من آن چوپان بی دینم که پیغمبر نخواهم شد
مرا بگذار و بگذر چون از این بهتر نخواهم شد
نخواهم شد شبیه این همه پیغمبر کافر
شبیه این همه پیغمبر کافر نخواهم شد
همین شادی مرا بس که اگر زخمی نپوشاندم
برای گـــرده های دوستان خنجـــر نخواهم شد
نه از پائیز باکم هست و نه از دست تو چون من
گل ابریشــم قالیچــه ام پرپر نخواهــم شد
نگو دلواپسم هستی که چشمت زیر گوشم گفت :
برایت دایه ی عاشق تر از مادر نخواهم شد
#غلامرضا_طریقی
🍁🍃
تاک را سیراب کن ای ابرِ نیسان در بهار
قطره تا می میتواند شد چرا گوهر شود
#دانشِ_مشهدی
🍁🍃
گفت جای من کجا لایق بُوَد؟
گفتم: به دل
گفت: میخواهم جز این جای دگر،
گفتم به چشم
#هلالی_جغتایی
🍁🍃
شبنم وصالگل طلبید آب شد ز شرم
از هر که هرچه میطلبی اینچنین طلب
این آستان هوسکدهٔ عرض ناز نیست
شاید به سجدهای بخرندت، جبین طلب
#بیدل_دهلوی
🍁🍃
کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت؟
که تشنه مانده دلم در هوای زمزمههایت
به قصهی تو هم امشب درون بستر سینه
هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت
تهی است دستم اگرنه برای هدیه به عشقت
چه جای جسم و جوانی که جان من به فدایت
هزار عاشق دیوانه در من است که هرگز
به هیچ بند و فسونی نمیکنند رهایت
دل است جای تو تنها و جز خیال تو کس نیست
اگر هر آینه ، غیر از تویی نشست به جایت
هنوز دوست نمیدارمت مگر به تمامی؟
که عشق را همه جان دادن است اوج و نهایت
در آفتاب نهانم که هر غروب و طلوعی
نهم جبین وداع و سر سلام به پایت
#حسین_منزوی
🍁🍃
لب پُر از آه و درونْ پُر ز خیالِ غمِ دوست
در نَفَس، دوزخ و در سینه، گلستان دارم…
#ابوالفتح_گیلانی
🍁🍃
بیکیمیای مستی تبدیل غم محال است؛
یا می حلال فرما یا غم حرام گردان...
#نظیری_نیشابوری
🍁🍃
هر قضایی سببی دارد و من در غم دوست
اجلم میکشد و درد فراقش سبب است
سخن خویش به بیگانه نمییارم گفت
گله از دوست به دشمن نه طریق ادب است
# سعدی
🍁🍃
به انتظار نبودی، ز انتظار چه دانی؟
تو بیقراریِ دلهای بیقرار، چه دانی؟
نه عاشقی که بسوزی، نه بیدلی که بسازی
تو مست بادهی نازی، از این دو کار، چه دانی؟
#معینی_کرمانشاهی
🍁🍃
آدمها وقتی میآيند
موسيقی شان را هم با خودشان میآورند؛
و وقتی میروند،
با خود نمیبرند.
#هرتا_مولر
📚قرار ملاقات
🍁🍃
شدم اسیر سپاهی به نام تنهایی ؛
و تن سپردهام اینجا به دام تنهایی
به هر کجا بگریزم دوباره میبینم ؛
هجوم تازهای از ازدحام تنهایی
به انزوای خودم پیله کردهام بی تو ؛
که حکم میکندم بر نظام تنهایی
به سمت و سوی جماعت نمیکشد دل من ؛
اقامه بسته فقط بر امام تنهایی
سکوتم از سر رغبت اگر چه نیست، بدان ؛
سکوت کرده دل اما به کام تنهایی
شنیده میشود از پاره استخوان تنم ؛
نوای نالهی نی در مقام تنهایی
کجاست مرهمی از جنس بودنت که دهد ؛
برای ثانیهای ، التیام تنهایی
قیام کردهام امشب در این غزل ، شاید ؛
بگیرم از دو جهان ، انتقام تنهایی
#پروین_رضایی
🍁🍃
دردِ فراق آمد و آشفته حالی اش
باید گلایه کم کنم از جای خالی اش
صیاد من که بال و پرم را شکست و رفت
دیگر چگونه پر بکشم در حوالی اش
گفتم که در خیال منی، گفت : بی خیال
آتش به جان من زده این بی خیالی اش
گاهی به یک اشاره گلآلود می شود
یک برکه نیز با همهی آن زلالی اش
من آن کویر چشم به راهم که سالهاست
دیگر کنار آمده با خشک سالی اش
#غلامرضا_خدارحمی
🍁🍃
گفته بودی دردِ دل کن گاه با هم صحبتی
کو رفیقِ راز داری! کو دلِ پُر طاقتی؟
شمع وقتی داستانم را شنید آتش گرفت
شرحِ حالم را اگر نشنیده باشی راحتی
تا نسیم از شرحِ عشقم با خبر شد، مست شد
غنچه ای در باد پر پر شد ولی کو غیرتی؟
روزهایم را یکایک دیدم و دیدن نداشت
کاش بر آیینه بنشیند غبار حسرتی
بس که دامانِ بهاران، گل به گل پژمرده شد
باغبان، دیگر به فروردین ندارد رغبتی
من کجا و جرأت بوسیدنِ لب های تو
آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتی
#فاضل_نظری
🍁🍃
هنوز از اشتیاق زلف لیلا، چون وزد بادی
ز برگ بید مجنون، نالهی زنجیر میآید
#سراجالدین_علیخان_آرزو
🍁🍃
نمی دانم عیار لطف و قهرش را، همین دانم
که چون تیر قضا در دل نشیند هر ادای او
#صائب_تبریزی
🍁🍃
چیست گفتم گنهم، دست به خنجر زد و گفت:
پیش از آن دَم که شوی کُشته، بپرهیز و برو...
#وحشی_بافقی
🍁🍃
قاصدکهای پریشان را که با خود باد برد
با خودم گفتم مرا هم میتوان از یاد برد
#فاضل_نظری
🍁🍃
دل بریدم تا نبینم دوست با من دشمن است
دل بریدن، گاه تنها راه عاشق ماندن است...
#فاضل_نظری
🍁🍃
هدایت شده از آوای سکوت
🍁🍃
بر زخم دلم نمک نپاشی چه کنم؟
با نازکی این دل ناشی چه کنم؟
از اخم تو روزگار من زخم شده
حالا تو بگو! اگر نباشی چه کنم...
#مرتضی_درزی
@avayesokut
کی صید خبر از دل صیاد گرفته است
ای عشق دلم خانه ات آباد گرفته است
بیماری مسری شده دلباخته بودن
هرکس که نگاهش به تو افتاد، گرفته است
هر شعر که از چشم و لب و خال تو گفتم
زیبا شده و دستمریزاد گرفته است
تقصیر دلم نیست که چشمان تو بانو
آموزش دلبردن از استاد گرفته است
از وا شدن غنچه ی لبهای تو یک شهر
لبخند زدن را عملی یاد گرفته است
گیسوی پریشان تو شد چالش و از چال
افتاده به چاهی دل و غمباد گرفته است
هر بار که با خاطره ی عشق تو گشتم
ما را ون بی صاحب ارشاد گرفته است
#محمدجواد_منوچهری
📚 گیدا
🍁🍃
من آشنای کویرم، تو اهلِ بارانی
چه کردهام که مرا از خودت نمیدانی...؟!
#سجاد_سامانی
🍁🍃
شیدایی
🍁🍃 بر زخم دلم نمک نپاشی چه کنم؟ با نازکی این دل ناشی چه کنم؟ از اخم تو روزگار من زخم شده حالا تو ب
تو سینه ی من را بخراشی باید
روی سر قلب من تو باشی باید
این زخم جدید دوستت دارم را
با دست خودت نمک بپاشی باید
#جليل_صفربيگى
🍁🍃
صحرای ازل هیچ سراشیب نبود
افتادن ما به قصد آسیب نبود
با جذبهی انگور زمینگیر شدیم
دستاویز هبوطمان سیب نبود
#محمدعلی_شیوا
🍁🍃
در آن غم ناروا بگردم خود را
یا گوشه ی این عزا بگردم خود را
رفتی و خیال تو مرا با خود برد
ای گمشده در کجا بگردم خود را
#امیر_دادویی
🍁🍃
دوری کن از انگیزه ی کم بودنها
بشتاب به سوی دم به دم بودنها
زیبا و غنیمت است در این دنیا
در شادی و غم، کنار هم بودنها !
#مریم_یوسفی
🍁🍃