eitaa logo
شعر شیعه
7.5هزار دنبال‌کننده
564 عکس
205 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
با نور تو راه مستقیمی داریم در صحن تو جنةالنعیمی داریم دلتنگ کریم اهل‌بیتیم ولی صد شکر که سَیّدالکریمی داریم @shia_poem
مرکب عقلم را جنون وقتی که هی کرد. در سینه، دل صبر مرا با عشق پی کرد. با من بزرگی گفت، با دل می توان که. در عرض یک شب هم ره صد ساله طی کرد. شد تند تر نبضم به رگ با هر نفیرم. دل بانگ شیدایی من را نای نی کرد. لب تشنه دل خوش بر سبویی آب بودم. صهبای گندم کاسه ام را پر ز می کرد. دل هر کجایی بود و عشقت با نگاهی. در عالم مستی مرا از اهل ری کرد. هرجا که فرزندی است، از اولاد زهرا. بی شک که من هستم یکی از اهل آنجا. سرمست عشق از روزگاران قدیمم. در ملک عشق آباد دل عمری مقیمم. از چارده نورم لبالب، مست زینب. معصومه و عباس و شاه عبدالعظیمم. از شهر پیغمبر گرفته تا به مشهد. هرجا که هستم آستان بوس حریمم. در امتداد سیره ی پاک امامان. در خط عشقم در صراط المستقیمم. محتاج عشقم گوشه چشمی سائلت را. ای حضرت عشق ای کریم ابن الکریمم. در چشم هایت مهربانی می زند موج. همراه خود من را ببر تا قله تا اوج. عبد العظیمی من کجا و ذکر نامت. از نسل نوری هست واجب احترامت. نامت نه تنها ظاهرا عبدالعظیم است. تصدیق معصوم است حاکی از مقامت. در ورع و تقوا یکه تازی، خوش به حالت. در پای دینت خورده تایید امامت. از چار معصومی که کردی درک محضر. در جام جان ها معرفت ریز از کلامت. از سامرا تا شهر ری بودی مبلغ. تا زنده ماند دین حق از اهتمامت. در پای مذهب خون دلها خورده ای تو. بیرق حق را تا که بالا برده ای تو. هستم کویری خشک و هستی ابر باران. من کفر محضم باتو هستم اهل ایمان. پسوند نامت یک حسن دارد به دنبال. یعنی که هستی قبله ی جان کریمان. مهمان نوازی در رگ و خون حسن هاست. آیا نمی خواهی سر این سفره مهمان. کم گفته ام هر قدر از طلفت بگویم. از بس که با دوست و دشمن کردی احسان. در سینه های بی قراران بارگاهت. باشد پس از مشهد، پس از قم قلب ایران. عشق حسین کرده هوایی این گدا را. می جوید از صحن و سرایت کربلا را. در اوج تاریکی و وانفسای عالم. با تکیه بر عشقت ندارم لحظه ای غم. دنبال مأوا بودم و دادی پناهم. همسایه سایه ات، مبادا از سرم کم. هر ساله آقا مسلمیه در حریمت. تن کرده تهران مشکی ایام ماتم. در خاک ری گندم عمل می آید، از عشقت. پس نیست سهم جانی ماه محرم. عمری است در دل زخمی از عشق حسینم. بر زخم هایم، بارگاهت داده مرهم. دارد زیارت رفتنت اجری برابر. با اجر رفتن تا حریم شاه بی سر. @shia_poem
ری همان شهر دوست داشتنی ست که کرمخانه ی خدا شده است و به یمن ترنم قدمت شهر اولاد مجتبی شده است بین آغوش مهربان تو ام از همان خردسالی ام آقا دانه دادی و جلد مهرت شد دل حالی به حالی ام آقا مثل خورشید روشنی بخشیم تا که در سایه ی حرم هستیم غم نداریم، حالمان خوب است تا که همسایه ی حرم هستیم ای ولی نعمت اهالی ری دین تو تا ابد به گردن ماست کربلایی شدیم در صحنت حرمت شاهراه کرببلاست زیر پاهای زائران اینجا بال های ملائکه پهن است عطر ناب حضور جبرائیل پخش در گوشه گوشه ی صحن است پیش چشم طلایی گنبد ماه و خورشید رنگ‌می بازند معجزه در حرم فراوان است خادمان تو اهل اعجازند گوئیا جبرئیل و فطرس را روبروی ضریح می بینم دست بر سینه کنج ایوانت خضر را با مسیح می بینم قلبهای فراری از همه جا در پی ات عاشقانه می آیند حَرمت پاتوق بهشتی هاست رندها پا برهنه می آیند معدن رحمتی و مدتهاست از نسیم کرامتت ‌مستیم حکمتی دارد اینکه در حرمت دائما یاد کربلا هستیم دست ما نیست؛ مدح میگوییم ناخودآگاه روضه میخوانیم خودتو خواستی چنین بشود سرّ این قصه را نمی دانیم رگ خواب دل رئوفت را روضه خوانها چه خوب می دانند هر زمانی گره به کار افتد روضه ی قحط آب میخوانند آب گفتم دلم به جوش آمد آب گفتم دلم کباب شده بس که داغ رباب جانسوز است قبل سنگی من مذاب شده دست ما نیست آب می بینیم یاد طفل رباب می افتیم کودکی غرق خواب می بینیم یاد طفل رباب می افتیم رو به دشمن گرفت روی دو دست غنچه ی زرد بی قرارش را تا به یک جرعه آب؛ تازه کند حنجر خشک شیرخوارش را گفت: مُنّوا عَلَی..... گلم پژمرد پاسخش را به هلهله دادند گفت: یک‌جرعه آب می خواهد تیر را دست حرمله دادند ساعتی بعد؛ پیش چشم حرم روی نیزه سری نمایان شد پیش چشم رباب؛ گهواره سهم سوغات نامسلمان شد @shia_poem
عبدالعظیم‌مثل کریم مدینه‌ای تو وارث‌ کریم عظیم مدینه‌ای طوبای‌قدکشیده‌نسیم‌مدینه‌ای تو دلگشای شهر قدیم مدینه‌ای ری کربلا شده ز قدوم مبارکت سرشار علم شد ز علوم مبارکت تا نام تو ز عالم بالا شنیده‌اند خیل ملک بخاطر تو صف کشیده‌اند در آسمان به عشق حریمت پریده‌اند بهر تو در زمین مدینه رسیده‌اند گفتند کریم آمده سائل خبر کنید باید به شهر عشق از اینجا گذر کنید ماهی ز آسمان ولایت دمیده شده عالم‌به‌پیش‌قامت‌سروش‌خمیده‌شد نقشی‌به‌نور برهمه عالم کشیده شد عبد خدا به کنگره‌ی عرش دیده شد تا ذکر تهنیت به لب خویش رانده‌اند عبدالعظیم نام گرامیش خوانده‌اند از نسل فاتح جمل آمد کریم شد ازسوی‌حق رسیده و عبدالعظیم شد از جانب بهشت وزید و نسیم شد از عشق روی او دل عاشق دو نیم شد ما ریزه خوار سفره احسان او شدیم ما عاشقانه دست به دامان او شدیم ری‌زاده‌ایم وحضرت‌سلمان او شدیم در این مسیر تا که مسلمان او شدیم در ره نشسته ما ز گدایان او شدیم بهر دفاع دین ز شهیدان او شدیم ما حافظان کوی علمدار و زینبیم ماشیر روز و اهل مناجات در شبیم هرصبح‌وشام رو به‌حرم ایستاده‌ایم بر روی سینه دست ادب تا نهاده‌ایم هستی خویش در ره جانانه داده‌ایم گاهی شراب سیب سبوئیم و باده‌ایم گاهی‌زتاک ازغمتان خوشه‌چین‌شدیم گاهی نشان عاشقیت بر جبین شدیم @shia_poem
ما زائران صحن تو هستیم از قدیم همسایگان شهر تو، یا سیدالکریم مِهرت به جان مردم این مُلک، جا گرفت با تو رواست، وادی ری را طلا گرفت خواندی حدیث یار و روایات دلبری با توست، نور موسوی و عطر عسکری ای با جواد، همسخن! از جود او بخوان با تشنگان نور، از آن ماهرو بخوان ای باب علم، آن دل باب‌الجوادی‌ات با ما بگو از آنچه شنیدی ز هادی‌ات از دست او، تو جام کرامت گرفته‌ای در معرفت، نشان ولایت گرفته‌ای علمت، عظیم بوده و عشقت عظیم‌تر سادات با کرم، حسنی‌ها کریم‌تر در بخشش و عطا، حسنی‌‌ها سرآمدند آیینه‌ی کرامت آل محمدند نامت گره به نام‌ حسن خورده پس تمام حاجت رواست، زائر این صحن، والسلام گفتم حسن، هوای دلم دلبرانه شد احساس شعر من، چقدَر مادرانه شد ای زاده‌ی مدینه! بخوان از هوای یاس از کوچه‌های غمزده، از قبر ناشناس باران اشک، کنج ضریحت چه دیدنی ست در این حریم، روضه‌، دوچندان شنیدنی ست عمری علم به دوش، شدی ناصر حسین باید که زائر تو، شود زائر حسین تهران بدون قبله‌ات آرامشی نداشت *«این شهر، بی وجود شما ارزشی نداشت» * گشتی طبیب، تا غم دل را دوا کنیم تا خاک را به یک نظرت کیمیا کنیم در این حریم، جَلد تو شد، یاکریم ما بر ما بتاب، حضرت عبدالعظیم ما شاها! محبتت به گدایان رسیده است بگشای باز سفره، که مهمان رسیده است همسایه‌ات شدیم و چه زیباست سرنوشت روزی که همنشین تو باشیم در بهشت **《 تضمینی از غزل امیرحسین محمودپور》 @shia_poem
ای حضرت معشوق ای لیلاترینم من از همه پروانه ها شیدا ترینم سنگ ملامت خورده عشق تو هستم یعنی میان عاشقان رسوا ترینم تو آیه های مصحف پیغمبرانی بهر تلاوت کردنت شیواترینم ای کیسه بر دوش سحرهای محله مرد کریم سامرا ؛ آقاترینم ما ریزه خوار دولت عشق توهستیم ای حضرت معشوق ای لیلاترینم اندازه ی ما چشم تو دیوانه دارد مجنون میان خانه ی ما خانه دارد تو آشنای کوچه های آسمانی بالاتر از فهم اهالی جهانی فهمیدن شأن و مقام تو محال است تو سرّ الاسرار نهان اندر نهانی رد قدم های همیشه جاری ات را تا مرزهای بی نهایت می رسانی وقتی که می آیی کنار جانمازت دنبال خود خیلی ملک را می کشانی تو ابتدا و انتها اصلاً نداری مثل خدائی و همیشه جاودانی ای روشنی مطلق شب های تارم پروردگار بی مثال هر چه دارم من از مساکین قدیم سامرایم از آن سوی دنیا چه آوردی برایم این روزها که مرقدت گنبد ندارد من یا کریم خاکی صحن شمایم آقایی تو فرصت مسکینی ام داد پس خوش به حال دست هایم که گدایم دلداده ام بر آن نگاهت تا ببینم این چشم هایت میکشاند تا کجایم خیراتیِ دور سر سجاده ی توست خاکستر بال و پر پروانه هایم صبح ازل ما را گدایت آفریدند مثل دخیل سامرایت آفریدند ای بی نظیری که پر از آیات رازی مثل خداوندی و از ما بی نیازی هر صبح از بام بلند آسمان ها با چشم های روشنت خورشید سازی صد دل اسیر گردش نیمه نگاهت باید به این چشمان شهلایت بنازی جبریل را دیدیم با خیل ملائک در آن بهشت صحن تان میکرد بازی تو از همین قطعه زمین سامرا هم فرمانروای سرزمین های حجازی مرد بهشتی زمین ای بی مثالم ای آب جاری کویر خشکسالم نذر تو کردم این پر خاکستری را این دست های خالی پشت دری را دیشب دعا کردیم تا این که خداوند هرگز نگیرد از تو ذره پروری را شرح کمالات تو را یک روز خواندیم دیدیم در تو سیره ی پیغمبری را صد بار دنیا امتحان کرد و ندادیم یک ذره از مهر امام عسگری را ما خاکسار صبح و شام اهل بیتیم فردای محشر هم غلام اهل بیتیم امشب اگر دست شما بالا بیاید امید آن داریم که آقا بیاید دستی ببر بالا که در این فصل سرما در خانه های ما کمی گرما بیاید دستی ببر بالا که در این خشکسالی آقای ما با هیبت سقا بیاید دستی ببر بالا که در یک جمعه سبز آن انتقام ظهر عاشورا بیاید این روزها با ذوالفقار مرد کوفه بهر تقاص چادر زهرا بیاید امشب دلم سمت افقـهای ظهوراست چشم انتظارظهـرفردای ظهور است @shia_poem
دوباره پای غزل سویتان دوان شده است حروف واژه عشقم ترانه خوان شده است ردیف و قافیه هایم فقط به ذوق شماست که اینچنین همه همرنگ آسمان شده است زبان رو به سوی قبله مانده طبعم به جان رسیده و انگار پرتوان شده است فضای آبی شعرم نثار مقدمتان بهار هم به قدوم شما جوان شده است نَمی ز بارش حُسن شما و آل شما کتاب شعر و غزلهای شاعران شده است فضای شعر، پر از لطف بی کرانه توست کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست چه منتی به سر خلقت خدا داری اگر به چشم زمین پای خویش بگذاری سحاب رحمتی و پای آسمان خدا کنار می کشد آن ساعتی که می باری فرشتگان همه مبهوت جلوه رویت چه دلربایی... عجب دلبری... چه دلداری... تو آخرین گل یاسی که نقش هایت را به کوچه باغ قدیمی شهر می کاری پس از تو صبح مدینه دگر نخواهد دید طلوع نسل خدا را زمان بیداری لبان حضرت هادی پر از ترانه توست کرم نما و فرودآ که خانه خانه توست اگرچه عمر تو ایام کمتری دارد ولی به عمر دوصد نوح برتری دارد بهشت کوی تو! نه... نه... غباری از کویت کجا به وعده جنت برابری دارد؟! کدام دلبری؟! آنهم به نقد جان دادن شبیه و مثل تو آنقدر مشتری دارد دل مریض من آقا اگرچه ناخوش بود ولی به لطف تو اوضاع بهتری دارد گدای ریزه خور سفره تو سلطان است چراکه بر سر خود تاج سروری دارد نگاه ماست که دنبال آب و دانه توست کرم نما و فرودآ که خانه خانه توست خوشا به حال کسی که هواییت باشد گدای روز وشب سامراییت باشد شنید هرکه حدیث تو از پس پرده همیشه مست کلام خداییت باشد عبادت تو میان درندگان یعنی جهان به سلطه فرمانرواییت باشد کسی که در وطنش خانه رضا دارد هلاک کنیه ابن الرضاییت باشد خوشا به آنکه به یاد ضریح شش گوشت مسافر حرم کربلاییت باشد بیا مرا بطلب، دل پر از بهانه توست کرم نما و فرودآ که خانه خانه توست شما که جود و کرم عادت و مرام شماست گدا همیشه پر از شرم احترام شماست شما که صاحب شیرین ترین اسمائید همیشه روی لب ما طنین نام شماست شما که هیچ زمان حج نرفته اید اما هم آب زمزم و هم کعبه تشنه کام شماست شماکه حجت حقید در برابر ما به گفته خودتان فاطمه امام شماست تورا به فاطمه آقا خودت دعایی کن که استجابت، اجزایی از کلام شماست دعا برای فرج نزد آستانه توست کرم نما و فرودآ که خانه خانه توست @shia_poem
السلام علیک یا ساقی  گوشه چشمی ، خراب آمده ام  اشک هایم دخیل دامن تان  زائر بارگاه میکده ام  دارم اذن دخول می خوانم  های و هوی مرا نگاه نکن  به دلم دست رد نزن امشب  روزگار مرا سیاه نکن  به سبوخانه ی نگاهت من  یازده جام می بدهکارم  چوب خط ِ مرا نگاه نکن  آمدم باز نسیه بردارم  درحجاز خمار چشمانت  باغ انگور عسکری داری  باده ات کهنه کار می خواهد!  عده ای خاص مشتری داری  «بسم رب الشراب» ؛ می نوشم  چه شرابی ! سرت سلامت باد  همه جا را بهشت می بینم  باغت آباد ، خانه ات آباد  قدحت تا مرا مسلمان کرد  أَشهدُ أَنَ باده... را خواندم  با لبی تر نماز عیشم را  سوی ایوان سامرا خواندم  در طواف پیاله ات دیدم  از سماعم ، سما به رقص آمد  قطره ای از مِی ات زمین افتاد  نجف و کربلا به رقص آمد  در سماعی چنین تماشایی  با دفش ؛ قم دوان دوان آمد  آخرین باده را کنار گذار  با نی و تار جمکران آمد @shia_poem
آنقدر آمدند و گرفتارتان شدند خاک شما شدند و هوادارتان شدند زیباترین اهالی دنیای عشق هم یوسف شدند و گرمی بازارتان شدند لطف شماست اینکه تمامی انبیا بالاتفاق سائل دربارتان شدند آنها که پای منت چشم کریمتان بی سر شدند تازه بدهکارتان شدند این بالهایی که زیر بت عشق سوختند خاک تبرک در و دیوارتان شدند نفرین به آنکه مهر تو را سرسری گرفت یا آنکه حاجت از حرم دیگری گرفت ای جلوه خدایی بی انتها حسن خورشید روشن سحر سامرا حسن بی تو عبودیت به خدا بت پرستی است نور خدا مکمل توحید ما حسن امشب عروج زخمی بال مرا ببر تا سامرا ، مدینه ، نجف ، کربلا ؛ حسن در بین خانواده زهرای مرضیه باید شوند تمام علی زاده ها ؛ حسن زنجیره ی محبت زهراست دین من با یک حسین و چار علی و دوتا حسن سوگند میخوریم خدا لشگری نداشت روی زمین اگر حسن عسکری نداشت آنکه مرا فقیر حرم میکند تویی یک التماس پشت درم میکند تویی آنکه در این زمانه ی بی اعتبارها با یک سلام معتبرم میکند تویی آنکه برای پر زدن سامرایی ام هرشب دعا برای پرم میکند تویی آنکه مرا برای خودش خانه خودش با یک نگاه ، در به درم میکند تویی آنکه تو را همیشه صدا میکند منم آنکه مرا همیشه کرم میکند تویی شکرخدا گدای امام حسن شدم خاکی ترین کبوتر باغ حسن شدم تو کیستی که سائل تو جبرئیل شد دسته فرشته پای ضریحت دخیل شد تو کیستی که جدّ نجیب پیمبرت مهر تو را به سینه گرفت و خلیل شد تو کسیتی که حضرت موسی عصا به دست ذکر تو را گرفت اگر مرد نیل شد اصلی که پا گرفت بدون تو فرع فرع فرعی که پا گرفت کنارت اصیل شد تنها خدا به خانه ی تو آفتاب داد بعدا تمام زندگی ات نذر ایل شد امشب دعا کنید ظهوری کند مرا تا اینکه میهمان حضوری کند مرا امشب دعا کنید بیاید نگار ما آیات روشنایی شبهای تار ما امشب دعا کنید بیاید در این خزان فصل گلاب فاطمه فصل بهار ما امشب دعا کنید بیاید گل خدا تا اینکه این بهار بیاید به کار ما امشب دعا کنید بیاید ز راه دور مرکب سوار آل علی تک سوار ما آنکه اگر نبود دلم فاطمی نبود حتی نبود سجده ی سجاده یار ما زهرا هنوز دست به پهلو کند دعا زهرا کند دعا که بیایی کنار ما @shia_poem
کم گفتن از مقام کریمان درست نیست غافل شدن زحرمت  آنان درست نیست وقتی که سقف روی سر ما کشیده اند ماندن به زیر بارش باران درست نیست سختی کشیدن اول سیر و سلوک ماست سیرو سلوک راحت و آسان درست نیست وقتی که دست یار گره باز میکند وا کردنش به زور و به دندان درست نیست اصلا که گفته راه به مورش نمیدهد؟! این حرفهای پشت سلیمان درست نیست با یازده هزار گناه آمدیم ما از شوق زنگ یازدهم را زدیم ما تو آمدی و درد دوا شد به راحتی جبرائیل هم برای تو پا شد به راحتی سرمایه دار کرده ای اهل مدینه را خاکی که داشتند طلا شد به راحتی از برکت تو بود که روزی ما رسید حاجات ما نگفته روا شد به راحتی ابن الرضای سومی و از قبال تو هرنوکری گدای رضا شد به راحتی سجاده پهن کردی و گرم دعا شدی قبله برای قبله بناشد به راحتی ای حج نرفته سعی و صفا و حرم تویی بیت الحرام خانه ی تو کعبه هم تویی وقتی برای ما زدن در همیشگی است پس گوشه چشم شاه به نوکر همیشگی است ای حیدری ترین حسن خاندان عشق در توظهور هیبت حیدر همیشگی است بک درهمی که نذر تو کردم هزار شد لطفت به ما هزار برابر!همیشگی است ما زیر سایه تو و سید محمدیم برما محبت دوبرادر همیشگی است رد هم کنی به خانه دیگر نمیرویم این ارتباط ما به تو آخر همیشگی است مشغول پای بوسی آقاست هرچه هست لطف امام عسکری ماست هرچه هست ساعات قلب عاشق و ساعات سامرا ماخیر دیده ایم ز خیرات سامرا در هیچ جای دیگر دنیا ندیده ایم آن لذتی که هست در اوقات سامرا خاکی شدیم در حرم و پاکتر شدیم اینگونه است نوع  کرامات سامرا مارا همین گدا شدن ما بزرگ کرد آقا شدیم تحت عنایات سامرا دیدیم آن زمان که حرم شد بدون سر از کربلا درست شده ذات سامرا آقای من به عالم امکان نگین تویی انگیزه زیارت هر اربعین تویی هرچند مثل چشم تو چشم تری نبود در پادگان برای شما یاوری نبود هرچند نیزه دار دم خانه ی تو بود با نیره برروی تن تو لشکری نبود لحظه به لحظه بود حکیمه کنار تو مثل رضا غم تو غم خواهری نبود هرچند بغض حنجره ات را گرفته بود دیگر بروی حنجر تو خنجری نبود دزدی سراغ پیکر پاک شما نرفت دشداشه ی شما به تن دیگری نبود اهل و عیال تو همه در پشت پرده اند دلشوره تو گم شدن معجری نبود فرقی زیاد بین حسین است با حسن تو نیزه ای نخورده ای از پشت یا حسن @shia_poem
خبری آمده که نوبت محشر شده باز خبری آمده که دوره غم سر شده باز خبر از معجزه سوره کوثر شده باز خبری آمده که فاطمه مادر شده باز روزی اهل زمین رحمت بسیار شده هادی فاطمه امروز پسردار شده ای گل حضرت هادی و حُدَیث عرض سلام ای امام بن امام بن امام بن امام ای که با یاد تو شد خانه دل ها آرام دوستی با تو حرام است به اولاد حرام عشق تو جان به همه مرده دلان می بخشد به گدای تو خدا کون و مکان می بخشد تو همان حضرت از عقل فراتر آقا عالم از مقدم تو گشته منور آقا حسن دوم زهرایی و حیدر آقا پدر منتقم آل پیمبر آقا فارغی از همگان و همگان پابندت منتقم پروری و مصلح کل فرزندت سامرای تو سراسر ، خود فردوس خداست سامرای تو نسیمش چه قَدَر روح افزاست سامرا قبله مقصود تمام فقراست کعبه و میکده و خانه امّید ماست باز هم دست تمنا سوی این در داریم ما هوای حرم سامره در سر داریم آسمان مثل زمین منتطر فرمانت برده هوش از همگان معجزه چشمانت بوسه بر خاک قدومت زده زندانبانت جان ما چیست مگر تا که شود قربانت پسر حیدری و حق به تو عزت داده دشمنت هم به بزرگیت شهادت داده من همیشه به دعای سحرت محتاجم سنگ گردیده بر نظرت محتاجم شده آواره و بر بال و پرت محتاجم بی پناهم به ظهور پسرت محتاجم آمدم این شب عیدی بشوم خاک درت آمدم تا که رفیقم بکنی با پسرت ما سیاهیم و چو شب در طلب نور توایم تو سلیمانی و ما ریزه خور مور توایم ما کجا و تو کجا ؟ وصله ناجور توایم اربعین زائر شش گوشه به دستور توایم اربعین گفتم و شد مرغ دل از سینه جدا اربعین گفتم و کردم هوس کرببلا یاد آن دم که رسیدیم به دلدار بخیر یاد آن هروله با لشکر زوار بخیر یاد بین الحرمین و حرم یار بخیر یاد پابوسی ارباب و علمدار بخیر اربعین فارغِ از غصه دنیا بودیم اربعین همسفر زینب کبری بودیم @shia_poem