eitaa logo
شعر شیعه
7.3هزار دنبال‌کننده
529 عکس
200 ویدیو
20 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
تب و تابی که در حیرت فروشم، «مُفت مژگانش!» گران‌سنگ است هر زخمی که دید آئینه، ارزانش من از «شرم غلاف» و «لاف شرم»، آشفته می مانم که پشت و روی تیغش را ببوسم جای دستانش! ضریحش گر نگیرد دستِ نومیدم، نمی‌دانم کدام امّید خواهد داد دستم را به دامانش...!؟ مزارش را شریف آیا به ظنِّ خود نمی‌خوانند!؟ ببین که تا کجاها پر کشیدند اهلِ افغانش به قیل و قالی از پائین به بالا می‌رود نرخی... شود فرّاش قبر حضرت سلمان، سُلیمانش! تعارف گر کند چشمش به دمنوشِ غزل، ای دل! سرم را بشکن و چون توبه نشکن نرخ فنجانش به «ارث» و «مالکیّت» شبهه می‌شد گر نمی‌چرخید کلید خانه‌ی الله در دستِ نیاکانش! موذن‌زاده در فردوس از قلبِ سلیم خود کند تعلیمِ موسیقی به لالان و بلالانش عمویی شیرکُش دارد... اُحُد گردد فدای او! برادرزاده‌ای دارد... که اهل کوفه، قربانش! کمی از رحمتش بیرون زده از چاکِ عقلِ ما و گرنه در تبِ محشر، پناهنده‌ست شیطانش گدای سرچراغی‌های بازار نجف گشتم کشیدم منّت سود از ترازوهای میزانش اگر دلشوره‌ی کرب و بلا بر شیعیان رزق است ستاره می‌چکد شب‌های روضه، از نمکدانش به پابوسِ نجف، خورشید اگر هر روز می‌آید سرِ صبحی، اجازه گیرد از «شاهِ خراسانش» «علی» فرقی ندارد با «علی»! «آئینه»، «آئینه» ست! نجف، مشهد شود در حیرتِ آئینه گردانش به هنگام ورودش، آمده با اشک، باورکن! هر آن زائر که دیدی ساعت برگشت، خندانش سپرده کوله‌بار حاجتش را دستِ شاه و بعد سبک‌بارانه بر می‌گردد امشب سمتِ  اُستانش... چقدر ایرانیان مانوس با سلطان خود هستند...! خدا از ما نگیرد...! چون که ایران است و سلطانش...! @shia_poem