eitaa logo
شیدای زینب (سلام الله علیها)
264 دنبال‌کننده
323 عکس
239 ویدیو
8 فایل
اشعار آئینی #زینت_کریمی_نیا @sheydaye_zeynab ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
12-hajqasem-4.mp3
13.02M
دستای سردار ما می‌جوشه ازعلقمه هدیه شده محضـرِ مادرمون فاطمه 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) نشر اشعار بروز ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
تقدیم به لبخند خالصانه شهیدحسین پورجعفری بس که لبخند ولبش عهد تفاهم دارند بوسه ی قند و نمک بر گل گندم دارند زینت کریمی نیا 🆔http://eitaa.com/sheydayezeynab
باز پیمانه بده این سر پیمانه پرست سر پیمانه تو بر سر پیمانش هست زینت کریمی نیا 🆔http://eitaa.com/sheydayezeynab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیت در بیت به دنبال تو می گردم من به خدا در غم تو کوه پر از دردم من زینت کریمی نیا 🆔http://eitaa.com/sheydayezeynab
شعر خوانی حقیر امشب ۱۲دی ماه ۴۰۱ شبکه کرمان در شب شهادت سردار عزیز دلها
نوحه شب شهادت حاج قاسم اجرا توسط حاج آقای کدخدایی فاطمه ، صاحب عزا شد سیزده دی ، غم به پا شد مرد میدان خدایا کجا رفت؟ در غریبی ولی آشنا رفت ای عزیز دل ما کجایی؟ اهل کرمان و یا کربلایی؟ ابری از ماتم گرفته آسمان را غم گرفته فاطمیه شده غم دو چندان فاطمه در عزایش پریشان ای عزیز ................ مردی از جنس خدا رفت جانفدای فتنه ها رفت او که خود انقلابی ترین بود در میان شهیدان نگین بود ای عزیز........... او که عمار ولی بود عاشق سید علی بود رفته اما به جایش هزاران قاسم دیگر آید به میدان ای عزیز دل........ دشمن از اسمش فراری حتی از عکسش فراری گوید آقااگر" اَین عمار " کل ایران شود اهل پیکار ای عزیز دل ما کجایی؟ اهل کرمان و یا کربلایی؟ زینت کریمی نیا۱۲۰۱/۱۰/۱۲ http://eitaa.com/sheydayezeynab
یک و بیست دقیقه به وقت شهادت گفتگوی با مرگ چقدر دلبر گل پیرهن در آغوشت چقدر لیلی سیمین بدن در آغوشت چقدر پای زلیخای من به درد آمد دوید و باز نشد جای من در آغوشت همین که شعر وزد از هوای خانه تو به بوی وسوسه آید سخن در آغوشت به پیش چشم خودم دیده ام شقایق را که راه یافته با نسترن در آغوشت زمان به وقت شهادت ، شب است و شعله ورم شده ست قسمت من سوختن در آغوشت قسم به قسمت قاسم رسیده ام ای مرگ* به آرزوی خودم کاملا در آغوشت *رفیق جبهه و سنگر ، ببین وفای مرا به بیت آخری ام آمدن در آغوشت زبنت کریمی نیا *شهید محمدحسین یوسف الهی دوست حاج قاسم که طبق وصیتشان در کار ایشان دفن شده اند نامه حاج قاسم به دخترش *مرگ خونین من! عزیز من! زیبای من! کجایی؟ مشتاق دیدارت هستم 🆔http://eitaa.com/sheydayezeynab
تقدیم به یار و همراه حاج قاسم شهید پورجعفری "دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود" چکمه دائمی از چرم وفا دوخته بود جعفری جنس و حسین اصل ، می نابش هست آنکه عمری به تمنای شهادت زنده است بس که لبخند و لبش عهد تفاهم دارند بوسه قند و نمک بر گل گندم دارند دل پاکش فقط ازطرز نگاهش پیداست طالع سعد و خوش از چشم سیاهش پیداست چشم مستش چقدر جام لبالب دارد ساغر معرفت از غیرت زینب دارد مرد بی حاشیه و ساده و بی آوازه در عمل کهنه و در شهرت و عنوان تازه سر سپرده ست سرِ دار فقط با سردار خانقاهش شده یک جبهه و زهدش پیکار او مریدی است که تو پیر و مرادش شده ای همه ی زندگی و کار و جهادش شده ای دوستش داری و در عشق پیامت پیداست دوستت دارد و در مشق مرامت پیداست باز افتاده از آن جام لبالب به دلم که گریزی بزند تا دل یک روضه قلم شرمگین نیست که آبی نرسد بر گلها لب او تشنه نبوده ست شبیه سقا ارباََ اربا نشده پیکر او چون اکبر نگرفته است در آغوش علی اصغر کمر از داغ برادر نشکسته دیگر نشنیده است که مهلا مهلای خواهر داغ دارد دل ما داغ اباعبدالله نشود سرد به صد قرن پر از گریه و آه داغ دارد دل ما داغ از آن شعله در چارده قرن تلافی نشده خون جگر چارده قرن گره خورده عجب در کارم بغض نشکفته ی در بین در و دیوارم خاک آلوده شده واژه ناب مادر آب هم سوخته در این تب و تاب مادر آخر روضه هر باره ابا عبدالله چاره هر دل بیچاره ابا عبدالله زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
اکرم توکلی: به نام خدا مثل هرروز صبح بعدِوضو/عشق میریخت پای گلدان و واذان سبز میشد از دستش/ آن طرف‌تر سکوت باران و مثل هرروز جانمازش را/سمت گل‌های چادرش انداخت بوسه زد بر سجود مُهرو سپس /بوسه زد بر قنوت قرآن و ندبه، امروز نه نمی چسبد/دل او شور میزند، زخمیست نخ تسبیح پاره شد افتاد/دانه هایش بروی دامان و رادیو روی میز چوبی او/ خبری تلخ را جهانی کرد رادیو گفت او شهید شدست/قصه ی رقص و رزم و جولان و رادیو داشت گریه میکرد و/ آه، انگشتری که خونینست اربا اربا تنی که عاشق بود/ اربا اربا و مرد میدان و پیرزن خیره شد به عکسی که/ روی دیوار حرف میزند و دوشهیدی که سالها رفتند/ مادر وخانه،بیت الاحزان و چادرش را به روی سر انداخت /عطرریحان بلند تر شده بود گریه میکرد و زیرپاله شد/ گل و گلدان ویک گلستان و میرود تا دل خیابانها/مقصدش نه هنوز نامعلوم پیرزن بی عصا و پایی لنگ/پیرزن خستگی ،خیابان و گوشه ای مینشیندو عکسی روبرویش به مهرمیخندد عکس سرباز ِرهبرست اینکه/ روی دیوار یک دبستان و درد دل میکند نمی‌داند /چه بگوید به عکس زیبایش یوسف اینبار برنمیگردد/آهِ یعقوب و آهِ کنعان و مسجدی گوشه ی خیابان است /ظهر، گلدسته،با اذانی که پیرزن ،چادری که خاکی بود/بغض ِ مردم ویک شبستان و ناگهان درقنوت گل چید و /کودکی چندساله شد خندید صف اول دودست مردی که /دستهایش شبیه گلدان و http://eitaa.com/sheydayezeynab