#حضرت_عبدالعظیم_حسنی_علیه_السلام
#مثنوی
ای بلندای عشق قامت تو
ای سلام خدا به ساحت تو
خاک بوس سیادت تو زمین
جایگاهت ولی به عرش برین
آسمانی ترین مسافر خاک
قدرو شان تو کی شود ادراک
ای ذراری حضرت زهرا
بنده با ارادت زهرا
افتخارت همین بس ای والا
باشی از نسل سیدالنجبا
بسکه بودی تو فاطمه سیرت
مصطفایی منش علی صولت
در سماوات چون ستاره شدی
تو اباالقاسمی دوباره شدی
نور توحید در نگاهت بود
تربت عشق سجده گاهت بود
ذکر تحلیل با تکان لبت
چشمه نور در نماز شبت
ای هدایت گر هدایت ها
راوی صادق روایت ها
بسکه در عشق مستدامی تو
دست بوس چهارامامی تو
تالبت عرضه ای ز دین کرده
معرفت پیش تو کم آورده
اعتقادت زبسکه بنیادیست
صله اش لطف حضرت هادیست
بهر تحصین تان بگفت آقا
انت انت ولینا حقا
تو غرور اصالتی منی
حسن محضی حسین در حسنی
آبرودار خاک مایی تو
صاحب ملک خون بهایی تو
توصفابخش دین و آیینی
عزت سرزمین باکینی
ملک ری از تو آبرو دارد
پای توهست خویش بگذارد
چه بگویم زقدر والایت
چه بگویم ز شان عظمایت
وصفت این بس ز بس عظیمی تو
حضرت سیدالکریمی تو
شاهزاده گدای خود دریاب
رهگذر خاک پای خود دریاب
پیرمرد عصا به دست حجاز
یک نظر سوی خاکیان انداز
قبله خاک ماشده حرمت
چشم امید ماست برکرمت
هردمی از زمانه دلگیرم
راه صحن تو پیش می گیرم
ای قرار دل هوائی من
مرهم زخم کربلایی من
ای به دلداگان تو نور عین
ای نگار همیشه شکل حسین
کوی تو رنگی از خدا دارد
خاک تو بوی کربلا دارد
ای فرستاده رسول الله
جانب خون بهای ثارالله
تویی آن یار بی قرین دلم
هر شب جمعه همنشین دلم
باعلی عهد عشق بستی تو
سفره دار کمیل هستی
بشنو این درد دل زنوکر خود
نوکر بی قرار و مضطر خود
چه بگویم که قوم نامردان
ملک مارا فروختند چه گران
قلب ام الائمه آذردند
تا ابد آبروی مابردند
وای بر ما بر سرشک دوعین
قیمت خاک ماست خون حسین
آری این است با تو درد دلم
تا قیامت ز مادرت خجلم
تحفه ای میدهی که هدیه کنم
کمکم کی کنی که گریه کنم
حق بده گر ز غصه دلخونم
قدر یک عمر گریه مدیونم
گر که نقشم بر آب شد توببخش
گرکه شادی خراب شد تو ببخش
حرمت گرچه کربلا باشد
کربلا کرب والبلا باشد
کی در اینجا سری بریده شده
معجری از سری کشیده شده
کی در اینجا عطش جگر سوزاند
جگر یک پدر پسر سوزاند
باورم نیست شور و زمزمه را
کربلای بدون علقمه را
کربلا دیدنیست با یاسش
بادو گلدسته های عباسش
حاجتی دارو از تو شاه کریم
حضرت عشق واجب التعظیم
خواهش سائلت ادا فرما
خاک من خاک کربلا فرما
#قاسم_نعمتی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی_علیه_السلام
#مثنوی
خاک ری نالید در پیش خدا
کای حکیم السّر ، ولی الاولیا
صاحب هستی امیر کائنات
سرّ وحدانیّت ذات و صفات
آفریدی نور و نار و آب و خاک
در دو عالم "لیس معبود سواک"
ای مسبّب از تو پیدا هر سبب
تو توانایی ، تو خلّاقی ، تو رب
انبیا را امر تو انگیخته
مهرشان با مهر تو آمیخته
بر گزیدی از میان آن همه
یک محمّد یک علی یک فاطمه
نسل شان شایسته و والا مقام
صاحب رایند و مولا و امام
از تبار آن نبی و آن ولی
خلق کردی یک حسین بن علی
پرده ای از عشق خود بالا زدی
مهر او را نقش بر دلها زدی
حرمت دلدادگی نام حسین
هفت دریا تشنه جام حسین
من چو او خاکم ولی در این جناس
کربلا را کی کنم با خود قیاس؟
کربلا نور است و من ظلمانی ام
او همه آیینه من حیرانی ام
آن زمین خاک شهیدان خداست
من ری ام آن جا دیار راز هاست
خجلتی اندوه حرمانم شود
قاتلش می خواست سلطانم شود
من شدم انگیزه تا دستی پلید
تیغ بر آیین? قرآن کشید
او به سودای حرام ملک ری
راه دنیا تا جهنم کرد طی
نحس بود این آرزو بر ابن سعد
مبتلای کفر قبل و ، ظلم بعد
شد چنین اسرار غیبی ملهمش
نکته ای گفت و زدود از دل غمش:
دل به غم مسپار ای خاک وسیع
نزد ما داری مقامی بس رفیع
ای زمین از ابر ، بارانت رسد
چون صدف درّی به دامانت رسد
از بهشت معرفت اینجا دری ست
از ولایت جلوه گاه دیگری ست
ای تو آرام دل لبریز بیم
مشهد نور خدا عبد العظیم
خاک ری ، چون عشق ایمن می شوی
از گل توحید گلشن می شوی
هر نگاهت عالم آرا می شود
هر دلی اینجا مصفّا می شود
از فرشته آید اینجا زمزمه
رحمت حق بر محّب فاطمه
از تبار مجتبی نسل کرام
بهره مند از صحبت چندین امام
در ولایت نقش بند معرفت
رفعت روح بلند معرفت
اهل بیت و محورش را می شناخت
او امام و رهبرش را می شناخت
نزد مولا در فروع و در اصول
دین خود را عرضه کرد و شد قبول
هجرت او را نشان بند گی است
آری آری در شهادت زندگی است
شعر من ای آسمانی حال من
ای سکوت و شور و قیل و قال من
خسته منشین در حریم وصل یار
نشئه ای از جام مشتاقی بیار
گر سفر نزدیک آید یا که دور
می وزد عطر دل انگیز حضور
می رباید دل صفای این حریم
قدسیان را ذکر یارب العظیم
زائران اینجا حسینی مذهب اند
کربلا در کربلا تاب و تب اند
یک توسّل عشق در این بارگاه
می برد دل را به سوی قتله گاه
اشک اینجا گوهر و آیینه است
قیمتی گر هست این گنجینه هست
لطف خوبان کرامت دیدنی ست
این رواق با صفا بوسیدنی ست
اهل ری در خیمه حق ایمن اند
مومنان با دشمن دین دشمن اند
تا خراسان و قم و ری جان ماست
هفت وادی معرفت ایمان ماست
#جعفر_رسول_زاده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_عبدالعظیم_الحسنی_ع
با نور تو راه مستقیمی داریم
در صحن تو جنةالنعیمی داریم
دلتنگ کریم اهلبیتیم ولی
صد شکر که سَیّدالکریمی داریم
#یوسف_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_عبدالعظیم_الحسنی_علیه_السلام
#ترکیب_بند
مرکب عقلم را جنون وقتی که هی کرد.
در سینه، دل صبر مرا با عشق پی کرد.
با من بزرگی گفت، با دل می توان که.
در عرض یک شب هم ره صد ساله طی کرد.
شد تند تر نبضم به رگ با هر نفیرم.
دل بانگ شیدایی من را نای نی کرد.
لب تشنه دل خوش بر سبویی آب بودم.
صهبای گندم کاسه ام را پر ز می کرد.
دل هر کجایی بود و عشقت با نگاهی.
در عالم مستی مرا از اهل ری کرد.
هرجا که فرزندی است، از اولاد زهرا.
بی شک که من هستم یکی از اهل آنجا.
سرمست عشق از روزگاران قدیمم.
در ملک عشق آباد دل عمری مقیمم.
از چارده نورم لبالب، مست زینب.
معصومه و عباس و شاه عبدالعظیمم.
از شهر پیغمبر گرفته تا به مشهد.
هرجا که هستم آستان بوس حریمم.
در امتداد سیره ی پاک امامان.
در خط عشقم در صراط المستقیمم.
محتاج عشقم گوشه چشمی سائلت را.
ای حضرت عشق ای کریم ابن الکریمم.
در چشم هایت مهربانی می زند موج.
همراه خود من را ببر تا قله تا اوج.
عبد العظیمی من کجا و ذکر نامت.
از نسل نوری هست واجب احترامت.
نامت نه تنها ظاهرا عبدالعظیم است.
تصدیق معصوم است حاکی از مقامت.
در ورع و تقوا یکه تازی، خوش به حالت.
در پای دینت خورده تایید امامت.
از چار معصومی که کردی درک محضر.
در جام جان ها معرفت ریز از کلامت.
از سامرا تا شهر ری بودی مبلغ.
تا زنده ماند دین حق از اهتمامت.
در پای مذهب خون دلها خورده ای تو.
بیرق حق را تا که بالا برده ای تو.
هستم کویری خشک و هستی ابر باران.
من کفر محضم باتو هستم اهل ایمان.
پسوند نامت یک حسن دارد به دنبال.
یعنی که هستی قبله ی جان کریمان.
مهمان نوازی در رگ و خون حسن هاست.
آیا نمی خواهی سر این سفره مهمان.
کم گفته ام هر قدر از طلفت بگویم.
از بس که با دوست و دشمن کردی احسان.
در سینه های بی قراران بارگاهت.
باشد پس از مشهد، پس از قم قلب ایران.
عشق حسین کرده هوایی این گدا را.
می جوید از صحن و سرایت کربلا را.
در اوج تاریکی و وانفسای عالم.
با تکیه بر عشقت ندارم لحظه ای غم.
دنبال مأوا بودم و دادی پناهم.
همسایه سایه ات، مبادا از سرم کم.
هر ساله آقا مسلمیه در حریمت.
تن کرده تهران مشکی ایام ماتم.
در خاک ری گندم عمل می آید، از عشقت.
پس نیست سهم جانی ماه محرم.
عمری است در دل زخمی از عشق حسینم.
بر زخم هایم، بارگاهت داده مرهم.
دارد زیارت رفتنت اجری برابر.
با اجر رفتن تا حریم شاه بی سر.
#رسول_رشیدی_راد
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی_علیه_السلام
#چارپاره
ری همان شهر دوست داشتنی ست
که کرمخانه ی خدا شده است
و به یمن ترنم قدمت
شهر اولاد مجتبی شده است
بین آغوش مهربان تو ام
از همان خردسالی ام آقا
دانه دادی و جلد مهرت شد
دل حالی به حالی ام آقا
مثل خورشید روشنی بخشیم
تا که در سایه ی حرم هستیم
غم نداریم، حالمان خوب است
تا که همسایه ی حرم هستیم
ای ولی نعمت اهالی ری
دین تو تا ابد به گردن ماست
کربلایی شدیم در صحنت
حرمت شاهراه کرببلاست
زیر پاهای زائران اینجا
بال های ملائکه پهن است
عطر ناب حضور جبرائیل
پخش در گوشه گوشه ی صحن است
پیش چشم طلایی گنبد
ماه و خورشید رنگمی بازند
معجزه در حرم فراوان است
خادمان تو اهل اعجازند
گوئیا جبرئیل و فطرس را
روبروی ضریح می بینم
دست بر سینه کنج ایوانت
خضر را با مسیح می بینم
قلبهای فراری از همه جا
در پی ات عاشقانه می آیند
حَرمت پاتوق بهشتی هاست
رندها پا برهنه می آیند
معدن رحمتی و مدتهاست
از نسیم کرامتت مستیم
حکمتی دارد اینکه در حرمت
دائما یاد کربلا هستیم
دست ما نیست؛ مدح میگوییم
ناخودآگاه روضه میخوانیم
خودتو خواستی چنین بشود
سرّ این قصه را نمی دانیم
رگ خواب دل رئوفت را
روضه خوانها چه خوب می دانند
هر زمانی گره به کار افتد
روضه ی قحط آب میخوانند
آب گفتم دلم به جوش آمد
آب گفتم دلم کباب شده
بس که داغ رباب جانسوز است
قبل سنگی من مذاب شده
دست ما نیست آب می بینیم
یاد طفل رباب می افتیم
کودکی غرق خواب می بینیم
یاد طفل رباب می افتیم
رو به دشمن گرفت روی دو دست
غنچه ی زرد بی قرارش را
تا به یک جرعه آب؛ تازه کند
حنجر خشک شیرخوارش را
گفت: مُنّوا عَلَی..... گلم پژمرد
پاسخش را به هلهله دادند
گفت: یکجرعه آب می خواهد
تیر را دست حرمله دادند
ساعتی بعد؛ پیش چشم حرم
روی نیزه سری نمایان شد
پیش چشم رباب؛ گهواره
سهم سوغات نامسلمان شد
#حمید_رضا_عباسی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
عبدالعظیممثل کریم مدینهای
تو وارث کریم عظیم مدینهای
طوبایقدکشیدهنسیممدینهای
تو دلگشای شهر قدیم مدینهای
ری کربلا شده ز قدوم مبارکت
سرشار علم شد ز علوم مبارکت
تا نام تو ز عالم بالا شنیدهاند
خیل ملک بخاطر تو صف کشیدهاند
در آسمان به عشق حریمت پریدهاند
بهر تو در زمین مدینه رسیدهاند
گفتند کریم آمده سائل خبر کنید
باید به شهر عشق از اینجا گذر کنید
ماهی ز آسمان ولایت دمیده شده
عالمبهپیشقامتسروشخمیدهشد
نقشیبهنور برهمه عالم کشیده شد
عبد خدا به کنگرهی عرش دیده شد
تا ذکر تهنیت به لب خویش راندهاند
عبدالعظیم نام گرامیش خواندهاند
از نسل فاتح جمل آمد کریم شد
ازسویحق رسیده و عبدالعظیم شد
از جانب بهشت وزید و نسیم شد
از عشق روی او دل عاشق دو نیم شد
ما ریزه خوار سفره احسان او شدیم
ما عاشقانه دست به دامان او شدیم
ریزادهایم وحضرتسلمان او شدیم
در این مسیر تا که مسلمان او شدیم
در ره نشسته ما ز گدایان او شدیم
بهر دفاع دین ز شهیدان او شدیم
ما حافظان کوی علمدار و زینبیم
ماشیر روز و اهل مناجات در شبیم
هرصبحوشام رو بهحرم ایستادهایم
بر روی سینه دست ادب تا نهادهایم
هستی خویش در ره جانانه دادهایم
گاهی شراب سیب سبوئیم و بادهایم
گاهیزتاک ازغمتان خوشهچینشدیم
گاهی نشان عاشقیت بر جبین شدیم
#مرتضی_محمود_پور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی_علیه_السلام
#غزل
ما زائران صحن تو هستیم از قدیم
همسایگان شهر تو، یا سیدالکریم
مِهرت به جان مردم این مُلک، جا گرفت
با تو رواست، وادی ری را طلا گرفت
خواندی حدیث یار و روایات دلبری
با توست، نور موسوی و عطر عسکری
ای با جواد، همسخن! از جود او بخوان
با تشنگان نور، از آن ماهرو بخوان
ای باب علم، آن دل بابالجوادیات
با ما بگو از آنچه شنیدی ز هادیات
از دست او، تو جام کرامت گرفتهای
در معرفت، نشان ولایت گرفتهای
علمت، عظیم بوده و عشقت عظیمتر
سادات با کرم، حسنیها کریمتر
در بخشش و عطا، حسنیها سرآمدند
آیینهی کرامت آل محمدند
نامت گره به نام حسن خورده پس تمام
حاجت رواست، زائر این صحن، والسلام
گفتم حسن، هوای دلم دلبرانه شد
احساس شعر من، چقدَر مادرانه شد
ای زادهی مدینه! بخوان از هوای یاس
از کوچههای غمزده، از قبر ناشناس
باران اشک، کنج ضریحت چه دیدنی ست
در این حریم، روضه، دوچندان شنیدنی ست
عمری علم به دوش، شدی ناصر حسین
باید که زائر تو، شود زائر حسین
تهران بدون قبلهات آرامشی نداشت
*«این شهر، بی وجود شما ارزشی نداشت» *
گشتی طبیب، تا غم دل را دوا کنیم
تا خاک را به یک نظرت کیمیا کنیم
در این حریم، جَلد تو شد، یاکریم ما
بر ما بتاب، حضرت عبدالعظیم ما
شاها! محبتت به گدایان رسیده است
بگشای باز سفره، که مهمان رسیده است
همسایهات شدیم و چه زیباست سرنوشت
روزی که همنشین تو باشیم در بهشت
#قاسم_صرافان
**《 تضمینی از غزل امیرحسین محمودپور》
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
May 11
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
ای حضرت معشوق ای لیلاترینم
من از همه پروانه ها شیدا ترینم
سنگ ملامت خورده عشق تو هستم
یعنی میان عاشقان رسوا ترینم
تو آیه های مصحف پیغمبرانی
بهر تلاوت کردنت شیواترینم
ای کیسه بر دوش سحرهای محله
مرد کریم سامرا ؛ آقاترینم
ما ریزه خوار دولت عشق توهستیم
ای حضرت معشوق ای لیلاترینم
اندازه ی ما چشم تو دیوانه دارد
مجنون میان خانه ی ما خانه دارد
تو آشنای کوچه های آسمانی
بالاتر از فهم اهالی جهانی
فهمیدن شأن و مقام تو محال است
تو سرّ الاسرار نهان اندر نهانی
رد قدم های همیشه جاری ات را
تا مرزهای بی نهایت می رسانی
وقتی که می آیی کنار جانمازت
دنبال خود خیلی ملک را می کشانی
تو ابتدا و انتها اصلاً نداری
مثل خدائی و همیشه جاودانی
ای روشنی مطلق شب های تارم
پروردگار بی مثال هر چه دارم
من از مساکین قدیم سامرایم
از آن سوی دنیا چه آوردی برایم
این روزها که مرقدت گنبد ندارد
من یا کریم خاکی صحن شمایم
آقایی تو فرصت مسکینی ام داد
پس خوش به حال دست هایم که گدایم
دلداده ام بر آن نگاهت تا ببینم
این چشم هایت میکشاند تا کجایم
خیراتیِ دور سر سجاده ی توست
خاکستر بال و پر پروانه هایم
صبح ازل ما را گدایت آفریدند
مثل دخیل سامرایت آفریدند
ای بی نظیری که پر از آیات رازی
مثل خداوندی و از ما بی نیازی
هر صبح از بام بلند آسمان ها
با چشم های روشنت خورشید سازی
صد دل اسیر گردش نیمه نگاهت
باید به این چشمان شهلایت بنازی
جبریل را دیدیم با خیل ملائک
در آن بهشت صحن تان میکرد بازی
تو از همین قطعه زمین سامرا هم
فرمانروای سرزمین های حجازی
مرد بهشتی زمین ای بی مثالم
ای آب جاری کویر خشکسالم
نذر تو کردم این پر خاکستری را
این دست های خالی پشت دری را
دیشب دعا کردیم تا این که خداوند
هرگز نگیرد از تو ذره پروری را
شرح کمالات تو را یک روز خواندیم
دیدیم در تو سیره ی پیغمبری را
صد بار دنیا امتحان کرد و ندادیم
یک ذره از مهر امام عسگری را
ما خاکسار صبح و شام اهل بیتیم
فردای محشر هم غلام اهل بیتیم
امشب اگر دست شما بالا بیاید
امید آن داریم که آقا بیاید
دستی ببر بالا که در این فصل سرما
در خانه های ما کمی گرما بیاید
دستی ببر بالا که در این خشکسالی
آقای ما با هیبت سقا بیاید
دستی ببر بالا که در یک جمعه سبز
آن انتقام ظهر عاشورا بیاید
این روزها با ذوالفقار مرد کوفه
بهر تقاص چادر زهرا بیاید
امشب دلم سمت افقـهای ظهوراست
چشم انتظارظهـرفردای ظهور است
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
دوباره پای غزل سویتان دوان شده است
حروف واژه عشقم ترانه خوان شده است
ردیف و قافیه هایم فقط به ذوق شماست
که اینچنین همه همرنگ آسمان شده است
زبان رو به سوی قبله مانده طبعم
به جان رسیده و انگار پرتوان شده است
فضای آبی شعرم نثار مقدمتان
بهار هم به قدوم شما جوان شده است
نَمی ز بارش حُسن شما و آل شما
کتاب شعر و غزلهای شاعران شده است
فضای شعر، پر از لطف بی کرانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست
چه منتی به سر خلقت خدا داری
اگر به چشم زمین پای خویش بگذاری
سحاب رحمتی و پای آسمان خدا
کنار می کشد آن ساعتی که می باری
فرشتگان همه مبهوت جلوه رویت
چه دلربایی... عجب دلبری... چه دلداری...
تو آخرین گل یاسی که نقش هایت را
به کوچه باغ قدیمی شهر می کاری
پس از تو صبح مدینه دگر نخواهد دید
طلوع نسل خدا را زمان بیداری
لبان حضرت هادی پر از ترانه توست
کرم نما و فرودآ که خانه خانه توست
اگرچه عمر تو ایام کمتری دارد
ولی به عمر دوصد نوح برتری دارد
بهشت کوی تو! نه... نه... غباری از کویت
کجا به وعده جنت برابری دارد؟!
کدام دلبری؟! آنهم به نقد جان دادن
شبیه و مثل تو آنقدر مشتری دارد
دل مریض من آقا اگرچه ناخوش بود
ولی به لطف تو اوضاع بهتری دارد
گدای ریزه خور سفره تو سلطان است
چراکه بر سر خود تاج سروری دارد
نگاه ماست که دنبال آب و دانه توست
کرم نما و فرودآ که خانه خانه توست
خوشا به حال کسی که هواییت باشد
گدای روز وشب سامراییت باشد
شنید هرکه حدیث تو از پس پرده
همیشه مست کلام خداییت باشد
عبادت تو میان درندگان یعنی
جهان به سلطه فرمانرواییت باشد
کسی که در وطنش خانه رضا دارد
هلاک کنیه ابن الرضاییت باشد
خوشا به آنکه به یاد ضریح شش گوشت
مسافر حرم کربلاییت باشد
بیا مرا بطلب، دل پر از بهانه توست
کرم نما و فرودآ که خانه خانه توست
شما که جود و کرم عادت و مرام شماست
گدا همیشه پر از شرم احترام شماست
شما که صاحب شیرین ترین اسمائید
همیشه روی لب ما طنین نام شماست
شما که هیچ زمان حج نرفته اید اما
هم آب زمزم و هم کعبه تشنه کام شماست
شماکه حجت حقید در برابر ما
به گفته خودتان فاطمه امام شماست
تورا به فاطمه آقا خودت دعایی کن
که استجابت، اجزایی از کلام شماست
دعا برای فرج نزد آستانه توست
کرم نما و فرودآ که خانه خانه توست
#محمد_علی_بیابانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#ولادت
#چارپاره
السلام علیک یا ساقی
گوشه چشمی ، خراب آمده ام
اشک هایم دخیل دامن تان
زائر بارگاه میکده ام
دارم اذن دخول می خوانم
های و هوی مرا نگاه نکن
به دلم دست رد نزن امشب
روزگار مرا سیاه نکن
به سبوخانه ی نگاهت من
یازده جام می بدهکارم
چوب خط ِ مرا نگاه نکن
آمدم باز نسیه بردارم
درحجاز خمار چشمانت
باغ انگور عسکری داری
باده ات کهنه کار می خواهد!
عده ای خاص مشتری داری
«بسم رب الشراب» ؛ می نوشم
چه شرابی ! سرت سلامت باد
همه جا را بهشت می بینم
باغت آباد ، خانه ات آباد
قدحت تا مرا مسلمان کرد
أَشهدُ أَنَ باده... را خواندم
با لبی تر نماز عیشم را
سوی ایوان سامرا خواندم
در طواف پیاله ات دیدم
از سماعم ، سما به رقص آمد
قطره ای از مِی ات زمین افتاد
نجف و کربلا به رقص آمد
در سماعی چنین تماشایی
با دفش ؛ قم دوان دوان آمد
آخرین باده را کنار گذار
با نی و تار جمکران آمد
#وحید_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
آنقدر آمدند و گرفتارتان شدند
خاک شما شدند و هوادارتان شدند
زیباترین اهالی دنیای عشق هم
یوسف شدند و گرمی بازارتان شدند
لطف شماست اینکه تمامی انبیا
بالاتفاق سائل دربارتان شدند
آنها که پای منت چشم کریمتان
بی سر شدند تازه بدهکارتان شدند
این بالهایی که زیر بت عشق سوختند
خاک تبرک در و دیوارتان شدند
نفرین به آنکه مهر تو را سرسری گرفت
یا آنکه حاجت از حرم دیگری گرفت
ای جلوه خدایی بی انتها حسن
خورشید روشن سحر سامرا حسن
بی تو عبودیت به خدا بت پرستی است
نور خدا مکمل توحید ما حسن
امشب عروج زخمی بال مرا ببر
تا سامرا ، مدینه ، نجف ، کربلا ؛ حسن
در بین خانواده زهرای مرضیه
باید شوند تمام علی زاده ها ؛ حسن
زنجیره ی محبت زهراست دین من
با یک حسین و چار علی و دوتا حسن
سوگند میخوریم خدا لشگری نداشت
روی زمین اگر حسن عسکری نداشت
آنکه مرا فقیر حرم میکند تویی
یک التماس پشت درم میکند تویی
آنکه در این زمانه ی بی اعتبارها
با یک سلام معتبرم میکند تویی
آنکه برای پر زدن سامرایی ام
هرشب دعا برای پرم میکند تویی
آنکه مرا برای خودش خانه خودش
با یک نگاه ، در به درم میکند تویی
آنکه تو را همیشه صدا میکند منم
آنکه مرا همیشه کرم میکند تویی
شکرخدا گدای امام حسن شدم
خاکی ترین کبوتر باغ حسن شدم
تو کیستی که سائل تو جبرئیل شد
دسته فرشته پای ضریحت دخیل شد
تو کیستی که جدّ نجیب پیمبرت
مهر تو را به سینه گرفت و خلیل شد
تو کسیتی که حضرت موسی عصا به دست
ذکر تو را گرفت اگر مرد نیل شد
اصلی که پا گرفت بدون تو فرع فرع
فرعی که پا گرفت کنارت اصیل شد
تنها خدا به خانه ی تو آفتاب داد
بعدا تمام زندگی ات نذر ایل شد
امشب دعا کنید ظهوری کند مرا
تا اینکه میهمان حضوری کند مرا
امشب دعا کنید بیاید نگار ما
آیات روشنایی شبهای تار ما
امشب دعا کنید بیاید در این خزان
فصل گلاب فاطمه فصل بهار ما
امشب دعا کنید بیاید گل خدا
تا اینکه این بهار بیاید به کار ما
امشب دعا کنید بیاید ز راه دور
مرکب سوار آل علی تک سوار ما
آنکه اگر نبود دلم فاطمی نبود
حتی نبود سجده ی سجاده یار ما
زهرا هنوز دست به پهلو کند دعا
زهرا کند دعا که بیایی کنار ما
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
کم گفتن از مقام کریمان درست نیست
غافل شدن زحرمت آنان درست نیست
وقتی که سقف روی سر ما کشیده اند
ماندن به زیر بارش باران درست نیست
سختی کشیدن اول سیر و سلوک ماست
سیرو سلوک راحت و آسان درست نیست
وقتی که دست یار گره باز میکند
وا کردنش به زور و به دندان درست نیست
اصلا که گفته راه به مورش نمیدهد؟!
این حرفهای پشت سلیمان درست نیست
با یازده هزار گناه آمدیم ما
از شوق زنگ یازدهم را زدیم ما
تو آمدی و درد دوا شد به راحتی
جبرائیل هم برای تو پا شد به راحتی
سرمایه دار کرده ای اهل مدینه را
خاکی که داشتند طلا شد به راحتی
از برکت تو بود که روزی ما رسید
حاجات ما نگفته روا شد به راحتی
ابن الرضای سومی و از قبال تو
هرنوکری گدای رضا شد به راحتی
سجاده پهن کردی و گرم دعا شدی
قبله برای قبله بناشد به راحتی
ای حج نرفته سعی و صفا و حرم تویی
بیت الحرام خانه ی تو کعبه هم تویی
وقتی برای ما زدن در همیشگی است
پس گوشه چشم شاه به نوکر همیشگی است
ای حیدری ترین حسن خاندان عشق
در توظهور هیبت حیدر همیشگی است
بک درهمی که نذر تو کردم هزار شد
لطفت به ما هزار برابر!همیشگی است
ما زیر سایه تو و سید محمدیم
برما محبت دوبرادر همیشگی است
رد هم کنی به خانه دیگر نمیرویم
این ارتباط ما به تو آخر همیشگی است
مشغول پای بوسی آقاست هرچه هست
لطف امام عسکری ماست هرچه هست
ساعات قلب عاشق و ساعات سامرا
ماخیر دیده ایم ز خیرات سامرا
در هیچ جای دیگر دنیا ندیده ایم
آن لذتی که هست در اوقات سامرا
خاکی شدیم در حرم و پاکتر شدیم
اینگونه است نوع کرامات سامرا
مارا همین گدا شدن ما بزرگ کرد
آقا شدیم تحت عنایات سامرا
دیدیم آن زمان که حرم شد بدون سر
از کربلا درست شده ذات سامرا
آقای من به عالم امکان نگین تویی
انگیزه زیارت هر اربعین تویی
هرچند مثل چشم تو چشم تری نبود
در پادگان برای شما یاوری نبود
هرچند نیزه دار دم خانه ی تو بود
با نیره برروی تن تو لشکری نبود
لحظه به لحظه بود حکیمه کنار تو
مثل رضا غم تو غم خواهری نبود
هرچند بغض حنجره ات را گرفته بود
دیگر بروی حنجر تو خنجری نبود
دزدی سراغ پیکر پاک شما نرفت
دشداشه ی شما به تن دیگری نبود
اهل و عیال تو همه در پشت پرده اند
دلشوره تو گم شدن معجری نبود
فرقی زیاد بین حسین است با حسن
تو نیزه ای نخورده ای از پشت یا حسن
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
خبری آمده که نوبت محشر شده باز
خبری آمده که دوره غم سر شده باز
خبر از معجزه سوره کوثر شده باز
خبری آمده که فاطمه مادر شده باز
روزی اهل زمین رحمت بسیار شده
هادی فاطمه امروز پسردار شده
ای گل حضرت هادی و حُدَیث عرض سلام
ای امام بن امام بن امام بن امام
ای که با یاد تو شد خانه دل ها آرام
دوستی با تو حرام است به اولاد حرام
عشق تو جان به همه مرده دلان می بخشد
به گدای تو خدا کون و مکان می بخشد
تو همان حضرت از عقل فراتر آقا
عالم از مقدم تو گشته منور آقا
حسن دوم زهرایی و حیدر آقا
پدر منتقم آل پیمبر آقا
فارغی از همگان و همگان پابندت
منتقم پروری و مصلح کل فرزندت
سامرای تو سراسر ، خود فردوس خداست
سامرای تو نسیمش چه قَدَر روح افزاست
سامرا قبله مقصود تمام فقراست
کعبه و میکده و خانه امّید ماست
باز هم دست تمنا سوی این در داریم
ما هوای حرم سامره در سر داریم
آسمان مثل زمین منتطر فرمانت
برده هوش از همگان معجزه چشمانت
بوسه بر خاک قدومت زده زندانبانت
جان ما چیست مگر تا که شود قربانت
پسر حیدری و حق به تو عزت داده
دشمنت هم به بزرگیت شهادت داده
من همیشه به دعای سحرت محتاجم
سنگ گردیده بر نظرت محتاجم
شده آواره و بر بال و پرت محتاجم
بی پناهم به ظهور پسرت محتاجم
آمدم این شب عیدی بشوم خاک درت
آمدم تا که رفیقم بکنی با پسرت
ما سیاهیم و چو شب در طلب نور توایم
تو سلیمانی و ما ریزه خور مور توایم
ما کجا و تو کجا ؟ وصله ناجور توایم
اربعین زائر شش گوشه به دستور توایم
اربعین گفتم و شد مرغ دل از سینه جدا
اربعین گفتم و کردم هوس کرببلا
یاد آن دم که رسیدیم به دلدار بخیر
یاد آن هروله با لشکر زوار بخیر
یاد بین الحرمین و حرم یار بخیر
یاد پابوسی ارباب و علمدار بخیر
اربعین فارغِ از غصه دنیا بودیم
اربعین همسفر زینب کبری بودیم
#محمد_حسین_رحیمیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
دوباره عشق سمت آسمان انداخت راهم را
نگاهی باز می گیرد سر راه نگاهم را
کدام آغوش بین خویش جا داده است ماهم را
که برگردانده امشب سوی دیگر قبله گاهم را
من امشب حاجی این قبله این قبله نما هستم
من امشب بنده مولای سر من رئا هستم
درون سینه ام انگار شور دیگری دارم
به لطف ساقی امشب در سبویم کوثری دارم
به دستی زلف یار و دست دیگر ساغری دارم
شرابی ناب از انگورهای عسگری دارم
من امشب عشق را تکرار در تکرار می خوانم
حسن جانم حسن جانم حسن جانم حسن جانم
وزیده از پگاه شهر پیغمبر نسیمی که
رسیده سالهایی قبل همراه شمیمی که
تمام شهر را پر کرد آن فیض عظیمی که
خبر داده است باز از جلوه دست کریمی که
همان خلق و همان خو در جمالش منجلی باشد
و مثل آن حسن آرام جان یک علی باشد
نگاهت چون مسیحاییست که بر مرده ها جان است
که گاهی لرزه بر اندام مأموران زندان است
و یا ابریست که در آسمان هم حکم باران است
بگو این چشم انسان است یا از آن یزدان است
تو هم جسمی و هم جانی، تو هم ابری و بارانی
صفاتت گفت یزدانی، خدایی یا که انسانی؟
رکاب سامرا را گنبد زرد تو مروارید
حریمت کعبه آمال، قبرت قبله امید
گدایان! هرکجا هستید، امشب هرچه می خواهید
دخیل عشق بندید از همان جا بر در خورشید
اگر که سائل شهر مدینه مجتبی دارد
کسی چون عسگری را هم گدای سامرا دارد
میایی و برای مهدی ات دلداده می سازی
هزاران عاشق در دام عشق افتاده می سازی
ز اشک دیده چشم انتظاران جاده می سازی
برای امر غیبت شیعه را آماده می سازی
میان پرده اسرار خدا را بی صدا گفتی
برای شیعیانت "افضل الاعمال" را گفتی
تو آن معنای پروازی که بی تو هیچ بالی نیست
زلال جاری باران لطفت را زوالی نیست
به جز درد فراق مهدی ات آقا ملالی نیست
یقینا در کنار ماست امشب جاش خالی نیست
دعا کن تا که من هم جمکرانی باشم آقا جان
دعا کن تا ابد صاحب زمانی باشم آقاجان
اجازه می دهی امشب تو را ابن الرضا گویم
صفای مرقد شش گوشه ات را کربلا گویم
غریب سامرا از غربت یک آشنا گویم
برایت قصه ی یک مادر و یک کوچه را گویم
از آن ابری که زیر ظلمتش پوشاند ماهش را
از آن مادر که بین کوچه ها گم کرد راهش را
#محمد_علي_بياباني
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#مسمط_مسدس
قیام کن! که جلودار رهبری آمد
کسی که دل برد از ما به دلبری آمد
به حُسن طلعت او ماه، مشتری آمد
دلیل و معدلت و دادگستری آمد
کمال و معرفت و جود، عسكرى آمد
به پیروان ظفرمند راه او، صلوات
بر او سلام که شایستۀ سلام است او
که از سلالۀ ابن الرضا به نام است او
که هاشمی نسب و فاطمی مرام است او
که یادگار برومند ده امام است او
به شهر سامره مصداق فیض عام است او
به نور و جلوۀ رخسار ماه او، صلوات
جمال گلشن توحید را تبسم اوست
مسیح عترت اطهار را تجسم اوست
کلیم با شجر طور در تکلم، اوست
که دومین حسن، ابن الرضای سوم اوست
ز حادثات جهان، جانپناه مردم اوست
به هر که راه برد در پناه او، صلوات
خدای خوانده به حُسن جمال خود، حَسنش
ستارۀ سحری، خوشهچين انجمنش
شفای دیدۀ یعقوب، بوی پیرهنش
که دیده ماه فلک، گل بریزد از دهنش؟
شمیم وحی خدا میتراود از سخنش
به عطر و رایحۀ دلبخواه او، صلوات
ستارگان همه شب شمع محفلش هستند
فرشتگان به ادب در مقابلش هستند
موالیان خداجوی سائلش هستند
معاشران همه محو فضائلش هستند
به آیه آیۀ قرآن که در دلش هستند
شدهست سورۀ قرآن گواه او، صلوات
نگاه او، به گل تازه چیده میماند
شمیم او، به گلاب چکیده میماند
لبش، به غنچۀ شبنم ندیده میماند
قدش، به سرو ز نور آفریده میماند
دلش به پاکی صبح و سپیده میماند
به سجدۀ سحر و صبحگاه او صلوات
امام گفت که یکرنگ باش و یکرو باش
برای سنجش اعمال خود ترازو باش
برای خدمت و ایثار دست و بازو باش
مباش در پی شهرت ولی خداجو باش
همیشه یاد خدا و عنایت او باش
به اوج و منزلت دیدگاه او، صلوات
کسی که مهر و محبت مرام مهدی اوست
کسی که قسط و عدالت پیام مهدی اوست
کسی که فتح و ظفر در قیام مهدی اوست
کسی که ختم امامت به نام مهدی اوست
سلامت دو جهان، در سلام مهدی اوست
به جذبههای بدیع نگاه او، صلوات
#محمد_جواد_غفور_زاده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#ولادت
#مسمط_مسدس
الا که موسم شادی و همدلی آمد
زمان ناد علیاً سینجلی آمد
زمین سامره را سینه منجلی آمد
دهم ولی خداوند را ولی آمد
که دومین حسن از چهارمین علی آمد
بر آن علی، به گل روی این حسن صلوات
ولى ذات خدا، شاه انس و جان است این
جهان جان نه، که جان همه جهان است این
چراغ اهل زمین ماه آسمان است این
به جسم شرع و تن اهل دین روان است این
امام ما پدر صاحب الزمان است این
بر آن امام و بر این صاحب زمن صلوات
چراغ دیده رخ دلربای این پسر است
تمام عالم خلقت برای این پسر است
چو ذات حق به دل خلق جای این پسر است
دل شکسته دلان آشنای این پسر است
سخن اگر به مدیح و ثنای این پسر است
به صفحه و قلم و منطق و سخن صلوات
وزیده بوی گل مهر او ز هر چمنی
نیافریده خداوند همچو او حسنی
خوشا زبان و خوشا منطق و لب دهنی
که در ثنای وجودش برآورد سخنی
به یاد رویش هر جا که هست انجمنی
سزد فرشته فرستد بر انجمن صلوات
سلام خلق و درود خدا به جان و تنش
فدای لیلهء میلاد و صبح آمدنش
جمال آینهء ذات حیّ ذوالمننش
به باغ وحی دمد بوی گل ز پیرهنش
وجود مهدی موعود سرو نسترنش
به باغبان و بر این سرو نسترن صلوات
ز پرده چهره چو بیپرده همچو ماه نمود
دل امام دهم را به یک کرشمه ربود
شهادتین ز لبهای جانفزاش سرود
به فاطمه به علی بر ائمه گفت درود
سپس به خواندن قرآن دهان چو غنچه گشود
به آیه آیهء قرآن، بر آن دهن صلوات
خدا ستوده به قرآن خود عیان او را
رسول خوانده امام جهانیان او را
ستوده حجّت حق صاحب الزّمان او را
پدر گرفته در آغوش خود چو جان او را
نهاده بوسه به حسن و لب و دهان او را
بر آن لبی که ورا گشته بوسه زن صلوات
الا که حجّت ذات خدای دادگری
ز سروران جهان تا جهان به پاست، سری
سران خلق سراسر ستاره، تو قمری
به فاطمه پسری و به مهدیش پدری
ز وصف خوبتران زمانه خوبتری
به حضرت تو ز دادار ذوالمنن صلوات
سلام باد به جان و درود بر بدنت
روان عیسی مریم ز فیض پیرهنت
هزار موسی عمران به طور، هم سخنت
نشان بوسه داوود بر لب و دهنت
گرفته یوسف صدیق جان ز فیض تنت
تو را ز جمله نبیّین به جان و تن صلوات
ز آب جوی تو خضر وجود رخ شوید
به شوق کوی تو پیر طریق ره پوید
زمان به گردش خود گردد و تو را جوید
بهشت، لالهء خود از دم تو میبوید
ز زلف پر شکنت عطر تازه میروید
به عطر تازهء آن زلف پرشکن صلوات
خوشا دلی که بود باغ جنّت غم تو
خوشا گلی که گرفته است فیض از دم تو
دل هزار سلیمان اسیر خاتم تو
سلام بر تو و بر مهدی مکرّم تو
ثنای تو است نه تنها به نظم «میثم» تو
تو را ز پیر و جوان و ز مرد و زن صلوات
گلچینی از یک مسمط
#استاد_غلامرضا_سازگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#ولادت
#غزل
به روی بال ملائک سوار می آید
برای آمدنِ آن سوار،می آید
بگو به لب که برای گرفتن حاجت
چقدر یا حسن امشب به کار می آید
به غیر اینکه به اذکار یار مجبوریم
چه کاری از من و از اختیار می آید
چقدر روی تو بر آسمان سامرّا
شبیه ماه به شب های تار می آید
خیال وصل تو تنها برای سامرّاست
که با مدینه سر تو کنار می آید
برای خاطر فرزند خویش می آیی
شبیه شیر که شب از شکار می آید
بگو به منتظران پِلک را غلاف کنند
یگانه مُنتَظِرِ انتظار می آید
مِیِ تو چیست که نوشید هرکه از صحنت
خُمار می رود از تو خُمار می آید
شبیه دور حرم در زیارت ارباب
به زائران تو پس کِی فشار می آید؟؟
حسین آمده یک بار،چیست غیر کَرَم
دلیل این که حسن هم دوبار می آید
حسن شدی که بگوید به تو امام حسن
حسن شدن به تو با افتخار می آید
۲
حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند
دوتا کریم در عالم برای ما باشند
حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند
کبوتران همه راهی سامرا باشند
دلیل خوشه ی انگور عسکری این است
که تاک ها ننشینند روی پا باشند
حسن شدی که میان مُضیف چشمانت
تمام شهر به عشق شما گدا باشند
حسن شدی که به هنگام بردن نامت
بقیع آمده ها یاد مجتبی باشند
حسن شدی که شبیه بقیع اینجا هم
همیشه گنبد و گلدسته سر جدا باشند
حسن شدی که شبیه بقیع ،خُدامت؛
به دور قبر تو ذراتِ در هوا باشند
حسن شدی که غریبی غریب تر باشد
که زائران تو در بین کوچه ها باشند
حسن شدی که غریبی به اوج خود برسد
که خادمان تو در شهر کربلا باشند
#مهدی_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
جان میدهم فقط و فقط پای سامرا
زاده شدم به شوق تمنّای سامرا
دیگر نیازمند کسی نیستم که من
هستم گدای دست تو آقای سامرا
حال مرا برای خودت روبه راه کن
حاذق ترین طبیب - مسیحای سامرا
از لطف بی نهایت تو بی مقدمه
پر زد دلم به گنبد زیبای سامرا
حالا شدم برای حریمت کبوتری
ای منتهای عشقِ خداوند ”عسکری”
ای دومین حسن که وجودت خدایی است
صبر تو حیدری و دلت مجتبایی است
در کنج صحن خلوت تو هر فرشته ای
مشغول لحظه های شریف گدایی است
صدها درود و تهنیت سبز بر دلی
که آب و تاب عاشقی اش سامرایی است
وقتی کبوتری به هوای تو می پرد
دیگر کجا به فکر فرار و جدایی است
هرکس که میرسد تو به او لطف میکنی
فرقی نمی کند طرف اصلاً کجایی است
با این حساب بر در این خانه آمدم
بر دور شمع روی تو پروانه آمدم
ای جلوه ی حقیقی هفت آسمان حسن
رفته شعاع نور تو تا لا مکان حسن
در زیر چتر سایه ی تو آرمیده ایم
از پرتو جمال تو روشن جهان حسن
در مدح تو همیشه قلم کم می آورد
قفل است درسرودن تو هر دهان حسن
میخوانمت به طرز زمان های کودکیم
بابای مهربان “امام زمان” حسن
بنیان گذار کرب و بلا روز اربعین
ای بانی زیارت ما شیعیان "حسن"
شغل همیشگیم دراین خانه نوکریست
کار همیشگی شما بنده پرویست
حتی بهشت در به در آستان توست
تنها نه آسمان که زمین هم از آن توست
قطره اگر کنار تو باشد که قطره نیست
زیرا که تحت مرحمت بی کران توست
از پشت پرده یک دو کلامی سخن بگو
گوشم در انتظار شِنود بیان توست
بین درندگان به نماز ایستاده ای
این هم نشانه ای ز جلال نهان توست
هر چند ظاهراً تو به مکّه نرفته ای
کعبه همیشه گرم طواف نشان توست
روز ولادت تو زمان هم عهدی است
بعد تو جانشین بلافصل مهدی است
#محمد_حسن_بیات_لو
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#@shia_poem
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#ولادت
#قصیده
اى آفتاب مهر تو روشنگر وجود
در پیشگاه حكم تو ذرات، در سجود
اى میر عسكرى لقب، اى فاطمى نسب
آن را كه نیست مهر تو از زندگى چه سود؟
علمت محیط، بر همه ذرات كائنات
فیضت نصیب، بر همه در غیب و در شهود
تاریخ تابناك حیاتت، گر اندك است
بر دفتر مفاخر اسلامیان فزود
عیسى دمى و پرتو رأى منیر تو
زنگار كفر از دل نصرانیان زدود
این افتخار گشته نصیبت كه از شرف
در خانه تو مصلح كل دیده برگشود
اى قبله مراد كه در بركة السّباع
شیران به پیش پاى تو آرند سر فرود
قربان دیدهاى كه به بزم تو فاش دید
جاى قدوم عیسى و موسى و شیث و هود
قرآن ناطقى تو و قرآن پاك را
الحق مفسّرى، ز تو شایستهتر نبود
دشمن بدین كلام ستاید تو را كه نیست
در روزگار، چون تو به فضل و كمال و جود
شادى به نزد مردم غمدیده نارواست
جانها فداى لعل لبت كاین سخن سرود
مدح شما، ز عهده مردم برون بود
اى خاندان پاك، كه یزدانتان ستود
از نعمت ولاى شما خاندان وحى
منّت نهاد بر همگان، خالق ودود
اى پور هادى، اى حسن العسكرى ز لطف
بپذیر، از «مؤید» دلخسته این درود
#استاد_سید_رضا_موید
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#ولادت
#غزل
جهان به کام غلام امام عسکری است
که شاه می شود آنکه غلام عسکری است
برای بار دهم مرتضی نما آمد
نمای عرش، مزین بنام عسکری است
زمین اگر پس از این رنگ و روی دیگر یافت
ز روشنایی ماه تمام عسکری است
شراب ناب چکید از لب گدا اینجا
اگر فرشته هوایی جام عسکری است
رسیده کعبه برای طواف قبله نما
که قبله حاجی بیت الحرام عسکری است
حلال زاده کشیده است به عمو این بار
کرامت حسنی در امام عسکری است
کبوتران مدافع اسیر سامره اند
که این زخاصیت جذب بام عسکری است
کریم کار ندارد که کیست سائل او
نگاه خاص ز الطاف عام عسکری است
گدای سامره ایم و نمی رویم از رو
همیشه روی گدا از مرام عسکری است
برای مهدی اش انگار یار می طلبد
"هرآنکه کرد اطاعت"، غلام عسکری است...
#علی_اکبر_نازک_کار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
سرمان گرمِ عطش بود، که باران آمد
نام دریا به لبِ خشکِ بیابان آمد
کنج تنهاییِ سرماکده میلرزیدیم
که دَم گرم تو با سوزِ زمستان آمد
دهنم شیرین شد؛ با دَمِ حلوا حلوا
بر لبم تا عسلِ ذکرِ «حسن جان» آمد
تا هَرَس شد دلم از خارِ هوسآلوده
گلِ عشق تو به مهمانیِ گلدان آمد
مردگی؛ زندگیام بود، که با آمدنت
با دمی از نفست در تنِ من جان آمد
افتخار است، که در خانهی تو پادریام
همه جا جار زدم خاک درِ عسکریام
ای که با نام تو دل میشود آرام، سلام
با غزل میدهد این شاعرِ بینام، سلام
به شکار آمدی و صید، نکرده دیدی
میدهد صید، به صیادِ خود از دام، سلام
مِیِ میخانهی ما بردنِ نامِ ساقیست
همنوا با لبمان داده به تو جام، سلام
جای آنان که تو را در قفس انداختهاند
میدهد محضرت آن شیر، که شد رام، سلام
حسرتت روی دلش ماند، ولی هر شب و روز
داد کعبه به تو با جامهی احرام، سلام
زندگی پای قدومِ تو سر انداختن است
چارهام پیشِ نگاهت سپر انداختن است
حاضرم نذر نگاهت بدهم دنیا را
اگر از پنجرهی عرش، ببینی ما را
برگهی نوکریام مثل خودم تا شده است
دارم امّید، که پایش بزنی امضا را
آرزوی لبم این است، به پایت بچشد
بوسهبارانیِ ششگوشهی سامرّا را
به غبارِ حرمت فرصتِ پرواز، بده
تا که جارو بزند جادهی زائرها را
کاشکی حاجتِ امروزِ مرا دریابی
شاید اصلا نکشیدم نفسِ فردا را
با نفسهای دعای تو و لطف پدرت
کاش یک روز، بیایم حرمت با پسرت
تو دعا کن که دعاها به ثریّا برسد
تا که امرِ فرج از عالمِ بالا برسد
داستانِ شبِ هجران چقدَر طول کشید
نورِ خورشیدِ تو ای کاش، به یلدا برسد
رحم کن حضرت یعقوب، به کنعانیها
تو دعا کن که مگر یوسفِ زهرا برسد
مردهها چشم به راه قدمِ زندگیاند
کاش بر پیکر این قوم، مسیحا برسد
تو دعا کن که به تقویمِ شبآلود، شده
صبحِ موعودِ خدا؛ روزِ خوشِ ما برسد
بانی اصلی میلادِ گلِ لبخندت
سال آینده شود کاش، خودِ فرزندت
#رضا_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#ولادت
#مخمس_ترکیب
تلالوءنور خداییحسن
جمال ذات کبریاییحسن
خدا، خدا، خدانماییحسن
ذکر شریف تو چهها میکند
"حسنحسن" شور بپا میکند
ای گل خوشبوی علیالنّقی
میوهی مینوی علیالنّقی
آینهی روی علیالنقّی
مدینه شد مدینهی دیگری
به یمن میلاد تو ای عسکری
مادر تو سلیل و بابا، علی
یازدهم جلوهی بابا، علی
یاعلی و یاعلی و یاعلی
شکرخدا فاطمه دلشاد شد
کف بزن عالم حسنآباد شد
قبله حسن، مسجد و منبر حسن
کعبه حسن، منا و مشعر حسن
حجِّ قبولِ حیّ داور حسن
کعبه به طوف حرمت مشتریست
حج حقیقی، حسنالعسکریست
یاقمر ابن قمر ابن قمر
منکر نور تو شود کور و کر
ای پدر ناجی نوع بشر
به عالمی امن و امان از شماست
مهدیصاحبالزمان از شماست
جمال بیمثالحق، ایحسن
تجلّی جلال هر پنجتن
پردهنشین باش گه از مردوزن
نور تو بایست وساطت کند
شیعه به عصر غیبت عادت کند
شیر درنده شده رام شما
کنگرهی عرش مقام شما
هشت بهشت است بنام شما
پرنده روح تو محبوس نیست
حقیقت امام محسوس نیست
هواییام، مرا ببر تا حرم
به خانهی خدا ببر، تا حرم
باز به سامرا ببر تا حرم
«ای حرمت قبلهی حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما»
دوباره مستمستمستم کنید
مستِ میِ روز الستم کنید
با دو حسن، خداپرستم کنید
لعن بنیامیه روی لبم
شکرخدا، منحسنیمذهبم
سلام بر دو نور در مشرقین
سلام بر دو دلبر عالمین
سلام ما بر حسن و بر حسین
مرغ دلم به سامرا میرود
حسن به لب، به کربلا میرود
سلام بر خسرو خوبان حسین
سلام بر شاه شهیدان حسین
سلام بر امام عطشان حسین
ای که فلک از عطشت سوخته
داغ تو را خدا به دل دوخته
#امیر_عظیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
امشب که کار و بار گدایان گرفته است
بوی بهشت عالم امکان گرفته است
حاجات ما روا شده باران گرفته است
عالم تمام ، ذکر حسن جان گرفته است
شکر خدا که روزی من لطف مادری است
امشب حسن حسن حسنم جور دیگری است
شادند عرش و فرش به شادی اهل بیت
غوغای دیگری است به وادی اهل بیت
روح الامین شده است منادی اهل بیت
واکرد چشم ، نایب هادی اهل بیت
امشب چه عاشقانه عطا می کند خدا
حاجات را نگفته روا می کند خدا
هم نور چشم مادر عالم تویی حسن
هم جانشین حیدر عالم تویی حسن
پشت و پناه و سرور عالم تویی حسن
ابن الرضای آخر عالم تویی حسن
جان و دل نقی و جواد و رضا تویی
چشم و چراغ و آبروی سامرا تویی
نازد به خود خدا که تویی از مظاهرش
کعبه گرفته غم که نبودی تو زائرش
قرآن نموده فخر که هستی مفسرش
ایران بها گرفت ، تو گشتی مسافرش*
بالا نوشته اند عَلَم عزت تو را
هر جا رسیده پات شده سُرِّ مَن رَأیٰ
یوسف تو و زمین و سماوات مشتری
از هرچه گفته اند و نوشتند بهتری
دارد امامتت به جهان لطف دیگری
کار تو هست مهدی موعود پروری
ایل و تبار من به فدای مقام تو
منجی عالم است مرید مرام تو
آقا اجازه ! خاک درت می شویم ما ؟
پروانه های دور سرت می شویم ما ؟
مشمول ندبه سحرت می شویم ما ؟
یعنی فدایی پسرت می شویم ما ؟
قربان یک نگاه تو جان و جوانی ام
من را بغل بگیر که صاحب زمانی ام
مات از هنر نمایی تو مانده این زمین
بعد از هزار سال تویی محشر آفرین
لب تر کن ای امیر ، بیایند مومنین
پای پیاده ، کرببلا ، روز اربعین
آنانکه زیر سایه تو با خدا شدند
دیوانه مسیر نجف ، کربلا شدند
* طی الارض امام حسن عسکری علیه السلام به گرگان
در سال ۲۵۵ هجري قمري يكي از اهالي گرگان به نام جعفر بن شريف جرجاني عازم مكه شده و در بين راه به سامرا مي رود تا وجوهات شرعي مردم منطقه را به امام عسگري (ع) تحويل دهد، امام خطاب به او مي فرمايد كه به شهرت برگرد، ۱۹۰ روز بعد مصادف با صبح روز جمعه سوم ربيع الثاني به موطن خود مي رسي، به مردم اعلام كن من غروب همان روز نزد مردم آن منطقه خواهم آمد و اين امر محقق مي شود
حضرت پس از حضور در گرگان می فرمایند:
من به جعفر بن شریف وعده داده بودم که آخر همین روز به اینجا بیایم. نماز ظهر و عصر را در سامرّا خواندم و به سوی شما آمدم تا تجدید عهد نمایم. و اکنون در میان شما هستم تا پرسش ها و حاجت های خود را مطرح سازید.
#بحارالانوار
#محمد_حسین_رحیمیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
ما گداییم گداییم گدای دو حسن
زیر دین کرم و لطف و عطای دو حسن
وای اگر نان خور هر بی سر و پایی بشویم
روزی ما گره خورده به وفای دو حسن
زنده و مرده ی ما فرق ندارد فردا
اگر امروز نمیریم برای دو حسن
تا فدایی سر قاسم و مهدی هستیم
هست پشت سرمان دست دعای دو حسن
تا ابد هر چه خلیفه است فدای علی و
تا ابد هر چه کریم است فدای دو حسن
با حسن های علی تا که رفاقت داریم
همه جا تا ابد آقایی و عزت داریم
باز هم معجزه ، در دل هیجان می آید
در جهان عطر دل انگیز جنان می آید
این چه سری است که امشب به مشام جانم
عطری از نیمه ماه رمضان می آید
کینه توزان جمل زیر لحد پوسیدند
در عوض باز حسن جان به جهان می آید
چه گنهکار چه مومن همه مهمان هستند
حضرت ِ خیرسان ِ همگان می آید
به زمین کرده قدم رنجه شهنشاهی که
وقت مدحش ،قلم شعر به جان می آید
باز طوفان بلا را زده پس کشتی دین
آمده یازدهم مرشد جبریل امین
نیست غم گر نکند دست کسی وا گره ام
نوکر حلقه به گوش حسن سامره ام
شده ام شاپرک شمع وجود پسرش
ایمن از بی کسی و درد و غم و دلهره ام
شده در سامره تصویر دو گنبد از نور
مثل بین الحرمین خاص ترین منظره ام
تا ابد هر چه گشایش به فدای گره ای
که چنین کرد پناهنده ی این مقبره ام
نفس فاطمی اش راه نشانم داد و
اربعین خورد رقم ناب ترین خاطره ام
شده ام بی سر و سامان دو تا شش گوشه
هر چه دارم همه قربان دو تا شش گوشه
خوش به حال شب تاری که تو گردی سحرش
کعبه یعنی دل هر کس که شد عشقت گوهرش
جان به قربان همان گرگ بیابانی که
تاج ِ هم صحبتی ِ با تو نشسته به سرش
پدر و مادر من باد به قربان کسی
که گذشته است به عشق تو ز مادر پدرش
جان به قربان بزرگی که شده همچو سگان
کاسه لیسی ِ غلامان تو تنها هنرش
جز تو اصلا چه سپهری است که سهمش بشود
حضرت مهدی موعود بگردد قمرش
من کیم مدح شهنشاه سماوات کنم
"کار من نیست که بنشینم و املات کنم"
من ِ دل مرده که در وادی غم ها ماندم
دور از فیض مسیحای مسیحا ماندم
عشقتان شد پر پرواز دو عالم اما
من اسیر اگر و شاید و اما ماندم
" حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد "
بین طوفان بلا بی کس و تنها ماندم
اربعین رفت و ندادند محلم اصلا
آه از قافله ی کرببلا جاماندم
کورتر شد گره ام هر چه تقلا کردم
من فقط منتظر روضه زهرا ماندم
روزگاری شده که روز ، شب تاریک است
خوب کن حال مرا فاطمیه نزدیک است
#محمد_حسین_رحیمیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem