■₪◤**✧❥□❥✧**◥₪■
#سوگ_نامه_لهوف
#مسلک_سوم
🔘اسیران آل محمد (ص) در شام، مجلس یزید ملعون، بازگشت به کربلا
و مردم دور و نزديك و پست وشريف با چشمان اهانت آميزي به خاندان رسول خدا بنگرند در حالي كه از مردان آنان كسي را باقي نگذاشتي تا يارو و حمايت آنها باشند چگونه مي توان اميد رعايت از گروهي داشت كه پاره هاي جگر پاكان از دهان آنها فروريخته و گوشت تن هايشان از خون شهيدان روييده! و چگونه در بغض و عدوات ما اهل بيت رسول صلي الله عليه و آله كوتاهي تواند نمود آن كس كه هميشه به چشم دشمني و به ديده حسد و كينه به سوي ما نگريسته و اينك تو با چوپ خود دندانهاي ثنايای ابي عبدالله سيد شباب اهل جنت را آزرده مي داري و نه اين گناه را به چيزي شمري و نه اين امر شنيع را عظيم مي پنداري! اي يزيد! اينك تو به پدران خود مباهات داري و همي گويي كه (اگر بودند از روي شادي بگفتندي كه اي يزيد، دستت شل مباد كه چنين انتقام از بني هاشم كشيدي !) اينك هم با تكبر و غرور چوب بر دندانهاي مبارك سيد و سرور جوانان اهل بهشت مي زني چگونه چنين سخن نراني در حالي كه خون ذرية رسول مختار بريختي و زخم دلها را تازه كردي و بيخ دودمان را بر كندي و زمين را از خون آل عبدالمطلب كه ستارگان روي زمين بودند، زندگين ساختي و به پدران كافر خود همي صدا بر مي آوري، به گمانت كه ايشان را بر اين طلب داري كه شتابان به آرامگاه ايشان (در جهنم) خواهي شتافت و در آنجا آرزو مي كني كه كاش دست شل و زبانت لال بودي تا ناگفتني را نگفته و ناكردني را به جاي نياوردي بودي خداوند! حق ما را از ستمكاران ما برگير و غضب را برايشان فرود آورد؛ زيرا خون ما را ريختند و ياران ما را بكشتند. اي يزيد! به خدا سوگند كه با اين جنايت عظيم، پوست خود را دريدي و گوشت بدن خويش را پاره نمودي! و در فرداي قيامت به نزد رسول صلي الله عليه و آله بيايي در حالي كه بارگناه كشتن ذريه پیامبر را بر دوش كشيده وحرمت عترت او را شكسته و بر آنان كه پاره تن رسول بودند ستم نموده و بر آنان در آن مقام كه خدا عزوجل پراكنده، آل رسول را جمع سازد و كار ايشان را به صلاح آورد و حق ايشان را از ستمكاران بگيرد كه خداوند متعال فرمود: (ولا تحسبن ...(42))؛ هرگز گمان مبر كساني كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند بلكه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزي داده مي شوند. اي يزيد! براي تو همين مقدار بدبختي كافي است كه حاكمي چو خدا و دشمني چو محمد مصطفي صلي الله عليه و آله داري همانطور كه ما را پشتيباني مانند جبرئيل، كافي است. به زودي معاويه و ياران بي ايمانت كه تو را به خيال استحكام اساس سلطنت انداختند و بر گردن مسلمانان سوار نمودند، خواهند فهميد كه ستمكاران را آتش دوزخ بد عوض و پاداشتي است و همچنين خواهند دانست كه شما ستمكاران يا ما ستم ديدگان، كداميك جايگاهش بدتر و ياورانش ضعيف تر و كمتر خواهد بود. اگر چه مصيبت هاي وارده از چرخ دون كار مرا به جايي رسانيد كه با چو تو ناكسي سخن گويم ولي با اين همه من براي تو قدري نگذارم و نكوهش و توبيخ تو را فراوان نمايم؛ چه كنم كه ديده گريان و سينه از داغ مصيبت بريان است؛ چه بسيار جاي شگفت است كه حزب خدا و مردمان نجيب به دست لشكر شيطان نانجيب است كه حزب خدا و مردمان نجيب به دست لشكر شيطان نانجيب كه از زمره طلقاء و آزاد شدگانند، شهيد شوند اينك خون ما از دستان شما ريزان است و گوشت ما از بن دندانتان آويزان اينك اجساد طاهره و پاك شهيدان و نو گلهاي سيد لولاك در بيابان افتاده كه زوار ايشان گرگان بيابان و درندگان صحراست پس اگر امروز اسارت ما را غنيمت شمردي، به زودی خواهي يافت كه بجز غرامت و خسران چيزي نبردي و ان در روز باز پسين است كه نبيني بجز جزاي عملي را كه خود پيش فرستاده اي و پروردگار بر بندگان خود ستمكار نيست و شكايت من به سوي خداي تعالي و تكيه و اعتماد من بر اوست. اي يزيد! تو مكر و حيه خويش را به پايان و كوشش خود را به انجام رسان وجهدت را به كاربر اما به خدا سوگند كه نام ما را از از صفحه روزگار نتواني برداشت و بر خاموشي نور وحي قدرت نيابي و به گرد همت عالي ما نخواهي رسيد و پليدي اين ننگ را از خود نخواهي فروشست حال راي وانديشه ات نيست الا سستي و خرافت و روزگار زندگانيت مگر اندك و جمع اثاث سلطنت نيست مگر پراكندگي، آن روز كه منادي ندا كند كه لعنت خدا بر ستمكاران راست و حمد بر خدا متعال را كه اول كار ما را به سعادت و مغفرت و آخر آن را به شهادت و رحمت ختم نمود و از حضرت الله چنين مسئلت دارم كه شهيدان دشت بلا را ثواب كامل و مزيد را اجر عطا فرمايد وبر باز ماندگان ايشان نيكو خليفه باشد؛ زيرا حضرتش رحيم و ذات اقدسش و دود و كريم است و (حسبنا الله ...).
ادامه دارد ... .