eitaa logo
شعر شیعه
7.4هزار دنبال‌کننده
556 عکس
205 ویدیو
21 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
در پی دیدار روی کیستی گوئیا در فکر زینب نیستی گوئیا دلتنگ مادر گشته‌ای مات روی مادری سرگشته‌ای غیرت‌الله این حرم بی‌محرم است می‌روی و خواهرت بی‌همدم است تا گلویت سالم است ای یار من بوسه‌ای بر من بده دلدار من من مگر کمتر ز تیغ و خنجرم تا زنم بوسه به حلقت دلبرم بوسه‌گاه مصطفی بوسیدنی است یاس حلقومت اخا بوسیدنی است قبل از آنکه بشکند آئینه‌ات سینه عریان کن ببوسم سینه‌ات حرمله در فرصت و آمادگی است قلب تو جای سه‌شعبه نیست نیست رخصتی! بوسه زنم بر روی تو بوسه‌ای گیرم من از پهلوی تو نیزه و پهلوی تو ای وای من دست شمر و موی تو ای وای من فکر طفلانت نباش ای مهربان من بلاگردان‌شان هستم به جان یا اخا دلواپس خواهر نباش بی‌قرار پوشش و معجر نباش تو به فکر یک کفن باش ای حسین در پی یک پیرهن باش ای حسین کاش می‌مردم نمی‌دیدم تو را بی‌کس و بی‌یار بین اشقیا @shia_poem
حسین، گیسوی با خون خضاب، دیده قدیم به سمت صحنه ای آمد که خواب دیده قدیم رها شد از زه، تیری که آب دیده قدیم که او هر آنچه ببیند رباب،دیده قدیم تمام آن چه شنیدیم، دیده است حسین بخوان لهوف و ببین چه کشیده است حسین به آب زد، به عطش زد، به آب و آتش زد چه تیغ ها که عدو بر تن منقش زد چقدر شعله که بر دامن سیاوش زد فرات، گِل به سر و دست پشت دستش زد به رو سیاهی ضرب المثل مضاعف گشت حسین، تشنه لب چشمه رفت و تشنه گذشت رسيد روضه به جايي كه ديدنش سخت است به حنجري كه يقيننا بريدنش سخت است تني كه مثله شود پاكشيدنش سخت است صداي واي بني شنيدنش سخت است اگرچه سخت سرت را ولي جدا كردند چنان كه فاطمه را از علي جدا كردند همين كه تير رها كرد تيغ مي بُرد رفيق مي زند و نارفيق مي برد و بوسه گاهِ نبي را دقيق مي برد عميق بوسه زده پس عميق مي برد چنان پرنده كه هي بال را به هم زده است صداي فاطمه گودال را به هم زده است خدابخير كند لحظه هاي اخر را خدا بخير كند رفتن برادر را يكي بگيرد از ان دور چشم خواهر را كه شمر بين دو دستش گرفته يك سر را به نيزه زلف كمند است ساعتي ديگر سري به نيزه بلند است ساعتي ديگر بلند گفت یکی آن وسط، سرش با من ولی مزاحممان است خواهرش، با من! تو پا گذار به گودال، خنجرش با من شروع کار قتال از تو، آخرش با من! بریدن سر او مثل آب خوردن بود جداشدن ز قفا، ظلم بر سر و تن بود ز قتلگاه، اگر بوی سیب می آید حبیبه ای به مزار حبیب می آید صدای ناله ی زهرا عجیب می آید که آخرین پسرم عنقریب می آید در آن زمان سر خون حسین من جنگ است به هر کجا بروید آسمان همین رنگ است @shia_poem
١ امشب عالم با حسين بن على گريان شده ست يا حسين بن على (٢) شاه بين خيمه ها انگار سرگردان شده ست يا حسين بن على (٢) ٢ من به ياد نوحه خوان هاى قديمى عازمم يا حسين و يا حسين (٢) ياد دلجو، ياد شمشيرى و اكبر ناظمم يا حسين و يا حسين (٢) ٣ در ميان خيمه زينب نوحه خوانى مى كند يا حسين و يا حسين (٢) امشب عباس على هم پاسبانى مى كند يا حسين و يا حسين (٢) ٤ شاه امشب تا اذان صبح عبادت مى كند يا حسين و يا حسين (٢) اخرين بار است اصغر خواب راحت مى كند يا حسين و يا حسين (٢) ٥ شب شب اشك است و قارى سوى قران مى رود ياحسين و ياحسين (٢) ظهر فردا پيكرش در زير اسبان مى رود يا حسين و يا حسين (٢) ٦ ظهر فردا شاه بى لشكر قيامت مى كند الامان و الامان (٢) روى ني ها راس او قران تلاوت مى كند الأمان و الامان (٢) ٧ اين زمين فردا شود صحرايى از درد و بلا الامان از كربلا (٢) جمع كرده خارها را از زمين كربلا الامان از كربلا (٢) ٨ خواب در چشمان طفلان مى شود امشب حرام يا حسين و يا حسين (٢) مى شود فردا به دور خيمه هايت ازدحام يا حسين و يا حسين (٢) ٩ اى زمين! اين راس بر نى ها، پيمبر زاده است يا حسين و يا حسين (٢) كهنه پيراهن براى پيكرش اماده است يا حسين و يا حسين (٢) ١٠ دست هاى زينب از فرداست بسته مى شود زار و خسته مى شود (٢) حرمتش فردا در اين صحرا شكسته مى شود زار و خسته مى شود (٢) @shia_poem
آمده موسم تنهایی و حیران شده ام دادم از دست تو را، سخت پریشان شده ام رفتی و بعد تو من پاره گریبان شده ام نظری کن چقدر بی سر و سامان شده ام چشم بد بعد تو دنبال من افتاد حسین خواهرت را نکند بُرده ای از یاد حسین؟! چند مرکب پیِ من پشت سرم تاخته اند عده ای چشم به سوی حرم انداخته اند این طرف روی تنت کوه سنان ساخته اند سنگ دل ها سرفرصت به تو پرداخته اند یک نفر هستم و از چند طرف درگیرم به خود فاطمه سوگند که بی تقصیرم رکن من بودی و از رکن و اساس افتادم کعب نی خوردم و عشق تو نرفت از یادم " زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم" گم شده بین شلوغی سخن و فریادم شاهدی داد زدم... گریه کنان می گفتم با صدایی که گرفته سویشان می گفتم: جوشن مانده به روی بدنش را نبرید سخت جا رفته... عقیق یمنش را نبرید با سر نیزه توان سخنش را نبرید هرچه بردید ولی پیرهنش را نبرید بگذارید نگاهی به سویش بندازم لااقل چادر خود را به رویش بندازم @shia_poem
این شب آخری چه زود میگذره شب وداع عاشق و دلبره عزیز من نوبتی هم که باشه نوبت اون وصیت مادره اجازه میدی که روتو ببوسم؟! این دم آخری موتو ببوسم بذار به جای علی و فاطمه با گریه زیر گلوتو ببوسم امشبمون ایشالله فردا نشه خیمه ی ما بدون سقا نشه رباب داره خدا خدا میکنه حرمله پاش به خیمه ها وا نشه برو ولی به فکر خواهرت باش به فکر گریه های دخترت باش دیگه سفارش نکنم عزیزم مراقبه رگایه حنجرت باش اگه بری من می مونم با کوفه کینه داره از پدر ما کوفه باشه برو ولی نگفتی آخر با حرمله چطور برم تا کوفه نگو که غارت میکنن تنت رو نگو...نگو...نگو که گردنت رو... حیفه که غارت بشه ، مادرم دوخت با بازوی شکسته پیرهنت رو بگو که بسته با طناب نمیشم وارد مجلس شراب نمیشم حریف شام و کوفه میشم اما حریف گریه ی رباب نمیشم الهی غصه های سخت نبینم سرت رو بالای درخت نبینم دعا بکن توو مجلس شرابش پا رو سرت پایین تخت نبینم @shia_poem
نبریدم! پسر مادرم اینجا مانده پنج تن یک تنه بر دامن زهرا مانده هیچ کس نیست که بالای سرش گریه کند مونس بی کسی من تک و تنها مانده کاش میشد که لباسی برسانم به تنش آبروی همه عریان روى صحرا مانده بین یک گونی کهنه سر او را بردند ته گودال ولی پیکر او جا مانده ساربان داد مزن ما کس و کاری داریم ساربان راه مرو همسفر ما مانده چند باری شده گم کرده ام او را اصلاً بس که از دور تنش مثل معما مانده باز چشمش به که افتاد که غش کرد رباب؟ بازهم آمده این حرمله ى وا مانده برسانید خبر را به علمدار حرم چادر زینب تو زیر لگدها مانده ناقه زانو زده تا اینکه سوارش بشوم چشم من سمت علی اکبرم اما مانده @shia_poem
از زین فتاد و سر به سر خاک، بر گذاشت خاکم به سر؛ که شه به سر خاک، سر گذاشت هر جا که سر نهاد، بر آن ریگ‌های داغ از تاب رفت و، باز به جای دگر گذاشت اشکش ز دیده جاری و، از تاب تشنگی لب‌های خشک را به ره چشم تر گذاشت هر جا که درد داشت، بر آن می‌گذاشت دست ای درد بر دلم، که به دل بیشتر گذاشت از بس رسیده بود، بر آن تیر چار پر چون مرغ پر شکسته، سرش زیر پر گذاشت تا جای داشت؛ داد به تن، جای زخم تیر جز دل، که جای زخم فراق پسر گذاشت می‌خواست جای فرقت یاران، دهد به دل از غم نبود جا به دلش، بر جگر گذاشت جانش، هوای بارگه کبریا نمود تن را، برای دشمن بیدادگر گذاشت @shia_poem
▪️اعمال روز
یادتان باشد لباس مشکیم را تا کنید گوشه ای از قبر من این جامه را هم جا کنید کاش من در شام تاسوعا بمیرم تا شما خرجیم را نذر خرج ظهر عاشورا کنید ... هم کفن دارم و هم قومی که دفنم می کنند پس فقط هنگام دفنم یاد آن آقا کنید از صدای ناله ها و گریه های مادرم بیشتر یاد غم صدیقه ی کبرا کنید آه من مردم ولی یک کربلا قسمت نشد پیش مردم مایلم این نکته را حاشا کنید مرگ من آمد ولی آقا نیامد، حیف شد! فرصت دیدار را شاید شما پیدا کنید @shia_poem
ای روضه‌روضه داغ تو جان‌سوز، یا حسین ای داغ تا همیشه جهان‌سوز، یا حسین با روضۀ تو دم به دم آتش گرفته‌ام با بیت بیت محتشم آتش گرفته‌ام «باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است» این ماتمی که آتش آن در جهان گرفت داغی که شعله‌اش به پر قدسیان گرفت داغی که برد تاب و توان از دل همه شاید که خوانده با دل بی تاب فاطمه «ای کشته فتاده به هامون حسین من ای ماه دست و پا زده در خون حسین من» بودند دیو و دد همه سیراب و ای دریغ در خیمه‌های آل عبا تیر بود و تیغ مهجور مانده است سلیمان کربلا غوغا به پاست در دل میدان کربلا نبض زمین و نبض زمان نامرتب است انگار وقت رفتن خورشید زینب است محشر شده‌ست در دل اهل حرم به پا غرق تلاطم است دگر خاک نینوا حالا حسین آن‌که جهان بی‌قرار اوست دل از جهان بریده و خود بی‌قرار دوست او می‌رود که زنده کند خاک مرده را این خاکیان دل به مذلت سپرده را او می‌رود قیامت عظمی به‌پا کند این خاک معصیت‌زده را کربلا کند لب تشنه می‌رود سوی گودال قتلگاه خورشید می‌رود که شود روشنای راه گویا زمان معجزه‌های پیمبری‌ست اعجاز او ولی همه از جنس دیگری‌ست معراج اوست از دل گودال قتلگاه تنها و تشنه، بی‌کس و مظلوم و بی‌سپاه از خون وضو گرفته و قد قامت الصلات صف بسته‌اند پشت سرش عرش و کائنات برپا شده‌ست در دل مقتل نماز او زیباتر است از همه راز و نیاز او در سجده از تمام جهان دل بریده است تنها که نیست؛ لشکر کوفی رسیده است سرنیزه‌ای برای طواف سر آمده تیری به استلام لب و حنجر آمده «انا الیه...» بر لب و... عالم به تاب و تب چشمش به سوی زینب و... عالم به تاب و تب وقت نماز سر شده بر روی نیزه‌ها قد قامت الصلات بخوان خاک کربلا معراج اوست در دل خون دیدنی شده قرآن آیه آیه چه بوسیدنی شده «وَ اَم حَسِبتَ» کار جهان را نظاره کن خورشید روی نیزه! طلوعی دوباره کن! سروده گروه ادبی "قتیل العبرات" @shia_poem
Hacı Baqir Mənsuri Hüseynə yerlər ağladi.mp3
9.83M
حسینه یرلر آغلادی حسینه گوئلر آغلادی 😭 ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ       ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ  ↻ مرحوم محمدباقرمنصوری
غمی به وسعت عالم نشسته بر جانش تمام ناحیه خیس از دو چشم گریانش شبیه ابر بهاری هوای ناحیه را پر از ترنم غم کرده اشک سوزانش سلام کرد به جدّش... سلامی از سر صدق سلام آن‌ که کند جان فدای جانانش سلام کرد بر آن گونه‌های خاک‌آلود بر آن تنی که نمودند نیزه بارانش سلام کرد بر آن بوسه‌گاه نورانی سلام آن‌ که کند جان خویش قربانش سلام آن‌ که دلش زخمی مصیبت‌هاست سلام آن‌ که اگر بود کربلا، جانش، میان طف، سپر نیزه و سنان می‌شد و می‌سپرد به شمشیرها گریبانش... سلام آن‌ که اگر نینوا حضور نداشت علی‌الدوام شده نالۀ فراوانش سلام آن‌ که سرازیر می‌شود هر روز به جای اشک روان، سیل خون ز چشمانش... @shia_poem