eitaa logo
پاسخ به شبهات فجازی
89.7هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
3.7هزار ویدیو
91 فایل
🔹 کانال رسمی حجت‌الاسلام دکتر قربانی مقدم 🔹داستانک @dastanak_ir 🔹 سخنرانی های دکتر قربانی مقدم @ghorbanimoghadam_ir 🔹تبادل وتبلیغ @Admin_shobahat1 🔹ارسال شبهه @shobhe_ir 🔻 حمایت مالی از موسسه 6063731065865173 + eitaa.com/Shobhe_ShenaSi/7750
مشاهده در ایتا
دانلود
❌ شبهه ۶۳۰ چطور امکان داره که با وجود جوّ نظامی حاکم بر ایران در بهمن ۵۷ اجازه ورود هواپیمای امام خمینی به ایران داده شد؟این خواست دولت انگلیس بود که حکومت دینی بر ایران حاکم بشه ✅ پاسخ 🔹 اولاً اگر امام خمینی مهره آمریکا و انگلیس بودند، پس راز این همه دشمنی آمریکا و انگلیس با ملت و انقلاب ایران و جنایت هایی که در حق انقلاب اسلامی ایران روا داشته می شود از جمله ترور ، تحریم ، تحریک صدام به جنگ ، ممانعت از پیشرفت های علمی، تحریم، بلوکه کردن اموال ملت، فتنه انگیزی ها و حمایت از فتنه گران و ... چیست؟ ثانیاً فرانسه قانوناً نمی‌توانست هیچ اقدامی در ممانعت از حضرت امام انجام دهد، با این وجود تلاشهای زیادی برای ممانعت از پرواز امام راحل انجام داد، از اخلال در صدور گذرنامه همراهان امام گرفته تا بیمه نکردن هواپیما. ضمن اینکه طرحهای خطرناکی برای پرواز ریخته شده بود که شاید خوش‌خیالی در تحقق آنها، فرانسه و بعضی کشورهای دیگر را نسبت به بی‌خطر بودن پرواز مطمئن می‌کرد، مانند آنچه فردوست در خاطراتش در مورد انفجار هواپیما یاد کرده (ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ص ۶۰۷) یا ربودن هواپیما و انتقال به یکی از جزایر خلیج فارس (خاطرات دکتر صادق طباطبایی ص ۱۷۸) دولت آمریکا هم تمام تلاش خویش را به کار بسته بود تا از ورود امام خمینی ره به میهن ممانعت به عمل آورد . در این راستا در دی ماه سال ۵۷ (۱۷-۱۱ دی ۵۷) ، کنفرانسی به نام گوادلوپ با حضور سران چهار کشور فرانسه ، انگلیس ، آمریکا و آلمان برگزار شد که با توجه به افزایش یافتن شعله های انقلاب در آن جلسه مقرر شد تا شاه از ایران برود و زمام امور را به بختیار بسپارد. به دنبال این تصمیم مقرر شد تا دولت فرانسه به نمایندگی از آمریکا پیامی را به امام خمینی بفرستد تا ضمن دعوت حضرت امام به حمایت از دولت بختیار ، از امام خواسته شود تا اقداماتی را به منظور جلوگیری از بروز هر گونه کودتا در ارتش شاهنشاهی انجام دهند. اما امام خمینی ره با درایتی بی نظیر در پاسخ به دولت فرانسه که واسطه ابلاغ پیام کارتر بود چنین فرمودند : «پیام آقاى کارتر، دو جهت در آن بود؛ یکى راجع به موافقت کردن با حکومت فعلى، که دولت بختیار باشد ... و یکى هم راجع به احتمال کودتاى نظامى و یا پیش بینى کودتاى نظامى، پیش بینى کشتار وسیع مردم، که ما را از آن مى ترسانید. اما راجع به دولت بختیار؛ شما سفارش مى کنید که ما برخلاف قوانین خود عمل کنیم. بر فرض آنکه من چنین خطایى بکنم، ملت ما حاضر نخواهد بود ..... و اما قضیه کودتا. ... من کودتا را نه به صلاح ملت مى دانم، و نه به صلاح امریکا؛ اگر (کودتا) بشود از چشم شما مى دانیم! .... این تمام پیغام من است به کارتر. ( صحیفه امام، ج ۵، ص: ۳۷۷) ژنرال هایزر مجری کودتا (که امام خمینی هم پیش‌بینی کرده بودند) نیز در کتاب خاطرات خود به این مساله اشاره کرده و بر لزوم جلوگیری از ورود امام تا زمان تکمیل آمادگی برای کودتا که نیازمند زمانی حدودا ۱۰ الی ۲۰ روز پس از خروج از شاه از کشور بود تاکید دارد . وی در کتاب خاطرات خود چنین می نویسد : « اگر بتوانیم چند روز مراجعت [آیت الله] خمینی را به تاخیر اندازیم برای ما واقعا فرق می کند . اگر شاه فردا برود و [آیت الله] خمینی روز بعد بیاید همه برنامه های ما نقش بر آب می شود» (خاطرات ژنرال هایزر ، ص ۲۰۸ به نقل از خاطرات سیاسی اجتماعی دکتر صادق طباطبایی ، ج۳ ، ص ۱۶۶) دکتر صادق طباطبایی از همراهان حضرت امام در فرانسه که از نزدیک شاهد این تلاش ها بود چنین مینویسد: «با اعلام بازگشت امام به ایران پیغامها و توصیه های فراوانی به ایشان می شد که حالا به ایران نروید یا سفر را به تعویق بیاندازید... جالب اینکه کارتر هم پیام داد که برای حفظ جان خودتان بهتر است سفر را به مدتی بعد موکول کنید. مقامات فرانسوی از طریق دوستان و آشنایان همین پیغام را می دادند. بعدها معلوم شد که ژنرال هایزر و نیز شاپور بختیار از طریق سفیر فرانسه در تهران درخواست کرده بودند که مقامات فرانسوی به هر نحو ممکن بازگشت امام را به تعویق بیاندازد.»(خاطرات سیاسی اجتماعی دکتر صادق طباطبایی ، ج۳ ، ص ۲۰۳) خود بختیار هم می‌گوید: «من می خواستم یک کاری بکنم که آیت الله خمینی نیاید؛ گاهی می گفتم تامین جانش را نمی توانم بکنم و گاهی می گفتم اگر کشته بشود چنین و چنان می شود ... یک روز به سفیر فرانسه گفتم شما میتوانید این پیغام مرا به پرزیدنت ژیسکاردستن ، همین امروز برسانید ... مستقیما به او بگویید که بختیار از شما خواهش می کند که به هر تقدیر و وسیله ای که میدانید آمدن آیت الله خمینی را به ایران به تعویق بیاندازید . دیگر چگونگی اش را من از اینجا نمی توانم بگویم... سفیر فردای آن روز آمد و به من گفت که ما اقدام کردیم اما ایشان (آیت الله خمینی) میگوید من قانع نشدم به ایران نروم» (شاپور بختیار، ص ۱۲۹) 🆔 @shobhe_shenasi دارد👇
از قبل👆 ❌ چرا به هواپیمای امام خمینی اجازه ورود داده شد؟ 🆔 @shobhe_shenasi 🔹از طرف دیگر فضای انقلابی و شور و حرارت ملت به پا خاسته ایران به گونه ای بود که عملا قدرت هر گونه اقدام خطرناکی را بر علیه امام خمینی ره از هر کسی حتی ارتش شاهنشاهی سلب می کرد حتی ارتش مجبور شد تا مسئولیت تامین امنیت امام خمینی ره را در بخش عمده ای از مسیر بر عهده بگیرد. چنین واکنش های منفعلانه ای دارای سابقه هم بوده است مانند سال ۴۲ که از ترس واکنش ها شاه از اعدام امام صرفنظر کرد. (حتی صدام جنایتکار که دستش به خون هزاران عراقی و حتی علمای این کشور آلوده بود، در جریان انتفاضه شعبانیه عراق که به رهبری آیت الله خوئی صورت گرفت و طی آن صدام غیر انسانی ترین اقدامات را بر علیه مخالفان خود انجام داد و حتی دهها تن از علمای به نام مانند حکیم و صدر و شاهرودی را نیز به شهادت رساند، از ترس واکنش ها و با وجود تصمیم اولیه نتوانست آیت الله خویی را اعدام نماید.) نتیجه اینکه شواهد تاریخی حاکی از این است که همه قدرتهای غربی از جمله آمریکا ، انگلیس و فرانسه و نیز کلیت نظام شاهنشاهی و دولت بختیار عزم خود را جزم کرده بودند تا مانع از ورود امام خمینی ره به ایران گردند اما عزم واراده پولادین امام خمینی به اضافه شرایط انقلابی جامعه باعث شد تا امام خمینی علی‌رغم وجود همه خطرات وارد ایران شوند. این نکته نیز قابل ذکر است که گاهی قدرت‌های استکباری وقتی شرایط یک جامعه از انتظارات آنها خارج میشود و به تعبیر دیگر مهره‌ی آنها در کشوری بسوزد، چندان با تغییر مخالفت نمی‌کنند تا بتوانند موج‌سواری کنند و رژیم جدید را هم کنترل کرده یا در فرصت مناسب با یک کودتا یا نفوذ در سران شرایط را به نفع خود تغییر دهند نظیر بلایی که اخیراً بر سر انقلاب مصر وارد کردند. یعنی وقتی حسنی مبارک تبدیل به یک مهره‌ی سوخته شد، خود را در کنار انقلاب قرار دادند و ابتدا با رئیس جمهور جدید «محمد مرسی» همراه کرده و پس از جلب اطمینان او، زمینه سرنگونی انقلاب مصر فراهم شد و حکومت نظامی بر پا شد. شاید آمریکا و انگلیس هم چنین نقشه‌هایی برای انقلاب ایران داشتند که ناشی از نشناختن شخصیت امام راحل بود 🚩 پاسخ‌به‌شبهات‌فــجازی👇 🆔 @shobhe_shenasi
❌ شبهه ۴۵۱ چاپ انبوه عکس امام خمینی در لندن ✅ پاسخ اولا این عکس معلوم نیست که مربوط به کی و کجاست. ثانیاً طبیعی است که به دلیل عدم امکان فعالیتهای انقلابی در کشور، و همچنین کمبود و بی‌کیفیت بودن وسائل چاپ و نشر در داخل کشور بسیاری از انقلابیون فعالیتهای خود را خارج از کشور انجام میدادند. ثالثا بر فرض صحت عکس، تاریخ درج شده در خود تصویر مربوط است به آبان ۵۸ ( نوامبر ۱۹۷۹) یعنی بیش از نه ماه پس از انقلاب. 🔹 مدتی است یکی از شگردهای دشمنان عوض کردن نقشها است؛ گاهی جای جلاد و شهید را عوض می‌کنند و گاهی جای وابسته را ؛ یعنی سعی می‌کنند شاه را ضد انگلیسی و امام و انقلاب را مهره‌ی انگلیس معرفی کنند. چندی قبل هم عکس کراواتی دکتر سنجابی در کنار امام را به جای سفیر انگلیس در فضای مجازی منتشر کرده بودند!! ظاهراً دشمنان به جادوگری فضای مجازی برای قلب حقایق ایمان راسخی دارند!! ــــــــــــــــ 🚩 در پرتگاه مجازی، مجهز باش... 👈پاسخ‌به‌شبهات‌فــجازی👇 🆔 @shobhe_shenasi
امام خامنه‌ای (امروز): دعا، توسل و استغفار برای دفع بلا، اهمیت معجزه‌واری دارد. همه آنچه برای مقابله با کرونا گفته شد در حکم ابزار است و آنچه به این ابزارها، جان و روح می‌بخشد پروردگار متعال است که باید با دعا و تضرع، نظر لطف الهی را که همواره شامل حال ملت ایران بوده است، برای عبور از این گردنه نیز جلب کرد. ــــــــــــــــ 🚩 در پرتگاه مجازی، مجهز باش... 👈پاسخ‌به‌شبهات‌فــجازی👇 🆔 @shobhe_shenasi
قرائت دعای هفتم صحیفه سجادیه - آیت الله سیدابوالحسن مهدوی.mp3
9.27M
🔊 بشنوید | قرائت #دعای_هفتم صحیفه سجادیه ⏰مدت زمان: ۶دقیقه با نوای گرم آیت‌الله مهدوی 🚩 پاسخ‌به‌شبهات‌فــجازی👇 🆔 @shobhe_shenasi
❌فوری نیاز به حداقل ۵۰۰ نیروی جهادی در بیمارستان های اصفهان. به یاری کادر درمان بشتابیم. 🔹قرارگاه جهادی طلاب و روحانیون استان اصفهان @gharagah_jahadi
﷽، سلام 🔻قابل توجه کاربران واتساپ: کانال پاسخ به شبهات را میتوانید در یکی از گروههای واتساپی دنبال کنید گروه ۱ https://chat.whatsapp.com/H9lYrU04J7dKO8FYMfI5IZ گروه ۲ https://chat.whatsapp.com/BBr19dbjAIZ483NFzJuw28 گروه ۳ https://chat.whatsapp.com/Jyeefh54jICCkvhEVpBLaU گروه ۴ https://chat.whatsapp.com/BM2m2X8WABeCLgP58UIAVI
🌹 ⚘﷽⚘ ✨💫✨ خاطره آیت الله العظمی مظاهری از استادشان آیت الله العظمی مرعشی نجفی در مورد 🆔 @shobhe_shenasi «خدا رحمتش‌ کند، درجاتش‌ عالیست، عالی‌تر کند، مرحوم‌ آیت‌ الله مرعشی، من‌ مکاسب‌ پیش‌ ایشان‌ خواندم، هم‌ کفایه‌ خواندم، هم‌ مکاسب... ایشان‌ بنایشان‌ این‌ بود برای‌ این‌که‌ خسته‌ نشوند، یک‌ قصه‌ای‌ گاهی‌ اوقات‌ یا خیلی‌ از اوقات‌ در میان‌ درس‌ برای‌ شاگردها می‌گفتند و یکی‌ از قصه‌هایشان‌ این‌ بود که‌ می‌گفتند: 🆔 @shobhe_shenasi «پدر من‌ از علمای‌ نجف‌ بوده‌ یک‌ شاگرد سنی‌ داشت، این‌ فرد می‌خواست‌ برود کردستان‌ و کرمانشاه، با پدر من‌ خداحافظی‌ کرد و رفت، پدر من‌ آمد ایران‌ و رفت‌ مشهد، در زمان برگشت‌ قافله‌ ما غروب‌ به کرمانشاه رسید، من‌ خیلی‌ وحشت‌ کردم‌ که‌ حالا چه‌ می‌شود، آن‌ وقت‌ وضع‌ کرمانشاه‌ و وضع‌ کردستان‌ به خاطر شیعه‌ و سنی‌گری‌ خیلی‌ بد بود، ناگهان‌ آن‌ شاگرد من‌ پیدا شد، خیلی‌ با من‌ گرم‌ گرفت‌ و بالاخره‌ با زور و رودربایستی‌ من‌ را خانه برد‌ خیلی‌ هم‌ خدمت‌ کرد به‌ من، بعد آخر شب‌ به‌ من‌ گفت:‌ آقا ما یک‌ جلسه‌ای‌ داریم‌ شما بیاید برویم‌ توی‌ این‌ جلسه، گفتم‌ می‌آیم، خلاصه مرا بردند توی‌ آن‌ جلسه، وقتی‌ نشستم‌ توی‌ جلسه، دیدم‌ این‌ سبیل‌ گُنده‌ها، سبیل‌ کشیده‌ها می‌آیند، تعجب‌ کردم، چه‌ خبر است، یک‌ وقت‌ مَنقَلی‌ پر از آتش‌ که‌ آتش‌ زغالی‌ که‌ اَلُو داشت، این‌را هم‌ آوردند، یک‌ مجمع‌ را هم‌ آوردند گذاشتند روی‌ این‌ آتش‌ها، روی‌ این‌ منقل‌. من‌ تعجب‌ کردم، ترس‌ هم‌ من‌را گرفته‌ بود که‌ این‌ها چه‌ کار می‌خواهند بکنند، یک‌وقت‌ دیدم‌ یک‌ جوانی‌ زیر غُل‌ و زنجیر، قیافه‌ای شبیه مردم‌ همدان‌ داشت، آوردند. یک‌ سفره‌ چرمی‌ هم‌ پَهْن‌ کردند، او را نشاندند روی‌ سفره‌ چرمی‌ و کسی‌ با یک‌ ضربت‌ گردنش ‌را زد، آن‌ مجمع‌ که‌ داغ‌ بود گذاشتند روی‌ گردن‌ این‌که‌ خون‌ بیرون‌ نیاید، غُل‌ و زنجیرها را هم‌ باز کردند این‌ هی‌ دست‌ و پا می‌زد این‌ها هم‌ قاه‌ قاه‌ می‌خندیدند. من‌ غش‌ کردم‌. 🆔 @shobhe_shenasi بالاخره‌ قضیه‌ تمام‌ شد و من‌ در حال‌ غش‌ بودم، کم‌کم‌ مَرا به‌ هوش‌ آوردند اما آن‌ موقعی‌ که‌ نزدیک‌ بود به‌ هوش‌ بیایم‌ می‌دیدم‌ با هم‌ زمزمه‌ دارند، این‌ شیعه‌ است‌ این‌را هم‌ بیاورید دومی‌اش‌ باشد، آن‌ طلبه‌ می‌گفت:‌ نه‌ بابا من‌ درس‌ پیش‌ ایشان‌ خواندم، این‌ از آن‌ سنی‌های‌ داغ‌ است‌ معلم‌ من‌ بوده، بالاخره‌ من‌ را نجات‌ داد، آمدیم‌ خانه، وقتی‌ من‌ حال‌ آمدم، این‌ طلبه‌ به‌ من‌ گفت:‌ آقا من‌ سنی‌ هستم، اما مُرید شما هستم، می‌دانید شما را خیلی‌ دوست‌ دارم، نمی‌خواستم‌ ناراحتتان‌ کنم، اما بُردم‌ آن‌جا یک‌ پیام‌ بدهید به‌ علمای‌ نجف‌ و پیام‌ این، که‌ شما عُمَرکُشون‌ کنید ما هم‌ این‌جور می‌کنیم،‌ ما رسم‌مان‌ است‌ یک‌ شیعه‌ را یک‌ جایی‌ پیدا می‌کنیم‌ زندانی‌اش‌ می‌کنیم‌ غُل‌ و زنجیر می‌کنیم‌ تا شب‌ چهارشنبه، شب‌ چهارشنبه‌ همه‌ ما جمع‌ می‌شویم‌ برای‌ رضایت‌ خدا، قربة الی‌ الله این‌را می‌آوریم‌ و این‌ بلا را به‌ سرش‌ می‌آوریم‌ که‌ تو دیدی». ــــــــــــــــــــــ ✅ کانال پاسخ شبهات فضای مجازی👇 🆔 @shobhe_shenasi 🆔 @shobhe_shenasi
✅ رفع شبهات ماموریت مهم امام حسن عسکری علیه‌السلام (۱) | @dastanak_ir على بن حسن بن سابور نقل کرده است: «در زمان امام حسن عسکری‌(ع) قحطی سختی پیدا شد، به همین جهت خلیفه وقت دستور داد که مردم از شهر بیرون روند و نماز استسقا (نماز باران) بخوانند. پس مردم سه روز بیرون رفتند و دعا خواندند و نماز گزاردند، اما باران نیامد، در روز چهارم جاثلیق بزرگ مسیحیان به همراه تعدادی از مسیحیان و راهبان به صحرا رفتند تا برای نزول باران دعا کنند. در میان اینان راهبى بود که چون دست به دعا برداشت، از آسمان باران بارید. مسیحیان، در روز دوم نیز بیرون رفتند و پس از دعای آن راهب، باران بارید. در نتیجه این واقعه، بسیاری از مردم دچار شک و تردید شده و تعجب کردند و حتی برخی به دین مسیحیت میل پیدا کردند. خلیفه به نزد امام حسن عسکرى(ع) فرستاد در حالی‌که او زندانی بود. او را بیرون آوردند و به او گفتند: به فریاد امت جدّت برس که بیم از هلاک آنها است. امام(ع) فرمود: من فردا بیرون می‌روم و ان‌شاء اللَّه شک را از میان مردم زایل می‌کنم. جاثلیق در روز سوم و در حالی‌که راهبان با وى بودند، بیرون رفت. امام حسن عسکرى(ع) نیز با تعدادی از اصحاب خود به بیرون رفتند، پس چون امام آن راهب را در حالی دید که دست خود را بلند کرده بود، دستور داد که دست راست آن راهب را باز گردانند و آنچه در میان دو انگشت او است، بیرون بیاورند. از میان دست راهب، یک استخوان سیاهى را بیرون آوردند. آن‌حضرت استخوان را گرفت و به آن راهب فرمود: الآن دعا کن تا هوا ابری شود و باران ببارد. او دعا کرده و طلب باران نمود، اما هوا گشوده شد و آفتاب نمایان گشت؛ خلیفه وقت به امام رو کرد و گفت: ای ابا محمد!(ابا محمد کنیه امام بوده است) این چه استخوانی است؟ فرمود: این مرد از قبر پیامبرى از پیامبران خدا، عبور می‌کرد و این استخوان را یافت و آن‌را در دست گرفت. و «مَا کُشِفَ عَنْ عَظْمِ نَبِیٍّ إِلَّا هَطَلَتِ السَّمَاءُ بِالْمَطَر»؛ استخوان پیامبری نمایان نمی‌شود مگر این‌که از آسمان باران خواهد بارید». گفتنی است؛ این روایت با اندک تفاوتی در برخی منابع اهل سنت آمده است. (اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 429، نشر بنی هاشمی، تبریز، چاپ اول، 1381ق.) (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b