eitaa logo
پاسخ به شبهات|سعید سپاهی
5.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
777 ویدیو
244 فایل
ارسال شبهه @tadbir73 https://tadbirrr.blogfa.com/ هر سوال و شبهه ایی داری بدون تعارف بپرس
مشاهده در ایتا
دانلود
چرا دین نمی‌تواند پایه دمکراسی باشد به سه دلیل دین نمی‌تواند پایه دمکراسی باشد: اول اینکه نقش دین ایجاد دموکراسی نیست. هیچ دینی وجود ندارد که رسالت خود را ایجاد دموکراسی یا حتی بسط آن اعلام کرده باشد. دوم اینکه، دین اساسش بر اعتقاد نهاده شده و دمکراسی بر قرارداد. رابطه دین رابطه عمودی است، رابطه فرد است با موجودی فرا-انسانی‌، در حالی‌که رابطه دمکراتیک، رابطه‌ای است افقی، یعنی رابطه انسان با انسان. یا به عبارت دقیق‌تر، رابطه شهروند با شهروند. این تفاوت ماهوی بین روابط، از حوزه ادیان هم بالاتر رفته و اختلاف اساسی بین افلاطون و ارسطو هم هست. سوّم آنکه،واحد دین، مؤمن است و واحد دموکراسی شهروند. دین شهروند نمی‌شناسند. مؤمنان امت دینند. اینان از حقوقی برخوردارند که دیگران از آن محرومند… بهترین و ساده‌ترین جلوه این اختلاف در نقاشی معروف رافائل از فلاسفه نقش بسته‌است. آن‌جا می‌بینیم که افلاطون کتابی را به طور عمودی در دست گرفته و دست دیگر را بالا برده و با انگشت چیزی را در آسمان نشان می‌دهد. این چیز، همان مثل معروف افلاطونی است. یعنی جامعه بشری باید خود را با اصولی که در جایی‌که بالاتر از اوست تطبیق دهد. ارسطو به عکس، کتابی را افقی در دست گرفته و دست دیگر را نیز افقی دراز کرده. آن‌هم بی‌آنکه با انگشت سبابه به خواهد چیزی را نشان دهد. ارسطو می‌گوید، مثلی خارج از اجتماع بشری وجود ندارد و انسان‌ها باید خودشان مثل خود را بسازند. به عبارت دیگر، انسان خود باید قانون دلخواه خود را وضع کند، نه‌خدا! این اساس تفاوت ماهوی دین و دمکراسی هم هست. نتیجه منطقی این فرضیه آن است که اعتقاد و قرارداد را نمی‌توان هم عرض یکدیگر قرار داد. برای آنکه ما قرارداد دمکراتیک ببندیم، نیازی به اعتقاد دینی یا هر اعتقاد دیگر نیست. اما هر معتقدی می‌تواند به قرارداد دمکراتیک بپیوندد. *پروفسور مهدی مظفری، رئیس مرکز مطالعات اسلام‌گرایی و افراطی‌گری (CIR)، در بخش علوم سیاسی دانشگاه آرهوس دانمارک است.
جواب دموکراسی یعنی حکومت مردمی.که الان ازش به مردم سالاری تعبیر میشه. اساس دین بر اینه که حق و حقیقت اجرا بشه. حالا ممکنه این حق و حقیقت در قالب زندگی شخصی فرد باشه و ممکنه در اجتماع باشه. به این آیه توجه کنید: لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ "النَّاس"ُ بِالْقِسْطِ (25 سوره حدید) کلمه "ناس" یعنی مردم در این آیه بیانگر همه چیز است. ما پيامبرانمان را با دليلهاى روشن فرستاديم و با آنها كتاب و ترازو را نيز نازل كرديم تا مردم به عدالت عمل كنند. وقتی میگه تا مردم به عدالت عمل کنند فقط در سایه حکومت امکان پذیره. وچون منشا این قسط و عدالت و برپایی آن از جانب خداوند هست واضحه که این نوع برپایی عدالت توسط مردم ریشه دینی داره که ما ازش به عنوان دموکراسی دینی یاد میکنیم. و این آیه: و شاورهم فی الامر خداوند مستقیما به پیامبر خطاب میکنه که از مردم مشورت بگیر. این مردم سالاری نیست؟ کلا دموکراسی دینی با دموکراسی غربی تفاوت داره. تفاوت در مشروعیت حکومت دینی است. مردم به حکومت دینی مشروعیت نمیدهند. بلکه مشروعیت حکومت دینی از جانب خدا و جانشینان او در زمین صورت میگیره. مردم فقط به حکومت دینی مقبولیت میدهند. یعنی برای برپایی حکومت باید مردم حضور داشته باشند. امیر مومنان علیه السلام به مدت ۲۵ سال خانه نشین بود. چرا؟ چون مردم نمیخواستند. و وقتی زمام حکومت رو به دست گرفت که مردم به در خانه ایشان هجوم آوردند. خود حضرت هم این مسئله را با این بیان تاکید میکنند: لولا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر... لالقیت حبلها علی غاربها یعنی اگه حضور بیعت کنندگان نبود و با وجود یاوران حجت بر من تمام نمیشد... رشته کار(حکومت) را رها میکردم. در پایان: هر سه دلیل این آقا مردود هست. به دلیل اینکه فقط ادعای ایشان بوده و تخیلات خودشون رو به عنوان دلیل ذکر کرده اند. دلیل اول را که مفصلا توضیح دادیم دلیل دوم:اساس دین اعتقاد صرف نیست بلکه عمل هم هست. آیات زیادی هم در این زمینه داریم. وَالْعَصْر* إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ . در دین ما رابطه انسان با انسان کاملا توضیح داده شده است. توجه ویژه به حق الناس مصداق بارز اونه. دلیل سوم: اولا دین واحد نداره. و بر فرض هم اگه قبول کنیم که واحد داشته باشه واحدش ایمان+عمل صالح بر اساس تعالیم دینی. و یکی از تعالیم دینی هم توجه به حقوق همدیگر است. کتاب صحیفه سجادیه امام زین العابدین دریایی از این بحث رعایت حقوقه. حقوق مدر بر فرزند و بالعکس حقوق معلم بر دانش آموز و بالعکس حقوق همسایه بر همسایه. و ...و... و اینها همان حقوق به اصطلاح شهروندی است. دلیل چنین استادی وقتی بر اساس یه نقاشی صورت بگیره، بیش از این نمیشه. خریداران حرف چنین اشخاصی امثال همون رادیو فرداها هست. ما هم توقعی بیش از این، از دشمن نداریم
قسمت اول: لیبرالیسم سیاسی نوعی ایدئولوژی سیاسی است، که چند پایه مهم دارد. مهم ترین آنها تساهل و مدارا و حقوق و آزادی های فردی می باشد.از ویژگی های بارز این ایدئولوژی جدا کردن حوزه امور عمومی از حوزه امور شخصی است. برجسته ترین پیامد این ویژگی سکولاریسم یا اعتقاد به جدایی دین از سیاست است.طبق این عقیده، دولت باید از دخالت در امور شخصی پرهیز کرده و حریم قلمرو شخصی و حقوق فردی رو مراعات بکند.این شرایط خود موجب لیبرالیسم دینی شد. لیبرالیسم سیاسی خود زائیده کشتارهای مذهبی و شکنجه ها و اختناق کلیسا بود در قبال جوامع مسیحی..یعنی ضعف کلیسا در مبانی تئوریک و عملکرد و قابل دفاع نبودن رویه ایشان به لیبرالیسم سیاسی و دینی منجر شد . جدایی دین از سیاست حاصل این وضعیت بود..
(قسمت دوم) با ذكر مقدمه اي كه آمد و شرايطي كه بستر فرار از دين و متافيزيك و فلسفه در غرب رو فراهم كرد، بايستي در خصوص نكاتي كه در شبهه مطرح شده است عرض كنم، عقيده شخص آقاي پرفسور مظفري مطابق با تعريف دموكراسي با ديد مطلقا ليبرال دموكراتيك مي باشد و اينكه دين رو در درجه دوم و فرع بر دموكراسي قرار داده اند كه دقيقا نقطه مقابل تفكر ماست، تفكر ما در مورد دين و دموكراسي و تفكر ايشان در مورد دين و دموكراسي كاملا در دو جهت مغاير سير مي كنه، متاسفانه ايراد متفكرين وطني كه رحل اقامت در خارج دارند و حتي خيلي هاي ديگه از داخل نشين ها همينه كه يه مقدار قدرت تفكر فرا ترجمه اي به خودشون نمي دهند(ضمن اينكه متن ارائه شده مربوط به راديو فردا مي باشد)... با اين توضيح پاسخ مبسوط زير رو تقديم مي كنم در غرب پس از تحولاتي كه در زمينه سياست و دين و اعتقادات بوجود آمد(خلاصه اي از آن در قسمت اول آمد) نتيجه اين شد كه تعريفي از دخالت مردم در سرنوشت خويش يا همان دمكراسي ارائه شد كه به طور كلي در آن اخلاق و فلسفه(عقل) و متلفيزيك كنار گذاشته شدند، به اين عبارت كه بدون پاسخگويي دقيق به اينكه فلسفه و منشاء حق حاكميت مردم دقيقا چيست؟ قدرت را به عنوان موضوع سياست مطرح كردند، با همان استدلال كه علوم را از متافيزيك و فلسفه منفك و جدا شدند، براي سياست نيز فلسفه اي قائل نشدند، و فلسفه سياست رو كنار گذاشتند، علم سياست از اخلاق و فلسفه و متفيزيك جدا شد..متفكريني مثل آقاي مظفري، اينگونه القاء مي كنند اين نوع دمكراسي با دين همخواني ندارد، بله ، قطعا دين با چنين دموكراسي بشر محوري (يعني بدون نظر داشتن به خداوند و متافيزيك و اخلاق) همخواني نخواهد داشت، قرار نيست به هر نحو ممكن دين خود را با چنين تعريفي از دمكراسي متحد كند!!عده اي تلاش مي كنند تا از سرخير خواهي و با اين ادعا كه دين در زمينه حقوق مدني و سياسي ضعف دارد(به زعم خود) به هر نحو ممكن پسوند دمكراسي را به دين ضميمه و الحاق كنند... اين در حاليست كه سئوال محوري و مهم كماكان باقيست، مشروعيت مردم سالاري از كجاست؟؟ دمكراسي(با تعريف بالا) بر خلاف حقوق طبيعي بشر و غير مستدل مي باشد وحجيتي ندارد(( تكنيك و فرمولي شده جهت كسب قدرت توسط قدرت طلبان)) در اين نوع دمكراسي با افكار عمومي بازي مي شود؛ مشروعيت را تحت الشعاع كسب قدرت ومقبوليت و امكان حاكميت قرار مي دهند، و از روي فلسفه سياست مي پرند..در نظر دموكراسي غربي مشروعيت سياسي ربطي به مشروعيت ديني ندارد. سئوال بسيار مهم اينجاست؟ نظريه پرداز مسلمان خالقيت و مالكيت و ربوبيت تكويني و تشريعي را از آن چه كسي مي داند؟ آيا حاكميت مطلقا به بشر منتقل شده يا اينكه شريعت الهي براي بشر قيد و بند و امر و نهي دارد؟ در سكولاريسم خداي خالق مورد قبول است اما خداي شارع نفي مي شود، نهايتا حتي اگر چيزي را قبول كنند، مي گويند خداي خالق حاكميت را به بندگان منتقل كرد!!! هم سلطان نفي مي شود و هم ولي عادل، اين در حاليست كه دين در خصوص حاكميت اظهار نظر كرده ، اگر حق حاكميت را از خدا مي دانيم، لذا اگر اينكه بگوييم كه دين بايد مردم سالار و دمكراتيك باشد، اين بدون شك نقض غرض اساسي است، برعكس، اين دمكراسي و مردم سالاري است كه بايد شرعي و ديني باشد، زيرا حق حاكميت متعلق به خداست، ولايت بالذات مال خداست، حتي حق حيات بشر نيز از خداست، اين دمكراسي است كه در نگاه ما بايستي با غايت هاي دين سازگار باشد؛ ما در برابر حق و حقيقت تعهد داريم نه در برابر دموكراسي، آنچه از دمكراسي با دين و دستورات الهي سازگار شد فبهالمراد اگر نشد، (خب نشود) آيا ما طرفداران دين دموكراتيك هستيم يا طرفداران دمكراسي ديني(جمهوري از نوع اسلامي يا اسلام از نوع جمهوري) اين اعتبار دين و قدسيت آن است كه به دموكراسي مشروعيت مي دهد و اعتبار دين منوط به دموكراسي نيست،كدام اصل است و كدام فرع؟ كدام قالب است و كدام محتوا؟آيا مشروعيت دين به آراء بشر محدود است؟ يا اين دين و شريعت است كه به آراء مردم اعتبار و مشروعيت خواهد داد؟ حق قانونگذاري مطلق از آن كيست؟ حق ارزش گذاري از آن كيست؟ قدرت قانونگذاري مطلق در نگاه ما از ان خداست، و اين دموكراسي است كه بايستي با تفكر توحيدي تضاد نداشته باشد؛ در دموكراسي لائيك يا سكولار، همه چيز منوط و مشروط به دموكراسي شده، در حالي كه در تفكر ديني حق انتخاب مردم در چهارچوب انتصاب الهي استف شما نمي توانيد حق حاكميت خدا را مشروط كنيد، و حق حاكميت بشر را مطلق كني!! اين خداست كه به بشر امر و نهي مي كند، نه بالعكس..
قسمت سوم. در مورد دموکراسی . در حکومت اسلامی اگر قرارداد اجتماعی یا قواعدی برای اجتماع وضع میشود باید عین دستورات الهی باشد یا اینکه مطابق شریعت و آموزه های الهی باشد...اعتقاد دینی باید اساس امور جامعه باشد..افراد جامعه به سمت اجرای احکام الهی حرکت می کنند.نام ایشان قاعدتا یا مسلم یا مومن..است. بنابراین چون اصل و اساس دین است. مهم عدم مغایرت قواعد دموکراسی با دین می باشد.
نه سمت اصلاح طلباییم نه سمت اصولگراها... کاندیدا باید انقلابی باشه! نه مال این حزب،اون حزب...
دنیا بر ضد ما دارد تبلیغات می‌کند. همه قلمهای خارج به ضد ماست! همه رادیوهای خارج تبلیغات بر خلاف ما می‌کنند! مع ذلک یک معجزه‌ای است که در عین حالی که همه دارند، بر خلاف عمل می‌کنند باز هم این قافله دارد جلو می‌رود و جلوتر خواهد رفت... ١٣۵٨/٩/٢٨ 🍃
[ لاَ نِعٌمَهَ أَهٌنَأُ مِنَ اَلٌأَمٌنِ ] هیچ نعمتی گواراتر از "امنیّت" نیست... 🌱 📚غررالحکم ج١ ص٧٩٣
طرح آمریکا برای فروپاشی ایران و علل آن به عنوان کسی که از اوّلِ این انقلاب تا امروز در مسائل گوناگون و در عرصه‌های مختلفِ این نظام، با جوانب و جریانهای گوناگون مواجه بوده‌ام؛ هم آدمها را می‌شناسم، هم حرفها را می‌شناسم و هم با تبلیغات رسانه‌ای دنیا آشنا هستم؛ به یک جمع‌بندی رسیده‌ام که به‌طور خلاصه این است: یک طرح آمریکایی برای فروپاشی نظام جمهوری اسلامی طرّاحی شد و جوانب آن از همه جهت سنجیده شد. این طرح، طرح بازسازی شده‌ای است از آنچه که در اتّحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاد. به‌نظر خودشان می‌خواهند همان طرح را در ایران اجرا کنند. دشمن این را می‌خواهد. من اگر بخواهم قرائن و شواهد این معنا را بگویم، الان در ذهنم هست؛ نه این که بخواهم دنبال نشانه‌هایش بگردم؛ شواهد آشکاری در اظهارات خودشان وجود دارد. در طول این چند سال، از اظهارات مغرورانه و قدرتمندانه و احیاناًحساب نشده آنها - که خودشان هم می‌گویند فلان مصاحبه‌ای که ما کردیم، عجولانه بود - صحّت این ادعا کاملاً آشکار می‌شود که آنها به خیال خودشان طرح فروپاشی شوروی سابق را منطبق با شرایط ایران بازسازی کردند و می‌خواهند در ایران پیاده کنند. البته در چند مورد هم دچار اشتباه شدند که این هم از الطاف الهی است. دشمنان ما در مواقع حسّاس در محاسبات خود دچار اشتباه می‌شوند. البته اینها اشتباهاتی نیست که اگر من ذکر کردم، آنها بتوانند اصلاحش کنند؛ نه، اشتباه در شناختِ واقعیتها دارند. براساس این اشتباه برنامه‌ریزی می‌کنند و برنامه‌ریزی غلط از آب درمی‌آید؛ لذا موفّق نمی‌شوند. آنها برای دفاع از رژیم پهلوی برنامه‌ریزی کردند و با همه قدرت هم ایستادند؛ منتها در شناختِ مسائل ایران، در شناختِ مردم، در شناختِ روحانیت و در شناختِ دین اشتباه کرده بودند؛ لذا شکست خوردند. این‌جا هم سرنوشتشان جز این نیست و شکست خواهند خورد. اینها در چند مورد اشتباه کردند: ۱. اشتباه اوّلشان این است که آقای خاتمی، گورباچف نیست. ۲. اشتباه دومشان این است که اسلام، کمونیسم نیست. ۳. اشتباه سومشان این است که نظام مردمیِ جمهوری اسلامی، نظام دیکتاتوری پرولتاریا نیست. ۴. اشتباه چهارمشان این است که ایرانِ یکپارچه، شورویِ متشکّل از سرزمینهای به هم سنجاق شده نیست. ۵. اشتباه پنجمشان این است که نقش بی‌بدیل دینی و معنوی در ایران، نیست. ۷۹/۴/۱۹ پ.ن: در این متن چند مساله‌ی مهم قابل توجه است: الف: اطلاع دقیق رهبر انقلاب از دشمن و طرح‌های آنها ب. شناخت کامل آقا از انقلاب اسلامی و ظرفیت‌های داخلی ج. ارائه‌ی تحلیل واقعی از اوضاع کشور د. القاء امید واقعی به مردم به اون پنج‌موردی که آقا در مورد علل شکست طرح آمریکا و مانایی انقلاب اسلامی ذکر کردند، توجه کنید. البته مورد اول متغیر است و ثابت نیست و بر اساس اینکه میزان حال فعلی اشخاص است بیان شده. ✔️اما اهمیت آگاهی دقیق و کامل از دشمن و طرح‌ها و اهداف رو در متن زیر ببینید👇 بعضى‌ها احساس مسئولیّت میکنند، انگیزه دارند امّا این انگیزه را غلط خرج میکنند؛ بد جایى خرج میکنند؛ اسلحه را به آنجایى که باید، نشانه نمیگیرند؛ این بر اثر بى‌بصیرتى است. حالا ما چند سال پیش در قضیّه‌ى فتنه گفتیم بصیرت؛ بعضى دهن‌کجى کردند که بصیرت! بله، بصیرت؛ بصیرت که نبود، هرچه که مسئولیّت و انگیزه بیشتر باشد، احساس بیشتر باشد، خطر بیشتر است؛ اطمینانى دیگر نیست به این آدم بى‌بصیرت و بدون روشن‌بینى که دوست را نمى‌شناسد، دشمن را نمى‌شناسد و نمیفهمد کجا باید این احساس را، این نیرو را، این انگیزه را خرج کند. بصیرت بسیار بسیار لازم است. اگر نباشد، امر به معروفش هم اشتباهى درمى‌آید، جهادش هم اشتباهى درمى‌آید، امرِ مورد اهتمامش هم دچار خطا میشود، و به کج‌راهه مى‌افتد. در همه‌ى میدانها با یک سلاح نمیشود رفت. کدام سلاح را به کار بیندازیم؟ دشمن کجا است؟ بارها من عرض کرده‌ام اینهایى که بصیرت ندارند - مثل این بیچاره‌هایى که در فتنه گرفتار شدند - مثل کسانى‌اند که در تاریکى شب، در مه غلیظ، در غبار میخواهند مخالفى را، دشمنى را بزنند؛ خب نمیداند دشمن کجا است؛ یکى از اوّلین شرایط جنگهاى نظامى، اطّلاعات است؛ بروید اطّلاع کسب کنید و ببینید دشمن کجا است. ۱۳۹۳/۰۹/۰۶ بیانات امام خامنه ای در دیدار اعضاى مجمع عالى بسیج مستضعفین
🚨«ضرورت کار تشکیلاتی» 1⃣گیر و گور همه نهاد های انقلاب اسلامی : نهادسازی انقلاب اسلامی دوره ای طلایی داشته است که همان اوایل انقلاب است؛ هنگامه شکل گیری نهادهایی چون بسیج، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، جهاد سازندگی، کمیته امداد امام خمینی(ره) و... اگر از این بگذریم که چه عامل اصلی باعث شد این روند متوقف شود، به یقین نمی توان از دو عامل در بقای این شکاف در روند نهادسازی غافل شد: 1).عدم شناخت نسبت به تشکیلات و 2).کمبود نیروهای تشکیلاتی که شاید جنگ تحمیلی نقشی بسزا در تحمیل فقدان منابع انسانی بر انقلاب ایفا کرده است. مرحله اثباتی انقلاب، به همتی به مراتب بیش از مرحله سلبی انقلاب در تشکیلاتی بودن نیازمند است. به عبارتی دوره نفی طاغوت، اولین فاز حرکت به سمت تحقق اهداف الهی است... پنج گانه‌ی انقلاب اسلامی: 🔰مبارزه با طاغوت (برداشتن مبانی و مبادی باطل) 🔰نظام اسلامی(پیاده کردن طرح کلی اسلامی) 🔰دولت اسلامی(ایجاد منش و روش اسلامی برای حکمرانان که مستلزم تدریج است) 🔰کشور اسلامی(ثمره سریان و جریان یافتن اسلام در جمیع ابعاد جامعه اسلامی) 🔰 و نهایتا دنیای اسلامی؛ که نتیجه منطقی الگوپذیری کشورهای مختلف، از کشور اسلامی است، روند حرکت فرد به جامعه اسلامی را می نمایاند. همانطور که مشاهده می شود، مرحله به مرحله بر افزوده می شود و برای هر دوره نیز سطحی مضاعف از را باید انتظار داشت. 🗂 پایگاه مِضمار | @MEZMAR_IR 💬 تولید و نشر محتوای تشکیلاتی
سلام خدمت شما این کتاب رو الان تموم کردم بسیار جالب و خواناست توصیه میکنم بخونید.
در "الارشاد" اومده: «نزدیڪ پاهاے حسین-علیه السلام- دفن گردید...» اینجا باید گفت: روز اول چون خدا خشت جهان را مے سرشت ملڪ جنت را بہ زیر پاے مادرها نوشت! ضلع پایین پاے شش گوشے ولے اثبات ڪرد: زیر پاے یڪ پدر هم مے شود باشد بهشت... 🌱