#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#غزل
می پرم گرد کوی و بام حسین
تا بیفتم دمی به دام حسین
با تواضع و دست بر سینه
رو به قبله به احترام حسین
السلام علیک یا عطشان
تشنه ام تشنه ی سلام حسین
سند بندگیم را مادر
روز اول زده بنام حسین
پدرم بین سجده ی شکرش
خواست تا که شوم غلام حسین
کاش تا پیری ام همین باشد
من و عشق علی الدوام حسین
من و یک عمر نوکری کردن
سایه ی لطف مستدام حسین
هرکسی جون این تبار شود
می برد بهره از مرام حسین
من کی ام ؟ خانه زاد این درگاه
ریزه خواری که از طعام حسین
قد کشیدم ولی نبردم پی
به سر سوزن از مقام حسین
راز آزادگی و دینداری
همه پیداست در کلام حسین
زیر بار ستم نباید رفت
سرفرازی شده پیام حسین
ذوالفقار است در کف مردی
که می آید به انتقام حسین
#سید_حسن_رستگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#مدح
#غزل
پیربزرگ طایفه بود و کریم بود
در اعتلای نهضت جدش سهیم بود
مسندنشین کرسی تدریس علم ها
شایسته صفات حکیم و علیم بود
نوح و خلیل جمله مریدان مکتبش
استاد درس حکمت و پند کلیم بود
برمردمان تب زده ی شهرشرجی اش
عطر مبارک نفسش چون نسیم بود
زحمت کشید وباغ تشیع شکوفه داد
مسئول باغبانی باغی عظیم بود
قلبش شبیه شیشه ی تنگ بلور بود
عمری به فکر نان شب هر یتیم بود
از ابتدای کودکی اش تا دم وفات
نزدیکی محله ی زهرا مقیم بود
منت نهاد و آمد و ما پیروش شدیم
امروز اگر نبود شرایط وخیم بود!!!
تازه سروده ام غزل مدحتش ولی
یادش میان قافیه ها از قدیم بود
#وحید_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#مدح
#مثنوی
ای روح صداقت از دم تو
ای گوهر علم از یم تو
زیبنده ی تو است نام صادق
الحق که تویی امام صادق
بر هر سخنت ارادت علم
در هر نفست ولادت علم
میلاد تو ای ولی سرمد
شد روز ولادت محمد
در هفدهم ربیع الاول
شد نور تو بر زمین محول
از صبح ازل امام علمی
تا شام ابد تمام علمی
دانش زدم تو راست قامت
استاد علوم تا قیامت
قرآن به دم تو خو گرفته
ایمان ز تو آبرو گرفته
با نطق تو زنده تا قیامت
توحید و نبوت و امامت
ای در دهنت زبان قرآن
قرآن همه جان تو جان قرآن
روید چو به بوستان شقایق
از لعل لبت در حقایق
وصف تو هماره بر لب ماست
راه و روش تو مکتب ماست
با تو همه جا مدینه ی ماست
این گفت تو نقش سینه ی ماست
هرکه شمرد سبک صلاتش
فردا نبود ره نجاتش
دور است ز خط طاعت ما
بر او نرسد شفاعت ما
تو مخزن علم کبریایی
تو وارث ختم الا نبیایی
حق را نفس تو نوشخند است
قرآن به دمت نیازمند است
قرآن که در کلام سفته
با نطق تو حرف خویش گفته
هر آیه که جبرئیل آرد
بی نطق شما زبان ندارد
او راه و شما چراغ راهید
ناگفته و گفته را گواهید
تو بر تن پاک علم جانی
استاد مفضل و ابانی
دانشگه نور حق پیامت
صدها چو زراره و هشامت
دارند جهانیان بصیرت
از مؤمن طاق و بو بصیرت
ای زندگیم هدایت تو
دین و دل من ولایت تو
مهر تو همه عقیده ی من
مشی تو مرام و ایده ی من
روزی که گل مرا سرشتند
بر لوح دلم خطی نوشتند
این خط نوشته را بخوانید
من جعفریم همه بدانید
دلباخته ای ز اهل بیتم
خاک ره عبدی و کمیتم
فریاد دوازده امامم
نور است به هر دلی کلامم
باشد که به خاک پای میثم
میثم بشود فدای میثم
#استاد_غلامرضا_سازگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#ولادت
#غزل
عرش را در زیر پا داری و بالا می روی
صبح وظهر وشب که تا آغوش"زهرا" می روی
گفتی از مسجد دری را رو به زهرا وا کنند
این چنین از منبر ساحل به دریا می روی
ابروان مرتضی را کرده ای محراب و بعد
با همین نقش کج آخر تا ثریا می روی
غزوه یا شعب ابی طالب چه فرقی می کند ؟
خاطرت آسوده با حیدر به هر جا می روی
اول از آتش پرستان بنده می سازی و بعد
پای این دل بردن از سلمان به منّا می روی
درد ما را گوشه ی چشم تو درمان می کند
قلب سلمان را نگاه تو مسلمان می کند
#حسین_قربانچه
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_ صلی_الله_علیه_و_آله
#ولادت
#غزل
عشق تو در تمامی عالم زبانزد است
بیعشق، حال و روز زمین و زمان بد است
فرقی ندارد از چه نژاد و چه فرقهایم
با عشق تو همیشه دل ما مؤید است
جاریست سُکر واعتَصِمُوا... لا تَفَرَّقُوا...
بعد از تو این جنون دمادم که ممتد است...
ای زندگی ما همه حال و هوای تو!
حال تو مبدأ است و هوای تو مقصد است...
ماندهست رد پای تو بین زمین و عرش
باران بوسههاست که در رفت و آمد است
دل را سپردهایم به عشقش که قرنهاست
بنیانگذار وحدت دلها محمد است
#رضا_نیکوکار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@Shia_poem
#امام_زمان_عج
#فاطمیه
#غزل
از نحسی گناه بهایم عوض شده
حال دعا و سوز و نوایم عوض شده
خیلی دعا برای ظهورت نکردهام
یادت نبودهام که دعایم عوض شده
یک روز غرق شهوت و یک روز مست جاه
معلوم میشود که خدایم عوض شده
چشمی که خشک شد به امامش نمیرسد
حالات چشمِ عقده گشایم عوض شده
دیشب دعام کردی و بیخود نبوده که
از صبح زود٬ حال و هوایم عوض شده
تو رحمتی و با نظرت سوی نامهام
با فعل خیر٬ جرم و خطایم عوض شده
آلودهام قبول، ولی بیپناه نه
اصلا مگر امام رضایم عوض شده؟!
خیبرشکن مقابل زهرا نشست و گفت:
در بستری و حال سرایم عوض شده
زهرا تمام قوّت جان منی، بخند
با گریهات زمانه برایم عوض شده
دیشب عبام را رویت انداختم ولی
دیدم سحر که رنگ عبایم عوض شده
#محمد_جواد_شیرازی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
Seraj:
#پیامبر_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#ولادت
#قصیده_واره
تو آمدی و در رحمت خدا وا بود
و غرق نور، زمین، بلکه آسمانها بود
بهار بود و ربیعش از آن جهت خواندند
که این سلالهای از شاخسار طوبی بود
در آسمانِ شب مکّه، قدسیان گفتند
خدا، ستارۀ احمد چقدر زیبا بود
گرفت نور تو جغرافیای عالم را
شب ولادت خورشیدِ عالمآرا بود
زمین زمین همه میسوخت در لهیب گناه
و ذات پاک تو از هر بدی مبرّا بود...
از آسمانها بوی فرشته میبارید
شگفت واقعهای در تمام دنیا بود
ألَم یَجِدکَ فقیراً خدات روزی داد
ألَم یَجِدکَ یَتیماً خدات مأوا بود...
نیافرید جهان را مگر به خاطر تو
اگر که خلقت، منظور حقتعالی بود
عبور کردی از آفاق و انفسِ عالم
از آن مسیر که مسدود بر مسیحا بود
همای سدرهنشینِ مقام أو أدنی!
به کُنهِ جاه تو اندیشه را کجا جا بود؟
برای نافله وقتی قیام میبستی
بهشت، گوشۀ سجادۀ تو پیدا بود
چه آیه میخواندی که حجابها میرفت
و قفلهای جهان پیش روی تو وا بود
بنازم این همه شوکت که عبد درگاهت
ولیّ ایزد منّان، علیّ أعلا بود...
ز مکّه رفتی و تاریخ هم دگرگون شد
اگر که هجرت آن روز یک معمّا بود
فدای این همه مهر و عطوفت و رحمت
که در دقایق آخر تو را غم ما بود
زبان الکن ما بسته است در مدحش
«خروش»! این همه یک قطره پیش دریا بود
#عباس_شاهزیدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@Shia_poem
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#ولادت
#غزل
شب تجلی عشق و عقیده است امشب
شب ظهور هزاران سپیده است امشب
گلی به گلشن یاسین شکفته شد که فلک
نظیر چهرۀ او را ندیده است امشب
دمید صادق آل رسول همچون ماه
مهی که آینه دار سپیده است امشب
سپهر علم و فضیلت دوباره نورانی است
ستارۀ سحر ما دمیده است امشب
حضور حضرت باقر فرشتۀ رحمت
برای عرض تهیت رسیده است امشب
به "ام فروه" بیا تهنیت بگو که گلش
به مهد مهر و وفا آرمیده است امشب
به پاس مقدم این گل نثار کن صلوات
که درخور صلواتی حمیده است امشب
همان گلی که خدا را ستود و مرغ سحر
صدای زمزمه اش را شنیده است امشب
خوشا کسی که خداوند عاشقانش را
برای خدمت او برگزیده است امشب
ز باغ دانش او سوی تشنگان علوم
نسیم رحمت و دانش وزیده است امشب
همیشه پیرو این مکتب پر از نور است
کسی که جام ولایت چشیده است امشب
چو یاد اوست عبادت به یاد حضرت او
دلم به سوی خدا پر کشیده است امشب
بیا و سر به حریم مقدسش بگذار
که مرغ دل به مدینه پریده است امشب
بگو به خلق «وفائی» چراغ دانش را
خدا ز جلوۀ او آفریده است امشب
#سیدهاشم_وفایی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#ولادت
#مدح
#ترکیب_بند
من همان باده نوش جام توام
بلبل مست روی بام توام
بی نگاهت غزل نمی خوانم
شاعر فیض مستدام توام
ششمین آینه سلام آقا
آرزومند یک سلام توام
به پر زخمی ام نگاه کنید
آه؛ محتاج التیام توام
باز همسفره باش با سائل
دوستدار همین مرام توام
مست قال الامام صادق من
من مسلمان شده به نام توام
روی قبرم سپرده ام آقا
بنویسند من غلام توام
من غلام محبت یارم
به خم گیسویت گرفتارم
می نویسم فقط حقایق را
ماجرای عروج عاشق را
با تو فهمیده ام مفهوم و
معنی آیه های ناطق را
می شود دید در نگاه شما
عکس زیبای وجه خالق را
معنی یا بصیر در بَصَرت
با بصیرت کنی هر عاشق را
با بیانات روشن و نابت
تو شکستی صف منافق را
ما به عالم نمی دهیم هرگز
تار موی امام صادق را
السلام ای رئیس مذهب ما
ای دمادم ترانه ی لب ما
دلمان را تو حیدری کردی
مست انوار کوثری کردی
در لباس امامت ای آقا
به خدا که پیمبری کردی
با احادیث و گفته های خودت
تو عجب فتح خیبری کردی
زنده کردی تو علم را تا حشر
بسکه شاگرد پروری کردی
ما کجا؟! مهر مادرت زهرا
دل ما را تو مادری کردی
مهرتان را به سینه دارم من
آرزوی مدینه دارم من
کاش ما را دعا کنی آقا
خرج این روضه ها کنی آقا
چشم های مرا به پای حسین
نذر خیرالنّسا کنی آقا
بانی روضه های عاشورا
کاش روضه به پا کنی آقا
کاش ما را شبی به خرج خودت
راهیِ کربلا کنی آقا
یاد جدّ غریب خویش کنی
یاد آن سرجدا کنی آقا
روضه ی زینبیه می خواهیم
روزیِ فاطمیه می خواهیم
#محمدجواد_پرچمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#مدح
#مثنوی
ای دو صد یوسف صدّیق به صدق تو گواه
ای علوم همه با کوه کمالت پر کاه
دو جهان زنده ی چشم تو به یک نیم نگاه
تا زمان هست تو از گردش چرخی آگاه
شهریاران سر کوی تو گدای سر راه
شیخ والای ائمّه ولی امر الّه
صدق تابنده چراغی بود از مکتب تو
علم تا علم شود بوسه زند بر لب تو
عرشیان دسته ای از خاک نشینان تواند
فرشیان از همه سو دست به دامان تواند
علم ها گوهری از لعل دُر افشان تواند
حلم ها ذکر خوشی بر لب خندان تواند
بحرها تشنه ی یک قطره ی باران تواند
سرو قدّان جهان سر به گریبان تواند
علم از روز ازل سائل دیرینه ی تو است
آنچه در سینه خلق است در آیینه ی تو است
لاله ای نیست که از دامن بستان تو نیست
طایری نیست که در باغ ثنا خوان تو نیست
آیه ای نیست که محتاج به برهان تو نیست
گوهری نیست که از بحر خروشان تو نیست
ذرّه ای نیست که از مهر درخشان تو نیست
پدر شیمی جز جابر حیّان تو نیست
علم تو مشعل و خلق و دو جهان انجمنی
آیة الکرسی از کرسی درست سخنی
سرّ سروّ علن از تو است امام صادق
فیض هر انجمنی از تو است امام صادق
حسن خلق حسن از تو است امام صادق
سبزی این چمن از تو است امام صادق
سیر چرخ کهن از تو است امام صادق
همگان را سخن از تو است امام صادق
تا که این چار ام و هفت اب و نه طاق است
مؤمن طاق تو در عالم هستی طاق است
دهر دانشگه و استاد سخن دانش تو
کلّ قرآن سخن داور و برهانش تو
حق به دور تو کند گردش و میزانش تو
مؤمن پاک بود پایه ی ایمانش تو
درد جان نیز طبیبش تو درمانش تو
علم نور است ولی مشعل تابانش تو
تا زمان است و به هر مرحله می تازد علم
از تو می گوید و دائم بتو می نازد علم
پشرو تر بسی از دور زمان مکتب تو است
ثمر خون حسین ابن علی بر لب تو است
راه حق مذهب تو مذهب تو مذهب تو است
آسمان شیفته ی زمزمه های شب تو است
نفس سوختگان شعله ی تاب و تب تو است
نور قرآن ز درخشنده گی کوکب تو است
اهل توحید که این قدر مجلّل دارند
هر چه دارند ز توحید مفضّل دارند
باغبانی و بود ملک جهان گلزارت
گرم تا دامنه ی حشر بود بازارت
گوهر وحی فرو ریخته از گفتارت
بوسه ی علم بود بر لب گوهر بارت
دیدن روی خداوند بود دیدارت
ای طبیبانِ همه خلقِ جهان بیمارت
ای خوش آن یار که تو یار و طبیبش باشی
خوشتر آن درد که تنها تو طبیبش باشی
ای که خوانده است خداوند به قرآن نورت
نوری و سینه خوبان دو عالم طورت
ملک جان خانه ی دلها همگان معمورت
انس و جنّ و ملک و حور و پری مأمورت
چه جفاها که رسید از ستم منصورت
کرد از خانه و از شهر پیمبر دورت
بود آگاه عدو از محن جانکاهت
برد با فرق برهنه سوی قربانگاهت
کثرت سنّ تو و این همه آزار ای وای
آفتاب حق و بیداد شب تار ای وای
برق شمشیر و رخ حجّت دادار ای وای
دوست در سلسه ی دشمن غدّار ای وای
خانه ی حجّت حقّ و شرر نار ای وای
صدمۀ خار ستم بر گل بی خار ای وای
پاسخ آنهمه خوبی شرر آذر بود
بیت آتش زده ارثیّه ای از مادر بود
آخر از زهر جفا رفت وجودت در تاب
جگر خونجگر پاره ی زهرا شد آب
ریخت از دیده ی یاران به عزای تو گلاب
جگر موسی جعفر شد از این داغ کباب
بعد از آن غریب و مظلومیت و رنج و عذاب
بوتراب دگری باز نهان شد به تراب
در عزای تو جهان صحنه ی محشر گردید
تازه در ماتم تو داغ پیمبر گردید
ای سلام همه بر تربت بی زوّارت
غم بسیار محبّان ز غم بسیارت
به چه تقصیر عدو این همه داد آزارت
وامصیبت که چه کردند به قلب زارت
برد سر بر فلک از خانه شرار نارت
ریخت اعجاز خلیل از لب گوهر بارت
شد خموش آتش و بهر تو دل عالم سوخت
بیشتر از همه زین غم جگر «میثم» سوخت
#استاد_غلامرضا_سازگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#مدح
#مثنوی
ای كوی تو، كعبه ی خلایق
طالع ز رخ تو، صبح صادق
ای پایه منبرت فراتر
از کرسی هفت چرخ اختر
تا نام ز ماه و مهر بوده است
خاک در تو ، سپهر بوده است
گفته است خرد، بس آفرینت
صد ها چو «هشام» ، خوشه چینت
گردش، ز فلك، اشاره از تو
استاد خرد، «زراره» از تو
چون «مومن طاق» از تو آموخت
لب بر لب هر چه مدعی دوخت
اندیشه هر آنچه بود مجمل
بشنید مفصل از «مفضل»
گر طالع «بختری» خجسته است
در حلقه ی درس تو نشسته است
كی مكتب تو، نظیر دارد؟
صدها چو «ابوبصیر» دارد
تا مشعل علم، «جابر» افروخت
بس نكته، خرد كه از وی آموخت
شد شهره به دهر، مذهب تو
«حمران» و «ابان» و مكتب تو
فانی نه، كه جاودانه ای تو
دریایی و بیكرانه ای تو
ای مذهب تو شهید پرور
ای مکتب تو «مفید» پرور
#محمدعلی_مجاهدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_وآله
#قصیده
گرفته نورِ وجودِ تو آسمانها را
اِحاطه کرده زمین را و هم زمانها را
شُکوه داده ظُهورت به عالمِ هستی
وقار داده حُضورِ تو کهکشانها را
به بوی عطرِ تنت، یاس گیج شد، اُفتاد
خراب و مَست نِمودی تو باغبانها را
تویی که روح گرفته، صَلات از نَفَسَت
عُروج می دهی هردَم نمازخوانها را
تو خواستی که توجُّه به قامتت نشود
کنارِ خویش نشاندی اگر جوانها را
به خُلق و خو و خوش اخلاقیِ تو جَذب شدند
کشیده ای پیِ خود خِیلِ کاروانها را
میانِ مُشتِ تو سنگی خُداخُدا می گفت
نخوانده درس، تو از بَر شدی زبانها را
مرا که نیست زَبانی، بیان کنم مَدحَت
که گفته حق به کتابش یکایک آنها را
علی عِدالتِ مَحض و، تو رَحمتِ مَحضی
به این صفات گرفتید، روح و جانها را
چه ارتباطِ عجیبی ست در میانِ شما
که مات کرده تمامیِ نکته دانها را
علی کنارِ تو، یعنی: تو در کنار خدا
کشانده اید به دیوانگی روانها را
قیامت است به دستانِ دخترت زهرا
شفیعه ای که پناه است بی اَمانها را
...همان که خَلق شد از نورِ او همه عالم
...همان که داده خُدا دستِ او کرانها را
...همان که بر حَسَنش سَجده می کند یوسف
که وا گذاشته حُسنَش همه دهانها را
...همان که خونِ حُسینش بقای دینِ تو شد
که قَبضه کرده به نامَش همه زمانها را
...همان که زینبِ او داده با عَمَل تعلیم
شجاعتی که خودش داشت، خطبه خوانها را
مرا دوباره به آیینِ خویش دعوت کن
بگیر دستِ ضعیفان و ناتوانها را
نفس بزن، که مُسلمان شَویم بارِ دگر
نگاه کن، که بهاران کنی خَزانها را
#رضا_رسول_زاده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem