🗓در بیستمین روز از ماه جمادی الثانی، حضرت #خدیجه به دنبال زنان قریش قاصدی فرستاد
🖍 تا وی را به هنگام وضع حملش یاری رسانند.
🧕اما آنان، سرزنش کنان خواسته اش را رد کردند و کمک خود را از وی دریغ داشتند.
♦️♦️♦️♦️♦️
💠 #خدیجه«س» دل شکسته و غمگین نشست.
🔺 چرا که در آن روزگار مرسوم بود که زنانی را برای انجام چنین اموری استخدام کنند.
⛔️همچنین از وجود #زایشگاه و #بیمارستان هم خبری نبود.
🔶🔺بنابراین پیداست که یک زن در چنین موقعیتی. به کسی نیاز دارد تا او را مدد برساند.
❇️خدیجه«س» دل شکسته و افسرده بود و حق هم داشت.
✍آیا مگر او تا دیروز سرور زنان قریش و بانوی حجاز نبود که بازرگانی شمال و جنوب جزیره ی عربستان بر ثروت و متاع تجاری او دور میزد⁉️؟
🖊 اما از هنگامی که او
#ثروتش را در راه خداوند انفاق کرده بود،
تنها و پریشان مانده بود و همان زنانی که تا دیروز به خدمتکاری او مباهات میکردند،
اکنون همگی از وی رخ برتافته بودند⛔️.
✍اینک جا دارد که بپرسیم:
👈 از جلال خداوند و نیز از حرمت بی کرانه ی او چه انتظاری میرفت تا در حق خدیجه انجام دهد؟⁉️
❇️زیرا اگر او دعوت به اسلام را نمی پذیرفت و #ثروتش را در راه نشر دین خدا صرف نمی کرد،
موقعیتش با آنچه که اکنون در آن به سر میبرد، به کلی تفاوت مییافت.
❇️خداوند #مریم علیهاالسلام را در چنین حالت مشابهی مخاطب ساخت و به او فرمود:
🔶شاخه درخت خرما را تکان دهد تا برایش خرمای تازه فروریزد.
🖊خدایی که دیوار کعبه را شکفات تا #فاطمه_بنت_اسد که موقعیتی مانند وضع فعلی #خدیجه داشت
به درون خانه رود و علی بن ابی طالب را به دنیا آورد!!🕋
✍به راستی از کرم خداوند در چنین لحظه ای چه انتظاری میرفت؟⁉️
🔷 #خدیجه«س» با همان افسردگی نشسته بود که چهار #زن بلند بالا و گندمگون به خانه ی او گام نهادند.
💠یکی از آنان به وی گفت:
«باک مدار و اندوه به خود را مده که ما در کنار توییم و اینک آمده ایم تا وظیفه ای را که زنان در چنین موقعیتی برعهده دارند، به انجام رسانیم.
✅✅✅✅
دوستان شرمنده نت بسیار ضعیف هست و متنها بسیار دیر به شما عزیزان میرسه
برای امشب کافیست
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 صلوات خاصه امام رضا «ع» 💚
🌷 اللهم 🌷
🌷 صل علیٰ 🌷
🌷عليِ بْنِ موسَی 🌷
🌷الرِضَا المرتضیٰ الاِمام🌷ِ
🌷 التَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ 🌷
🌷 عَلی مَنْ فَوقِ الاَرض 🌷
🌷ومَن تَحتَ الثَّريٰ 🌷
🌷 الصِّديقِ 🌷
🌷الشهید🌷
🌷صَلاةً 🌷
🌷كَثيرةً تامَّةً 🌷
🌷 زاكيةً مُتَواصِلةً 🌷
🌷 مُتَواتِرَة ًمُتَرادِفة 🌷
🌷 كَأَفْضَل ماصَلَّيْتَ عَلى🌷
🌷 أَحَدٍ مِن اَوْليائِك. 🌷
🌷صلوات الله علیک🌷
🌷و علی آبائك🌷
🌷وأوﻻدك🌷
💚♻️کاش میشد پر بگیرم تا حرم
💚♻️پیشِ سلطان پیشِ آقایِ کرم
💚♻️کاش دعوت میشدم با زائران
💚♻️در حرم پر میزدم با عاشقان
💚♻️کاش من راهم صدایم میزدی
💚♻️یک زیارت را به نامم میزدی
💚♻️کاش گردد این گدا پابوسِ تو
💚♻️بندهٔ عاشق تر و مخصوصِ تو
💚♻️درشبِ قبرم کنی من راخطاب
💚♻️میکنی آقا قدمها را حساب
💚♻️باتوعاشقترشدن عشقِ منست
💚♻️عشقِ زیبای شما رزق منست
👳♂به هارون الرشید گفتند:
شخصی به نام « #ناطقی» کنیزکی دارد که روزگار مثل حُسن صورت و لطف سیرت او نزاییده
🧕 و از نظر زیبایی روی دلربایش با ماه آسمان برابری میکند.
👳♂«هارون » چون این خبر را شنید،
طینت در باطنش اثر کرد و با خود گفت:
👈چرا چنین کنیزی در زمان خلافت من باشد و در خدمت من نباشد!🤔
🔸 و دست روزگار او را به دیگری بسپارد.
✍در همان لحظه قاصدی را به دنبال « #ناطقی» فرستاد،
و به کاخ حکومت احضارش کرد
🔸چون ناطقی حاضر شد،
👳♂هارون گفت: شنیدهام #کنیزک شایسته ای داری، باید او را حاضر کنی!
🌀 وقتی «ناطقی» این سخن را شنید مانند بید به خود لرزید، با لب خشک و دیده ی تر به خانه برگشت،
🧕 وقتی کنیزک، ارباب خود را به آن حال دید گفت:
چه واقع شده که اینقدر پریشان و دگر گونی؟؟
🔻 #ناطقی داستان را برای کنیزک بزگو کرد
🧕کنیزک گفت: باک مدار و اندوه مخور که اگر یار اهل است این کار سهل است.
✍مرا با اطمینان خاطر نزد #خلیفه بفرست.
👈من چنان میکنم به فضل خدای تعالی که تو از این غم نجات پیدا کنی.
🔶«ناطقی» کنیزک را نزد #هارون_الرشید فرستاد.
🧕چون کنیزک به حضور «هارون الرشید» رفت هارون نگاهی کرد، از زیبایی او حیران ماند و گفت:
🔺ای کنیزک! شنیدهام بسیار خوش آوازی! وقتی میخوانی پرندگان هوا از صدای دلنشینت از حرکت باز میایستند!
🧕کنیزک در جواب هارون این آیه را خواند:
«یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ مَا یَشَاءُ»
یعنی👈 او (خداوند) هر چه بخواهد در آفرینش میافزاید.
سوره فاطر آیه ۱
🔷«هارون الرشید» تعجب کرد و گفت:
👈 ای کنیزک! جواب من را از آیه ی قرآن میگویی،؟مگر تو قرآن خواندن هم بلدی؟
🧕کنیزک جواب داد: یا امیر! «هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی»
یعنی👈 این از فضل پروردگار من است.
📚سوره نمل آیه ۴۰.
🔷« هارون» در گفتار لطیف و روی ظریف این کنیز حیران ماند و گفت:
✍ ای کنیزک! چه میشود اگر آن صدای دلنشین خود ۱٠ آیه برای ما بخوانی.؟
🧕کنیزک بی درنگ گفت:
«بسم الله الرحمن الرحیم إِنَّ هَذَا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِیَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَکْفِلْنِیهَا وَعَزَّنِی فِی الْخِطَاب
أَکْفِلْنِیهَا وَعَزَّنِی فِی الْخِطَاب»
یعنی👈 به نام خداوند بخشنده ی بخشایشگر،
🔸 این برادر من است، او نود و نه میش دارد و من یکی بیش ندارم؛
🔸اما او اصرار میکند که این یکی را هم به من واگذار و در سخن بر من غلبه کرده است.
سوره ص آیه۲۳.
منظورکنیزک این بود: 👆👆
تو با این همه کنیزی که در اختیار داری هنوز هم چشمت به دنبال تنها کنیز #ناطقی هست!!!
🚫و این حکایت از حریص بودن خلیفه دارد
🔷هارون چون این آیه را شنید، سخت گریست و گفت:
✍ ای کنیزک ! معلوم شد که تو ارباب خود را بسیار دوست میداری
🧕کنیزک جواب داد:
« وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ »
یعنی👈 دلهای آنان را با هم الفت داد.
سوره أنفال /آیه۶۳.
🔸چون #هارون این آیه را شنید، دلش به درد آمد و خود هارون این آیه را خواند:
«للَا تَخَافِی وَلَا تَحْزَنِی ۖ إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ»
یعنی 👈 نترس و غمگین مباش که ما او را به تو بازمی گردانیم
❇️سوره قصص آیه۷
✍در همان لحظه هارون دستور داد تا از خزانه بیت المال برای او طلا و نقره بیاورند💰💰💰
✍سپس گفت:
ای کنیزک! نزد مولای خود برو که دل تو او را میخواهد.
🔶 و کنیزک نزد مولای خود #ناطقی بازگشت.
منابع:
📚 کلیات جامع التمثیل صفحات ۲۳ و ۲۱:
📗لطائف الطوائف /صفحه ۳۹۸