#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال_قتلگاه
#عاشورا
#غزل
رفته صبر از کَفَم این حال نمیفهمم چیست
عمق این فاجعه صد سال نمیفهمم چیست
در سرم هست از او طرح سری خونآلود
من که نقاشی و تمثال نمیفهمم چیست
درکَم از اوست همین قدر که شد ذبح عظیم
باقی روضه يِ گودال نمیفهمم چیست
کشتن تشنهیِ زخمی عمل سختی نیست
بر سرش این همه جنجال نمیفهمم چیست!
سر کجا رفته و انگشتر و انگشت کجاست؟
بسمل کَنده پر و بال نمیفهمم چیست
نحر این سر که خودش جایزه دارد، دیگر
غارتِ خیمه و اموال نمیفهمم چیست
زره و خوود و سپر باز هم ارزش دارد
غارتِ چادر اطفال نمیفهمم چیست!!!
بین گودال و شلوغیش تنش خُرد شده
نعل آوردن و پامال نمیفهمم چیست
#محمد_رسولی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال_قتلگاه
#عاشورا
#مربع_ترکیب
کشمکش بهر پیروهن نکنید
سر غارت بزن بزن نکنید
نیزه را داخل دهن نکنید
جسم او را اگر کفن نکنید
آه و نفرین میکنم همه را
میکشانم علی و فاطمه را
نیزه را از روی پرش بردار
چکمه ات را ز پیکرش بردار
خنجرت را ز حنجرش بردار
لعنتی دست از سرش بردار
تشنه هست و رمق ندارد او
سر او را عقب نکش از مو
شمر بس کن تو قتلگاه نرو
بی وضو سمت و سوی شاه نرو
دخترش میکند نگاه نرو
روی این جسم پاره راه نرو
این که افتاده نور عین من است
خواهرش هستم و حسین من است
#رضا_قربانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال_قتلگاه
#عاشورا
#غزل
از آه خود شرر به دل ماسوا مزن
آتش به قلب مادر غم مبتلا مزن
لبهای تو کبود شده مثل بازویم
با این لب کبود مرا هی صدا مزن
حالا که آمدم ز تو این است خواهشم
تا من میان قتلگهم، دست و پا مزن
هرکس رسید ضربه زد، اما یکی نگفت
با سنگ میزنی، تو دگر با عصا مزن
با قرب حق به جانب گودال میزنی
رحمی کن و برای رضای خدا مزن
برسینه اش نشستی و بر او لگد زدی
پنجه براین محاسن از خون حنا مزن
هرضربه میزنی بزن ای بی حیا ولی
بر استخوان گردن او، بی هوا مزن
#محمود_اسدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال_قتلگاه
#عاشورا
#غزل
با لبان تشنه آن ساعت که افتادی به خاک
لَم تَقُل شیئا سِوا: قُم یا اخا! أدرِک اخاک !
مشک دور از دست گریان است و قدری دورتر
مانده بر صحرا لبی خندان و جسمی چاک چاک
عِندَما کُلُ یَرَونَ المَوتَ اَحلی مِن عَسَل
خاک گلگون را نمی شویند جز با خون پاک
کلُّ مَن فِی الموکبِ قالَ خُذینی یا سُیوف
تشنگان عشق را از جان فدا کردن چه باک؟
یَلمَعُ النُّور الذی سَمّاهُ مصباحَ الهُدی
تا قیامت می درخشد این چراغ تابناک
داوری عادل تر از تاریخ در تاریخ نیست
نور هرگز در شب ظلمت نمی گردد هلاک
#فاضل_نظری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال_قتلگاه
#عاشورا
#غزل
مقتل نوشته روی تنت پا گذاشتند
در زیر دست و پا ، زده ای دست و پا حسین
مقتل نوشته پیکر تو نرم گشته بود
با هر نسیم جسم تو شد جابجا حسین
مقتل نوشته حد حرم را چهل زراع
رفته تن بدون سرت تا کجا حسین
مقتل نوشته ضربه به پهلوی تو زدند
حتما شبیه مادرتان بی هوا حسین
مقتل نوشته راس تو را بد بریده اند
چون از جلو بریده نشد از قفا حسین
مقتل نوشته دست به گیسوی تو زدند
یک عده گرگ های بی حیا حسین
مقتل نوشته دست تو از مچ بریده شد
با خنجری شکسته و با ضربه ها حسین
مقتل نوشته زیر گلو نحر گشته بود
پهنای نیزه شد به گلوی تو جا حسین
هر ضربه را برای رضای خدا زدند
شمشیر ، نیزه ، سنگ و حتی عصا حسین
#قاسم_نعمتی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال_قتلگاه
#عاشورا
#غزل
رفته صبر از کَفَم این حال نمیفهمم چیست
عمق این فاجعه صد سال نمیفهمم چیست
در سرم هست از او طرح سری خونآلود
من که نقاشی و تمثال نمیفهمم چیست
درکَم از اوست همین قدر که شد ذبح عظیم
باقی روضه يِ گودال نمیفهمم چیست
کشتن تشنهیِ زخمی عمل سختی نیست
بر سرش این همه جنجال نمیفهمم چیست!
سر کجا رفته و انگشتر و انگشت کجاست؟
بسمل کَنده پر و بال نمیفهمم چیست
نحر این سر که خودش جایزه دارد، دیگر
غارتِ خیمه و اموال نمیفهمم چیست
زره و خوود و سپر باز هم ارزش دارد
غارتِ چادر اطفال نمیفهمم چیست!!!
بین گودال و شلوغیش تنش خُرد شده
نعل آوردن و پامال نمیفهمم چیست
#محمد_رسولی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال_قتلگاه
#عاشورا
#غزل
شرم از شیون و از گریه ی ما کن بس کن
پشت و رویش نکن اینقدر حیا کن بس کن
با وضو مادر من شانه به مویش میزد
موی سلطان مرا شمر رها کن بس کن
ذبح کردن به خدا حکم و شرایط دارد
اینقدر ضربه نزن زود جدا کن بس کن
شمر فریاد نکش دخترکش میترسد
حرمله را کمی آرام صدا کن بس کن
خون در شیشه ی او را که ملائک بردند
لااقل رحم به این رخت و عبا کن بس کن
تو خودت نامه نوشتی که بیا کوفه حسین
پس به عهد و قسم خویش وفا کن بس کن
کشتن او به خدا حربه نمیخواهد که
به زمین خورده دگر ضربه نمیخواهد که
#رضا_قربانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال_قتلگاه
#عاشورا
#غزل
ساربان خواست که انگشتری ات را بِبَرد
دید بایست که انگشت تو را هم بِبُرد
سارقی خواست که غارت بکند پیرهنت
دست انداخت ،گریبان تو را هم بدرد
دیگری داشت به سر، نقشه ی عمامه تو
گفت شال کمرت را ز چه با خود نَبَرد
آن یکی گفت که در کوفه کسی حتماً هست
زره پاره و خونین تو را هم بخرد
اَخنس انگار مهیّای سرت بود ولی
شمر ميخواست خودش از بدنت سر بِبُرد
گفت قاتل به سنان بن أنس با وحشت
چه کنم خنجر اگر حنجر او را نَبُرد
آخرالامر به رَزّازیِ تو تن دادند
گشت ده مرکب تازه نفس از روی تو رَد
خوب از حال که رفتی، به روی سینه نشست
گفت جز من چه کسی گندم ری را بخورد
جرعه ای آب ندادند و بریدند سرت
تشنه لب هیچ کسی سر ز غریبی نَبُرد
#محمود_ژولیده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_ابالفضل_علیه_السلام
#تاسوعا
#بحر_طویل
شیرِ بی باکِ علی رفت به میدان و چوطوفان
همه شیران و یَلان را چو پَرِ کاه به یک آه
وَ ناگاه به هم ریخت و شد ساقیِ دلخواهِ حسینی
که همه دلخوشی ماهِ بنی هاشمیان،حضرتِ سلطان ،
یَلِ میدانِ بَلا بود.
چه ماهی؟
شَهِ پیکار و جهاندار و سپهدار و یَلِ حیدرِ کرار و
عَلَم گیر و علمدار و زَده گردن بسیار و
به یک حمله ی خونبارو... !
ابالفضل همان مردِ دلاور ،پسرِ حضرتِ حیدر
که ز جا کنده دَرِ قلعه ی خیبر
وَ نگو ماه که از ماه فراتر
وَ نگو چشم بگو تیزی خنجر
و نگو دست بگو زورِ دو لشکَر
که شده ذکرِ لبِ قاسم و عون و علی اکبر ،
همه ی عشقِ برادر،پسرِ شیرِ عرب، دشمنِ شب ،
عاشقِ خورشید نَسَب ،وقتِ غضب
قبضه ی شمشیر به کَف ،وقتِ سخن
داشت به لب نقل و رطب،حضرتِ زینب همه جا بود
دعاگوی ابالفضلِ علمدار؛همانی که زده
یکسَره از میسَره تامیمَنه او یک تَنه
بَه بَه به چنین هیمَنه ،ای آینه بنگَر به تنِ او،
دَمِ شب شکنِ او،به برقِ بدنِ او ،به لحنِ سخنِ او
وَ به خونی که شده رودِ فرات از دهنِ او
وَ شده جوشَنِ صد پاره ی او هم کفَنِ او
وَ قسم می خورم اصلأ
به همان نورِ جبینَش
وَ به آن برقِ نگینَش
وَ به شَقُ القمر و قطعِ یمینَش
وَ به باوَر و یقینَش
که شده قوَتِ دینَش
وَ به آن خنده ی نازِ نمکینَش
وَ قسم می خورم اصلأ
به همانِ زخمِ به ابروش،
به بازوش ،
به آن عَطرِ خوشِ جوشن و گیسوش
که مدهوش شده عالمی از بوش
به ابرو و به بازو و به گیسو و بَر و رویِ
ابالفضلِ علمدار قسم ماهِ محرم
وَ غَمَش دلخوشی ماست
وَ این لُطفِ خودِ حضرتِ سقاست
که در سینه ی ما شورِ گُل فاطمه برپاست،
چه زیباست
وَ زهراست که در مجلسِ ما آمده
از بس که غمِ حضرتِ عباس در اینجاست...
#محسن_کاویانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال_قتلگاه
#عاشورا
#غزل
در معرض گرما به تماشا بدنش را
حتی ز تنش برد کسی پیروهنش را
بر نِی سر او جالس و بر تیرهٔ صحرا
کردند رها، از سرِ تحقیر تنش را
بر باد رود کون و مکان آه اگر که..
از باد بگیرند سراغ کفنش را
جا دارد اگر از نگهش سیل ببارد
آن دیده که کردند پر از خون دهنش را
گودال مجالِ سخن از شاه گرفت و...
خنجر ز جفا ذبح نموده سخنش را
ای وای اگر مادر آن کشته ببیند
در لُجهٔ خون حالت پرپر زدنش را
#مجید_نجفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال_قتلگاه
#عاشورا
#غزل
افتاده بود روی زمین و کفن نداشت
آن یوسف شهید به تن پیرهن نداشت
پیکر بدون سر به روی خاک مانده بود
سر روی نیزه بود و اثر از بدن نداشت
غرق ستاره بود تن آسمان عشق
خورشید هم فروغ چنین شب شکن نداشت
وقتی که عصر روز غریبی رسیده بود
عالم به قدر زینب کبری محن نداشت
گلبوسه داد چون به گلوی حسین خویش
آن قدر گریه کرد که تاب سخن نداشت
انگشتی از اشاره به خاتم فتاده بود
ای کاش قتلگاه دگر اهرمن نداشت
بعد از سه روز آن گل بی غسل و بی کفن
جز بوریا برای تن خود کفن نداشت
می رفت تاکه محو کند کاخ ظلم را
نیلوفری که فرصت پرپرشدن نداشت
غمنامه ای نوشت «وفائی»و می گریست
چون شمع چاره ای بجز از سوختن نداشت
#سیدهاشم_وفایی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#عاشورا
چیست فردای کز آن ارض و سما با خبر است؟
عالم هستی همه از غم آن نوحه گر است
این چنین ولوله و غلغله وقت سحر است
از غم و غصه ی آن پرده به روی قمر است
شب شام عشر است، سینه ها در شرر است
که به فردای دگر، فاطمه بی پسر است
چیست فردای که عالم همه سرگردان است؟
چیست فردای که چشمان فلک گریان است
چیست فردای که بر نیزه سرِ قرآن است
چیست فردای چنین عرش خدا لرزان است
شب شام عشر است، شبِ قرآن به سر است
چون که فردای حسین، یمِ خون غوطه ور است
چیست فردای چنین، قلب خدا نالان است؟
جن و انس از غم این حادثه در افغان است
چیست فردای که در کرببلا طوفان است
گویند از قلب زمین خون خدا جوشان است
چیست فردای که جبریل امین گریان است
چیست فردای که سرها همه بر پیکان است
شب شام عشر است فاطمه خون جگر است
که به فردای دگر، سرِ نیزه قمر است
این چه عشقی ست که در خون حسین
می جوشد
این چه شوریست که جام از کف خون می نوشد
این چه رازیست کفن جای ردا می پوشد
این چه راهی ست حسین مقصد آن می کوشد
شب شامِ عشر است، شال ماتم به سر است
داغدارِ شهِ دین، حضرت خیرالبَشر است
چیست فردای زمین ماتم عظمی دارد؟
کربلا خیمه ی غم زینب کبری دارد
زانوی غم به بغل مهدی زهرا دارد
غم دل مرغِ هوا ماهیِ دریا دارد
شبِ شام عشر است، فاطمه خون جگر است
آتشِ فتنه گران، کرببلا شعله ور است
قلبِ عالم شرر است، شبِ خوف و خطر است
دشمنِ پست و پلید، هر طرف حمله ور است!
#هستی_محرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem