eitaa logo
شیدایی
104 دنبال‌کننده
43 عکس
18 ویدیو
0 فایل
صفحه ادبی شیدایی
مشاهده در ایتا
دانلود
در مکث زمان اگر چه پر جزر و مَدیم ما مجرم محکوم به حبس ابدیم یا پوچ دو دست سرد دنیاست و یا ما پشت همان دست که پوچ است زدیم 🍁🍃
جانا! پیِ خرابی دل این‌قدَر مکوش گیرم دل من است، مگر خانه‌ی تو نیست...؟! 🍁🍃
من از آن سوی تو آیم، که به جز تو کس ندارم! تو از آن زِ من گریزی، که چو من هزار داری... 🍁🍃
اولین شرط معلم بودن، عاشق بودن است! شیخ این مجلس کهن‌سال است اما پیر نیست روز معلم بر معلمین شریف مبارک 🍁🍃
همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت 🍁🍃
گر چه محتاجِ معلّم نیست آن بیدادگر ! فتنه با چندین زبان آموزگارِ چشمِ توست... 🍁🍃
معلّمَت همه شوخی و دلبری آموخت جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت غلام آن لبِ ضحّاک و چشمِ فتّانم که کِیدِ سِحر ، به ضحّاک و سامری آموخت 🍁🍃
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلامِ تلخ ولی صادقانه را بپذیر بهانه است، چه بهتر بهانه را بپذیر چو بَرده‌‌ای که امیدش به روزِ آزادی است صبور باش و به تن تازیانه را بپذیر پرنده‌بودنِ خود را مبر زِ یاد، ولی کنون که در قفسی، آب‌و‌دانه را بپذیر نشاطِ عشق به رنجِ وجود می‌ارزید ملالِ این سفرِ جاودانه را بپذیر کسی برایِ ابد با کسی نمی‌ماند زمانه است رفیقا! زمانه را بپذیر…
مستور و مست هر دو چو از یک قبیله‌اند ما دل به عشوه‌ی که دهیم؟ اختیار چیست؟ 🍁🍃
هر دم به صیدی ره مده آن غمزه‌ی غماز را بر یک شکار استاد کن چشم شکار انداز را 🍁🍃
جرات از اهل جنون خیزد ، نه از ارباب عقل می رمد صد عاقل از جایی که یک دیوانه است... 🍁🍃
من همان ماهیِ حوضم که شدم عاشقِ ماه از تماشای تو سهمم شده یک نیم نگاه در تو فَوّاره ی این آب چه موجی انداخت به تو گلدانِ لبِ حوض چو من دل را باخت تا به دیدارِ تو مرهم به دلم بگذارم روز می خوابم و از شوقِ تو شب بیدارم گرچه از دوریِ تو تا به سحر تاریکیم من و تصویرِ تو بر آب به هم نزدیکیم با خیالِ تو شکستم دلِ تنهایی را ولی افسوس ندیدی غمِ شیدایی را تو که از حالِ دلِ غمزده ام بی خبری بی گمان ساده تراز باد ز من می گذری.. 🍁🍃
می‌خواستیم جان به وفایش کنیم صرف او زود بی‌وفا شد و ما هم دو دل شدیم 🍁🍃
يا گرمى يک بوسه به پيشانى من باش يا علت يک عمر پريشانى من باش 🍁🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رها کن از لبِ بام آن دو بافه گیسو را... هوای یک شب دنباله دار کرده دلم! 🍁🍃
‌ وَ... اگر روزی از تو در مورد من پرسیدند، بی درنگ بگو اندکی شعر را دوست داشت و بسیار مرا... 🍁🍃
من آن نی‌ام که دهم نقد دل به هر شوخی درِ خزانه به مُهر تو و نشانه‌ی توست... 🍁🍃
تاثیر خون توست که با خاک شد عجین زان روست خاک قبر تو هر درد را شفاست 🍁🍃
چاره‌ای نیست به جز دیدن و حسرت خوردن آدمی را که طلب هست و توانایی نیست... 🍁🍃
در خود هزار نقصِ حکیمانه دیده‌ایم این است آن‌چه عقل شمارد کمالِ ما 🍁🍃
تو را آن‌گونه می‌خواهم که شاهی سرزمینش را شبیه مومنی دل کنده از دنیا که دینش را 🍁🍃
عشق است سکه‌ای که در این خانه رایج است   آلوده‌ی ریال و قِرانش نمی‌کنم سودِ کم و فروشِ فراوان، سیاست است تا یار، مُشتری‌ست گِرانش نمی‌کنم جایی که مَسکن است تجارت نمی‌کنند دل، خانه‌ی من است دُکانش نمی‌کنم 🍁🍃
آرام ای پرنده ی پرپر... سکوت کن ما قبل تو زدیم به هر در... سکوت کن از عشق آب و دانه و فال است سهم ما پس این همه بهانه نیاور سکوت کن دلگیری از تسلسل غم های بی دلیل امّا به دل نگیر برادر سکوت کن با چشم هات حرف خودت را بزن ولی مثل کتاب های مصوّر سکوت کن دنیا اگر هزار برابر تو را شکست غمگین نشو، هزار برابر سکوت کن 🍁🍃
هم شعری و شاعری به‌جز چشمت نیست هم راحت خاطری به‌جز چشمت نیست در صحت اینکه آسمانی هم هست قول متواتری به‌جز چشمت نیست 🍁🍃
خود را به‌حیاتِ دیگری آوردم قبرستان را قیامت خود کردم هرقبر، کتابِ تازه‌ای از مرگ است آهسته، کتابخانه را می‌گردم 🍁🍃
پاک بینی شیوه‌ی خود کن که فیض چشم پاک در سرای خسروان آیینه را محرم کند 🍁🍃
زَهر اَشکی شد و چشمانِ تَرَش را سوزاند سینه یِ بی رمقِ مُحتَضَرَش را سوزاند 🍁🍃
نه رواقی،نه گنبدی،حتی سنگ قبری سرمزار تو نیست! غیرِ مُشتی کبوتر خسته خادمی،زائری،کنار تو نیست بغضهایم کجا دخیل شوند؟ پس ضریحت کجاست آقاجان!؟ روضه خوانها چرا نمی خوانند!؟ گریه ها بی صداست آقاجان! گنبدی نیست تا دلم بپرد پابه پای کبوتران شما کاش می شد که دانه ای گیرم امشب ازدست مهربان شما 🍁🍃