#امام_حسن_علیه_السلام
#مدح
#شهادت
#غزل
باید به دست با کرمت اعتراف کرد
ای کعبه کرم به تو باید طواف کرد
باید برای درک مقامت الی الابد
عمری به درب خانه تو اعتکاف کرد
کعبه اگر برای علی سینه چاک شد
بر کعبه وجود تو دائم طواف کرد
عالم دراختیار کسی نیست جزخودت
بیچاره شد کسیکه به رزمت مصاف کرد
حیدر تر ازتو نیست درعالم بجز علی
درمحضرتوهرکس و ناکس غلاف کرد
همسایه خدا و رسولی الی الابد
ذکر لبت همیشه بود یاعلی مدد
#محمد_حبیب_زاده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_علیه_السلام
#امام_زمان_عج
#غزل
اگر بساط ظهور گلی به پا بشود
تمام عالم امکان پر از صفا بشود
چه گنبدی چه ضریحی به روی قبر حسن
به دست حضرت مهدی حرم بنا بشود
از آن به بعد حریمش شود پر از زائر
حوائجانِ نگفته همه روا بشود
شفا دهد به مریضان به دست با کرمش
میان صحن و سرایش سر و صدا بشود
محال ممکن و باور نکردنی باشد
به محضرش برسد سائل و گدا بشود
عجب ندارد اگر قبله هم کند تغییر
از این به بعد سوی گنبد طلا بشود
خلاصه منتظرانیم پای خوش عهدی
تمام حاجت ما را روا کند مهدی...
#محمد_حبیب_زاده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
زهری پلید بر جگرش کارگر شده
آقای غصه ها نفسش مختصر شده
کم کم تمام حجم تنش آب میشود
مانند فاطمه بدنش آب میشود
خواهر رسید و فاجعه را در نظاره شد
از شعله های خون لبش در شراره شد
میدید زخم کوچه دهان باز کرده است
راز مگوی کوچه زبان باز کرده است
از عهد کودکی جگرش پاره پاره است
"او کشته ی شکستن یک گوشواره است"
در کوچه دست سنگ دلی از سرش گذشت
یادش نمیرود که چه بر مادرش گذشت
از ضرب کینه چادر مادر به گل نشست
همراه گوشواره غرور پسر شکست
دیوار را هنوز به یادش می آورد
مسمار را که هیچ ز خاطر نمی برد
سم را بهانه کرد که راحت شود مگر
از خاطرات کوچه و کابوس میخ و در
#حسن_کردی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسن_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
زهری پلید بر جگرش کارگر شده
آقای غصه ها نفسش مختصر شده
کم کم تمام حجم تنش آب میشود
مانند فاطمه بدنش آب میشود
خواهر رسید و فاجعه را در نظاره شد
از شعله های خون لبش در شراره شد
میدید زخم کوچه دهان باز کرده است
راز مگوی کوچه زبان باز کرده است
از عهد کودکی جگرش پاره پاره است
"او کشته ی شکستن یک گوشواره است"
در کوچه دست سنگ دلی از سرش گذشت
یادش نمیرود که چه بر مادرش گذشت
از ضرب کینه چادر مادر به گل نشست
همراه گوشواره غرور پسر شکست
دیوار را هنوز به یادش می آورد
مسمار را که هیچ ز خاطر نمی برد
سم را بهانه کرد که راحت شود مگر
از خاطرات کوچه و کابوس میخ و در
#حسن_کردی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem