#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
نفسى هست اگر بال و پرى هست مرا
حال خوش وقت سحر چشم ترى هست مرا
بعد يك عمر گدايى ثمرى هست مرا
پاى اين طايفه سوز جگرى هست مرا
همه زير سر دست پسر فاطمه است
كه حسن بانىِ اشك سحر فاطمه است
جلوه ى ديگرى از جلوه ى مولاست حسن
چارمين راز خدا سيرت زهراست حسن
قبله ى اهل نظر جمله مسيحاست حسن
رهبر كشور اعجاز و كرم هاست حسن
بسكه اين مرد شبيه پدرانش آقاست
پرچمش دست خدا روز قيامت بالاست
اى تمناى دلم بسته به دستان شما
جان ما بسته شده جان تو بر جان شما
سحرى يا دم افطار در ايوان شما
نظرى كن بروم يك تنه قربان شما
وصف العيش دل ما نيز بهايى دارد
وه كه ايوان تو آقا چه صفايى دارد
تب عشق تو مرا سخت جوابم كرده
صوت مَكّى تو يك جرعه شرابم كرده
و غلامى درت عاليجنابم كرده
مضجع سنگى تو خانه خرابم كرده
كسى اندازه ى تو مثل خدا تنها نيست
جز تو كس محرم سِرّ حضرت زهرا نيست
اولين عاشق تو حضرت ثارالله است
مدح لب هاى توهم مدحت ثارالله است
نگرانى دلت غربت ثارالله است
بعداز آن ذبح سر و غارت ثارالله است
*هركه دارد غم آن زلف رها بسم الله
هركه دارد هوس كرب و بلا بسم الله*
*تضمينى از شعراستاد حسن لطفى
#آرمان_صائمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#ترکیب_بند
می دهم بر تو سلام ای حضرت بالا نشین
السلام ای شمس عالم حضرت حبل المتین
کار ما دست شما افتاده از اقبال خوش
کار ما آسان نما ای جان جانان آفرین
ای امام انبیا ای آبروی اولیا
آیت الله العلی ای حضرت عین الیقین
حضرت مشکل گشا ای تو به هر دردی دوا
ای تفرج گاه تو معراج ختم المرسلین
حضرت سر سلسله ای پادشاه قافله
ای خداوند کرم ای قبله ی اهل زمین
وحی بر افلاک شد از جانب پروردگار
لافتی الاعلی لا سیف الا ذوالفقار
در مدار چشم هایت ماه کامل می شود
هرکه شد دیوانه ی عشق تو عاقل می شود
حضرت جبریل در عرش معلای خدا
می برد نام تو را تا کار مشکل می شود
فاتح بدر و حنین ای قبله گاه عالمین
کعبه هم کم کم به سمتت نیز مایل می شود
وعده دادی وقت مرگم تو قدم رنجه کنی
خاک قبر از اشک های شوق من گل می شود
ما برای دیدنت خود را مهیا می کنیم
عاقبت هرکس به دیدار تو نایل می شود
عقل ما زایل شده خوردیم بر پست جنون
زنده ایم با وعده ی انا الیه راجعون
ای تمنای نگاهم بسته بر دستان تو
جان به لب آمد ز دوری تو وایوان تو
وه چه شیرین است این بیت مطنطن یا علی
جان حیدر جان زهرا،جان زهرا جان تو
روز محشر جبرئیل با خلق می گوید به تو
یا امیرالمومنین ای جان سنه قربان تو
چرخش انگشت تو روزیِ عالم می دهد
می خورد کل فلک از سفره و از نان تو
ای بنازم ناز شستت را،به هنگام نبرد
می شود حتی خداهم مات تو،حیران تو
هر دری را باز کردی تا قیامت باز شد
یا امیرالمومنین گفتیم و عشق آغاز شد
میبرم این اشک هارا زیر ایوان نجف
تا که بنویسند من را ابر باران نجف
میرسد از عرش بر گوشم ندا وقت ورود
سجده کن بر پیشگاه شاه شاهان نجف
در روایات آمده کار فلک دست علیست
مسند قدرت شده تخت سلیمان نجف
روز میلاد تو عالم نیز مهمان خداست
میدهد هرچه بخواهد او به مهمان نجف
آخرش هم میشوم یک روز من حاجت روا
آخرش هم می روم یک روز قربان نجف
در بیان مختصر ایمان مطلق با علیست
در تمام آسمان ها حک شده حق با علیست
#آرمان_صائمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
عقده هاى دلم آن روز اگر وا مى شد
قد من جاى قد مادر اگر تا مى شد
اين همه سال،به اين حال نمى افتادم
ميخ در كاش كه بر سينه ى من جا مى شد
بين ديوار و در آنقدر"زدن" مادر را
مادرم روى زمين بود و تماشا مى شد
قنفذ از راه از آن لحظه كه آمد مى زد
بى هوا با لگدش تا كه ز جا پا مى شد
هر نفس با نفسش از ته دل گفت:على
با على گفتن او كوچه چه غوغا مى شد
#آرمان_صائمى
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اشعار_محرم
#گودال
#عاشورا
#چارپاره
يك نفر روى خاك ها بود و
صدنفر فكر غارت از اويند
چيست جرمش؟عليست بابايش
همه فكر غرامت از اويند
-
راويان گفته اند مولارا
با كف پاش پشت رو كرده
خنجر كند او نمى برّد
شمر را بى آبرو كرده
-
خواهرش هم رسيد درگودال
ديد اورا كه دست و پا مى زد
ديد ارباب نيمه جان بود و
مادرش را همش صدا مى زد
-
يك نفرگفت ذبح سر با من
بين لشكر دوباره دعوا بود
شمر و خولى حريص تر بودند
حرف آنها به هم بفرما بود
-
عده اى بر نگاه بى رمقش
مثل خولى بلند مى خندند
آن طرف تر هم عده اى نامرد
سر اعضاش شرط مى بندند
-
#آرمان_صائمى
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
عقده هاى دلم آن روز اگر وا مى شد
قد من جاى قد مادر اگر تا مى شد
اين همه سال،به اين حال نمى افتادم
ميخ در كاش كه بر سينه ى من جا مى شد
بين ديوار و در آنقدر"زدن" مادر را
مادرم روى زمين بود و تماشا مى شد
قنفذ از راه از آن لحظه كه آمد مى زد
بى هوا با لگدش تا كه ز جا پا مى شد
هر نفس با نفسش از ته دل گفت:على
با على گفتن او كوچه چه غوغا مى شد
#آرمان_صائمى
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem