🌹بعد از عروسی قرار شد برای ماه عسل دو روز بروند بابلسر...
🔥برای ناهار بساط آتش را فراهم کرد زینب هم مرغ را سیخ کشید و به او داد تا کباب کند.
🍽️ جوجه کباب ها که آماده شد گفت: تو مشغول شو من الان میام!
_کجا میخوایی بری؟
روح الله به دو سه نفر از کارگرانی که در آن محوطه کار می کردند اشاره کرد: بوی کباب بهشون خورده میرم بهشون تعارف کنم الان میام.
🌹روحالله خیلی اهل رعایت بود.
هیچوقت اجازه نمیداد در بالکن و یا پشت بام آپارتمان جوجه کباب درست کنیم.
میگفت بوی کباب به همسایهها میخوره و مدیونشون میشیم..
#شهیدروح_الله_قربانی
@shogh_prvz
روح الله سررسید مشکی که در آن کارهایش را می نوشت به زینب داد.
زینب سررسید را ورق زد و رسید آخر دفتر💔
📓🖋️📓🖋️📓🖋️
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
زینب دیگر نتوانست خودش را کنترل کند اشکهای ریز ریزش تبدیل شد به هق هق گریه....
#شهیدروح_الله_قربانی
@shogh_prvz
ولی....
🍃روح الله قرار بود اسمش عباس باشه.
🥀وقتی امام خمینی به رحمت خدا رفتند، اسمش رو به عشق امام گذاشتند، روح الله
🌹گاهی مادرش، تو خونه، شهید روح الله صداش میزد....
#شهیدروح_الله_قربانی
@shogh_prvz
شوق پرواز
زینب دیگر نتوانست خودش را کنترل کند اشکهای ریز ریزش تبدیل شد به هق هق گریه.... #شهیدروح_الله_قربانی
ولی ،اینجایی که شهید قربانی به زینب میگه:
🔸«هرکاری داری به خودم بگو، شهید شده باشم ان شاءالله ردیفه....»
انگار با همه ی ماست،
هرکاری، گره ای، مشکلی داریم بهش بگیم....
🔸ان شاءالله ردیفه
نظرتون؟!
https://daigo.ir/secret/67849807
✍️شوق پرواز
شوق پرواز
روح الله سررسید مشکی که در آن کارهایش را می نوشت به زینب داد. زینب سررسید را ورق زد و رسید آخر دفتر
زینب دفتر روح الله را ورق میزد....
زینب ،من نبودم و کارت گیر شد، روضه حضرت رقیه بگیر.
اگر دلت برام تنگ شد روضه حضرت عباس بگیر....
#شهیدروح_الله_قربانی
@shogh_prvz
🌹روح الله در دفترش برای همه توصیه هایی داشت.
برای زینب، برای پدرش، برای دوستانش، برای علی برادرش....