#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#ترانه
#نوحه
بابا سلام دلتنگتم درد دلم زیاده
نمی دونی چقده من راه اومدم پیاده
ببخش من و جون ندارم پاشم توانم کمه
قد خمیده م شده مثل مادرت فاطمه
بابا همش مادرت و من می دیدم کنارم
از وقتی دیدمش به عشقش دیگه بی قرارم
خسته شده دختر تو پشت سر قافله
ببخش دیگه بیشتر ازین نمیذاره حوصله
حالا تو از خودت بگو بابای مهربونم
سرت چرا جدا شده درد سرت به جونم
موهات چرا پریشونه چشات چرا خونیه
بابا به من بگو تو این خرابه مهمونیه؟
خوراکمون روزا شده نهیب و تازیانه
شبم که میشه نداریم یه گوشه اشیانه
از تو چه پنهون که دلم میسوزه واسه عمه
نگاه بکن کنار من سوخته لباس عمه
راستش دیگه طاقت موندن نداره دخترت
می خواد بیاد پیش تو جون بگیره از کوثرت
شما رو خوب نمی بینم دیگه چشام تاریکه
گمون کنم که لحظه وصال ما نزدیکه
عزیز من ، من و به همرات ببری چی میشه
دوباره ناز دخترات و بخری چی میشه
با تو بیام مزاحم همه دیگه نباشم
باعث غصه و غم عمه دیگه نباشم
من می دونم عمه رو دوست داری تو خیلی زیاد
به جون زینبت بابا بذار رقیه ت بیاد
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
قطره ای هستم به دریا می رسم در اربعین
تشنگی یک دل نه صد دل عاشق دریای توست
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
السلام علیک یا اباعبدالله 🖤
دوستان عزیز کرمانی داروهای اضافی خود را که تاریخ مصرفشان نگذشته به ما بدهید.
این داروها برای استفاده درمانی موکب اربعین استفاده خواهد شد.🏴
در صورت مثبت بودن پاسخ لطفا به ادمین پیام بدهید
#یا_رقیه_سلام_الله_علیک
تنها فقط حدود دو سال است
افتاده ام به را ه به دنیا
امروزقدر این دو سه سالم
رفتم چقدر راه خدایا
دست مرا گرفتی و بردی
بابا تو پابه پا ی خود آنروز
بوسیدی ام به هر قدمی تو
بنشاندی ام به جای خود آنروز
امروز پیش عمه نشستم
بوی تو داشت دامن عمه
پاهای عمه مثل خودم بود
مثل تو قصه گفتن عمه
بوسید عمه تاول پایم
نازم کشید و دست کشیدم
از گریه و به تاول پایش
نازی به هردودست کشیدم
پاهای عمه بیشتر از من
تاول زده ست و زرد و کبود است
خوابیده ام به دامنش اما
او در نماز و غرق سجود است
این نازدانه باز پدر جان
ناز از نیاز هاش بریده
در خواب ناز باز پدر را
دیده که نازهاش خریده
دستان نرم وکوچک خود را
برده کنار صورت بابا
دستش رمق ندارد و اما
لبهای او به حسرت بابا
گفتند رفته ای تو پدر جان
اصغر کنار توست گمانم
من دخترم و روی تو حساس
پس من چرا که با تو نمانم
نه آب نه غذا ندهندم
من تشنه ی لبان تو هستم
از تازیانه ترس ندارم
دلتنگ آب و نان تو هستم
از مادرم همیشه شنیدم
آقا ترازتوهیچکسی نیست
پرورده ام به دامن یک گل
جایم کنارخار و خسی نیست
این شاعر شکسته دل من
وقتی پیاده رفته به صحرا
اشکی به پای من که فشانده
اشکی برای زینب کبرا
این زائر پیاده ات آقا
با پرچمی به نام رقیه
محتاج یک عطای شما هست
از دست با مرام رقیه
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
این ترانه رو سال ۹۸برای اجرای بچه های مهدالرضا نوشتم اولین کار کودکم هست
یه دختر سه ساله
شکل گلای لاله
خیلی عزیز باباست
چون که شبیه زهراست
دلش می گیره وقتی
که بابا جون نباشه
عین کبوتری که
توآسمون نباشه
اونروز تو کربلا دید
باباش رفت ونیومد
ازهمه خیمه ها
صدای گریه اومد
میگن که خیمه هارو
آتیش زدن دشمنا
دامن اون گر گرفت
پاش میومدرو خارا
گهواره اصغرو
تکون میداده خالی
لالالالا لالایی
داداش من کجایی
سر باباشو بردن
بی انصافا روبروش
دلش خیلی گرفت و
خونش میومدبه جوش
سرش روسربابا
گذاشت ورفت تاخدا
دوتاییشون پرزدن
باهم تو آسمونا
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
هدایت شده از ادبخانه
Mahmood Karimi - Kojaei Baba (320).mp3
15.25M
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
چگونه سر بگذارم به شانه ای که نداری
نشانت از که بگیرم نشانه ای که نداری
چگونه شانه کنم خاک و خون بسته به مو را
جدا کنم سرت از روی شانه ای که نداری
چگونه تن بسپارم به دامنی که نداری
چگونه ناز بیارم به بردنی که نداری
نشسته بر غم آن خیزران خم شده در تشت
نخست نخل تناور سپس تنی که نداری
چگونه عمه بگوید به مادری که نداری
غم اسارت خود بر برادری که نداری
نشسته خوانده که امشب نماز نافله اش را
یقین شده است به زودی تو خواهری که نداری
به مادری که نداری برادری که نداری
به جان آن همه یاور به لشکری که نداری
ببر مرا به بهشتت سه سال من شده سی سال
ببر به روضه آخر به دختری که نداری
زینت کریمی نیا_کرمان
http://eitaa.com/sheydayezeynab
تقدیم به دختر گلم سامیه عزیزم به مناسبت روز پزشک
اولین سال پزشکی ات مبارک
آسیب نبینم که تو سیبم هستی
تنها نشوم تا تو حبیبم هستی
از درد ندارد دل من واهمه ای
وقتی تو در این خانه طبیبم هستی
زینت کریمی نیا
می دونم عاشق حضرت رقیه ای و می دونم که ایشان هم دوستت داره و بهت تبریک میگه تو که جشن تکلیفت با رقیه بود و حالا اولین روز پزشکت هم با رقیه همراهه و انشالله اولین ماموریت پزشکیت هم در پیاده روی اربعین رقم می خوره در پناه امام حسین علیه السلام موفق باشی
😊شعرطنز به مناسبت روز پزشک😊
ازپزشکان نمی گویم...
گفتم ،بگویم از پزشکان نیز چیزی
البته قدری با مزاح و طنزِ ریزی
وجدان من اما به من فرمود ناگاه
شوخی نکن با او که در وقت مریضی
درمان کند با دانش خود دردها را
با مبلغی ناچیز در حدِ پشیزی
او کهنمی گوید تمام ثروتت را
باید در آن هنگام بر پایش بریزی
او که ندارد هیچ رسمِ گربه بازی
وقتی که جایی باز باشد درب دیزی
اویی که کاری می کند در ناتوانی
گیری توان و روی پایت بر بخیزی
او که به تن پوشیده روپوش سفیدی
هست از لباس و کار از اهل تمیزی
افسردگی ها را کند درمان، به خوبی
از جمله اش،مردم ستیزی،خودستیزی
پایی شکسته گاه اگر در چاله چوله
یا در زمستان در زمان لیز لیزی
ایشان بچسباند به لطف خویش آن را
او نرم سازد هر کت و کولی به فیزی
چون یو ترابی جانشد در بیت قبلی
مشکل شده با اینچنین ترفند ایزی
او که برایت قرص و شربت می نویسد
وقتی به سر داری صدای ویز ویزی
وقتی که معتادی به گوشی و مرتب
این سو و آن سو در پیِ شارژ و پریزی
وقتی ز قوز و چشم درد و زخمِ بستر
یا دیگر آفات مجازی مستفیضی
درمان کنند این دردها را با محبت
دکتر خدا وردی نشد،دکتر حفیظی
کم کردم از تیزیِ بعضی حرفهایم
وقتی که دیدم توی دست اوست تیزی
در اوج نامردی ست هی گویی گلایه
از اینچنین لطفِ خدادادِ عزیزی
او که نمی گوید:تویی دکتر؟ ویامن
تا آنکه در درمان خود گویی تو چیزی
اما فقط یک جمله می گوییم طبیا!!!
لطفا نگیر از دردمندان ،زیر میزی
چون بعد حال و هولِ این دنیای فانی
حتما به پاگردد بساطِ رستخیزی
...
با طنز گفتم شعری از آنان ولیکن
از ذکر خوبی شان کجا باشد گریزی؟
ممنونم از آنان که رد کردند ما را
بالطفشان از دوره ی ویروس خیزی
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
امروز هفتم صفر و به روایتی شهادت امام حسن علیه السلام هست بنده سال گذشته در چنین روزی در سوگواره شعر مجتبوی داراب فارس مهمان بودم و شعر زیر برگزیده آن سوگواره بود.
#امام_حسن_مجتبی(ع)
چرخ می زد زمین به دور سرت
تو ولی یا حسین می گفتی
داستان های بچگی ها را
از حسن تا حسین می گفتی
پرده وا میشد از دو چشم تر
نقش ، دست تو ، چادرمادر
چشم تو صحنه بود و رازت را
اینچنین با حسین می گفتی
از ابالفضل تو چه پرسیدی
زینبت را چگونه فهمیدی
توی چشمانشان چه می دیدی
همه شان را حسین می گفتی
عطر مادر به خانه جاری بود
دور زینب چه گلبهاری بود
این همه گل ولی چه کاری بود
که تو تنها حسین می گفتی
چشم های حسین افتاده
منتظر بر اشاره آماده
تو امامی حسین مامومست
و تو اما حسین می گفتی
بعداز آن جمع عاشقان هر روز
برده نام حسین را با سوز
همه گفتند منتها آن روز
تو چه زیبا حسین می گفتی
داده ای بر حسین دلداری
که تو آیا خودت خبر داری
که چه روزی به پیش رو داری
وا حسینا حسین می گفتی
پای آن روضه ای که می خواندی
اشک تاریخ را درآوردی
با زبان سلیس و ساده چشم
جای دنیا حسین می گفتی
ولی آیا که در برابر تو؟
بوده قاسم کنار بستر تو؟
تا ببیند که جای "وای اخا"
"وای بابا" حسین می گفتی
زینت کریمی نیا
#شب_های_جمعه_زیارتی
#سفر_نامه_و_صفر_نامه
#قسمت_سوم
به یاد اربعین ۱۴۰۰
رسبده ام به همان وقت بی نهایت خاص
به روز خوب رسیدن به لحظه حساس
به فکر جمع وسایل به ساک بستن ها
وداع با همه ی دوستان عام و خاص
چقدر حس قشنگی است مثل بوی سیب
چقدر نرم و لطیف است کوچ سوی یاس
به فکر اینکه رسیدم به شهر و می بینم
که شارع ابو مهدی کنون شده احداث
به خواب می روم آنجا میان بولوارش
میان همهمه با راحتی و بی وسواس
مرددم که بمانم به پای خستگی ام
و یا ادامه دهم تا به شارع العباس
چقدر شک سر این دو راهی ام عشق است
همین که توی خیالم بخواهی ام عشق است
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
هدایت شده از بنیادحضرت مهدی(ع)کرمان
#سفر_نامه و#صفر_نامه
#قسمت_چهارم
رسیده ام به عمود هزار و صد حالا
به بال عشق دلم را کشاند این رویا
چقدر حرکت این دل سریع و جانانه ست
روان به شارع العباس مثل پروانه است
سلام می دهم و می رسم به عطر حرم
به چشم رد شود از اشک قطره قطره حرم
میان قطره ی اشکی که می شود منشور
طلای گنبد آقا شود سراسر نور
مرددم که کدامین طرف گشایم پر
به سمت چپ بروم یا به راست سمت قمر
چقدر شک سر این دو راهی ام عشق است
همینکه توی خیالم بخواهی ام عشق است
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
#سفر_نامه و #صفر_نامه
#قسمت_پنجم
نگاه می کنم آنسو که تل زینبیه ست
نگاه من نگران است حس خواهریَ است
به سمت تل بروم مشکلم فقط حلّ است
مرور روضه باز این نگاه بر تلّ است
نگاه من به نگاهش گره خورد امشب
مرا دوباره به دنبال خود برد زینب
نشسته پیش برادر هنوز هم زینب
و دارد این در و دیوار ذکر او بر لب
مرددم که زیارت بخوانم از این دور
و یا که پیش روم تا ضریح ، تا لب نور
چقدرشک این دو راهی ام عشق است
همین که توی خیالم بخواهی ام عشق است
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
#سفر_نامه و #صفر_نامه
#قسپت_ششم
گرفته ام به بغل کاملا ضریحت را
چه خوب می شنوم لهجه صریحت را
ولی زبان من امروز بد شده قاصر
اگر چه عاشقتان بوده یک کمی شاعر
نگاه ها همه حرفند و عشق می بارند
چه خوب این در و دیوار فارسی دانند
زبان مشترک زائران فقط اشک است
ردیف و قافیه شاعران فقط اشک است
مرددم که بخوانم زیارت عاشورا
و یا که شعر جدیدی سرایم این دل را
چقدرشک سر این دو راهی ام عشق است
همین که توی خیالم بخواهی ام عشق است
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
#شب_های_جمعه_زیارتی
#سفر_نامه_و_صفر_نامه
#قسمت_هفتم
رسیده ام به یقین بعد از اینهمه تردید
رسیده ام به حرم از مسیر بیم و امید
از این دو فکر که خوابم و یا که بیدارم
میان مرقد سالارم و علمدارم
چنان که هفته به هفته نوشته ام به خیال
شده ست واقعیت آنچه بوده فرض محال
گرفته ام صله ام را که شاعر شاهم
در آسمان نه ...زمین...من مسافر ماهم
رسیده ام به همانجا که پایگاه دل است
که پشت پای من ایران هزار آه دل است
رسیده ام و چقدر این رسیدنم عشق است
همین که توی خیالم بخواهی ام عشق است
زینت کریمی نیا
پنج شنبه ۱۴۰۰/۷/۸کربلای معلا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
شیدای زینب (سلام الله علیها)
#شب_های_جمعه_زیارتی #سفر_نامه_و_صفر_نامه #قسمت_هفتم رسیده ام به یقین بعد از اینهمه تردید رسیده ا
و امروز هم پنج شنبه ۱۴۰۲/۶/۹
نایب الزیاره همه عاشقان سید الشهدا علیه السلام
#هفتمین_سعی
۱۴۰۲/۶/۱۰جمعه _کربلای معلا
ره آورد هفتمین سفر کربلا پس از حج
در هفتمین سعی ام به زمزم می رسم حتما
پیش طبیب خود به مرهم می رسم حتما
یک بار دیگر هم به همدم می رسم حتما
در این مربع هم به یک دم می رسم حتما
شکر خدا یکسال دیگر عاشقت هستم
امروز هم خدمتگزار سابقت هستم
حسن ختام حج من سعی صفای توست
بعد از منای مکه تقدیرم منای توست
والفجر می دانم دلم حاجت روای توست
وقتی رضای حق دقیقا در رضای توست
در کودکی کامم به خاک تو حسینی شد
پلکی زدم عشقت برایم فرض عینی شد
دیشب اگر راهم ندادی نیست حرفی که
زیرا ندارم مثل زینب عشق ژرفی که
عشقی که گرما را برد تا حد برفی که
برفی که بامش بیشتر از حد ظرفی که
همچون دل من نازک و احساسی و تنگ است
باران علاج و راه حل سختی سنگ است
قدری بباران بر تن خشکیده ام باران
پیوند زن قلب مرا هم پای آن پیمان
از سرنویس این سرنوشتم را به آن پایان
پایان خوبی مثل جون و عابس و نعمان
باران برای روح بی ریحانه ام داروست
با عطر شعرت گوشه ی ویرانه ام گلبوست
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
تقدیم به زهراکوچولو دوست عراقیمون که سال ۹۸مهمان عشق و کلبه باصفایش بودیم
بیا وفرض کن در سعی صحرای نجف تا کربلا هستی
نجف را طی نکرده در مسیر عاشقی در ابتدا هستی
بیا و فرض کن سرد است و سوز صبحگاهی می وزد بر تو
کنار آتش یک موکب و مبهوت اعجاز خدا هستی
بیا و فرض کن...نه واقعیت را به یاد آور که مردی پیر
تورا با گریه می خواندبه شیر گرم و تومحو صداهستی
بیا و فرض کن یک بچه می خواند تو را با شوق و با احساس
هلابیکم بیا زائر و تو انگار با او آشنا هستی
عمود یک به یادش باش آن روزی که چون آهوی آزادی
به عزم رفتنی اما گرفتار نگاهش از حیا هستی
و می مانی به جذب آن نگاه روشن و زیبای دریایی
و حالا مثل قارون مالک گنجینه های پر طلا هستی
به اصرار تمام از دستهایت می کشد ساک لباست را
چنان گرم است با لبخند انگاری رفیقش سالها هستی
به فکری شاید الان میرسی یک قصر زیبا روبروی توست
ولی یک باره می بینی تمام هستی زهرا شماهستی
همه دار وندارش بین سفره روبروی توست اما نه
تمام هستی اش نه... بیشتر... آیا که در خوابی ویا هستی؟
بهشت اینجاست دنبال بهشت جاودان هرگز نگرد اصلا
بهشت تو همین لحظه ست قدرش را را بدان امروز تاهستی
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
[ ویراست خانم نانیزاد
برای مرحوم مهدی قاسمی
شاعر بی غل و غش اصفهانی ] 👇
————————————————--
شاعر اهل بیت باشی...
پست بذاری توی پیاده روی
که:
در راه رسیدن به تو ای کاش بمیرم!
و برسی به عمود ۶۱۰
ایست قلبی کنی
و تمام!
چقدر قشنگ به آرزوت رسیدی!
آقای #صدرا_قاسمی ...
شادی روحشون صلواتی بفرستیم
کاش روح ما هم اینجوری شاد بشه
ما رو اینجوری بخرن👌
.
#شب_های_جمعه_زیارتی
#سفر_نامه و #صفر_نامه
#قسمت_هشتم
رسیده ام به همانجا که حق حرمان داشت
و عاقبت سفر عشق خط پایان داشت
هنوز سر نرسیده دلی که تنگ اوست
و حرف های نگفته که غم فراوان داشت
یکی یکی همه ی حرفها که می آیند
و قطره قطره غمش را به پلک پنهان داشت
ولی نیامده ماندند تا ذخیره شوند
برای جاده برگشت که زمستان داشت
هنوز سر نرسیده شروع غم شده و
هزار شعر نگفته که قصد بحران داشت
خداکند که نباشد زیارت آخر
همین کلام که هر زائر پریشان داشت
دلم خوش است به صحن خیالی فکرم
به این دلی که برایت رواق و ایوان داشت
زینت کریمی نیا
پنج شنبه ۲۱صفر ۱۴۰۲
http://eitaa.com/sheydayezeynab
هدایت شده از رادیو زیارت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 گزارشی پخش شد از دختر ایرانی که گفته بود گشواره ام را فروختم تا به این سفر بیایم، حالا ده ها عراقی پیدا شده میگویند: ما میخواهیم گوشواره ای به ایشان تقدیم کنیم، او را به ما معرفی کنید...
💥لازم به ذکر است این دخترخانم از شهرستان تربت حیدریه ازیک خانواده مذهبی،متدین، وانقلابی وعضو هیات بیت الحسین می باشد
#پویش #من_رسانه_حسینم
#اربعین
#پیاده_روی
#کربلا
#صفر
#امام_حسین
#موج_اربعین
#رادیو_زیارت
#زیارت_با_رادیوزیارت
📱 @radioziyarat
🌐 Www.RadioZiyarat.ir