#ادامه_پست✅👇
دوران هفت ساله خردسالـی بهنام با اجاره نشینی از این خانه به آن خانه گذشت و در هر ڪوچـهای ڪه مـیرفتند، برای خودش دوستان بسیـاری پیدا می ڪرد و همبازی آنها می شد.🍃
این روزگاران با دل خوشی های ڪودکانه بهنام سپری شد و اولین روز مهر 52 از راه رسید، روزی ڪه بهنام از شب قبلش برای آمدن آن لحظه شماری می کرد. صبح پیش از آنڪه مادر او را بیدار کند، از جا برخـاست و خود را آماده کرد تا با پدر راهی شود.
مدرسه سنایی اولین مدرسهای بود که او با شوق فراوان به آن وارد شد و این علاقه به درس و مدرسه آنقدر زیاد بود که به محض برگشت به خانه، اولین ڪاری که می کرد، نشستن برای انجام تڪالیف بود.
این ایام به سرعت گذشت و بهنام چند سالی بزرگـتر شد و وارد مدرسه راهنمایی اندرزگو و باز هم مانند قبل خوب و درسخوان و چون پدر و مادر هر دو باسواد بودند او هم با شاخصه های آنها بزرگ می شد: باسواد، مذهبی و متدین.🌹
#ادامه_دارد...
ʝσɨŋ👇
http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
❤️
#ادامه_پست💌👇
اوقات فراغتش را به ورزش تڪواندو و نیز حضور در پایگاه زیـنال می گذراند.👌
او ڪه آرزو داشت تا استاد دانشگاه شود، تحصیل در دانشگاه تربیـت معلم تبریز را جزء اولویـتهایش قرار داد و اما بعد دفـاع از دین و میـهـن برایش بسیار مهمتر جلوه ڪرد و با پیوستن به رزمندگان لشـڪر 31 عاشـورا در زمره آنها رقم خورد و در نقش یڪ آرپـی جـی زن به ایـفای نقش دفاعی خود پرداخت.
پنجم اسفند ماه سال ۶۵ و عملیات ڪربلای پنج بود ڪه بهنام در شلمچه به آرزویش رسید و آسمان را برای ادامه زندگی اش برگزید.🌹🍃
ⓙⓞⓘⓝ/👇
http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909🌱
🌧