو مستم
هدف به تیر بلا شد
دو چشم و سینه و دستم
به راهِ بندگیِ تو
همیشه بوده و هستم
خراب باده عشقت
ز صبح روزِ أَلَستَم
یوسف زهرا
سیّد و مولا
ای دردانه اهل کسا
ای ذکر تو
نورِ هر دل
یا سیّدی
ابوفاضل
🔴 این نوحه در سال ۸۵ سروده شده
#حضرت_عباس
#نوحه_حضرت_عباس
#تاسوعا #شب_نهم
@sherosabk
"مرثیه حضرت ابوالفضل علیه السلام
زبان حال کودکان اباعبدالله
کنار علقمه بابا چه دیدی
عمود خیمه را از چه کشیدی
به وقت رفتنت چون سرو بودی
چرا هنگام برگشتن خمیدی
مگر ما بی عمو گشتیم ، کینطور
امیدت گشته یکسر نا امیدی
تو گویا از درخت آرزویت
فراق و رنج و درد و آه چیدی
کنار علقمه گویا به ناله
صدای مادر خود شنیدی
چو رفتی تو به بالین عمویم
خودم دانم که در آنجا چه دیدی
فقط خون بود و تیغ و تیر و نیزه
کنار پیکرش وقتی رسیدی
کنار علقمه گویا ز مویت
سیاهی شد مبدّل بر سپیدی
کنار علقمه رفتی ولیکن
تو جز معشوق را آنجا ندیدی
علمدار خودت دادی و جایش
رضای ذات اقدس را خریدی
چرا اینگونه تو در اِنکساری
مگر از زنده ماندن دل بریدی
ز هجر ساقی بی دست ، بابا
تو جام بی کسی را سر کشیدی
گل ام البنین جان داد و زان پس
تو طعم تلخ غربت را چشیدی
مگو ساقی به خاک و خون فتاده
بده بر مادر اصغر نویدی
🔴 این شعر در سال ۸۵ سروده شده
#دلنوشته
#شعر_حضرت_عباس
@sherosabk