#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#شهادت
#غزل
از مردم جاهل چه بلایا که ندیدم
خواندند مرا أمّي و دشنام شنیدم
حیران شدم از فتنهٔ یک عده منافق
در خون دل خویش همه عمر تپیدم
شد فاطمه(س) دلواپس من بعدِ خدیجه(س)
می دید غریبانه فقط آه کشیدم
زهرا(س) همهٔ دلخوشی ام بود و پر از بغض
میزد همه شب بوسه بر این موی سفیدم
با درد عجین گشتم و عمرم به سر آمد
دل از همهٔ خلق به یکباره بریدم
در بسترِ غم خواستم ابزارِ نوشتن
تا ثبت کنم اینکه علی(ع) هست مریدم
مکتوب کنم غیر علی(ع) نیست خليفه
در وادیِ معراج علی(ع) بود امیدم
گفتند پریشانی و داری تبِ هذیان
در باطنشان آتش ِ بی واهمه دیدم
از کینهٔ پی در پیِ آن چند صحابه
جان دادم و آخر به خداوند رسیدم
رفتم ولی ای وای که میزد به کبودی
هر قسمتی از نیمرخِ یاس سپیدم
شد بسته دو دستِ فلق و سورهٔ انسان
توهین شده در کوچه به قرانِ مجیدم!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
#@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#شهادت
#ترکیب_بند
زهرا(س) که از داغ پیمبر(ص) شد عزادار
اشکش چکید از چشم و حیدر شد عزادار
اسلام از این لحظه در سیلِ غم افتاد
آیاتِ قران تا به محشر شد عزادار
کعبه به تابوتِ نبی(ص) میداد بوسه
زمزم شبیه حوض کوثر شد عزادار
غار حرا گم کرد یار و مونسَش را
سنگِ صبورش رفت و آخر شد عزادار
أم أبیها(س) سوخت از داغِ یتیمی
یا أيهاالسادات! مادر شد عزادار
بعد پدر غم با أمیرالمؤمنین خورد
در کوچه با غصب فدک مادر زمین خورد
این داغ، عمری قاتلِ جانِ حسن(ع) بود
آن کوچه باریک زندانِ حسن(ع) بود
دستی که بالا رفت و سیلی زد به مادر
تنها دلیلِ دستِ لرزانِ حسن(ع) بود
از همسرش جای محبت زهر نوشید
این هم جواب لطف و احسانِ حسن(ع) بود
با مهربانی بسکه روی خوش نشان داد
مرد جزامی باز مهمان حسن(ع) بود
با گریه پا به پایِ سائل ها می آمد
هر روز حاتم مرثیه خوانِ حسن(ع) بود!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#وداع_با_محرم_و_صفر
#غزل
ظلمت آلوده و در حسرتِ قدری نور است
دل به غفلت شده مشغول و عجب مغرور است
رفت با روضه محرّم-صفر و بعدِ دو ماه
باز وضعیتِ پروندۂ من ناجور است
این گدا هیچ ندارد! وَ همینکه او را
راه دادی به عزاخانۂ خود مسرور است
گریه انجام-وظیفه ست و یقیناً هر کس
به همان کار که تقریر شده مأمور است
غبطه خوردم همهٔ عمر به آنکس که حسین(ع)
به برافراشتنِ سیرهٔ تو مشهور است
اربعین رفته و داغش به دلم مانده هنوز
چه کنم؟! راهِ من از کرب و بلایت دور است
حیف شد! قدر ندانستم و مثل هر سال
نوکرت باز هم از دست خودش رنجور است
آمدم تا که فدایت بشوم! چون بی شک
علت خلقتم آقا به همین منظور است
به خدا مزد نمیخواهم و ارباب فقط-
-عزتم داده؛ شهیدم کن اگر مقدور است!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#وداع_با_محرم_و_صفر
#غزل
ظلمت آلوده و در حسرتِ قدری نور است
دل به غفلت شده مشغول و عجب مغرور است
رفت با روضه محرّم-صفر و بعدِ دو ماه
باز وضعیتِ پروندۂ من ناجور است
این گدا هیچ ندارد! وَ همینکه او را
راه دادی به عزاخانۂ خود مسرور است
گریه انجام-وظیفه ست و یقیناً هر کس
به همان کار که تقریر شده مأمور است
غبطه خوردم همهٔ عمر به آنکس که حسین(ع)
به برافراشتنِ سیرهٔ تو مشهور است
اربعین رفته و داغش به دلم مانده هنوز
چه کنم؟! راهِ من از کرب و بلایت دور است
حیف شد! قدر ندانستم و مثل هر سال
نوکرت باز هم از دست خودش رنجور است
آمدم تا که فدایت بشوم! چون بی شک
علت خلقتم آقا به همین منظور است
به خدا مزد نمیخواهم و ارباب فقط-
-عزتم داده؛ شهیدم کن اگر مقدور است!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
هر جا بنِشینم علنی میگویم
از حضرتِ شیرین سخنی میگویم
هر جا سخن از کرامت و آقایی ست
از مکتبِ نابِ حسنی میگویم!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#وفات
#غزل
داشت در چشمش همیشه اشکهای بیهوا
صبح میشد هر شبش با گریه های بیصدا
گُر گرفت و قلبش از غم؛ باز هم آتش گرفت
یادش آمد لحظه ای که شعله ور شد خیمه ها
آب خورد و سخت دلتنگِ عمو عباس(ع) شد
گفت با خود زیر لب گاهی: عمو رفتی کجا؟!!
عطرِ بابا؛ لحظه لحظه بر مشامش می رسید
لحظه ای که بوسه میزد دستهایِ عمه را
در خرابه روی خاک افتاد و دیگر نا نداشت
داشت مانند رقیه(س) خون به دل...تاول به پا
زنده میشد داغِ شش ماهه همینکه میگذاشت
سر به زانویِ رباب ِ(س) غرق در حالِ عزا
شاهدِ عینیِ شام و خیزران بود و غروب-
یادِ مقتل میسرود از غربتِ خونِ خدا
از تنِ بابایِ عطشان رویِ خاکِ قتلگاه
از فرودِ تیر و نیزه، از عصایِ بی حیا
عمه زینب(س) روضه خوانی کرد و بعدش بیقرار
شد سکینه(س) شاعرانه؛ راویِ کرب و بلا
واژه واژه گریه کرد و خط به خط سردرد شد
شعر گفت از آنچه دیده بود در تشت طلا!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#غزل
خودش تنها خبر از داغ های بیکرانش داشت
که مانند علی(ع) داغی در عمقِ استخوانش داشت
امان از کینهٔ دیرینه! میدانم که پیش از زهر
چه بغضی خفته در هر لقمه هایِ خشکِ نانش داشت
به خود از درد می پیچید و لبها به کبودی رفت
به جای آب؛ زخم ِ زهر وقتی در نهانش داشت
دلِ سرداب شد آشوب؛ موج ِ گریه راه انداخت
سحر شد... آرزویِ لحن زیبایِ اذانش داشت
عرق می ریخت و از حال رفت و سخت می لرزید
جگر می سوخت از زهری که کامل قصدِ جانش داشت
اگر چه عسکری؛ اما حسن(ع) بود و دم ِ آخر
گمانم ذکر «لا یومَ کَیومکْ» بر زبانش داشت
به یاد ظهر عاشورا، به یاد جدّ مظلومش
دم آخر چه حالِ روضه در اشک روانش داشت
پدر پیش پسر در سامرا...در کربلا امّا؛
پسر پیش ِ پدر جان داد! سر بر زانوانش داشت!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
خورشید سوخت از غم و فردا یتیم شد
چشم و چراغِ نوح و مسیحا یتیم شد
زهری گرفت، از حسنِ عسکری(ع) نفس
صاحب-عزایِ روضهٔ بابا یتیم شد
بالا سرش به گریه نشست و عزا گرفت
ماهِ ربیع، حضرتِ مولا یتیم شد
پشت و پناهِ منجیِ عالم شهید شد
تنها نه سامرا...همه-دنیا یتیم شد
ای جمکران سیاه بپوش و به سر بزن
آمد خبر که مهدیِ زهرا(س) یتیم شد
گریه کنان امام ِ زمان(عج) بیکس و غریب
زد بی پناه؛ خیمه به صحرا...یتیم شد...
تنهایی اش شروع شد از پنج سالگی
آقایِ غایب از نظرِ ما یتیم شد!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
نشسته در مسیرش یاس و لاله
جهان میگیرد از دستش پیاله
تماشایی ست در سرداب امشب؛
مناجاتِ امام ِ پنج ساله!
#و_أشهد_أنک_حجة_الله
#مرضیه_عاطفی
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#مربع_ترکیب
عرش را با ریسه های نور آذین بسته اند
گوشۂ هر کهکشان یک ماهِ زرّین بسته اند
سردرِ شهر مدینه ذکر آمین بسته اند
دورِ کعبه آیه آیه حمد و یاسین بسته اند
میزبانیِ ملائک کاملا سنجیده است
مکه مهمان دارد و کلّی تدارک دیده است
انبیا با اولیا...داوود و عیسی آمدند
نوح و ابراهیم با اسحاق یکجا آمدند
یوسف و یعقوب و آدم قبلِ حوّا آمدند
حضرت الیاس و اسماعیل و موسی آمدند
با ارادت با ادب، تعظیم کرده با یقین
محض بیعت با رسول الله(ص)؛ ختم المرسلین
آمد آنکه عطرِ او جاریست در بویِ گلاب
محض ویران کردن بتخانه ها شد انتخاب
آتش ِ آتشکده خاموش شد، شد غرق خواب
طاق کسری، کلّ ایوان مداین شد خراب
دور گهواره چه غوغایی شده، محشر شده
گل بریز و کِل بکش چون آمنه مادر شده
رحمةٌ للعالمین است و محمد(ص) آمده
حُسن خلق آورده با خود، حُسنِ بی حد آمده
پیش از پنجاه و هشتاد و نود، صد آمده
«لم یلِد» می خوانَد و تفسیر «یولَد» آمده
لاإلهَ جز خدا... تا گفت ذات حق یکیست
محضرِ توحید او لات و هُبل شد سربه نیست
مثل اقیانوس در لطف و کرم بی انتهاست
دستهایش مستجابُ الدعوه؛ اهلِ ربّناست
سیرتش قران پسند و صورتش چون سوره هاست
دشمنانش را بخوان «أبتر» که این امر خداست
شد أباالکوثر! به کوریِ همان چشمانِ شور
جاهلیت شد به جایِ دختران زنده به گور
قاب عالم را پر از زیباترین تصویر کرد
دست در دستش سپرد و عشق را درگیر کرد
در غدیرِ خم اذان را، قبله را تفسیر کرد
بعثتش را با ولایت خالص و تطهیر کرد
خواند «أکملتُ لکُم» را، گفت با صوتِ جلی:
تا قیامت «لا أمیرالمؤمنین إلّا علی(ع)»
نسل در نسلش همه از نور، از عصیان به دور
یک به یک قرانِ ناطق، اصلِ انجیل و زبور
میشود بی حُبّ آنها راهِ حق صعب العبور
موسم دلدادگی شد، کلّ عالم در سرور
در مدینه جشن دارد فاطمه(س) امشب شبی
هم پیمبر(ص) آمده هم صادقِ آلِ نبی(ع)
در نگاهش جنّتُ الاعلی تماشایی شده
پای درس او شلوغ است و چه غوغایی
بسکه لحنش مهریان و گرم و زهرایی(س) شده
حال من خوب و دلم مست چه آقایی شده
«قل هوالله احد» شد دینم و ذکر لبم
شد امام ِ جعفرِ صادق(ع) رئیس ِ مذهبم
هست یابن الباقر(ع) و در علم، بی مثل و بدل
زهد از گفتار او پیدا؛ نمایان در عمل
راستگویی و کرَم خورده به نامش از ازل
پس به عشقش خوانده ام «حیّ علی خیرالعمل»
با نمازِ اول وقتم خریدم مغفرت
از شفاعت بهره مندم میکند در آخرت!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#ولادت
#غزل
از نزول وحی، از آیاتِ قرآنی بگو
از تب غار حرا پیش از مسلمانی بگو
از شبِ شقّ القمر، از طاق کسری، از خسوف
از جهانی مملو از اعجازِ ربّانی بگو
از غرور از جهل، از سرمای دست دختران
از شکنجه گاه، از حالِ زمستانی بگو
از خدای لالِ مادرزاد؛ از لات و هبل
از رواج کفرِ مطلق هر چه میدانی بگو
مهربان و رحمةٌ للعالمین می خوانَمت
یامحمد(ص) از محبت های پنهانی بگو
باز کن دستار را با شیوهٔ تحت الحنک
دلبری کن از عجم! از یار ایرانی بگو
دوست دارم از لبت «سلمانُ منّا» بشنوم
لطفا از این قومیت با لحن جانانی بگو
از علی(ع) و جانشین خود در آغازِ غدیر
از همان که شیعه را شد باعث و بانی بگو
گرچه توصیفش هزاران سال فرصت میبرَد
قدرِ فهم ما...کمی از آن فراوانی بگو
ما ندیدیمَش بیا و جانِ مشتاقان، شبی-
-از نگاه نافذش وقت رجزخوانی بگو
از زمانی که درِ خیبر به دستش بوسه زد
زد زمین آنجا که مرحب را به آسانی، بگو
از هجوم ذوالفقارِ خشمگینش در اُحد
از فراری هایِ لبریز از پریشانی بگو
از لقب هایش که هر یک هست بابی از بهشت
از «أمیرالمؤمنین» در بیت پایانی بگو!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#@shia_poem
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#ولادت
#غزل
بخوان بر منبری از نور؛ بعد از "فجر" و "أعطینا"-
برایم خط به خط از متنِ توحید مفضل را
بخوان با لحن زیبایی که داری در مناجاتَت
بگو از حضرتِ باریتعالی؛ ربّ بی همتا
بخوان یک سورهٔ توحید پیش از مبحثِ "توحید"
بخوان یاصادق آل محمد(ص) لطف کن بر ما
رسیدیم از دیارِ پارس، با شاگردِ تو "جابر"
که پایِ درس تو عالِم شویم از عالَمِ معنا
بیا از رازِ خلقت پرده بردار و بگو از عرش
بگو از خالقِ خورشید و ماه و ماهیِ دریا
بگو از ظاهر و از باطنِ پیچیدهٔ انسان
از اینکه فطرتاً هستیم محتاجِ تو یامولا
بگو از زندگی و مرگ، از آیاتِ رستاخیز
بگو از هستیِ ناپایدار و سستیِ دنیا
بگو از عقلِ حیران و بخوان قدری حدیثِ عشق
بگو از شرط مقبولیتِ أعمال؛ بی پروا
بگو از إسْتَخَفَّ بِالصَّلاة-از آنکه ضایع کرد-
نمازش را و محروم از شفاعت هست در عُقبی
علی(ع) را یاد کن با ذکر نابِ "یا أباالاُمّه"
بگو: دل جایِ الله است و جایِ مادرم زهرا(س)!
* امام صادق علیه السلام فرمودند:
«إِنَّهُ لَا ینَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاةِ»
«شفاعت ما شامل کسی که نماز را سبک بشمارد، نمیشود»
📚 الكافى، ج۳، ص۲۷۰
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem