eitaa logo
شیدای زینب (سلام الله علیها)
242 دنبال‌کننده
292 عکس
184 ویدیو
8 فایل
اشعار آئینی #زینت_کریمی_نیا @sheydaye_zeynab ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام بر فاطمیه سلامًً علی آل یاسین و بر یاسهایش سلام علی غیرت و عشق و عباس هایش سلام علی فاطمیه سلام علی خانه عشق که می بارد آیات کوثر ز دستاس هایش سلام علی حاج قاسم که در بیت زهرا کند گریه های شدیدی به احساس هایش سلام علی بغض نشکفته فاطمیه که پنهان شده در ذغالِ در.....الماس هایش سلام علی مطبخ سرد و پر نور خانه که سرشار جنت شده خالیِ ِ تاس هایش سلام علی گریه های شلمچه به روضه به آن آخر مجلس و گریه ی خاص هایش فدایش شوم می رسد باز هم از مدینه به پشت در خانه ها ایها الناس هایش و لعنت به آنها که پاسخ ندادند او را به اول و دوم و سوم وخناس هایش 🖊 📚 کانال اشعار شیدای زینب(زینت کریمی نیا) در ایتا 🆔 eitaa.com/sheydayezeynab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 حسی فراتر از تن این عالم مثل زبان عطر، خوش و مبهم جاری چنان طراوت باران و برفی که شعله ور بشود کم کم دارد حریم حال و هوایم را در همهمه دوباره زند برهم در سرد سایه سار شوم سالار گرم رواق نور شوم نم نم یک آسمان نیاز به من دارد وقتی به گونه گل بکند شبنم دریا ندارد این همه قدرت را خالی کند جهان مرا از غم انگار چشمهای من آب افتاد از گرمی شراره برفت هم هر کوه قله قله بلند شود در پیش پای زیر زمینت خم گویند هر کسی به کسی نازد ایران فقط به نام تو در عالم هر کس به صحنی از حرمت وصل است من بیشتر، پیامبر اعظم (ص) 🖊 📚 کانال اشعار شیدای زینب (زینت کریمی نیا) در ایتا 🆔 eitaa.com/sheydayezeynab
هفت آسمان شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بر امام زمان روحی فداه و همه دوستان تسلیت باد .التماس دعا هفت آسمان بر دوش هفت انسان چه کاری ست باران به چتر هفت سر طوفان چه کاری ست شاید که کوثر در دل قرآن بگنجد یک دهر در عمر کم انسان چه کاری ست* نورُن علی نور است اما بردن نور در نیمه تاریک شب پنهان چه کاری ست هفت اختران وصله به یک چادر که بد نیست* با این شرایط گریه ی سلمان چه کاری ست یک شمع را هرگز نشاید خاک کردن خورشید را بردن به خاک آسان چه کاری ست هفتاد اگر باشد مقدس پس خدایا هفتاد روزه نقض آن پیمان چه کاری ست* وقتی به بیت هفتم این شیدا رسیده پس هفت وادی عشق سرگردان چه کاری ست زینت کریمی نیا کانال اشعار شیدای زینب 🆔http://eitaa.com/sheydayezeynab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 
✨بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ✨ خطبه ۱۷۸ نهج البلاغه: اگر مردم هنگامى كه محنت و بلايى بر آنها فرود مى آيد و نعمتهايشان زوال مى يابد، از روى صدق و صفاى نيت و شيفتگى دل به درگاه خداوندى زارى كنند، خداوند نعمت رميده را به آنان بازمى گرداند و كارهاى تباهشان را به صلاح مى آورد. ✨اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ.✨ @Kerman_razavi_ir
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ امشــب هــزاران واژه ریـــزد از آسـمان شــعر و احســـاس ابـر ســـــــیاه چشــــم هایـم گــــیرد ســراغ مجلس یاس خورشیدرا می جویم امشب با روشــــــنای اندک شـــمــع تنــــها ترم از هــــر زمــــانی تنها ولی محـکــــوم در جمع امشــــب هوای شـــعـر گفتن افتاده دراین سرکه غوغاست این شــــاعر شـــیدای زینـب مهمان زیـنـب نزد زهــراست کابـــوس تــــنـهایی دوبـاره افـــــتاده روی شــــانه هایم کو شــــــانه هــای مهــــربان تا تکـــــیه ای باشــــد بـرایم گـــــیرد دل تنگـــــــم بهــانه تا سـر به دامانــــش گــذارم دســـــــت تــــــمنای دلــم را بر قــــــبر پنـــــهانش گذارم قــــــبر تو معلـوم است بانو ما گمشـــــده در قعر چاهیم جای تو در لبخـــند ماه ست ما ییــم کــه درگیــــر آهـیم قبــــر تو قلب ایـــن زمین و هفت آســـــمان هم گــنبد تو صحـــنت چـــــراغان ستاره افلاک باشــــــد مرقــــــد تو دسـت تو بوســـــــیده پیمبر تا بر ســـرش دستی بگیـری؟ یا اینکه در روز غــــــــریبی از حـــیدرش دستی بگیری؟ یا اینکه بوسیده ست دستت از امتش گیـــــری تو دستی؟ یا نـه کــه امـــــت یادش اید روزی که پشـت در تو هستی شاید که او بوســیده دستت شـــــــرمـش بیـاید تازیـــانه بر جــــــای لب های پـیمـبــر لب را نســــــاید تازیــــــانه عمر کمـــــت با سـرعت نور تا بینـــــهایـت ها رســـــیده اما کنیـــز تو پــــــیاده سـت تنها به حســــرت ها رسـیده بیچــاره ایــــن دل بازمـانده در اضـطــراب واژه ها یــش شــاید ازو دســــتی بگـیــری از چاله ها ســـــازی رهـایش شاید که چتـــــر چـــــادر تو آیـد روی ایــن ســـــر دوباره یکـبار دیگــــر هــم ســـراغم آیـی پــس از این سـوگــواره شعر:زینت کریمی نیا 🆔http://eitaa.com/sheydayezeynab ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علیک یا ابا عبدالله نزدیک می شوم که فقط حس شوم کمی نزد حسین، مسلم و عابس شوم کمی نزدیک می شوم که سلامی بنوشم و سرمست، بر ضریح تو مونس شوم کمی نزدیک می شوم که در این چادر سیاه شاید به عشق فاطمه وارث شوم کمی زیبا شوم به نور ببینی فقط مرا خوش نقش پیش بانی مجلس شوم کمی حتی اگر که آه، نخواهی ببینی ام خوشبوی عطر یاس و نرگس شوم کمی آذین کنم به اشک کمی رنگ چهره ام بر چشم پاک ماه ،موسوس شوم کمی 🖊 زینت کریمی نیا 📚 کانال اشعار شیدای زینب(زینت کریمی نیا) در ایتا 🆔 eitaa.com/sheydayezeynab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این جمعه که از خودم عیادت کردم دیدم به نبـــود عشـــق عادت کردم ایـن بـود که از یار مســــیحا نفسم درخواسـت داروی شـهادت کردم 📚 کانال اشعار شیدای زینب (زینت کریمی نیا) در ایتا 🆔 eitaa.com/sheydayezeynab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از عشق و سپس دردسرش خسته شدم از حاشیه دور و برش خسته شدم از یوسف در چاه پس از چاه و سپس از پیرهن پاره ترش خسته شدم یعقوب نبوده ام به پایش یک عمر کم حوصله ام از خطرش خسته شدم در حبس خودم قناری عشقم را انداختم از بال و پرش خسته شدم هرگز به زلیخا نرسیده هدفم اینگونه که از چشم ترش خسته شدم ای عشق خودت به حال من رحمی کن ازاین من و روی دیگرش خسته شدم آنقدر گرفتار غم دنیایم از شادی و نوع بهترش خسته شدم هر روز به امتحان شوم مهمانی از نمره مردود ترش خسته شدم هی خسته شدم خسته شدم خسته شدم آقا به خدا من از خودم خسته شدم 🖊 زینت کریمی نیا 📚 کانال اشعار شیدای زینب(زینت کریمی نیا) در ایتا 🆔 eitaa.com/sheydayezeynab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ممنون از دوست عزیزم❤️😍
🌸 🌷 این جمعه که از خودم عیادت کردم 🥀 دیدم به نبـــود عشـــق عادت کردم 🥀 ایـن بـود که از یار مسیحا نفسم 🌷 درخواسـت داروی شـهادت کردم 🖊 زینت کریمی نیا 🤲🏻 ️اللهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَ الْفَــرَج 📚 کانال اشعار شیدای زینب (زینت کریمی نیا) در ایتا 🆔 eitaa.com/sheydayezeynab
به نام خدا 🌹 شعری تقدیم به خانم حضرت فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) کاش آنروز با پسرهایت کاش آنروز دخترت را هم کاش آنروز خنده بر لبهات کاش آنروز همسرت راهم... برده بودی کنار آب و درخت برده بودی کنار نخلستان برده بودی کنارِ چاهی که برده بودی و حیدرت را هم کاش آنروز آب را می‌ریخت روی دستت برای مِهر و وضو کاش اسما و و غسل با هم نه کاش اسما و قنبرت را هم کاش در قفل میشد وُ ای کاش آن کلیدی که جنسِ میخِ درست کاش پیدا نمیشد و ُگم بود کاش جسم مطهرت را هم کاش آنروز دستهای علی بسته نه نه نمی‌شدند ای کاش کاش او را نمیکِشیدندش کاش او را و منبرت را هم منبری را که در زمان فدک جای یک خطبه ی متنتن بود منبری را که تو درآن کندی سنگرت را و خیبرت را هم کاش شاعر!زمان گفتن شعر دستهایت قلم قلم میشد وخدا حینِ سیلیِ مادر خشک میکرد جوهرت راهم کاش آنروز کوچه برمیگشت از دمِ در، از آن پلیدی که کاش آنروز مَهدی آمده بود بینِ دیوار و در سرت را هم اسمِ سر آمدو حسین رسید از پسِ کوچه های این روضه بین گودال آسمان می‌ریخت یا حسین!اشک ِمادرت راهم 🖊 شاعر: 📚 کانال اشعار شیدای زینب (زینت کریمی نیا) در ایتا 🆔 eitaa.com/sheydayezeynab
دیر آمدم،،،، دیر آمدم... دیر آمدم... در داشت می‌سوخت هیأت، میان «وای مادر» داشت می‌سوخت دیوار دم می‌داد؛ در بر سینه می‌زد محراب می‌نالید؛ منبر داشت می‌سوخت جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود جانکاه‌تر: آیات کوثر داشت می‌سوخت آتش قیامت کرد؛ هیأت کربلا شد باغ خدا یک بار دیگر داشت می‌سوخت یاد حسین افتادم آن شب آب می‌خواست ناصر که آب آورد سنگر داشت می‌سوخت آمد صدای سوت؛ آب از دستش افتاد عباس زخمی بود اصغر داشت می‌سوخت سربند یا زهرای محسن غرق خون بود سجاد از سجده که سر برداشت، می‌سوخت باید به یاران شهیدم می‌رسیدم خط زیر آتش بود؛ معبر داشت می‌سوخت برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست در عشق، سر تا پای اکبر داشت می‌سوخت دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند گودال، گل می‌داد و خنجر داشت می‌سوخت شب بود و بعد از شام برگشتم به خانه دیدم که بعد از قرن‌ها در داشت می‌سوخت ما عشق را پشت در این خانه دیدیم زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می‌سوخت | 📚 کانال اشعار شیدای زینب (زینت کریمی نیا) در ایتا 🆔 eitaa.com/sheydayezeynab