eitaa logo
شعر شیعه
7.4هزار دنبال‌کننده
529 عکس
200 ویدیو
20 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
باید به دست با کرمت اعتراف کرد ای کعبه کرم به تو باید طواف کرد باید برای درک مقامت الی الابد عمری به درب خانه تو اعتکاف کرد کعبه اگر برای علی سینه چاک شد بر کعبه وجود تو دائم طواف کرد عالم دراختیار کسی نیست جزخودت بیچاره شد کسیکه به رزمت مصاف کرد حیدر تر ازتو نیست درعالم بجز علی درمحضرتوهرکس و ناکس غلاف کرد همسایه خدا و رسولی الی الابد ذکر لبت همیشه بود یاعلی مدد @shia_poem
اگر بساط ظهور گلی به پا بشود تمام عالم امکان پر از صفا بشود چه گنبدی چه ضریحی به روی قبر حسن به دست حضرت مهدی حرم بنا بشود از آن به بعد حریمش شود پر از زائر حوائجانِ نگفته همه روا بشود شفا دهد به مریضان به دست با کرمش میان صحن و سرایش سر و صدا بشود محال ممکن و باور نکردنی باشد به محضرش برسد سائل و گدا بشود عجب ندارد اگر قبله هم کند تغییر از این به بعد سوی گنبد طلا بشود خلاصه منتظرانیم پای خوش عهدی تمام حاجت ما را روا کند مهدی... @shia_poem
زهری پلید بر جگرش کارگر شده آقای غصه ها نفسش مختصر شده کم کم تمام حجم تنش آب میشود مانند فاطمه بدنش آب میشود خواهر رسید و فاجعه را در نظاره شد از شعله های خون لبش در شراره شد میدید زخم کوچه دهان باز کرده است راز مگوی کوچه زبان باز کرده است از عهد کودکی جگرش پاره پاره است "او کشته ی شکستن یک گوشواره است" در کوچه دست سنگ دلی از سرش گذشت یادش نمیرود که چه بر مادرش گذشت از ضرب کینه چادر مادر به گل نشست همراه گوشواره غرور پسر شکست دیوار را هنوز به یادش می آورد مسمار را که هیچ ز خاطر نمی برد سم را بهانه کرد که راحت شود مگر از خاطرات کوچه و کابوس میخ و در @shia_poem
زهری پلید بر جگرش کارگر شده آقای غصه ها نفسش مختصر شده کم کم تمام حجم تنش آب میشود مانند فاطمه بدنش آب میشود خواهر رسید و فاجعه را در نظاره شد از شعله های خون لبش در شراره شد میدید زخم کوچه دهان باز کرده است راز مگوی کوچه زبان باز کرده است از عهد کودکی جگرش پاره پاره است "او کشته ی شکستن یک گوشواره است" در کوچه دست سنگ دلی از سرش گذشت یادش نمیرود که چه بر مادرش گذشت از ضرب کینه چادر مادر به گل نشست همراه گوشواره غرور پسر شکست دیوار را هنوز به یادش می آورد مسمار را که هیچ ز خاطر نمی برد سم را بهانه کرد که راحت شود مگر از خاطرات کوچه و کابوس میخ و در @shia_poem