eitaa logo
پاسخ به شبهات|سعید سپاهی
5.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
777 ویدیو
244 فایل
ارسال شبهه @tadbir73 https://tadbirrr.blogfa.com/ هر سوال و شبهه ایی داری بدون تعارف بپرس
مشاهده در ایتا
دانلود
نفوذ در ساختار سیاسی برای دستیابی به اسرار نظام، کم کردن حساسیت ها و مقاومت های مسئولان نظام درباره فرقه بهاییت و کمرنگ جلوه دادن خطر این فرقه. (همان) 5- تلاش جهت نزدیکی با محافل روشنفکری ایران به منظور پذیرش جامعه بهائی به عنوان عضوی از جامعه مدنی ایران (پایگاه اطلاع رسانی مرکز آمار ایران)
 من ضمن آن که مسلمان و شیعه هستم، همه ادیان (مسیحی، یهودی، بهایی، زرتشتی) را قبول دارم و با همه نیز دوست می‌شوم، چون هر دینی برای خود مزیت‌هایی دارد، پس باید همه را قبول داشته باشیم. آیا این نظر صحیح است؟ 👇👇👇👇
اده است و خاتم الانبیاء و المرسلین را برای همه جهانیان تا آخرالزّمان، چنان چه فرمود: «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ» (الأنبیاء، 107) ترجمه: و ما تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم. «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ» (سبأ، 28) ترجمه: و ما تو را جز [به سِمَتِ‏] بشارتگر و هشداردهنده براى تمام مردم (همه عصرها و نسل‌ها)، نفرستاديم ليكن بيشتر مردم نمى‏دانند. حال اگر فرض بگیریم که به غیر از اسلام، کتب آسمانی و احکام الهی دیگری باشند که تحریف نشده باشند (که همه یا نابود یا تحریف شده‌اند)، اما مسلمانی که مدعی پیروی و تبعیت از همه ادیان الهی است، چگونه عمل می‌کند یا چگونه تشخیص مزّیت می‌دهد؟ به عنوان مثال: یک قبله بیت‌المقدس است که حق است – یک قبله نیز کعبه معظمه است که حق است، حال او به هنگام نماز، به سوی کدام قبله اقتدا می‌کند و آیا در هر شکل نماز و عبادتی مزّیتی دیده همه را به جا می‌آورد، یا گزینش می‌کند که مثلاً نمازش چگونه باشد، حجش چگونه، یا ازدواجش چگونه؟! – در زمان حضرت موسی علیه‌السلام، ازدواج همزمان با دو خواهر مجاز بود، بعداً حرام شد و در اسلام نیز حرام است، حال تشخیص مزّیت این آقای استاد چیست و بر کدام مبناست؟! اگر مبنایش دین و وحی باشد، اگر مسلمان باشد، باید حرام بداند و اگر مبنایش شهوت است، چه بسا ازدواج همزمان با دو خواهر بی مزّیت هم نباشد! و البته بهاییت مورد علاقه‌ی ایشان، همخوابی با کلیه محارم به غیر از مادر را نیز بلااشکال می‌خواند. یعنی همان سیره فراماسونی. (لینک -1)، که البته «وهابیت» نیز اخیراً آن را بر تروریست‌های سلفی و تکفیری حلال کرد! (لینک -2) از این استاد سؤال می‌کنیم که وقتی با آیه‌ی «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول ...» مواجه می‌شوی، چه می‌کنی؟ از رسول الله صلوات الله علیه و آله تبعیت می‌کنی، یا می‌گویی: خدایا حالا تو فرمودی، ولی من تشخیص مزیت داده و در هر موردی به شریعتی عمل می‌کنم و چه بسا به غیر شریعت (بهاییت) نیز عمل کنم؟! بدیهی است که چنین اسلامی، از مصادیق بارز همان اسلام امریکایی، اسلام انگلیسی، اسلام التقاطی و اسلام تحریفی می‌باشد. هر چه دلش می‌خواهد می‌کند و نامش را هم اسلام می‌گذارد
یکی از اوامر الهی که نتوانستیم به برخی از اساتید و ... بفهمانیم، این است که اگر در رشته‌ای استاد شدید، معنایش این نیست که حتی در همان رشته در مورد آن چه نمی‌دانید سخن بگویید، چه رسد به اظهار فضل درباره‌ی هر آن چه نمی‌دانید – به ویژه اسلام. این امر خداست برای آن استاد مسلمان (و غیر مسلمان) و بسیار مسئولیت‌آور است: «وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولـئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً» (الإسراء، 36) ترجمه: و از چيزى كه بدان علم ندارى (در مرحله اعتقاد و گفتار و عمل) پيروى مكن، زيرا گوش و چشم و دل، هر يك مورد سؤال قرار خواهند گرفت (همه در مورد باورها، اعمال و گفتارهای خود مؤاخذه خواهند شد). الف – آن استاد (یا هر کس دیگری)، می‌تواند به هر چه که دلش می‌خواهد، اعتقاد داشته باشد، اما حق ندارد که آن را به پای اسلام بگذارد یا به دیگران بگوید: «باید چنین بود». برخی از این اساتید «بایدها و نبایدهای» بسیاری دارند که هیچ کدامش درست و صحیح نمی‌باشد. ب – اگر کسی گفت: من مسلمان هستم، همه ادیان را قبول دارم و بهاییت را نیز جزو ادیان نام برد، نه تنها مسلمانی او را باور نکنید، بلکه اساساً در وابسته نبودنش تردید نمایید. در هر حال یا اصلاً از اسلام و سایر ادیان الهی چیزی نمی‌داند، یا هدفدار و غرض‌دار است. کیست که نداند بهاییت یک دین نیست، حتی یک مکتب بشری نیز نیست، بلکه یک سازمان جاسوسی است که انگلیس (فراماسون) برای نفوذ و نابودی اسلام و مسلمین، بنایش نموده است و اکنون نیز مرکزش شهر حیفا در اسرائیل می‌باشد؟ مَثَلِ بهاییت در میان ادیان الهی یا حتی مکاتب بشری، مَثَل اسرائیل است در میان کشورها، که جعلی و کاذب است. در حالی که فقط یک رژیم جلاد و غاصب است، نه یک کشور، فراماسون و صهیونیسم سعی دارند آن را به عنوان یک کشور به اذهان عمومی غالب کنند. ج – یک مسلمان معتقد، موظف است که همه‌ی انبیای الهی و همه ادیان الهی را قبول داشته باشد، این دستور صریح خداوند متعال، در قرآن کریم به همگان است: «قُولُواْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ وَالأسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» (البقره، 136) ترجمه: (اى مؤمنان) بگوييد: ما به خداوند و آنچه به سوى ما فرو فرستاده شده و به آنچه به سوى ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط ( نوادگان يعقوب) فرو فرستاده شده و به آنچه به موسى و عيسى و آنچه به پيامبران از جانب پروردگارشان داده شده ايمان آورديم، ميان هيچ يك از آنان (در اينكه حقّند و مبعوث از جانب خداوند) فرقى نمى‏گذاريم و ما در برابر او تسليم هستيم. اما معنای قبول داشتن که در مقابل تکذیب و قبول نداشتن است، بسیار متفاوت است با معنا و مفهوم «تبعیت و پیروی» نمودن. قبول داشتن به باور «نظری» و اعتقادی (مبتنی بر دانش و بینش و ایمان) بر می‌گردد و تبعیت و پیروی کردن به «التزام عملی». و مسلمان موظف است ضمن آن که از بُعد نظری و اعتقادی، همه انبیا و ادیان الهی را قبول داشته باشد، در بُعد عملی، از اسلام تبعیت نماید؛ که اگر غیر از این بود، خداوند متعال یک پیامبر بیشتر نمی‌فرستاد، نه 124 هزار پیامبر یا پنج صاحب کتاب و شریعت. د – این سخن که هر یک از ادیان مزّیت‌هایی دارند، سخن باطلی است؛ و این که کسی بخواهد از همه پیروی کند ناشدنی است؛ و این که خودش بخواهد تشخیص مزّیت بدهد که کلاً مسخره کردن دین، و البته مسخره کردن خودش است. وظیفه‌ی برخی از این به اصطلاح اساتید، مسخره کردن دین به انحای مختلف که از جمله این روش‌ها، اظهار نظرهای غیر علمی و بی‌منطق می‌باشد که خداوند از آن به «لهو الحدیث» یا به قول خودمان «حرف مفت» یاد می‌نماید. حرف مفت و سخن بی‌منطقی که فقط برای مسخره کردن و به بازی گرفتن دین و اعتقادات مردم بیان می‌شود: «وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ» (لقمان، 6) ترجمه: و از مردم كسانى هستند كه سخنان لهو و بيهوده را مى‏خرند، تا جاهلانه (بی هیچ دانشی، مردم را) از راه خداوند گمراه سازند و آن را به مسخره گيرند آنها عذابى خواركننده خواهند داشت. دین الهی (هر دینی) شامل اصول و فروعی است. اصول که همان جهان‌بینی است، معرفی و دعوتِ اعتقاد به توحید، معاد و بالتبع نبوت است. حال ما دو یا چند خدا و معاد نداریم که چند تعریف و دعوت داشته باشیم و هر کدام مزیت‌هایی داشته باشند! و اما فروع که همان «شریعت» است، شامل احکام، بایدها، نبایدها و ... می‌باشد که قطعاً در همه ادیان متفاوت است، چرا که خداوند متعال هر پیامبری را برای مکان و زمان خاصی فرست
اگر کسی شخص دیگری را عمدا بکشد باید قصاص شود. درحالی که مرگ زندگی به دست خداست یعنی مقدر شده بود که این شخص در این زمان بمیرد و کشته شود. پس چرا قاتل باید قصاص شود؟👇👇👇👇
اگر مرگ مقتول به دست قاتل، تقدیر جبری الهی است، مرگ قاتل به سبب قصاص نیز مرگ جبری الهی است، پس چرا معترض می‌شوند. قبل از پاسخ به متن سؤال، دقت نمایید که این شبهه چند سالی است که رایج می‌باشد و البته هدف از رواج آن در اذهان نیز بحث احکام قصاص نمی‌باشد، بلکه کاملاً سیاسی است (که توضیح داده خواهد شد) و به همین دلیل، سؤال و پاسخ، با این که ظاهراً صبغه اعتقادی و نیز فقهی دارد و مربوط به احکام یا مباحث جبر و اختیار می‌باشد، در بخش سیاسی درج گردید. اگر فرض کنیم چنین است که در سؤال مطرح شده، خب مقدرات الهی که فقط مرگ نیست، همه امور عالم، مقدر است. پس اگر مال کسی را بردند، نه تنها نباید شاکی شود، بلکه اصلاً به دنبالش نرود، چون مقدر است و اگر خیلی مؤمن است، خوشحال و شاکر باشد که مالش را بردند – یا اگر قصد تجاوز به نوامیس مادی و معنوی ملتی کردند، پس هیچ واکنشی نشان ندهند و بگویند مقدر است ... و حتی اگر خیلی مؤمن و متقی است، خودش دو دستی تقدیم کند، تا مقدرات الهی سخت‌تر محقق نشود. مثلاً دزدی به خونریزی نرسد. این معانی در حالی به اذهان عمومی مسلمانان القا می‌گردد که خودشان از یک خط نازکی که در تصادف روی خودروی‌شان بیافتد نمی‌گذرند و خسارتش را می‌خواهند و عامل ناراحتی و ترس سگ‌شان را نیز به دادگاه می‌کشانند تا مجازات شود! این ادعا در حالی مطرح می‌شود که پرونده رسیدگی به شکایات در تمامی دادگاه‌های جهان، در نوبت‌های چند ماهه و چند ساله می‌خوابد – خب بگویند: مقدر است. اینها می‌خواهند القا کنند که «اگر تو کلاه مرا برداشتی یا در حق من ظلم و جنایتی کردی»، همه چیز در این عالم علت و معلول است و اختیار در آن نقش دارد و حق داریم تا تو را مجازات و قصاص کنیم؛ اما «اگر من کلاه تو را برداشتم و در حق تو ظلم و جنایت کردم»، بگو: تقدیر الهی چنین بوده است و دم بر نیاور، دو رکعت نماز شکر نیز به جای آور که خیلی مستحب است که انسان در هر حالی شاکر باشد. برایتان آیه و روایت و حدیث نیز می‌خوانند! جبر و مقدرات یزیدی: کاربرد اندیشه‌های حق و باطل، در سیاست است. چه سیاست خُرد در مدیریت امور شخصی و خانوادگی، چه سیاست کلان در سطح یک کشور و چه سیاست‌های جهانی. مسئله "جبر و اختیار" نیز نقش و اثر سیاسی مستقیمی دارد. بنیانگذار تئوریک اعتقاد به جبر در ظلم، قتل و جنایت، یزید ملعون بود که پس از فاجعه‌ی عظیم و اسف‌بار کربلا و عاشورا، در آنجایی که کاروان اسرا را آوردند و او خود را مقابل حضرات زینب کبری و امام سجاد علیه السلام دید و ترسید که حقایق روشن شود و مردم علیه‌اش بشورند، زود متوسل به موضوع "جبر در قتل و مرگ و کشتار" گردید و گفت: «دیدی خدا با برادرانت چه کرد؟» یعنی همه مقدرات و از جمله مرگ، دست خداست، پس مرا بابت این حادثه مؤاخذه و سرزنش نکنید. من مأمور اجرای اراده الهی بودم، لذا جا دارد ضمن تشکر و تقدیر، مقام و منزلتم را در درجه‌ای ببینید که از سوی خدا مأمور شدم تا امام حسین علیه السلام را بکشم، و نتیجه بگیرید که خدا حق را به ما داده است. و وقتی حضرت زینب علیهاالسلام فرمود: «مَا رَأیتُ الاّ جَمیلاً» یعنی از کار خدا، فعل خدا و اراده خدا جز زیبایی و شکوه ندیدم، اما آن چه تو کردی، همه ظلم، فساد و جنایت بود، زود گفت: به خدا من نمی‌خواستم چنین شود، خدا لعنت کند عمر سعد را که چنین کرد. پس خیلی زود اختیار را قبول کرد، اما دیگری را مقصر قلمداد نمود. ما اسم این اندیشه را می‌گذاریم «جبر یزیدی – مقدرات یزیدی». هدف از این شبهه: هدف از این شبهه، قصاص یک قاتلی که مست کرده یا در دعوا با اسلحه گرم، یا دشنه، یا چاقو، یا قمه و یا ...، دیگری را به قتل رسانده و اکنون باید قصاص شود نمی‌باشد؛ بالاخره چه در اسلام و چه خارج از اسلام، هر مجرمی که به دام افتد، مکافات و مجازات می‌گردد؛ بلکه هدف بالاتر از این حرفهاست، منتهی از اینجا شروع کرده‌اند تا زیر ساخت اعتقادی را بزنند. اگر چنین فرضی مورد قبول واقع شود، معنایش این است که اگر امریکا، انگلیس و اسرائیل و سایر جانیان مستکبر و کافر در بوسنی، میانمار یا غزه و فلسطین و لبنان و بحرین و مصر و یمن و سوریه و دیگر بلاد اسلامی، به جان مسلمانان افتادند و آنها را قتل عام کردند و نسل کُشی به راه انداختند، زنان و کودکانتان را نیز به قتل رساندند، شما نباید معترض باشید، نباید مقابله کنید، نباید با آنها بجنگید، حتی در لفظ هم مرگ بر آمریکا و انگلیس و اسرائیل نگویید، مبادا به فکر مقابله و قصاص بیافتید، چون همه مقدرات الهی بوده می‌باشد. حال اگر بگویید: پس اگر من نیز قاتلین خود را بکشم، مقدرات الهی است، می‌گویند: خیر، در اینجا اختیار با خودت بوده و اگر این کار بکنی، تروریستی و ما با تروریسم در سطح جهان مبارزه و مقابله می‌کنیم. در اینجا دیگر هیچ بحثی از تقدیر به میان نمی‌آید، بلکه "حقوق" مطرح است. تقدیر مرگ: حال به اصل موضوع بپردازیم. مکرر بحث شد که "قَدَر" یعنی
اندازه و اصلاً معنای جبر ندارد. "تقدیر الهی" نیز یعنی اندازه‌ای که خدا آن را خلق و وضع کرده است و معنایش جبر الهی نیست. برخی از مقدرات (اندازه‌ها) مبتنی بر جبر است و برخی دیگر مبتنی بر اختیار است و دین و احکام آمده تا انتخاب و اختیار انسان را اصلاح نماید. خداوند علیم و حکیم، در خلقت انسان، اندازه‌هایی قرار داده است. به عنوان مثال: با مغزش می‌تواند به علوم بسیاری در عالَم دست یابد، اما در عین حال جنس این مغز، به گونه‌ای است که اگر یک ضربه کوچکی به آن اصابت کند، چه بسا دچار خونریزی مغزی شده و هر چه یاد گرفته را فراموش کند و حتی بمیرد. اینها همه یعنی اندازه‌ها (مقدرات). بر اساس این اندازه‌ها (مقدرات)، انسان هر چقدر هم که مراقب سلامت خود باشد، می‌میرد – اما در اندازه‌های دیگری، انسان مختار است که در مرگ و زندگی خود دخیل باشد. خب این هم مقدر الهی است. پس اگر جاهلی سنگی برداشت و بر مغز دانشمندی کوبید و او خونریزی مغزی کرد و پس از مدتی هم مُرد، یا با شلیک گلوله‌ای دانشمند یا فرد عادی را ترور کرد، نمی‌شود گفت: جای هیچ گله و شکایت و قصاصی نیست، چون مرگ مقدر الهی است. بله، خداوند متعال در اندازه‌گذاری‌ها (تقدیرها)، مقدرهای ثابت و مشروط دارد. مقدر ثابتش این است که این مغز بالاخره یک زمانی فرسوده و از کار افتاده می‌شود – هم چنین از مقدراتش این است که اگر کسی شراب نوشید، مغزش مختل می‌گردد – هم چنین از مقدراتش این است که اگر به انسان اختیار داده، ممکن است کسی قصد جان دیگری را اختیار کند – لذا از مقدراتش این شد که در قوانین و احکام هدایتی و تربیتی بفرماید که قصد جان بی گناه را نکنید - و از همان مقدرات و احکامش این است که بگوید: قاتل باید قصاص شود، تا امنیت بر جوامع انسانی حاکم گردد و تأکید می‌نماید که اهمیت قصاص را اهل تفکر و تعقل درک می‌کنند و تصریح می‌کند که قصاص سبب تقوا (پرهیز از ظلم و جنایت) می‌گردد – اینها همه مقدرات الهی است. «وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَاْ أُولِيْ الأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» (البقره، 179) ترجمه: براى شما - اى صاحبان خرد - در قصاص، زندگى است (در پياده كردن حكم قصاص، برای جامعه زندگى است)، باشد که (از خونريزى به ناحق) پرهيز كنيد. خب، حالا آنان که می‌خواهند با "الهیات" به جنگ احکام خدا بروند، بگویند: اگر مرگ مقتول تقدیر جبری است، پس چرا خدا امر به قصاص کرده است؟ آیا می‌خواهند به نام خدا و دین خدا و سنت الهی، به جنگ خدا و قرآن و احکامش بروند؟! این همان اسلام امریکایی و انگلیسی است. اسلام خوارج مدرن است. پس این که می‌بینید همزمان با یک جوّ خارجی علیه حکم اعدام در ایران، ناگهان جوّی تبلیغاتی در دانشگاه‌ها، مطبوعات، تریبون‌ها و حتی برخی از منابر علیه حکم الهی «قصاص» به راه افتاد، یکی بحث «جبر و اختیار و مقدرات» را پیش کشید، دیگری از اخلاقیات و گذشت و لطف و بخشش سخن به میان آورد، دیگری به نام مجتهد و مفسر، به تفسیر پرداخت و ...؛ به خاطر یک یا دو یا چند نفر قاتل نبوده و نیست، بلکه تخدیر اذهان عمومی در قبال جنایات استکبار و ظلم و جنایت جهانی است. چرا حجت الاسلام سید حسن مصطفوی (خمینی) ...؟ همزمان با یک جوّ خارجی و بالتبع داخلی علیه احکام اعدام و قصاص، حجت الاسلام سید حسن مصطفوی (مشهور به سید حسن خمینی) نیز در این خصوص صحبت کرد. وی ابتدا از قصاص طوری سخن گفت که گویا خواهان قصاص، شخص کینه‌جو است و افزود: «کینه همچون موریانه‌ای است که یک جامعه را از بین می‌برد به همین دلیل است که پیامبر اکرم می‌فرماید عفو دو طرفه کنید تا کینه‌ها از جامعه‌تان رخت ببندد.» البته در تأکید و تکیه بر «دو طرفه» نیز باید تأمل کرد، چرا که ایشان نیز این بحث را به خاطر حکم قصاص یک قاتل یا قاچاقچی نگفتند، بلکه همان بحث سیاسی است و در بحث سیاسی نیز طرف مقصر و مجرم، بر این است که بگوید: یا فقط شما مقصرید، یا حداکثر هر دو طرف مقصریم، نه این که فقط ما مقصر باشیم. بعد با سیاق ادبیات آیه مکرمه که می‌فرماید در قصاص حیات است، وی می‌گوید: «‌کسانی که بخشایش می‌کنند یک حق بر گردن قاتل دارند که به آنها زندگی دوباره می‌دهد و حق دیگر بر گردن اجتماع دارد که جامعه را از کینه صاف می‌کند. بنابراین این بخشش به جامعه عزت می‌دهد.» خب، اگر یک جا بحث از آثار مرحمت و بخشش باشد و این حرف‌ها گفته شود، شاید بشود تا حدودی پذیرفت، اما وقتی در جایی بحث از "قصاص" است، چرا باید خواهان قصاص کینه‌جو نشان داده شود و در ضمن بر عکس آیه قرآن که فرمود: «در قصاص برای شما حیات است، ای صاحبان فکر»، گفته شود: «بخشنده به قاتل و جامعه حیات می‌دهد»؟! البته از سیاق کلام معلوم بود که هدف سیاسی است و عفو را به منظور آزادی چه کسانی می‌گوید و اصلاً در این بحث کاری به آیه قرآن، فقه، احکام، قصاص، قاتل، مقتول و ... ندارد. او می‌گوید: «بخشش یک زندانی کار خوبی است، اما شرط اول این است که ما و
مسئولان از خودمان شروع کنیم، بمباران خبری می‌کنیم که کسی را می‌خواهند قصاص کنند، اما اگر ما از خودمان شروع کنیم این تبدیل به یک فرهنگ می‌شود.
✅ می گویند که مملکت مملکت آخوندهاست... 🔺اما من به تاریخ دویست ساله ی سرزمینم فکر می کنم... ▪من به آقا محمدخان قاجار فکر می کنم که برای قدرت چه بر سر مردممان آورد. مردهایی که کور کرد و زن هایی که.... اما این آخوند... چهل سال است که تمام قدرتش را به مردم داده است... چهل سال به پای صندوق های رای می کشاند تا خودشان تصمیم بگیرند، انتخاب کنند و تعیین کنند... ▪من به شاه هوسران قاجار یعنی فتحعلی شاه فکر می کنم که از هر کوه و برزنی ‌که می گذشت اگر دختری باب میلش بود راهی حرم سرایش می کرد... اما این آخوند ...؛ چهل سال است که مثل یک پدر گوشه تا گوشه ی سرزمینمان ایستاده تا کسی به زن و ناموس سرزمینمان جسارت نکند... ▪من به ناصرالدین شاه بیگانه پرست فکر می کنم که چطور 1،226،500 کیلومتر مربع از خاکمان را به تصاحب بیگانگان درآورد... اما این آخوند...؛ چهل سال در اوج تحریم ها و تهدید ها نگذاشت حتی یک وجب از خاکمان به تصاحب بیگانگان دربیاید... ▪من به رضا شاه پهلوی فکر می کنم که به دستور دشمنانمان برای مردممان خط و نشان می کشید اما در زمان او متفقين در طى چند روز كشورمان رو اشغال كردند و در نهايت او را از كشور خودش به جزيره موريس تبعيد كردند !! و او چندين هزار نفر از مردم بی گناهمان را به شهادت رساند... اما این آخوند..؛ چهل سال است که مدافع جان مردممان شده و هر جا که به جان مردممان تجاوز شد به خونخواهی از مردمش بلند می شد و برای تمام دشمنانمان خط و نشان می کشید که انتقام می گیریم و انتقام هم می گرفت... ▪من باز به رضا شاه فکر می کنم که به مدت یک سال با تصاحب تمام روستاها و زمین های سرزمینمان به ثروتمندترین مرد تبدیل شد.... اما این آخوند...، چهل سال با چنان ساده زیستی زندگی می کند که حتی دشمنانش اعتراف می کنند که نه نقطه ی سیاه حتی نقطه ی خاکستری در پرونده رهبر ایران پیدا نکرده اند... ▪من به محمدرضا شاه پهلوی فکر می کنم که سی و شش سال تمام منابع: ارگان های مالی؛ نظامی؛ تسلیحاتی؛ نفتی و... سرزمینمان را به زیر سلطه ی آمریکا و اسرائیل درآورد و كشور بحرين را از ايران جدا كرد و... اما این آخوند...؛ چهل سال با اقتدار؛ جلوی تمام جهان خواران صهیونیستی ایستاده و می گوید که هیچ غلطی نمی کنید و هیچ غلطی هم نمی کنند.... ▪من باز به محمدرضا شاه فکر می کنم که بعد از فرارش از ایران گفت سی و شش سال مثل یک عروسک خیمه شب بازی بودم که بندهایم را آمریکا می چرخاند اما بعد از خروجم از ایران برای برگردانندنم کاری نکردند و مثل یک تفاله مرا از کشورم بیرون کردند... اما این آخوند...؛ چهل سال چنان استقلال کشورمان را حفظ کرد که امروز به فکر این هستیم که آمریکا را مثل یک تفاله از کل منطقه بیرون کنیم... ❤ از زبان سیاستمداران ❤ 🔸 رئیس رژیم صهیونیست: به هرسو می نگرم خامنه ای را می بینم که پشت مرزهای خیمه زده است و ملت ها را به سوی خود جلب می کند او از تنگه ی خیبر در عربستان تا تنگه ی جبل الطارق را به لرزه درآورده است 🔹 وزیر اسبق خارجه : رهبر ایران می تواند نقشه هایی را که بهترین ذهن ها، در طول بیشترین زمان و با صرف بیشترین زمان و بیشترین هزینه ها و توسط افراد ماهر کشیده شده است با یک سخنرانی یک ساعته خنثی کند 🔸 ریس جمهور :من مسیح را در رهبر ایران می بینم رهبر ایران چهار ویژگی منحصر به فرد دارد: 1⃣دروغ نمی گوید 2⃣حرف تکراری نمی زند 3⃣صحبت های ایشان کاملا علمی و آینده نگرانه است و حتما اتفاق می افتد 4⃣سخنان ایشان برای سیاستمداران جهان مهم و روی معادلات جهانی تاثیر می گذارد 🔹 رئیس جمهور : به رهبری می گوید من به عنوان یک مسئول کشور به دیدارتان نیامده ام بلکه به عنوان یک مریدی در پی مرادم آمده ام و همسرشان می گوید رهبر ایران مرا به یاد پیامبر (ص) می اندازد 🔸 دبیر : ایشان از همان ابتدا چنان قلب مرا تسخیر کرد که تمام چهره‌هایی که تا به امروز مرا به خود جلب کرد فراموش کردم شخصیت معنوی ایشان چنان مرا تحت تاثیر قرار داد که با خودم گفتم چرا شخصیتی مثل من باید دبیر کل سازمان ملل باشد! 🔹خانم بی نظیر سیاستمدار : چنان محو صحبت ها و نصایح رهبری شد که بی اختیار و با گریه از ایشان می خواهد که روز قیامت او را شفاعت کند. 🔸 وزیر امور خارجه آمریکا:ای کاش ما هم در آمریکا یک رهبر داشتیم 🔹 رئيس : با شخصیتی عظیم و استثنائی مواجه هستیم که بسیاری از امت چیزی در مورد او نمی دانند و کمتر کسی در مورد این شخصیت آگاه است دشمنان او را محاصره کرده اند و دوستان هم طوری که باید حق او را ادا نمی کنند...