eitaa logo
شیدای زینب (سلام الله علیها)
250 دنبال‌کننده
316 عکس
229 ویدیو
8 فایل
اشعار آئینی #زینت_کریمی_نیا @sheydaye_zeynab ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
ویرایش شده شعری تقدیم به دوست عزیزم راضیه علیزاده خواهر شهید کربلای پنج محمدرضا علیزاده که درزلزله بم به برادر عزیزش پیوست ( در تلاقی سالگرد زلزله بم و کربلای پنج ) سرما وسوز بود و سیاهی وخستگی یک قاب عکس خاکی وپر از شکستگی انگار داغ کهنه او تازه می شدو مهمان او شهید پرآوازه می شدو اشکش به قاب جاری وآرام وبی صدا از کربلای پنج روان بود تا دعا در ابتدای ماه که مهتاب هم نبود اما سپیده بود که آغوش می گشود افتاده بود در دل او جلوه پگاه صدجور ماه دید که تابید جای ماه می گفت با خدا که چطور است حال من ؟ این واقعی است یا که فقط درخیال من؟ شب بود وباز راضیه بود و برادرش پشتش به نخل بود وبرادر برابرش جریان یک مکاشفه و طی ارض بود پلکی به روی هم زد و یک جبهه را گشود آنگاه با برادر خود با شتاب رفت با یک کجاوه نور به فردای خواب رفت بم بود وبهترین شب در یادماندنی بم بود و شعرو شور و غزل های خواندنی بم بین شهرهای خدا برگزیده بود آن شب عجیب غرق ثنا وسپیده بود بم ماند وآسمان پراز چلچراغ او بم ماند با شقایق برچهره داغ او بم ماند با حضور امام زمان ما تایید حرف رهبری نکته دان ما زینت کریمی نیا دی ماه ۸۲
عبور از در خانه , شده عذابی سخت به چشم اشکی بی خواب دود خوابی سخت ابوتراب دل از خاک کنده و با چاه... قرار بسته از این بعد با حسابی، سخت زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
تنم تابوت غمگینی که جانم رانمی‌فهمد دلِ تنگم حصار استخوانم را نمی‌فهمد   شبیه بغض نوزادی که ساعت‌هاست می‌گرید پر از حرفم کسی اما زبانم را نمی‌فهمد   انارم دانه دانه دانه دانه دانه غم دارم کسی تا نشکنم راز نهانم را نمی‌فهمد   دلم تنگ است و می‌گریم،دلم تنگ است و می‌خندم کسی که نیست دیوانه جهانم را نمی‌فهمد   چنان در آتش غم سوخته جانم که می‌دانم پس ازمرگم کسی نام و نشانم را نمی‌فهمد   حسین_منزوی http://eitaa.com/sheydayezeynab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۴۰۰/۱۲/۱۲ پای تو می ریزم غزل ها را به دست عشق می آورم در چشم دریا را به دست عشق دلبر تو باشی هیچ عاشق نیست مانندم دارم توان فتح دنیا را به دست عشق با من بگو اما که چندین گام مانده تا روزی که بینم نور رویا را به دست عشق چندین غزل چندین ترانه چند پیمانه؟ مانده که نوشم شعر صهبا را به دست عشق باید بیایم چند بیت از خویش آنسوتر تا که رسانم این تمنا را به دست عشق این بیتها اما فقیرند و خودت باید پیش آوری بیت معلا را به دست عشق محتاج اعجازند دستان یتیم من پر کن دوباره دست شیدا را به دست عشق زینت کریمی نیا 🆔http://eitaa.com/sheydayezeynab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مکتب سلیمانی مرد بوران و برف می داند ،گرمی یک پناه یعنی چه ساربان در کویر می داند، امنیت توی راه یعنی چه آنکه یک عمر راه را بیراه ، رفته با درصدی خطا در چاه او چشیده ست روی طعم آه ، تلخی اشتباه یعنی چه شب اگر بی چراغ ره باش ،نیمه ماه چارده باشد و دلت قرص.... ماه ...می دانی ، هدف از قرص ماه یعنی چه کودکی باشی و بمانی جا ،یک قدم مانده تا به داعش ها می توانی فقط بفهمی که ،معنی قتلگاه یعنی چه آری آری فقط سلیمانی ، یک ابرمرد ناب ایرانی می تواند کنار حشد الشعب ،بنویسد سپاه یعنی چه این فقط مکتب سلیمانی ست ، که فراگیر تر از ایرانی ست آسمانی تر از افق دیده، بازتاب پگاه یعنی چه بله اینگونه می شود یک شب ، در "کلمح البّصر" و یا 'اقرب " سیصد و سیزده نفر بینند ،اثر یک نگاه یعنی چه زینت کریمی نیا 🆔http://eitaa.com/sheydayezeynab
حتما می آیی، باد می گوید به گوش ابر بارانی حتمامی آیی،ماه می گوید به شبهای زمستانی حتمامی آیی مطمئنم نرگس دی ماه می گوید حتما میایی شاهد است انگشتر دست سلیمانی زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایابخاطر حاج قاسم !!!!! مطمئنم من از آن روز که بر می گردی ولی از سیصد و اندی تو کدامین مردی زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
خبری داغ سروده دی ماه ۹۸ خبر آمد خبری داغ که می سوزاند آتش افتاده در این باغ که می سوزاند خبر آمد به دل دشت که دریا خشکید آه ها بس که کشیدیم ثریا خشکید شعله داغ است ولی روضه امانش ندهد فرصت برف زمستان به خزانش ندهد شعله داغ است ولی از دل داغ شیعه قدر گلبرگ گلی سوخته باغ شیعه پیرهن کهنه نداری تو و یک تکه حصیر نشده خواهر ویا دخترت البته اسیر روضه ات خاطره ی کوچه و در کم دارد فاطمیه ست ولی بوی محرم دارد روضه ات گرچه نرفته ست به سمت گودال ولی از علقمه شد ساغرمان مالامال قمر آن لحظه که دستان تو افتاد رسید ماه هم دید تو را ماه به فریاد رسید چیست بین تو و زهرا که نمی دانم من چه گذشته به تو آیا که نمی دانم من بر تنت خاک شلمچه ست ز بویت پیداست چیست که خانه تو شهره به بیت الزهراست فاطمه امده از قصر به استقبالت فاطمیه شده هم عصر به استقبالت دل تو حاوی دریاست به دریا سوگند چشمه اش کوثر زهراست به زهرا سوگند بهتر از این چه لقب حک شده بر روی عقیق که ولی خوانده تورا یار قدیمی ورفیق گریه کرده ست وبه تکرار شهادت داده که به جز خیرندیده ست درین فرمانده تو همانی که بدون کرسی، دفتر، میز خودشدی مسئله و اصل گزینه بر میز راست گفتند تروریست تویی ای سردار کرده ای دشمن حق را به نگاهی مردار دشمنانت نه فقط کشته چشمان تواند دوستان هم همه مدهوش و پریشان تواند مادرت کو که ببیند چه سرافراز شدی روی قبرتو نوشتند که سرباز شدی توهمان حرفه ای لشکر ثاراللهی که لدر می بری از خصم توازیک راهی که همه واله ودرمانده شدنداز هوشت بیجهت نیست علم خسته شده بر دوشت مطمئنم من از آن روز که برمیگردی ولی از سیصد واندی تو کدامین مردی سیصد وسیزده و آه ندامت ازمن تو وآنها ودل مانده به حسرت ازمن می شود نام مرا هم ببری درآن روز می شود پاک شود قصه من از دیروز آه اگر بر تو شکایت ببرم من آیا می شود فیض شهادت ببرم من آیا می شود دفتر دیروز مرا پاک کنی گوشه ای درکف پاهات مرا خاک کنی جای من نیست اگر بین تو و یارانت چند بیتی که شدم شاعرت ومهمانت بیت دربیت بدنبال تو می گردم من بخدا درغم تو کوه پراز دردم من کوه پردرد ولی باز سراپا محکم ایستاده به ره حضرت آقا محکم حضرت عشق نبینم که شما گریه کنی مرگ حق است به دینم که شما گریه کنی چندسال است ندیدم که شما تا این حد بغض از چشم و نگاهت به عیان می بارد بخدا عقده دل وانکنی می میرم و اگرچه که زنم اسلحه را می گیرم سر فرزند چنان ام وهب در دستم بر سر عهد خودم با تو همیشه هستم باز پیمانه بده این سر پیمانه پرست سر پیمانه ی تو بر سرپیمانش هست زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
Voice 003.m4a
14.32M
یادواره شهید حاج حسین پور جعفری مداح حاج عادل رضایی شعر از زینت کریمی نیا
12-hajqasem-4.mp3
13.02M
دستای سردار ما می‌جوشه ازعلقمه هدیه شده محضـرِ مادرمون فاطمه 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) نشر اشعار بروز ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
تقدیم به لبخند خالصانه شهیدحسین پورجعفری بس که لبخند ولبش عهد تفاهم دارند بوسه ی قند و نمک بر گل گندم دارند زینت کریمی نیا 🆔http://eitaa.com/sheydayezeynab
باز پیمانه بده این سر پیمانه پرست سر پیمانه تو بر سر پیمانش هست زینت کریمی نیا 🆔http://eitaa.com/sheydayezeynab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیت در بیت به دنبال تو می گردم من به خدا در غم تو کوه پر از دردم من زینت کریمی نیا 🆔http://eitaa.com/sheydayezeynab
شعر خوانی حقیر امشب ۱۲دی ماه ۴۰۱ شبکه کرمان در شب شهادت سردار عزیز دلها
نوحه شب شهادت حاج قاسم اجرا توسط حاج آقای کدخدایی فاطمه ، صاحب عزا شد سیزده دی ، غم به پا شد مرد میدان خدایا کجا رفت؟ در غریبی ولی آشنا رفت ای عزیز دل ما کجایی؟ اهل کرمان و یا کربلایی؟ ابری از ماتم گرفته آسمان را غم گرفته فاطمیه شده غم دو چندان فاطمه در عزایش پریشان ای عزیز ................ مردی از جنس خدا رفت جانفدای فتنه ها رفت او که خود انقلابی ترین بود در میان شهیدان نگین بود ای عزیز........... او که عمار ولی بود عاشق سید علی بود رفته اما به جایش هزاران قاسم دیگر آید به میدان ای عزیز دل........ دشمن از اسمش فراری حتی از عکسش فراری گوید آقااگر" اَین عمار " کل ایران شود اهل پیکار ای عزیز دل ما کجایی؟ اهل کرمان و یا کربلایی؟ زینت کریمی نیا۱۲۰۱/۱۰/۱۲ http://eitaa.com/sheydayezeynab
یک و بیست دقیقه به وقت شهادت گفتگوی با مرگ چقدر دلبر گل پیرهن در آغوشت چقدر لیلی سیمین بدن در آغوشت چقدر پای زلیخای من به درد آمد دوید و باز نشد جای من در آغوشت همین که شعر وزد از هوای خانه تو به بوی وسوسه آید سخن در آغوشت به پیش چشم خودم دیده ام شقایق را که راه یافته با نسترن در آغوشت زمان به وقت شهادت ، شب است و شعله ورم شده ست قسمت من سوختن در آغوشت قسم به قسمت قاسم رسیده ام ای مرگ* به آرزوی خودم کاملا در آغوشت *رفیق جبهه و سنگر ، ببین وفای مرا به بیت آخری ام آمدن در آغوشت زبنت کریمی نیا *شهید محمدحسین یوسف الهی دوست حاج قاسم که طبق وصیتشان در کار ایشان دفن شده اند نامه حاج قاسم به دخترش *مرگ خونین من! عزیز من! زیبای من! کجایی؟ مشتاق دیدارت هستم 🆔http://eitaa.com/sheydayezeynab
تقدیم به یار و همراه حاج قاسم شهید پورجعفری "دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود" چکمه دائمی از چرم وفا دوخته بود جعفری جنس و حسین اصل ، می نابش هست آنکه عمری به تمنای شهادت زنده است بس که لبخند و لبش عهد تفاهم دارند بوسه قند و نمک بر گل گندم دارند دل پاکش فقط ازطرز نگاهش پیداست طالع سعد و خوش از چشم سیاهش پیداست چشم مستش چقدر جام لبالب دارد ساغر معرفت از غیرت زینب دارد مرد بی حاشیه و ساده و بی آوازه در عمل کهنه و در شهرت و عنوان تازه سر سپرده ست سرِ دار فقط با سردار خانقاهش شده یک جبهه و زهدش پیکار او مریدی است که تو پیر و مرادش شده ای همه ی زندگی و کار و جهادش شده ای دوستش داری و در عشق پیامت پیداست دوستت دارد و در مشق مرامت پیداست باز افتاده از آن جام لبالب به دلم که گریزی بزند تا دل یک روضه قلم شرمگین نیست که آبی نرسد بر گلها لب او تشنه نبوده ست شبیه سقا ارباََ اربا نشده پیکر او چون اکبر نگرفته است در آغوش علی اصغر کمر از داغ برادر نشکسته دیگر نشنیده است که مهلا مهلای خواهر داغ دارد دل ما داغ اباعبدالله نشود سرد به صد قرن پر از گریه و آه داغ دارد دل ما داغ از آن شعله در چارده قرن تلافی نشده خون جگر چارده قرن گره خورده عجب در کارم بغض نشکفته ی در بین در و دیوارم خاک آلوده شده واژه ناب مادر آب هم سوخته در این تب و تاب مادر آخر روضه هر باره ابا عبدالله چاره هر دل بیچاره ابا عبدالله زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
اکرم توکلی: به نام خدا مثل هرروز صبح بعدِوضو/عشق میریخت پای گلدان و واذان سبز میشد از دستش/ آن طرف‌تر سکوت باران و مثل هرروز جانمازش را/سمت گل‌های چادرش انداخت بوسه زد بر سجود مُهرو سپس /بوسه زد بر قنوت قرآن و ندبه، امروز نه نمی چسبد/دل او شور میزند، زخمیست نخ تسبیح پاره شد افتاد/دانه هایش بروی دامان و رادیو روی میز چوبی او/ خبری تلخ را جهانی کرد رادیو گفت او شهید شدست/قصه ی رقص و رزم و جولان و رادیو داشت گریه میکرد و/ آه، انگشتری که خونینست اربا اربا تنی که عاشق بود/ اربا اربا و مرد میدان و پیرزن خیره شد به عکسی که/ روی دیوار حرف میزند و دوشهیدی که سالها رفتند/ مادر وخانه،بیت الاحزان و چادرش را به روی سر انداخت /عطرریحان بلند تر شده بود گریه میکرد و زیرپاله شد/ گل و گلدان ویک گلستان و میرود تا دل خیابانها/مقصدش نه هنوز نامعلوم پیرزن بی عصا و پایی لنگ/پیرزن خستگی ،خیابان و گوشه ای مینشیندو عکسی روبرویش به مهرمیخندد عکس سرباز ِرهبرست اینکه/ روی دیوار یک دبستان و درد دل میکند نمی‌داند /چه بگوید به عکس زیبایش یوسف اینبار برنمیگردد/آهِ یعقوب و آهِ کنعان و مسجدی گوشه ی خیابان است /ظهر، گلدسته،با اذانی که پیرزن ،چادری که خاکی بود/بغض ِ مردم ویک شبستان و ناگهان درقنوت گل چید و /کودکی چندساله شد خندید صف اول دودست مردی که /دستهایش شبیه گلدان و http://eitaa.com/sheydayezeynab
نذر حضرت ام البنین سلام الله علیها برای از تو سرودن قلم علم شده است و واژه ها همه والا و محترم شده است شنیده ام که شما شاعرید و اشک شرم روان به روی جبین من و قلم شده است عجیب واژه ژرفی ست محترم یعنی کسی که محرم حق باشد و حرم شده است به احترام تو باید تمام قد پا شد به احترام همان قامتی که خم شده است به جای فاطمه آنقدر مادری که اگر کسی از عصمتتان گفت باورم شده است عروس تازه ای و کودک حرم تبدار هنوز سرنرسیده شروع غم شده است میاید از طرف علقمه شمیمی که گواه مادری ات گشته و حکم شده است میان این دو حرم حس شاعرم انگار که با دوفاطمه امروز هم قدم شده است زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab