حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم
#چارپاره
هفتمین روزِ روزه را هر سال
روضه ی قحط آب می خوانیم
هر کجا شیرخواره ای دیدیم
شعر "بس کن رباب" می خوانیم
کودکان تشنه اند در خیمه
از همه تشنه تر علی اصغر
آه پرپر نزن عزیز دلم
مرغ بی بال و پر علی اصغر
در حرم باز اضطراب افتاد
داخل خیمه رفت و آمد شد
جان مادر کمی تحمل کن
حرف سقا دوتا نخواهد شد
خیر باشد، در علقمه غوغاست
یل ما را خدا نگه دارد
تیر دشمن اگر خطا رفته!
پس چرا حرمله فرح دارد..!؟
دل من شور می زند زینب
نگرانم برای عباسم
تا قیام قیامت کبریٰ
خجل از دستهای عباسم
جای باران از آسمان امروز
نیزه و تیر و سنگ می بارد
دارد از چشم تنگ یاغیشان
بی حیایی و ننگ می بارد...
#عماد_بهرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم
#چارپاره
هفتمین روزِ روزه را هر سال
روضه ی قحط آب می خوانیم
هر کجا شیرخواره ای دیدیم
شعر "بس کن رباب" می خوانیم
کودکان تشنه اند در خیمه
از همه تشنه تر علی اصغر
آه پرپر نزن عزیز دلم
مرغ بی بال و پر علی اصغر
در حرم باز اضطراب افتاد
داخل خیمه رفت و آمد شد
جان مادر کمی تحمل کن
حرف سقا دوتا نخواهد شد
خیر باشد، در علقمه غوغاست
یل ما را خدا نگه دارد
تیر دشمن اگر خطا رفته!
پس چرا حرمله فرح دارد..!؟
دل من شور می زند زینب
نگرانم برای عباسم
تا قیام قیامت کبریٰ
خجل از دستهای عباسم
جای باران از آسمان امروز
نیزه و تیر و سنگ می بارد
دارد از چشم تنگ یاغیشان
بی حیایی و ننگ می بارد...
#عماد_بهرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولا_امیرالمؤمنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#قصیده
چنین میبیند آنکه در نجف اهل نظر باشد
طلا چسبانده خود را زیر ایوانش که زر باشد
علی باحق و حق با او، ولَیْسَ الهادی الاهو
علی حق حق علی هو هو، از این ها بیشتر باشد!؟
برایش افتخاری نیست کعبه سینه چاکش شد
چرا که خانهء حق از حضورش مفتخر باشد
نفس های غلامش مردگان را زندگی بخشد
اگر حتی غلام او خودش هم محتضر باشد
بنازم آسمان خانه اش را که به یک لحظه
کنار هم دوتا خورشید و یک قرص قمر باشد
هزاران گرگ میلرزد به خود با نام پیغمبر
زمانی که میان بیشهء او شیر نر باشد
علی آن شیر بی باکی که خاکی بود و افلاکی
کران تا بیکران حیدر، علی «کیف بشر» باشد
به وقت حملهء دشمن دلش ارام ارام است
اگر عـــباس در قلب سپاهش مستقر باشد
اگر دستار زردش را به پیشانی ببندد او
بعید است اینکه دیگر دشمنش دنبال شر باشد
بخوان اوصاف خیبر را! تجلی های حیدر را
خدایی هرچه هم گفتند بهرش مختصر باشد
رسول الله خندیدو علی«ع» غرید و در را کند
کسی که بود و منکر شد چه بهتر کور و کر باشد
در و دربان در را با هم از جا میکند حیدر
که آویزان درب قلعه بیش از صد نفر باشد!!!
به جز اون پهلوان ماکو!! یدالله است این بازو
برای او در قلعه نه! خیبر مثل پر باشد..
خدا «جانم علی(ع)»میگفت و جبراییل کف میزد
چنان او تاخت بر مرحب که مفقود الاثر باشد
پس از آن واقعه خیبر پلاکش یکصد و ده شد
که نام نامی مولا همیشه روی در باشد
به هر ملعون بی جرأت که ترسید و فراری شد
بگو حیف است روی پیکر نحس تو سر باشد
علی «اِبن ابی طالب»، فقط نام پدر کافیست
برای دومی گفتند که ده ها پدر باشد
به روی چشم امر حضرت اقا، ولی مردم
امام منتقم با یاد کوچه خون جگر باشد
کسی که اهل بدعت شد علی را سخت میبیند
که وحدت با سپاه عایشه عین ضرر باشد
اگر اهل سقیفه از علی فرمان نمیگیرند
بلانسبت به خر!! باید همیشه چوب تر باشد
#عماد_بهرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولا_امیرالمؤمنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#قصیده
چنین میبیند آنکه در نجف اهل نظر باشد
طلا چسبانده خود را زیر ایوانش که زر باشد
علی باحق و حق با او، ولَیْسَ الهادی الاهو
علی حق حق علی هو هو، از این ها بیشتر باشد!؟
برایش افتخاری نیست کعبه سینه چاکش شد
چرا که خانهء حق از حضورش مفتخر باشد
نفس های غلامش مردگان را زندگی بخشد
اگر حتی غلام او خودش هم محتضر باشد
بنازم آسمان خانه اش را که به یک لحظه
کنار هم دوتا خورشید و یک قرص قمر باشد
هزاران گرگ میلرزد به خود با نام پیغمبر
زمانی که میان بیشهء او شیر نر باشد
علی آن شیر بی باکی که خاکی بود و افلاکی
کران تا بیکران حیدر، علی «کیف بشر» باشد
به وقت حملهء دشمن دلش ارام ارام است
اگر عـــباس در قلب سپاهش مستقر باشد
اگر دستار زردش را به پیشانی ببندد او
بعید است اینکه دیگر دشمنش دنبال شر باشد
بخوان اوصاف خیبر را! تجلی های حیدر را
خدایی هرچه هم گفتند بهرش مختصر باشد
رسول الله خندیدو علی«ع» غرید و در را کند
کسی که بود و منکر شد چه بهتر کور و کر باشد
در و دربان در را با هم از جا میکند حیدر
که آویزان درب قلعه بیش از صد نفر باشد!!!
به جز اون پهلوان ماکو!! یدالله است این بازو
برای او در قلعه نه! خیبر مثل پر باشد..
خدا «جانم علی(ع)»میگفت و جبراییل کف میزد
چنان او تاخت بر مرحب که مفقود الاثر باشد
پس از آن واقعه خیبر پلاکش یکصد و ده شد
که نام نامی مولا همیشه روی در باشد
به هر ملعون بی جرأت که ترسید و فراری شد
بگو حیف است روی پیکر نحس تو سر باشد
علی «اِبن ابی طالب»، فقط نام پدر کافیست
برای دومی گفتند که ده ها پدر باشد
به روی چشم امر حضرت اقا، ولی مردم
امام منتقم با یاد کوچه خون جگر باشد
کسی که اهل بدعت شد علی را سخت میبیند
که وحدت با سپاه عایشه عین ضرر باشد
اگر اهل سقیفه از علی فرمان نمیگیرند
بلانسبت به خر!! باید همیشه چوب تر باشد
#عماد_بهرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#ولادت
#مدح
#غزل
به نام اُمِّ عقیله ، انیس قدیسین
به نام قبلهی قلب قبیلهی یاسین
صراطِ اوست «صراط الذین اَنعمت»
برای دشمن او گفته شد «وَلَاالضّالین»
قسم به فضّه و اَسما که مادر سقا
کنیز او شد و عالم کنیز ام بنین
دلیل بارش ابر است و ساکن قوسین
به نور اوست اگر میشود کمان رنگین
مقابل جَلَواتش فلک به خاک افتاد
سجود کرد به این جلوه خوشهی پروین
و شمسْ محضر او شمع کم فروغی بود
خداست مشتری نقد ماه زهره جبین
به لطف حضرت او ذره میرود بالا
بدون مرحمتش عرش میرود پایین
اراده کرد خدا که دوباره جلوه کند
اشاره کرد به نور عظیم عرش برین
و بعد از آن به یدِ فاطرُ السَّماواتی
قلم به دست گرفت و کشید حورالعین
هزار دفعه ز حورا بلند مرتبه تر
هزار مرتبه پاکیزه تر ز ماء معین
به قدر یک سر سوزن ز پرتوء آن نور
قرار شد که کمی جلوه گر شود به زمین
حرا برای چهل شب سرای احمد شد
هوا هوای خدا بود و خلوتی شیرین
به تین و طور قسم که حرا چهله گرفت
برای بارش کوثر به رودهای یقین
شعور شعله کشید و شروع شد باران
شراب عشق روان شد به رودخانهی دین
چکید قطرهی اول نوشت «اَعطینٰا»
«فَصَلِّ یا نبی الله» ای رسول امین
رسید آیهی دوم به آخرین کلمه
نشست پای عزای کسی کتاب مبین
عجب عزای عظیمیست در دل «وَانْحَر»
حسین تشنه و نهر فرات و قوم لعین
نداشت بهره ز آبی که مهر مادر اوست
نشست شمر و همان لحظه سینه شد سنگین
کنار نهر اگر تشنه نحر شد ، باشد
ولی چرا سر او را گذاشت در خورجین
اسیر عشق حسینیم و بچه های حسین
که «اِنَّ شانِئَکَ» با حسین شد تضمین
#عماد_بهرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#ولادت
#مدح
#غزل
به نام اُمِّ عقیله ، انیس قدیسین
به نام قبلهی قلب قبیلهی یاسین
صراطِ اوست «صراط الذین اَنعمت»
برای دشمن او گفته شد «وَلَاالضّالین»
قسم به فضّه و اَسما که مادر سقا
کنیز او شد و عالم کنیز ام بنین
دلیل بارش ابر است و ساکن قوسین
به نور اوست اگر میشود کمان رنگین
مقابل جَلَواتش فلک به خاک افتاد
سجود کرد به این جلوه خوشهی پروین
و شمسْ محضر او شمع کم فروغی بود
خداست مشتری نقد ماه زهره جبین
به لطف حضرت او ذره میرود بالا
بدون مرحمتش عرش میرود پایین
اراده کرد خدا که دوباره جلوه کند
اشاره کرد به نور عظیم عرش برین
و بعد از آن به یدِ فاطرُ السَّماواتی
قلم به دست گرفت و کشید حورالعین
هزار دفعه ز حورا بلند مرتبه تر
هزار مرتبه پاکیزه تر ز ماء معین
به قدر یک سر سوزن ز پرتوء آن نور
قرار شد که کمی جلوه گر شود به زمین
حرا برای چهل شب سرای احمد شد
هوا هوای خدا بود و خلوتی شیرین
به تین و طور قسم که حرا چهله گرفت
برای بارش کوثر به رودهای یقین
شعور شعله کشید و شروع شد باران
شراب عشق روان شد به رودخانهی دین
چکید قطرهی اول نوشت «اَعطینٰا»
«فَصَلِّ یا نبی الله» ای رسول امین
رسید آیهی دوم به آخرین کلمه
نشست پای عزای کسی کتاب مبین
عجب عزای عظیمیست در دل «وَانْحَر»
حسین تشنه و نهر فرات و قوم لعین
نداشت بهره ز آبی که مهر مادر اوست
نشست شمر و همان لحظه سینه شد سنگین
کنار نهر اگر تشنه نحر شد ، باشد
ولی چرا سر او را گذاشت در خورجین
اسیر عشق حسینیم و بچه های حسین
که «اِنَّ شانِئَکَ» با حسین شد تضمین
#عماد_بهرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem